خوابهای آشفته
آمریکاییها که در راهبرد بلندمدت خود همواره بر تغییر نظام در ایران متمرکز میکنند، اکنون یک پیش نیاز برای این راهبرد خود در نظر گرفته اند زیرا از منظر آنها تا زمانی که ایران دچار فروپاشی اقتصادی نشود، زمینههای تغیر مظام در ایران فراهم نخواهد شد.
خبرگزاری میزان - سایت تحلیلی طنین در مطلبی با عنوان «خوابهای آشفته» نوشت در طول چهار دهه گذشته که از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد، آمریکا همواره در مقاطع مختلف راهبردهای گوناگونی را برای ضربه زدن و یا تغییر نظام در ایران به کار برده است. در اوایل انقلاب با حمایت از گروههای مسلح همچون منافقین و حمایت از گروههای تجزیه طلب و بعد از آن با پشتوانه منطقهای و بین المللی جنگ 8 سالهای را بر ملت ایران تحمیل کرد. بعد از جنگ آمریکا رویکرد سخت خود در برابر جمهوری اسلامی را تغییر داد و بر راهبرد نیمه سخت و نرم تمرکز کرد. در این راهبرد اصولا تمرکز بر تحریم و ضربه زدن به اقتصاد ایران از طریق اهرمهای اقتصادی بود. در مقاطعی این تحریمها کارساز نشد و نظام ایران به مرحلهای از قدرت رسید که آمریکاییها خواهان مذاکره با ایران بودند. اما شروع اتفاقات و فتنه سال 88 زمینههای دور جدیدی از تحریمهای اقتصادی علیه ایران را شروع شد. این رویکرد تا مقطع فعلی ادامه پیدا کرده و طی چند سال گذشته با عنوان فشار حداکثری عنوان شده است. در این تحلیل به دنبال بررسی راهبردهای سه گانه و جانبی مطرح شده از سوی رهبر معظم انقلاب در بحث فشار بر ایران هستیم تا با واکاوی این موضوع به ابعاد تحلیلی آن بیشتر پی ببریم.
راهبردهای مطروحه راهبردهای مطرح شده در سه بعد تبیین شدند: 1- کوتاه مدت که هدف از آن به ستوه آوردن ملت ایران، 2- میان مدت که هدف آن ایجاد مانع در برابر پیشرفت کشور، 3- بلندمدت نیز با هدف فروپاشی اقتصادی و 4- راهبرد جانبی نیز با هدف قطع ارتباط با گروههای مقاومت است.
راهبرد کوتاه مدت آمریکا در یک راهبرد سه گانه به ترتیب اولویتی؛ تغییر محاسبات، تغییر رفتار و تغییر نظام تمرکز خود را بر افکار عمومی قرار داده است. این راهبرد سه گانه متمرکز بر مردم است؛ زیرا هر نوع تغییر در مردم منجر به تغییر در راهبردهای سه گانه خواهد شد. در بحث هدف کوتاه مدتی که آمریکا با عنوان به ستوه آوردن مردم در نظر گرفته، چند راهکار اتخاذ کرده است: الف) فشار تحریمی بر مردم در قبال ایجاد نارضایتیهای عمومی. ب) جنگ روانی و تبلیغاتی با محوریت مشکلات اقتصادی. ج) ایجاد تشکیک در افکار عمومی در جهت عدم امید به آینده. د) عدم اعتماد به مسئولان با القای ناکارآمدی و ضعف مدیریت.
این چهار راهبرد به صورت همه جانبه و متداوم درحال پیگیری است و در کنار این اقدامات برخی افراد و جریانها همچون جریان تحریف نیز مکمل موضوع هستند. دادن راهکارهایی همچون آشوبهای خیابانی کد رمزهای این جریان داخلی در راستای جریان خارجی با چهار هدف مطرح شده است.
راهبرد میان مدت این راهبرد تلفیقی از گزینه سوم راهبرد کوتاه مدت (عدم امید) در کنار گزینههای سختی همچون ترور دانشمندان کشور است. از آنجایی که آمریکا در راهبرد گزینه سخت یعنی ترور با ناکامی مواجه شد و به نقل از یکی از تحلیل گران آمریکایی که باید دانش هستهای را از ایران گرفت، راهبرد تاثیر بر تصمیم گیران و تصمیم سازان مدنظر قرار گرفته است. به عنوان مثال یکی از اقداماتی که آمریکاییها در راستای کوتاه مدت در پیش گرفتند، بحث برجام بود. در این زمینه آمریکاییها به دنبال آن بودند که دانش هستهای کشور را نابود و از بین ببرند؛ زیرا این دانش منجر به پیشرفتهای گسترده علمی در زمینهای مختلف همچون دارویی و بهداشتی میشد. بر این مبنا تصمیم گیران دولتی براساس راهبرد تغییر محاسبات باید دچار خطاهای محاسباتی شوند و این خطاها زمینه را برای جلوگیری از پیشرفت کشور فراهم نماید.
