سه‌شنبه 4 اردیبهشت 1403

در غیاب سازهای ایرانی‌، جواب تهاجم فرهنگی را چطور می‌دهید؟/ روایت مشکاتیان از کوچهِ سازها

خبرگزاری ایرنا مشاهده در مرجع
در غیاب سازهای ایرانی‌، جواب تهاجم فرهنگی را چطور می‌دهید؟/ روایت مشکاتیان از کوچهِ سازها

تهران - ایرنا - 30 شهریور سالروز درگذشت مشهورترین نوازنده سنتور کشور پرویز مشکاتیان است. او که در 24 اردیبهشت 1334 در نیشابور به دنیا آمد سال‌ها بعد تبدیل به یکی از نخبگان موسیقی سنتی ایران شد. گزارش زیر نگاهی به زندگی شخصی و هنری این فعال موسیقی دارد.

به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه ایرنا، وقتی پیکرش را برای دفن در حوالی آرامگاه عطار نیشابوری می بردند گروهی از دانشجویان دانشکده هنر نیشابور برای سوگواری، تعدادی از سازهای خود را کفن پوش کرده بودند. نه تنها این دانشجویان، بلکه بسیاری دیگر از هنرآموزان موسیقی، 4 روز قبل استاد پرآوازه خود را از دست داده بودند. طبق آماری که خود مشکاتیان در سال های ابتدایی دهه 70 ارائه داده بود فقط در تهران و اصفهان به ترتیب 150 و 500 هزار هنرجوی موسیقی وجود داشت و طوری شد که سازندگان آلات موسیقی از علاقمندان جا مانده و سازی برای خرید وجود نداشت.

انتقاد از رفتارهای غلط نسبت به موسیقی 

به گفته پرویز مشکاتیان این واکنشی به سخت گیری هایی بود که در سال های ابتدایی انقلاب اسلامی در ایران رایج بود. او گفت: یکی از عوامل شدت یافتن این علاقه، همان رفتارهای نفی کننده سال‌های اول انقلاب است. بعد هم چون بچه‌ها هیچ امکان تفریحی ندارند، بهتر می‌دانند که در خانه بنشینند و سازی بزنند.

روی صحنه همراه با محمدرضا شجریان

مشکاتیان در ادامه این مصاحبه افزود: موسیقی بعد از انقلاب چند تموج داشته. سال‌های اول انقلاب، مورد قهر قرار گرفته بود. سازها را شکستند، یک مقدار بی مهری کردند. بعد یک دوره ایستا را طی کرد و بعد که این موج‌ها خوابید باید بگویم که توجه به موسیقی به حد مطلوب در آمد. از آن جا که هیچ وقت با یک نگاه معقول و مطلوب به موسیقی نگاه نشده، حرکت آن قائم به ذات شده است. به هر حال نتیجه آن سال‌های فترت این شده که توجه به همه ارکان موسیقی بیشتر شده است. هنرستان‌ها داوطلب بسیار پیدا کرده و کلاس‌های خصوصی هم همینطور. از سوی دیگر چون هیچ وقت نوازنده‌های مطلوب خود را در رادیو تلویزیون پیدا نمی‌کنند، مجبور می‌شوند، بروند در گوشه خانه‌ای نوار آن‌ها را گوش کنند و طبعا آن‌ها را با دقت بیشتری گوش می‌کنند.

ساز وسیله است نه هدف

این نوازنده برجسته موسیقی ایران درباره سازآرایی های ترکیبی (میان سازهای ملی و بین‌المللی) گفت: ساز یک وسیله است و هدف نیست. شما اگر پیام یا احساسی را که دارید به وسیله مثلا ترومبون بتوانید راحت‌تر بیان کنید، در استفاده از آن اصلا مساله‌ای پیش نمی‌آید و به جایی بر نمی‌خورد. فقط باید نتیجه کار زیبا باشد. اشکال کار در این است که بعضی از بچه‌ها برای آن که فقط نوآوری کرده باشند، شکل را به هم می‌ریزند و به محتوا کاری ندارند. اما اگر محتوایی غنی در کار باشد، با همان شکل دلپذیری که مورد نظر شماست، همان چیزی می‌شود که همه به دنبالش هستیم.

