دوشنبه 5 آذر 1403

دست‌هایی اجازه نمی‌دهند سینمای خصوصی نفس بکشد / وزارت فرهنگ نگاه بسته‌ای در سینما ندارد

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع
دست‌هایی اجازه نمی‌دهند سینمای خصوصی نفس بکشد / وزارت فرهنگ نگاه بسته‌ای در سینما ندارد

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، بازیگر نقش‌های رزمنده و شهید دهه‌ی 60، فرمانده‌ی با اخلاق اخراجی‌ها و معراجی‌ها، کسی که در دهه 90 تولید فیلم برای کودکان و نوجوانان را برای خودش عرصه‌ی فعالیت دغدغه‌مندانه دید و با تولید «آهوی پیشونی سفید» در سه نسخه به این دغدغه پرداخت. سید جواد هاشمی بازیگر، تهیه‌کننده و کارگردان در نشست صمیمی با هنرآنلاین از اینکه «دوران رونق سینما» چقدر حقیقت...

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، بازیگر نقش‌های رزمنده و شهید دهه‌ی 60، فرمانده‌ی با اخلاق اخراجی‌ها و معراجی‌ها، کسی که در دهه 90 تولید فیلم برای کودکان و نوجوانان را برای خودش عرصه‌ی فعالیت دغدغه‌مندانه دید و با تولید «آهوی پیشونی سفید» در سه نسخه به این دغدغه پرداخت.

سید جواد هاشمی بازیگر، تهیه‌کننده و کارگردان در نشست صمیمی با هنرآنلاین از اینکه «دوران رونق سینما» چقدر حقیقت دارد، سرمایه‌گذاری در سینمای خصوصی، قیاس سینمای ارگانی و خصوصی، چالش‌های فرهنگی و اجتماعی تولید فیلم در گیرودار مجوز و تایید و واکنش‌ها در قبال اظهارنظراتش در مجازی صحبت کرد.

سید جواد هاشمی بازیگر، تهیه‌کننده و کارگردان در خصوص «دوران رونق سینمای ایران» گفت: وقتی می‌توانیم از رونق کامل سینما حرف بزنیم که در کشورمان هر دو روز یک فیلم ساخته یا اکران شود. زمانی که بتوان در هر سال 200 فیلم داشته باشیم. آن‌هم 200 فیلم پرفروش اکران شده. آنچه که اتفاق می‌افتد 70 تا 80 فیلم است که از آن‌ها هم 40 تا 50 تا اکران می‌شود. همین اکران‌ها هم معمولا بعد از 7، 8 روز در اکران به شکست می‌رسند. هیچ فیلمی بازگشت سرمایه‌اش تضمین نمی‌شود. در واقع به سینما اقبالی وجود ندارد. به جز 3 یا 4 فیلمی که کمدی است و می‌دانند در تلویزیون امکان پخش ندارد. چرا که خطوط قرمز اخلاقی تلویزیون را رد می‌کنند و مسلما امکان پخش تلویزیونی ندارند.

حالا اگر وزارت ارشاد سخت‌گیری‌های تلویزیون و جدیدا ساترا را به سینما اضافه کند، ببینیم آیا سینما مخاطبی خواهد داشت. در «هتل» و «فسیل» چیزهایی‌ست که مردم می‌گویند این‌ها را که در تلویزیون به ما نشان نمی‌دهند پس برویم سینما ببینیم. هر چند همین‌ها را هم کم کم در پلتفرم‌ها هم نمی‌شود دید. البته کمدی در پلتفرم‌ها اقبالی نداشتند. مثل فیلم‌های آقای منوچهر هادی، سروش صحت یا «آنتنِ» آقای عامریان، یا حتی حضور آقای عطاران در «دفتر یادداشت». این فیلم‌ها معمولا با آوردن کمدین‌ها و با گفتن چهار کلمه تلاش می‌کنند از مخاطب خنده بگیرند. که تا به الان در پلتفرم‌ها موفق نبوده‌اند.

