شنبه 8 اردیبهشت 1403

حضور در مروارید قرقیزستان / کاش در ایران با ساحل خواری مواجه نبودیم

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
حضور در مروارید قرقیزستان / کاش در ایران با ساحل خواری مواجه نبودیم

قرقیزها از ساده‌ترین امکانات بهترین استفاده را می‌برند و اوقات فراغتشان را در ساحل می‌گذرانند. کاش در کشور ما هم می‌شد استفاده بهینه‌ای از نعمت دریا کرد و مثلا با پدیده ساحل خواری مواجه نشد.

قرقیزها از ساده‌ترین امکانات بهترین استفاده را می‌برند و اوقات فراغتشان را در ساحل می‌گذرانند. کاش در کشور ما هم می‌شد استفاده بهینه‌ای از نعمت دریا کرد و مثلا با پدیده ساحل خواری مواجه نشد.

به گزارش خبرنگار مهر، دهمین قسمت از سلسله یادداشت‌های پرویز قاسمی، رایزن فرهنگی ایران در بیشکک، به تجربه حضور او در یکی از مهمترین قطب‌های گردشگری این کشور (در تیر 1398) اختصاص پیدا کرده است. مقایسه او میان سواحل ایران و ساحل ایسیک کول خواندنی است. این یادداشت را در ادامه بخوانید:

در پنجمین ماه از حضورم در بیشکک و درگرماگرم تابستان داغ این شهر رهسپار مروارید قرقیزستان شدیم: ایسیک و دریاچه‌اش در سیصدکیلومتری پایتخت. در طول این مدت البته توفیق داشته‌ام به اوش در جنوب هم بروم؛ برای کار و مأموریتی اداری؛ آن هم در ماه مبارک رمضان. اوشی که بسیار دورتر از ایسیک کول است نزدیک به 12 ساعت راه. ولی طبیعتش فوق العاده است همچون جاده‌اش.

حضور در قرقیزستان را با سرمای این کشور شروع کرده بودم؛ سرمایی که به گفته همکاران، امسال مثل سال‌های گذشته نبود ولی من یکی بواسطه اقامتم در ساختمان سرد رایزنی فرهنگی آن را با پوست و استخوان درک و حس کردم. همان اندازه که زمستان اینجا سرد است؛ تابستانش نیز گرم است و بلکه داغ. برای گرمای داغ این جماعت رنگارنگ از ملیت‌ها و اقوام مختلف؛ محلی ست که از آن به عنوان مروارید قرقیزستان یاد می‌کنند.

تابستان که می‌رسد شهر و کسب و کار تقریبا نیمه تعطیل می‌شود و سراغ هرکس را که بگیری؛ رد و آدرسش را باید در ایسیک کول و پانسیونات‌هایش جستجو کنید. 5 مرداد است و این روزها گرم‌ترین روزهای قرقیزستان را تجربه می‌کنیم؛ دمایی بین 38-40 درجه را. ولی گرمای بیشکک درمقایسه با گرمای تهران قابل تحمل‌تر است. آنچه از قرقیزستان در طول این مدت درک کردم و می‌توان درباره‌اش تعریف کرد طبیعت بکر و سرسبز و رودها و دریاچه‌های خروشان و پر آبش است. همین‌ها برای قرقیزستان دارای ساختار ضعیف اقتصادی می‌تواند منبع مهمی در جذب توریسم و گردشگری برای توسعه و آبادانی و رونق اقتصاد باشد، گو اینکه درسال‌های اخیر قرقیزها دراین حوزه موفقیت‌ها و دستاوردهای خوبی داشته‌اند.

ایسیک کول مهمترین و معروف ترین و بلکه قطب گردشگری قرقیزستان است با فاصله‌ای نه چندان دور از پایتخت. گردشگران زیادی ازکشورهای مختلف خاصه روسیه و اروپا و ترکیه و چین برای استراحت به ایسیک کول می‌آیند. در سال‌های اخیر حضور گردشگران و سرمایه‌گذاران عرب دراین منطقه بیشتر و چشمگیرتر شده است.

اینجا ظاهرا تابستان را چند روزی در ایسیک کول گذراندن به یک رسم و سنت تبدیل شده است؛ این را از سوالات و کنجکاوی‌های مرتبطین و دوستان قرقیز می‌توان فهمید. به هر حال چه بواسطه سوالات و پرس‌وجوهای دوستان قرقیزی و چه برای بهره‌مندی از طبیعت بکر قرقیزستان و آشنایی میدانی با محیط و رونق بخشیدن به گردشگری این کشور! ما نیز سفر به این منطقه را در دستور کار قرار دادیم.