تمبری که به نام مشکاتیان منتشر شد

او افزود: مثلا من خودم با ویولن مساله‌ای ندارم. ولی اگر در همین گروه عارف ما یکی دو تا ویولن هم باشد، لهجه‌اش کاملا مشخص می‌شود. مگر این که کار آرانژه و آرمونیزه شده باشد و بیست تا ویولن در اجرای آن شرکت داشته باشند. بعد هم این بیست تا ویولن، چهار تا ویولن سل و دوتا کنتر باس می‌خواهد که مجموعه را کامل کند. در حالی که اگر ما فقط دو تا ویولن تنها را در میان سازهای ملی بگذاریم، به همان ویولن بی حرمتی کرده‌ایم.

او گفت: در سال‌های فترت و فراق تبادل فرهنگی بین هنرمند و هنرپذیر، رسانه‌ی ملی ما ساز را نشان نمی‌دهد و آن را پشت فواره پنهان می‌کند، بچه‌های ما تصویر بزرگان شعر و ادب خود را نمی‌بینند و شناختی از آنان ندارند. مگر این که در گستره‌ی محیط اطرافشان راهنمایی داشته باشند تا بتوانند ارتباطی بیابند و گرنه کلاً ارتباط فرهنگی بین نسل حاضر و بزرگان اندیشمند و فرهیخته‌ی ما قطع شده‌است. ولی شما باز هم می‌بینید که پس از این همه سال صحبت فروغ، اخوان ثالث و شاملو هست - تازه به آنانی که در قید حیات هستند نمی‌پردازم - و از خیلی کسانی که تریبون و امکانی برای مطرح شدن داشته‌اند، نامی نیست. این یعنی مردم در دراز مدت قضاوت خودشان را درست انجام می‌دهند، یعنی این‌همه بوق و کرنای تبلیغاتی در غربال زمان کنار می‌رود. این اشتباه است که هنرمندی فکر کند مردم نمی‌فهمند.

در غیاب سازهای ایرانی‌، جواب تهاجم فرهنگی را چطور می دهید؟

او گفت: اینجا ایران است، کشوری دارای فرهنگ، هویت و معرفت. سازها دراین فرهنگ، بی‌حساب و کتاب به این شکل در نیامده است. تار و سه‌تار ما به میزان امکانات و موقعیت‌های اقلیمی، جغرافیایی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و تاریخی به این شکل درآمده. مگر ممکن است که بشود این ساز را از بچه‌های‌مان بگیریم؟ جواب نسل‌های آینده را چه می‌خواهیم بدهیم؟ ساز وسیله‌ی بیان احساس بچه‌های این سرزمین است، جواب تهاجم فرهنگی را چگونه می‌دهیم؟

مشکاتیان افزود: یک جوان وقتی از یک طرف امکانات سهل اینترنت و ماهواره را در دسترس دارد و از طرف دیگر ساز هم‌نهاد و هم‌سرزمینی خودش را که با ذات او نزدیک‌تر است، نمی‌شناسد، معلوم است که جذب فرهنگ و موسیقی غیر خودی می‌شود. نمی‌شود که به او گفت برو بمیر! این جوان یک تپش و جوششی می‌خواهد. آیا این سوال‌ها یکبار به‌طور جدی مطرح شده‌است؟ وظیفه‌ی ژورنالیست‌های متعهد و عاشق این سرزمین است که مسایلی از این دست را عنوان کنند و بعدش هم مقبولین و محبوبین جامعه آن را پیگیری کنند.

جمله ای از نیچه

مشکاتیان گفت: مساله این است که بالندگی و رویندگی یک هنر به شرایط اجتماعی بستگی دارد که قامت راست کند. نیچه می‌گوید: «برای پدید آوردن اثری ماندگار، کاری تمام وقت لازم است» و من هم به این مساله کاملاً مومن و معتقد هستم، چون معمولاً یا در کار ساختن هستم یا پرداختن و اگر مجالی پیدا کنم برای موسیقی گوش کردن، موسیقی کلاسیک غرب را برای شنیدن انتخاب می‌کنم که این‌هم کمتر رخ می‌دهد برای این که یک‌وقت ناخودآگاه از یک جای آهنگم بیرون نزند. در کل رشته‌های هنری مثل موسیقی، فلسفه یا شعر توارد خاطرین داریم. من آرشیو موسیقی کلاسیکم از موسیقی ایرانیم بیشتر است و هرکدام از آنها برای من جاذبه‌ی خاص خودش را دارد. مثلاً مالر را از نظر ارکستراسیون می‌پسندم و آثار بلا بارتوک،گریگ و البته باخ را دوست دارم.

