جمعه 21 دی 1403

جمله عجیب پادشاه عربستان درباره آیت الله هاشمی / کرباسچی: صادق و بی شیله پیله بود اما دستش نمک نداشت

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
جمله عجیب پادشاه عربستان درباره آیت الله هاشمی / کرباسچی: صادق و بی شیله پیله بود اما دستش نمک نداشت

آقای هاشمی وقتی پای مصالح کشور و مردم مطرح میشد، رفتار دیگری در پیش میگرفت. نمونه بارزی که ایشان بارها هم مطرح کرده است درباره پایان جنگ است که ایشان به حضرت امام گفته بود:«من حاضرم این را اعلام کنم، حتی اگر نیاز است من را محاکمه و حتی اعدام کنید.»

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، غلامحسین کرباسچی در روزنامه اصلاح طلب هم میهن، به مناسبت سالروز وفات آیت الله هاشمی رفسنجانی یادداشتی به شرح زیر نوشته است.

درباره ویژگیهای شخصیتی آقای هاشمی سخن بسیار است و اگر بخواهم به صورت اجمالی درباره آن بگویم، این چند نکته را بر میشمارم:

آقای هاشمی با دیگر سیاسیون قابل مقایسه نیست. ایشان روحیه خیرخواهی و صداقت در برخورد با همه افراد را داشتند؛ حتی آنها که مشکلاتی با ایشان داشتند یا آنها که با اهدافی در جهت مخالفت با ایشان دست به کاری میزدند. این خصیصه را نه تنها در داخل و خودی‌ها که حتی غریبه‌ها نیز فهمیدند. برای نمونه ملک عبدالله، فردی غریبه و از کشوری دیگر بود و با وجود علاقه‌مندی به آقای هاشمی احتمالاً گلایه‌هایی هم از برخوردهای کشور ما داشت، او جمله‌ای درباره آقای هاشمی با این مضمون گفته است که «ایشان کسی است که حتی برای دشمنان خود خیرخواهی می‌کند و حتی با کشورهایی که با ایشان مسئله دارند، خیرخواهانه برخورد می‌کند و چیزی که نقل می‌کنند در جهت منافع افراد است».

این روحیه را مقایسه کنید با برخی سیاسیون دیگر کشور، زمانی که این شخصیت‌های سیاسی دلخوری و ناراحتی از کسی دارند؛ شاهد آن هستیم که زمان طولانی و شاید تا همیشه این دلخوری را فراموش نمی‌کنند و همیشه در رفتار خود به تعبیر بد «کینه‌توزی» و به تعبیر بهتر «ناروایی» را با طرف مقابل پیش میگیرند. اما آقای هاشمی اینگونه نبود و زمانی که کسانی چه از موضع سیاسی و چه غیرسیاسی برخوردهایی با ایشان داشت، ایشان از موضع خیرخواهی و همراهی با او برخورد میکرد.

آقای هاشمی برخلاف خیلی از مسئولین که سعی نمی‌کنند موضوع را کامل ارزیابی کنند و بعد راجع به آن تصمیم بگیرند، معمولاً با اطلاع کامل و مناسب سخن میگفت و تصمیم میگرفت. متاسفانه یکی از گرفتاری‌های جمهوری اسلامی این است که مدیران ارشد خیلی از مسائل را در زمین و آسمان بلاتکلیف نگه می‌دارند، اما ایشان در مسائل بسیار دقیق و ریز می‌شد و در نهایت راجع به آن قضاوت می‌کرد، حالا اگر مسئولیت با خودش بود دستور می‌داد و اگر هم مسئولیت با دیگران بود و از ایشان مشاوره می‌خواستند نظر قطعی خود را راجع به مسئله بیان می‌کرد. این ویژگی خیلی خاصیت راهگشایی برای دستگاههای مختلف داشت.

آقای هاشمی همیشه در قضاوت نسبت به مسائل واقع‌بین بود. او سعی می‌کرد اول آگاهی کسب کند و بر همین اساس خیالات افسانه‌ای، توهمات و آینده غیرواقعی برای کشور چه به لحاظ اقتصادی و چه سیاسی، متصور نبود و سعی میکرد، اینجور تخیلات و توهمات افسانه‌ای را به خود راه ندهد. به عبارتی مبالغه‌آمیز نسبت به مسائل برخورد نمی‌کرد که در این شرایط رویاهایی را برای مردم مطرح کند که انتظارات غیرواقعی ایجاد کند و هیچ‌کدام تحقق پیدا نکند و در نهایت منتهی به یک نوع ناامیدی عمومی در جامعه شود.

از خودگذشتگی ایشان نسبت به کشور و مسائل مردم از دیگر ویژگی‌های ایشان بود. یعنی جایی که احساس می‌کرد نسبت به نجات کشور و زندگی مردم و برای رفاه مردم لازم است که از آبرو و حیثیت و حتی از اموال خود عبور کند، این کار را انجام میداد و اینجور نبود که همه چیز را برای آبرو و حیثیت خود بخواهد؛ چون بسیاری از شخصیتها را دیده‌ایم که وقتی در این موقعیت قرار میگیرند؛ نگران این هستند که اگر بحثی مطرح شود و حرفی بزنند؛ در جو عمومی برایشان آبروریزی و شکست و نقصی در ذهن مردم ایجاد شود.