  • دست‌هایی اجازه نمی‌دهند که سینمای خصوصی نفس بکشد

هاشمی در خصوص هزینه‌های تولید فیلم و برگشت سرمایه در اکران سینمایی ادامه داد: شما می‌روید تئاتر 300 تا 400 هزار تومان هزینه می‌کنید. حتی ممکن است تا 600 تومان هم هزینه ببرد. این یعنی در تئاتر یک صندلی برابری می‌کند با حداقل 10 مخاطب سینما.

در کنسرت هم همین‌طور است. حالا اگر بلیت سینما می‌شد 500 هزار تومان مردم کمتر می‌رفتند و از آن طرف کمیت اتفاق می‌افتاد و کیفیت برای برگشت سرمایه اینقدری می‌شد که من تهیه‌کننده بدانم اگر دارم فیلم می‌سازم 10 برابر هزینه‌ای که کردم به من برگشت دارد. وقتی من هر فیلمی که ساختم سرمایه به من برنگشته... چه میشه کرد. بیایید در مورد «فسیل» حرف بزنیم. فسیل بدون در نظر گرفتن تورم، پرفروش‌ترین فیلمی است که در سینما به جهت برگشت هزینه‌کرد، موفق عمل کرده. تا به الان 300 میلیارد تومان فروش داشته. بیایید حق‌الزحمه‌ی سینمادار، پخش‌کننده و ارزش‌افزوده مالیاتی و البته هزینه‌ی تبلیغات را از کل فروش کم کنیم. چیزی که باقی می‌ماند را باید با توجه به تورمی که هزینه‌کرد فیلم خورده، محاسبه کرد. آیا «فسیل» به سود رویایی رسیده؟ حالا بیایید همین‌ها را برای فیلم خود من محاسبه کنیم. من مدعی‌ام که در دهه‌ی 90 پرفروش‌ترین فیلم غیرانیمیشنی کودک ایران را ساخته‌ام. در کل 8 فیلم سینمایی ساختم. 3 سری «آهوی پیشونی سفید»، یک «تورنادو»، یک «جزیره فضایی»، 2 سری هم «شهر گربه‌ها.» «جزیره فضایی» که آخرین کار من بوده، از «بامبالا» که کار فارابی بوده و مدارس آن را ساپورت کردند، یک میلیارد و دویست بیشتر فروخته. این آمارهایی‌ست که در سمفا وجود دارد. فکر کنید من 5 میلیاردوپانصد میلیون تومان فروش داشتم از پلتفرم فیلیمو هم 600 میلیون آنلاین فروش داشتم. جمع درآمد می‌شود 6 میلیارد تومان. این فیلم را من سال 98 ساخته‌ام و تازه رسیده‌ام به هزینه‌ای که سال 98 خرج تولید فیلم داشته‌ام. 4 سال پیش من یک ویلا فروختم 500 میلیون تومان و 4 برابر آن خرج تولید فیلم کردم. این را بگذارید کنار اینکه قیمت فعلی ویلایم 16 برابر شده. حالا بیایید اینکه 4 برابر هزینه‌ی یک ویلای آن زمان را خرج فیلم کرده‌ام را ضرب‌در 16 برابر شدن قیمت ویلا کنید. چه اتفاقی می‌افتد؟ من اگر می‌بایست الان فیلمم را تولید می‌کردم، باید با 30 میلیارد می‌ساختم. چقدر باید سود می کردم تا سرمایه من برگردد؟ 90 میلیارد.

وی گفت: از کل درآمد، یک سوم به من می‌رسد. همه‌ی این‌ها در شرایطی است که تبلیغات خوب انجام ندهم. اگر تبلیغات خوب انجام می‌دادم ضررم بیشتر بود. پس یک قاعده در سینمای ما وجود دارد و آن اینکه دست‌هایی اجازه این را نمی‌دهند که سینمای خصوصی نفس بکشد.