راهبرد بلندمدت آمریکاییها که در راهبرد بلندمدت خود همواره بر تغییر نظام در ایران متمرکز میکنند، اکنون یک پیش نیاز برای این راهبرد خود در نظر گرفته اند. زیرا از منظر آنها تا زمانی که ایران دچار فروپاشی اقتصادی نشود، زمینههای تغیر مظام در ایران فراهم نخواهد شد. این فروپاشی اقتصادی را آمریکاییها از سه سال پیش و با اعمال تحریمهای جدید برجامی علیه کشور با عنوان " فشار حداکثری" پیاده سازی کردند. در راستای این راهبرد ایران باید در همه جوانب مالی و منابع درآمدی دچار تحریمهای گسترده اقتصادی میشد و با توجه به کاهش منابع درآمدی و ارزی، زمینههای فروپاشی اقتصادی ایران فراهم میشد.
بر همین مبنا ابتدا بحث تحریم فروش نفت ایران مطرح شد و سپس قطع منابع درآمدی و ارزی ایران از طریق تحریمهای بانکی. این راهبرد در داخل کشور منجر به ایجاد فشارهای گسترده و به نوعی شوک اقتصادی در کشور شد و زمینه برخی گرانیها در داخل فراهم شد. این راهبرد در واقع تکمیل کننده راهبرد کوتاه مدت بود؛ زیرا هدف موردنظر افکار عمومی و مردم بودند. راهبرد تدوین شده بدین گونه مطرح شده بود که فشار تحریمی هم به دولت و هم به مردم وارد شود و در زمینه فشار به دولت، فروپاشی اقتصادی شکل گیرد و در زمینه فشار مردمی به ستوه آمدن مردم. تلفیق این دو اصل منجر به شکل گیری اعتراضات (که از آن به تابستان داغ یاد کردند) و در نهایت نافرمانی مدنی و ایجاد دوگانگی بین مردم با حاکمیت شود.
راهبرد جانبی در کنار این سه راهبرد، آمریکاییها در ابعاد منطقهای نیز فعال شدند. ترامپ یکی از اهداف خود را در بحث خروج از برجام ناقص بودن آن در زمینه مسائل منطقهای و موشکی میدانست. در ابعاد منطقهای ابتدا آمریکاییها رویکرد تحریم را برای قطع ارتباط گروههای مقاومت با ایران در نظر گرفتند. این رویکرد به دو دلیل پیاده سازی شد: الف) فشار تحریمی به ایران و قطع کمکها و حمایتهای ایران از گروههای مقاومت همچون حزب الله. ب) ایجاد دوگانگی در داخل کشورهای هدف گروههای مقاومت و مقصر جلوه دادن این گروهها در افکار عمومی مردم منطقه که عامل اصلی مشکلات و تحریم ها، گروههای موجود هستند.
با ناکامی رویکرد تحریم، آمریکاییها گزینه سخت را دوباره در دستور کار قرار دادند. بر همین مبنا در یک خطای محاسباتی به ترور فرماندهان مقاومت در عراق دست زدند تا شاید از این طریق یک اختلال و قطع ارتباطی بین ایران با گروههای مقاومت صورت گیرد.
برهمین مبنا اکنون فعالیتهای گستردهای از سوی آمریکاییها صورت میگیرد تا بتوانند یک انشقاق و چنددستگی را در بین گروههای مقاومت ایجاد کنند.
ارزیابی نهایی در طول چهل سال گذشته رفتارها و رویکردهای مختلفی از سوی آمریکا علیه ایران اعمال شده که تاکنون هیچ کدام از این راهبردها به طور کامل دستاوردی برای آنها نداشته است. آن چیزی که اکنون باید به عنوان راهبرد متقابل از سوی ایران در مقابل راهبردهای آمریکا صورت پذیرد، قوی شدن است. این مولفه نیز یک هم پیوستگی معناداری با سایر مولفهها همچون مردم، اتکا به داخل و انتخاب تصمیم گیران انقلابی دارد.