آقای هاشمی وقتی پای مصالح کشور و مردم مطرح میشد، رفتار دیگری در پیش میگرفت. نمونه بارزی که ایشان بارها هم مطرح کرده است درباره پایان جنگ است که ایشان به حضرت امام گفته بود:«من حاضرم این را اعلام کنم، حتی اگر نیاز است من را محاکمه و حتی اعدام کنید.» موقعیت اینگونه نبود که با امام بشود غیرواقعی و خارج از حقیقت صحبت کرد. نمونه‌های دیگر فراوان است اینکه در هر انتخاباتی اگر احساس می‌کرد مفید است ولو می‌دانست و خیلی‌ها می‌گفتند که مصلحت شخصی شما نیست ولی در صحنه حاضر می‌شد ولو نهایتا نتیجه نمی‌گرفت.

صادق و بی‌شیله‌پیله بودن هم از آن دست ویژگی‌های ایشان است که موجب شد در تمام زندگی شفافیت کامل داشته باشد. اگر یک روز خوب یا بد بود یا مسافرت میرفت و با خانواده بود، هیچ‌کدام را مخفی نمی‌کرد. به عبارتی از «الف» تا «ی» زندگی او شفاف بود و شاید تنها کسی باشد که چنین ویژگیای داشته باشد. ایشان حالت مرموز و پیچیده نداشت، برخی سیاسیون هستند که بخشهایی از زندگی‌شان را هیچ کسی باخبر نیست و نه می‌دانیم کجا رفته‌اند و نه چگونه زندگی میکنند. ایشان به صورت ریز و روزمره تمام حوادث زندگی‌اش، چه آن چیزهایی که فکر میکرده و چه آن چیزهایی که انجام میداده و دید و بازدیدها و گفت‌وگوهایش را در کتاب خاطراتش واضح و شفاف آورده است. یکی از شفافترین زندگیها را داشته است.

بحث ریشه‌ای دیگری که درباره ایشان میتوان مطرح کرد اعتقاد به حرفی که میزد و اعتقادی که به خدا و مردم داشت که تا عمق وجودش نفوذ کرده بود؛ اعتقاد قلبی و عمل براساس اعتقادش موجب شد که او شخصیت استثنایی داشته باشد.

و بالاخره شاید مهمترین نکته درباره زندگی ایشان که خوب است به آن اشاره شود، این است که دست ایشان به‌اصطلاح خیلی نمک نداشت. به عبارتی به اغلب کسانی که خوبی کرده بود، در برابرش نتیجه مطلوبی بازپس نگرفت. مثلاً در دوران جنگ، برخی نارسایی‌های مدیریتی و برخی از خلاف‌ها اتفاق افتاده بود، به گونه‌ای که قرار بود برخی را محاکمه و برخی را احکام سنگین دهند، حتی تا حد اعدام هم برای برخی حکم مطرح میشد که با توجه به وضعیت جنگ و نگاهی که ایشان به مشکلات آن زمان و سختی تصمیمگیریها و اعمال داشت، با دخالت مستقیم به عنوان جانشین فرمانده کل قوا آنها را با حمایتش از مخمصه نجات داد، اما بعداً در جریانات سیاسی از سوی برخی از همین‌ها که هاشمی به گردن ایشان حق حیات داشت بسیار به ایشان جفا شد و ناروا با ایشان برخورد شد.

یا مثلاً در دوم خرداد کسی نمی‌تواند نقش آقای هاشمی را در پیروزی اصلاح‌طلبان منکر شود و نقش ایشان هم در مقام رئیس‌جمهور و هم در مقام یک شخصیت تاثیرگذار سیاسی چه در نمازجمعه و چه مصاحبه‌ها به گونه‌ای بود که بر موفقیت آنها اثر گذاشت اما متاسفانه پس از دوم خرداد و پیروزی اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس ششم نسبت به ایشان بی‌مهری شد و حتی اصلاح‌طلبان حاضر نشدند نام ایشان را در میان 30 نفر لیست‌شان، بگذارند گرچه به نفع‌شان بود که ایشان به مجلس می‌آمد و ریاست مجلس را به عهده می‌گرفت.

به عبارتی چنین حضوری به نفع دولت دوم خرداد آقای خاتمی هم بود اما آن رفتارهای سبک در قبال ایشان رخ داد که در نهایت موجب شد آقای هاشمی از حضور در مجلس انصراف دهد. خیلی موارد دیگر هم بود که ایشان در موفقیت افراد و مجموعه‌ها نقش تعیین‌کننده‌ای داشت اما بعدها پاسخی که گرفت، پاسخ درخوری نبود. متاسفانه نمونه‌های فراوانی در این زمینه می‌توان برشمرد؛ از جمله اینکه از ریز و درشت دانشگاه آزاد برساخته هاشمی بود و هیچ‌کس نمی‌تواند نقش او را دربه‌وجود آمدنش انکار کند ولی بعد شاهد هستیم که با ایشان چه برخوردی کردند؟

در تشخیص مصلحت چقدر از نیروهای به‌اصطلاح راست سنتی را موقعیت داد یا عضو کرد یا به‌عنوان دبیر و غیره و بعد می‌بینیم چه مواضعی داشتند؟! در جریان‌های راست و چپ از جامعه روحانیت که ایشان عضو مؤسس بود و چقدر جایگاه رفیعی داشت و تا بقیه که همه با دست و نگاه فراگیر هاشمی رشد کرده بودند و بعد مشاهده می‌کنیم که چگونه در حیات و ممات او عمل کردند. ایشان مصداق همان دستی بود که نمک نداشت. یاد و خاطره او که چهرهای بی‌بدیل در جمهوری اسلامی بود، زنده باد و روحش قرین رحمت الهی.

27218

کد خبر 2007965