وی در ادامه با قیاس فیلم‌سازی ارگانی و خصوصی تصریح کرد: سازمان‌ها و نهادهای فیلم‌ساز بدون برگشت سرمایه اجازه دارند فیلم بسازند. جایی وجود دارد که 60 فیلمش به اندازه‌ی «شهر گربه‌ها» ی من فروش نداشته. این یعنی بخش خصوصی سهمی از سینما ندارد و سقوط می‌کند. چرا؟ چون برگشت سرمایه بدون تضمین است و بدون سرمایه امکان تولید ندارد؛ مگر کمدی! آن کمدی چیست؟ کمدی‌ای که بالادستی‌ها می‌خواهند. این می‌شود که مردم ما عادت به فیلم غیرکمدی ندارند. پیش‌فرضشان این است که مثلا «شهر گربه‌ها» می‌آید در پلتفرم، برای بچه‌ام دانلودش می‌کنم و سیصد بار می‌بیند. تنها کاری که مکرر دیده می‌شود کار کودک است. در حالی که برای منِ تهیه‌کننده‌ی فیلم کودک آورده‌ای ندارد. بچه‌ها «باب اسفنجی» را صدها بار دیده‌اند. و هیچ‌کس هیچ‌فکری برای من نمی‌کند. سال 98 بابت فیلم «جزیره‌ی فضایی» وام 500 میلیونی به من داده‌اند و دفترم به عنوان تضمین در رهن بانک است. تا به اینجا 700 تا 800 میلیون برگردانده‌ام و هنوز بدهکارم. فیلم آنقدری که بتوانم وام را تسویه کنم، درنیاورده و هر لحظه ممکن است دفتر من مصادره شود. برای تسویه وام، ماشینم را هم بفروشم؟ پس چطور زندگی کنم؟ بالاخره من هم باید زندگی کنم. می‌خواهم بگویم سینما در یک چرخه‌ی نامتعادل اقتصادی دچار شکست شده. و این هیچ ربطی به دولت اخیر هم ندارد. برخی ها دوست ندارند سینمای خصوصی غیر از کمدی فیلمی بسازد. فیلم‌های اجتماعی را جاهایی می‌سازند که برگشت سرمایه برایشان مهم نیست و البته به شدت دچار ممیزی هستند.

  • همه باید بتوانند با فراغ بال فیلم بسازند

بازیگر، تهیه‌کننده و کارگردان «آهوی پیشونی سفید» از راه نجات سینما گفت و قاعده‌ی تولید فیلم و شرایط تنوع ژانر و سیاست‌های فرهنگی را این‌گونه توضیح داد: یکی از راه‌های نجات سینمای ایران به لحاظ محتوایی این است که همه بتوانند با فراغ بال تولید داشته باشند. حضور بخش خصوصی و تضمین برگشت سرمایه‌اش حتی در صورت فروش نرفتن فیلم، باعث می‌شود تنوع ژانر صورت بگیرد. قاعده همین است. منِ تولیدکننده‌ی خصوصی باید بتوانم نفس بکشم. اما عده‌ای هستند که با نظرات غیرکارشناسی و بعضا ساده‌لوحانه مانع از تولید و تنوع فیلم می‌شوند. کسی 23هزار امضا بر علیه فیلم "شهر گربه ها" جمع می‌کند و مدعی می شود، سید جواد هاشمی در این فیلم آموزش رقص می‌دهد. در حالی که کار کودک لازمه‌های نشاط‌انگیر خودش را دارد. تا اینکه، آقای اسماعیلی، وزیر ارشاد با جسارت و گشاده‌رویی می‌گویند این فیلم، فیلم خوبی است و اجازه پخش و اکران می‌دهند. ما می‌دانیم که وزارت نگاه بسته‌ای ندارد و الزامات فیلم را می‌شناسد. اما عده‌ای نادانسته آب به آسیاب چرخه‌ی معکوس فرهنگ و سینما می‌ریزند. در حال حاضر سینمای ما شکست خورده و مگر آدمی که می‌رود «فسیل» را می‌بیند، چقدر می‌تواند برود سینما، 5 بار؟ این می‌شود 7 ساعت و نیم، در طول یک سال. بقیه‌اش را چه کار می‌کند. تلویزیون یا پلتفرم‌ها را می‌بیند؟ واقعا این‌طور نیست. یا «نتفلیکس» می‌بیند یا هم از طریق فضای مجازی به فیلم‌های آنچنانی می‌رسد. با این سیاست فرهنگی ما شکست خورده‌ایم. مردم دیگر برای دسترسی به فیلم نیازی به سینما ندارند. مگر اینکه کمدی ساخته شود و بخواهند در فضای امن کنار عزیزانشان، خانوادگی لحظات مفرح داشته باشند. جشنواره فجر، شده است جشنواره‌ی نهادها و سازمان‌های دولتی. این دیگر افتخاری ندارد. ادعا این است که ما داریم با بخش خصوصی مشارکتی کار می‌کنیم. این در حالی است که به این نمی‌گویند مشارکتی، این پیمانکاری است. فیلم‌نامه مال شماست. کسی آمده آنرا ساخته و شما نظارت کرده‌اید. شما فکر می‌کنید من درخواست‌های کمی برای فیلم‌سازی دارم؟