با بزرگان موسیقی سنتی همسایه شدیم

او گفت: اوایل دهه 60 در خانه مصفایی ساکن بودم. عصر یکی از روزهای سال 63 کامبیز روشن‌روان، به خانه‌ی ما آمد و وقتی گل‌ها را دید گفت: من همیشه فکر می‌کردم این ملودی‌های زیبا را از کجا می‌آوری که با دیدن این فضا و گل‌ها دانستم. از طرف دیگر همسایه روزی پیش من آمد و گفت: عازم کانادا هستم و می‌خواهم خانه را اجاره بدهم و شما اگر آشنایی دارید معرفی کنید، من هم به آقای روشن‌روان زنگ زدم و گفتم: «کامبیز! می‌خواهم کاری کنم که زیباترین ملودی‌ها رو بسازی!».

عصر همانروز قرارداد بسته شد و دو هفته بعد از آن روشن‌روان همسایه‌ی ماشد و دود عود حاصل دو سال همسایگی ما بود. بعد که به محل فعلی آمدیم. اول خانه‌ای را در این کوچه اجاره کردیم و این خانه را ساختم. حسین علیزاده، محمدرضا درویشی و بیژن کامکار آمدند و از این‌جا خوششان آمد و کم‌کم ساکن این کوچه شدند. کارهایی مانند جان عشاق و گنبد مینا حاصل همسایگی با درویشی بود. اگر می‌بینید با علیزاده کار مشترکی نداشتیم، به این علت بود که همان‌سال‌ها ایشان دعوت شدند برای تدریس در دانشگاه برکلی آمریکا. ایشان وقتی هم رفتند خانه را به کیهان کلهر دادند.

تندیس مشکاتیان در نیشابور

پرویز مشکاتیان که بود؟

پرویز مشکاتیان در سال 1324 در نیشابور پا به دنیا گذاشت. مقدمات موسیقی را از شش سالگی پیش پدرش، حسن مشکاتیان که استاد سنتور نوازی و آشنا به سه تا و ویولن بود آموخت. پدر تا پایان دبیرستان آنچه را که از موسیقی بلد بود به پسر یاد داد.

پس از ورود به دانشده هنرهای زیبای دانشگاه تهران پیش اساتیدی مانند نورعلی برومند، داریوش صفوت، محمدتقی مسعودیه، مهدی برکشلی، عبدالله دوامی، سعید هرمزی و یوسف فروتن؛ ردیف و نوازندگی موسیقی ایرانی را تلمذ کرد.

مشکاتیان در سنین نوجوانی

مدتی بعد با تمرکز روی سنتور، مهارت عجیبی در نوازندگی این ساز به پیدا کرد و و آثار فراوانی را در زمینه ساخت آهنگ و نوازندگی سنتور به خصوص در رابطه با ساخت قطعات همنوازی (ارکسترال)، تصنیف و نیز تکنوازی از خود بر جای گذاشت.

او کنسرت های فراوانی را با خوانندگانی قدیمی اجرا کرد و در سال 1356 گروه عارف را راه انداخت.

مشکاتیان در آزمون موسیقی باربد که به ابتکار نورعلی برومند برگزار می‌گردید، به همراه پشنگ کامکار مقام نخست در رشته سنتور و همراه با داریوش طلایی، مقام ممتاز در ردیف‌نوازی را به دست آورد.

او از سال 67 همکاری با خوانندگان دیگری را هم در دستور کار خود قرار داد که شهرام ناظری (آلبوم لاله بهار)، علی جهاندار (آلبوم صبح مشتاقان)، علیرضا افتخاری (مقام صبر)

از جمله این همکاری هاست.

مشکاتیان همسر افسانه شجریان، دختر محمدرضا شجریان بود و از او دو دختر به نام های آوا و آیین داشت. این ازدواج به جدایی ختم شد.

این استاد مسلم سنتور ایران 30 شهریور 1388 بر اثر سکته قلبی رهسپار عالم باقی شد.