همسفران ما نیز دو تن از دوستان سفارت بودند. جناب رستمیان عزیز هماهنگی‌های لازم را انجام داده بود و شنبه 5/5/98 باتفاق ایشان و سفیر خوش سفر کشورمان به استعداد سه ماشین راهی شدیم. ساعت 6 و نیم صبح راه افتادیم و ساعت 10 و نیم درمحلی که ازقبل رزرو شده بود مستقر شدیم. البته توقفی هم در طول مسیر برای صبحانه داشتیم. خروج از بیشکک و پیداکردن جاده اصلی ایسیک کول بخاطر خروجی‌ها و فرعی‌های زیاد در مسیر کمی تا قسمتی مشکل بنظر می‌رسید و البته جاده‌اش هم انگونه که انتظار می‌رفت بخاطر قطب گردشگری بودن ایسیک کول، چندان استاندارد نبود ولی در مجموع جاده ایسیک کول را مناسب‌تر و قابل تحمل‌تر از جاده مسیر بیشکک - اوش دیدم‌.

مسیر و طبیعت این منطقه بی شباهت به مسیر و طبیعت سمت جنوب نبود. می‌توان گفت تقریبا کل مسیر سرسبز و جنگلی است و البته امکانات بین راهی این مسیر از مسیر اوش بهتر و بیشتر است. یک شب و دو روز در ایسیک کول اقامت داشتیم. تصویر و سیمای شهر و خیابان‌ها و فروشگاه‌ها و مغازه‌ها و سواحلش برای من که الان در خلوت خودم این مطلب را می‌نویسم بنوعی یادآور امریکای لاتین و هاوانا و بخصوص کاراکاسش بود انگار که روز قیامت است و یا قحطی و...؛ و همه هجوم آورده‌اند به ساحل و یا به فروشگاه‌ها برای تأمین مایحتاج چندروز اقامت درسواحلش.

راستش را بخواهید ایسیک کول را آنگونه که وصفش و تعریفش راشنیده بودم؛ ندیدم. تصویری که از این منطقه در ذهنم نقش بسته بود آنی نبود که امروز و دیروز دیدم. به هر حال سفری بود از نوعی جدید و بلکه منحصربفرد با تیپ‌ها و آدم‌هایی که همه تلاش می‌کردند هرطور شده و به هرشکل و شمایلی خود را ماسه اندود کنند و حمام آفتاب درمانی بگیرند. کسی هم کاری با کسی نداشت. همه درکارخود بودند انگار که همه از یک جنس هستند و جنس مخالفی در میانشان نیست. مسئله برایشان کاملا و براحتی حل شده است همانگونه که برای ما اصلا حل شدنی نبوده و نحواهد بود!

سهم ما از دریا هم در همان حدیست که باید داشته باشیم و همینکه فرصتی شد در حد و چارچوب شرعیات‌مان و نیفتادن در گناه و عذاب اخروی‌اش! چیزهایی را از شنیده‌هایمان و از آنچه بعضا در گوشه فیلم‌ها از سواحل دیده‌ایم به عینه بینیم و بفهمیم که دیگران با دریا و ساحلشان چه می‌کنند و چگونه استفاده می‌کنند مغتنم بود. این هم مغتنم و جالب بود ببینیم که دیگران - در اینجا قرقیزها - چگونه از کمترین و بلکه عادی‌ترین و ساده‌ترین امکانات بهترین استفاده را می‌برند و وقت‌شأن و تعطیلاتشان و اوقات فراغتشان را در ساحل می‌گذرانند. کاش در کشور ما هم می‌شد استفاده بهینه‌ای از نعمت دریا و آب‌هایش کرد؛ کاش آنجا هم مثل اینجا سواحلش پاک باشد و ساحل خواری نداشته باشیم.

چه بسا ما در ایرانمان بیشترین هزینه‌ها را می‌کنیم برای این جورجاها؛ برای اینکه مردم تفریح سالمی داشته باشند ولی عملا این اتفاق نمی‌افتد. خیلی از مردم از این نعمت عملا بی بهره می‌مانند. برخی جاها سواحل دراختیار ارگان ها؛ نهادها و مراکز ست و یا در اجاره آنها. تملک جایی و مکانی در سواحل دریاها به یک سنت و رسم (نامحسوس) تبدیل شده است. ای کاش می‌شد از تجربیات کشورهای مختلف دراین زمینه‌ها نیز بهره می‌گرفتیم. سفر به ایسیک کول از این نگاه و زاویه برای من جالب بود. و البته که بخاطر نوع کار و فعالیتی که داریم هم بایستی در چنین جمع‌ها و مکان‌هایی در حد و چارچوبی که میسور است حضورداشته باشیم و از این بعد هم؛ این سفر را علیرغم بعضا مشکلات و سختی‌هایی که از لحاظ جابجایی امیرمحمد عزیزمان داشت؛ مفید فایده می‌دانم.

تا سومین سفر به شهر و منطقه‌ای دیگر در قرقیزستان و گزارش میدانی و یادداشت و دلنوشته‌ای دیگر خدانگهدار.

این کمترین

پرویز قاسمی