او در تکمیل صحبت‌هایش در خصوص چالش‌های تولید فیلم گفت: از جاهای مختلف پیشنهاد فیلم‌سازی دارم. اما قبول نمی‌کنم. چرا که باید فیلمی بسازم که آنها می‌خواهند. این دیگر فیلم من نخواهد بود. بهم پیشنهاد دادند، و گفتند «می‌خواهیم فقط تو فیلم‌مان را بسازی. تو فیلم‌هات پرفروش هم هستن. سناریو بیار» گفتم «سناریو؛ شهر الاغ‌ها!» گفتند «اخه این اسمه» گفتم «با اسمش چه کار دارید؟» در نهایت طرحی به آن جامعی که آقای حمزه صالحی نوشته بودند را به راحتی آب خوردن رد کردند و به من فیلم‌نامه دادند. حدس بزنید فیلم‌نامه چه بود. فیلمنامه‌ای بود که بعدها فیلمش ساخته شد. اصلا آن فیلم متناسب با فضای روحی کودک نیست. رفتم در جشنواره و آن فیلم را دیدم. بچه‌ها یا داشتند هله‌هوله می‌خوردند یا هم راه می‌رفتند. چرا باید فیلمی را بسازم که کارنامه کاری خودم را خراب کنم. برداشتی که از کار کودک دارند، درست نیست. من باید با «شهر گربه‌ها» و «آهوی پیشونی سفید» در ذهن بچه‌ها نفوذ کنم. این کار باعث می‌شود فکر کنم خیانتی برنامه‌ریزی شده با سلیقه‌ای ساده‌لوحانه در دهه‌ی اخیر در حال انجام است. ما مخاطب را به سمت ماهواره و مجازی هل دادیم. الان هم دارند پلتفرم‌ها را به آن سمت می‌کشانند. ساترا اینقدر بیخ گلوی ما را چسبیده که «چیدمانه» با 50 درصد سانسور تایید شد. البته بگویم که افراد بافکر و روشن ضمیری هم در ساترا مشغولند که نمی‌دانم از چه کس یا کسانی می‌ترسند. این‌ها نادانسته است. یکی باید این حرف‌ها را بزند و من حرف می‌زنم. در مورد همان 23هزار امضایی که برعلیه فیلم من جمع‌آوری شد، از بانی امضاها پرسیدم «چند سالته؟» گفت «مگه مهمه» گفتم «بله که مهمه! قسم بخور که فیلم را دیدی» گفت «یک جاهایی‌ش را دیدم» حرفی نماند برای اینکه گفت‌وگو را ادامه بدهم. ندیده برای فیلمم امضای توقیف جمع می‌کردند.

  • آمریکا با یک فیلم ترس را به رزمنده ما القا کرد؛ من با یک فیلم وطن‌پرستی را به فرزندان ایران القا می‌کنم