در سوگ استاد

گریه محمدرضا شجریان در سوگ پرویز مشکاتیان

پرویز مشکاتیان از سال 1358 تا سال 1367 با محمدرضا شجریان همکاری داشت و نتیجه این همکاری، آثار ماندگاری چون بیداد، آستان جانان، سِر عشق، نوا و دستان بود. رفاقت سال های او با محمدرضا شجریان باعث شد که سلطان آواز ایران در غم از دست دادن او چنین بنویسد: خبر درگذشت پرویز مشکاتیان را در بهت و اندوهی سخت شنیدم. هنوز باور ندارم که ما را تنها گذاشته‌است. پرویز مشکاتیان برای روزگار ما نغمه‌های بسیار پرداخت و یاد آن سال‌ها را با هنر خود در حافظه ما ثبت کرد.

موسیقی او در فراز و نشیب روزگار همراه ما بود، با محنت ما گریست، با شادیهای ما شادی و با شور و امید ما همدلی کرد. در آثار او صدای قلبی را می‌توان شنید که برای وطن و آزادی می‌تپد. کمتر هنرمندی را توان آن است که رنج‌ها و آرزوهای مردمش را در هنر خویش بازتاباند و ترجمه صادق و راستین زمانه خود باشد. پرویز یکی از این اندک شماران است، موسیقیدانی که ذوق تصنیف سازی اش، مهارت گروه‌نوازی اش، لطافت شاعرانه‌اش و تعهدش به آرمانهای مردم، خاطره او را در هنر ایران زمین ماندگار خواهد ساخت. من مرگ هنرمندی چنین را باور ندارم. پرویز مشکاتیان در قلب و ذهن ما زنده است.

غمنامه بیضایی

بهرام بیضایی کارگردان سینما هم در سوگ او چنین سرود:

خروشی خاست وَه وَه وای در وای

که قانونِ فَلَک بُگسَست ناگاه!

مگر سازِ جهان از کوک اُفتاد،

که سوگِ تار و دَف بَرخاست تا ماه!

فغان بَر شد ز هر سو شور در شور،

که‌سازی را شکسته قهرِ تقدیر!

نوایی رُخ نهان کردَه‌ست در خاک؛

چه دانی جز که قهر از این به تعبیر!

غریو آمد ز گیتی مرگ در مرگ؛

که خُنیاگر رهِ خونِ روان بَست!

چو خنده دید رفته از لبِ ساز،

نه ساز آری که جانِ خویش بِشکست!

برآمد مویه از چَنتارِ چنگی

که زخمِ دل به زخمه باز کردَم!

چو یادَت را به مضرابِ دوتایی،

به گوشِ این جهان آواز کردَم!

برچسب‌ها

در غیاب سازهای ایرانی‌، جواب تهاجم فرهنگی را چطور می‌دهید؟/ روایت مشکاتیان از کوچهِ سازها 2
در غیاب سازهای ایرانی‌، جواب تهاجم فرهنگی را چطور می‌دهید؟/ روایت مشکاتیان از کوچهِ سازها 3
در غیاب سازهای ایرانی‌، جواب تهاجم فرهنگی را چطور می‌دهید؟/ روایت مشکاتیان از کوچهِ سازها 4
در غیاب سازهای ایرانی‌، جواب تهاجم فرهنگی را چطور می‌دهید؟/ روایت مشکاتیان از کوچهِ سازها 5
در غیاب سازهای ایرانی‌، جواب تهاجم فرهنگی را چطور می‌دهید؟/ روایت مشکاتیان از کوچهِ سازها 6
در غیاب سازهای ایرانی‌، جواب تهاجم فرهنگی را چطور می‌دهید؟/ روایت مشکاتیان از کوچهِ سازها 7
در غیاب سازهای ایرانی‌، جواب تهاجم فرهنگی را چطور می‌دهید؟/ روایت مشکاتیان از کوچهِ سازها 8
در غیاب سازهای ایرانی‌، جواب تهاجم فرهنگی را چطور می‌دهید؟/ روایت مشکاتیان از کوچهِ سازها 9
در غیاب سازهای ایرانی‌، جواب تهاجم فرهنگی را چطور می‌دهید؟/ روایت مشکاتیان از کوچهِ سازها 10
در غیاب سازهای ایرانی‌، جواب تهاجم فرهنگی را چطور می‌دهید؟/ روایت مشکاتیان از کوچهِ سازها 11