شنبه 3 آذر 1403

حمله کیهان به دهه هشتادی ها / این طبقه با هویت دینی مشکل دارد

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
حمله کیهان به دهه هشتادی ها / این طبقه با هویت دینی مشکل دارد
به گزارش اقتصادنیوز در این مطلب مهدی جمشیدی گفته است:

* مسئله کنونی دهه هشتادی‌ها نیستند، مسئله فعلی طبقه اجتماعی است که می‌توان آن را «طبقه اجتماعی متجدد» نام نهاد. این طبقه شامل نیروهای اجتماعی غرب‌گرا هستند.

* ما با انتخاب‌های ناصواب و نابهنجار این طبقه مواجه هستیم. در واقع باید بدانیم که گسست نسلی رخ نداده و اصلاً چنین تصویری از دهه هشتادی‌ها مشاهده نمی‌شود که مثلاً متولدان این دوره از انقلاب بریده‌اند، چرا که طبق این استدلال می‌بینیم همچنان‌که پاره‌ای از دهه هفتادی‌ها و دهه شصتی‌ها چنین تفکری داشتند، پاره‌ای از دهه هشتادی‌ها نیز چنین تفکری دارند.

*در متولدین دهه هشتاد نسبت به دهه شصتی‌ها اصلاً شاهد افول ارزشی نیستیم که گمان کنیم با نسلی مواجهیم که از انقلاب اسلامی گسسته است، خیر! با طبقه‌ای اجتماعی مواجهیم که با انقلاب اسلامی از دوره مشروطه به این سو زاویه دارد؛ این طبقه با هویت دینی مشکل دارد، همچنین در دوره زاویه‌دار بودن در دوره پهلوی دوم بسط و نشر پیدا کرده و در دهه شصت به دلیل نزدیکی به انقلاب و حرارت جنگ تحمیلی خاموش و حاشیه‌نشین شد، سپس در اثر سیاست‌های اقتصادی دولت سازندگی و سیاست‌های فرهنگی دولت اصلاحات فضای خوداظهاری پیدا کرد.

*وقتی می‌گوییم با یک طبقه اجتماعی رو‌به‌رو هستیم به معنای آن نیست که افراد گروهکی، مزدور، اوباش و سلطنت‌طلب نیز جزو آن طبقه اجتماعی هستند. ما نه وجود و حضور این افراد را انکار می‌کنیم و نه آنها را جزو این طبقه می‌دانیم. البته باید توجه داشت که در میان این جریان متجدد، افراد نفوذی و بیگانه هم وجود دارد.

*این اعتراضات اعتراض دهه هشتادی نبود، بلکه مسئله این بود که بخشی از دهه هشتادی‌ها فاقد تجربه بازی‌های سیاسی بودند و از این جهت حمایت کردند و به میدان آمدند. در واقع دهه هشتادی‌ها بازیگرانی نو برای یک طرح تکراری بودند.

* موضوعاتی مثل حجاب، وضعیت اقتصادی و معیشتی و امثالهم دستاویزها و محمل‌هایی برای ابراز وجود این طبقه اجتماعی است. این طبقه اجتماعی مترصد این است که از هر واقعه‌ای به نفع تشکیل بسیج اجتماعیِ خود و فشار از پایین بهره ببرد. هر مسئله‌ای که بتواند بدنه اجتماعی را برای آنها بسیج کند برایشان غنیمت است.

* مسئله این‌ها منحصر به فوت مهسا امینی، گشت ارشاد، حجاب و امثالهم نیست، بلکه یک برنامه کلان و زنجیره‌ای تو در تو در نظر دارند. هیچ‌گاه یک طبقه اجتماعی خواسته‌اش را به مرگ یک نفر یا یک طرح اجتماعی مثل گشت ارشاد محدود نمی‌کند، زنجیره و سلسله‌ای از مطالبات دارد و در هر بخشی از زمان پاره‌ای از آن‌را مطرح می‌کند و تلاش می‌کند که به آن دست یابد؛ اگر توانست، قدم بعدی را برای فشار به حاکمیت محکم‌تر برمی‌دارد و در این میان حاکمیت هرچه بیشتر عقب‌نشینی کند، این طبقه بیشتر جلو می‌آید. بنابراین طبقه متجدد به دنبال طعمه است و صداقتی در رفتار و کردار آنها وجود ندارد.

*جریان رسانه‌ای نیروهای اصلاح‌طلب همیشه سمت و سوی تضعیف نظام داشته و همیشه سعی کرده‌اند براساس توهمات عامدانه خود، افکار عمومی را به نفع خود بسیج کنند. هیچ منفعت ملی، مصالح جمعی و سعادت جمعی را در نظر نگرفته‌اند و نمی‌گیرند.

*رسانه‌های سمت دیگر مانند صداوسیما و برخی دیگر از مطبوعات، واکنش شان اغلب از سنخ روایت اول و بهنگام نبوده است، یعنی معطل نشستند تا ببینند چه می‌شود؛ در این حالت جریان مقابل از تمام لحظه‌ها برای تثبیت روایت خود استفاده و تلاش کرد تا خودش روایت خود را غالب و مسلط کند.

*در حادثه فوت مهسا امینی حتی اگر فرض کنیم که پلیس امنیت اخلاقی دچار خطا شده است، خطای سهوی و غیرساختاری بخشی از حاکمیت، تا انکار کلیت حاکمیت فاصله‌ای بسیار زیاد دارد، سؤال این است که چگونه عده‌ای از همان نقطه آغاز به نقطه پایان رسیدند؟

*در هر اعتراضی اگر کل حاکمیت نفی شود دیگر اعتراض نیست، براندازی است! بین ادعای ابتدایی و شعارهایی که چند روز بعد سرداده می‌شود، فاصله بسیار زیادی وجود دارد و مطالبات ناگهان رادیکال شده و به سمت اصل ساختار می‌رود، اینها نشان می‌دهند ادعاها مربوط به یک طرح اجتماعی مثل پلیس امنیت اخلاقی نیست و غرض چیز دیگری بوده است.

همچنین بخوانید