سید جواد هاشمی با تعریف خاطره‌ای از تاثیر فیلم در زمان جنگ به میزان تاثیر آثار فرهنگی‌هنری و چالش‌های پیش پای تولید فیلم پرداخت: یک زمانی من مسئول تبلیغات جبهه و جنگ بخشی از قرارگاه نوح بودم. چند سالم بود؟ 17 سال، 18 سالم بود. توی فاو زمانی که 20 سالم شده بود فیلمی آورده بودند به نام «اولین خون» که سیلوستر استالونه بازی می‌کرد. این فیلم در خاورمیانه پرفروش‌ترین فیلم آن زمان بود تا آن تاریخ. در آن فیلم یک اس‌پی‌اس آمریکایی، یک شهر را حریف بود. یک هنگ را بهم می‌ریخت. به ظاهر آمریکا این فیلم را برعلیه خودش منتشر کرده بود. همه می‌گفتند عجب فیلم ضد آمریکایی است و در جبهه‌ها این فیلم را پخش می‌کردند. من اجازه‌ی نمایش این فیلم را در سنگرهای تحت امر تبلیغاتی خودم ندادم. اعتقاد داشتم این فیلم اتفاقا در جهت تقویت آمریکاست. این فیلم ساخته شده تا مخاطب از قدرت آمریکا بترسد. همان زمان آمریکا 400 اس‌پی‌اس در خلیج‌فارس داشت. چرا؟ که همه‌ی دنیا ازش بترسند. این فیلم می‌گفت یک اس‌پی‌اس که چنین کند وای به حال 400 اس‌پی‌اس که یک کشور را نابود می‌کند. این فیلم ترس به دل رزمنده می‌انداخت. دیگر نمی‌توانست مقابل دشمن و در صحنه نبرد وارد عملیات شود. همه‌ی این‌ها را آمریکا با یک فیلم به رزمنده ما القا می‌کرد. ولی ما از قدرت فیلم استفاده نمی‌کنیم. من «شهر گربه‌ها» می‌سازم و می‌گویم بچه‌ها در این مملکت (گربه‌ستان) خیلی مشکلات وجود دارد؛ اما خواهش می‌کنم نرو آن‌ور. آن‌ور می‌افتی تو چنگ گربه ترامپ. گربه ترامپ کسی است که عمر شما را می‌گیرد و عمرتان تلف می‌شود. بهتر از این شکل می‌شود حرف انقلابی، دفاع مقدسی، حرفی که از کشورم دفاع کنم، بزنم؟ بعد بر علیه فیلمم 23 هزار امضا جمع می‌کنن. من این فیلم را که برای تو نمی‌سازم. برای آن بچه‌ای می‌سازم که همین الان کردیت رفتنش امضا شده است. بچه‌ای که از سه سالگی برای رفتن از ایران آماده‌اش می‌کنند. من دارم تلنگر می‌زنم که در مملکت خودت باشی بهتر است. این‌ها را در وسع یک ساعت‌ونیم فیلمم می‌گنجانم. آن بچه از آن رقصه خوشش می‌آید و 30 بار فیلم را می‌بیند و مضمون در جانش نفوذ می‌کند. این کار فرهنگی است. نه تنها کمکم نمی‌کنند که از این دست فیلم‌ها بسازم، پخش فیلم‌هایم در مدارس ممنوع می‌شود. در صحن علنی مجلس، عضو کمیسیون کشاورزی برعلیه فیلمم صحبت می‌کند. این در حالی است که آمریکا با یک فیلم جهان را از خودش می‌ترساند و من با یک فیلم وطن‌پرستی را به فرزندان ایران القا می‌کنم. سینمای خصوصی مگر دست چه کسی است؟ کسانی که می‌دانند می‌خواهند چه بگویند. از چه چیزی می‌ترسند که نمی‌گذارند سید جواد هاشمی برای کودک فیلم بسازد. آخر من همانم که 33 بار در فیلم‌ها شهید شدم. من که نمی‌آیم به مملکتم آسیب بزنم. من اهل اندیشه‌ام. چه کسی بهتر از من می‌داند چه چیزی و به چه شکلی باید به کودک گفت؟ من 30 سال معلم بودم. چطور از من کارشناس‌تر شده‌اند. در شورا چه کسی بهتر از من فیلم کودک را می‌شناسد که می‌آیند در مورد فیلم من تصمیم می‌گیرند. یک کارگردان یا نویسنده نشان دهید که 30 سال با کودک زندگی کرده باشد. بگذارید کارم را بکنم. اعتماد کنید.

این بازیگر، تهیه‌کننده و کارگردان سینما به علت شکست سینمای خصوصی اشاره کرد و از آینده سینما گفت: سینمای خصوصی را عدم اعتماد به تولیدکننده از بین برده و این یعنی شکست سینما. من از منظر خودم می‌گویم. اگر برای کودک فیلم نسازیم دیگر در بزرگسالی، عادت فیلم دیدن را در او از بین می‌بریم. همین می‌شود که مخاطب فیلم خارجی می‌شود و از فیلم وطنی بیزار می‌شود. چون از بچگی فیلم خارجی می‌بیند. فیلمِ خوبِ کودکِ داخلی نداریم که ببیند. فیلم «فسیل» امروز می‌فروشد چون؛ دهه شصتی‌ها می‌روند می‌بینند. 10 یا 20 سال دیگر کسی حتی فیلم بزرگسال را هم نمی‌بیند؛ چون ذائقه‌اش از بچگی با فیلم ایرانی آشنا نیست. اینکه گفته می‌شود «دوران رونق» نه! این دوره خوب نیست. این دوره باید به فکر مخاطب دهه‌ی 90 و 80 باشد. نه مخاطبان دهه‌ی 50 و 60. بروید در سینما ببینید چه کسانی دارند فیلم می‌بینند اغلب دهه 50 و 60 هستند. الان باید برای دهه‌ی نودی فیلم ساخت تا با سینمای ایران انس بگیرد. کار کودک شاد البته با تلنگر ساخت. «آهوی پیشونی سفید» قهرمان دختران دهه‌ی 80 و 90 است. با تمام این‌ها، الان 3 سال‌ونیم است که فیلم «شهر گربه‌های 2» توقیف است. برای اینکه سرمایه‌گذارش ضرر نکند، الان سعی کردم آن‌جور که دوست دارند تغییرش بدهم. امیدوارم بتوانم ایام عید نوروز «شهر گربه‌های 2» را اکران کنم.

در کلام آخر سید جواد هاشمی بازیگر نامدار، تهیه‌کننده و کارگردانِ فیلم‌های کودک از حواشی بازیگری و فیلم‌سازی‌اش و واکنش‌ها به اظهارنظراتش در فضای مجازی صحبت کرد: در مورد آن تیزر تبلیغاتی معروف من عذرخواهی کردم. من بازیگر نیستم. بازی می‌کنم؛ اما بازیگر نیستم. اتفاقا اصلا دوست ندارم نقش منفی بازی کنم. مگر در کارهای تاریخی که نقش منفی تعریف خاص خودش را دارد. مردم به من حساسند و من این را درک می‌کنم. این لطف خداست. چرا 150 نفر برای «داماک» تبلیغ می‌کنند آب از آب تکان نمی‌خورد ولی به سید جواد هاشمی مردم می‌گویند تو نباید این کار را می‌کردی، و درست می‌گویند. به هر حال من نقش کسانی را بازی کردم که برای مردم ذی‌قیمت هستند، من حق چنین کاری را ندارم. این را می‌فهمم و عذرخواهی می‌کنم. اما یک چیزهایی مباح است. مثل برهنه شدنم در استخر که خب نمی‌شود با کت و شلوار پرید تو استخر. مردم می‌بینن، می‌خندند و جوک می‌سازند. اتفاقا من از آن جوک‌ها استقبال می‌کنم و از اینکه می‌بینم در تلطیف روحیه مردمم موثر است خوشحال می‌شوم. حالا کسانی هم فحش بدهند، مسئله‌ای نیست. من قاطبه‌ی مردمم را در نظر می‌گیرم. در اظهارنظرهایم هم قاطبه‌ی مردمم را در نظر می‌گیرم. قاطبه یعنی آنچه که در آن عدالت وجود دارد. انسانیت محدودیت ندارد. انسانیت، انسانیت است. مهم نیست که فحش بخورم. بعد از حمایت از غزه فقط در صفحه‌ی خودم 2 تا 3 هزار فحش خوردم. اینقدر برایم شیرین بود که حدوحصر نداشت. چرا که حرف حق زدم. وقتی حرف حق می‌زنم؛ پاش هم می‌ایستم و این شیرین است. مگر به بزرگان و ائمه ما ناسزا نمی‌گفتند. امیرالمومنین از موافق و مخالف حرف شنید؛ اما بعد از شهادتشان هر دو طرف برایش گریه کردند. این یعنی موضع حق بوده و غیرقابل انکار. عمروعاص هم برای امیرالمومنین گریه کرد. من برای هر انسانی روی کره زمین که کشته می‌شود، اشک می‌ریزم. این قانون اسلام است. معیار من، دین من است؛ قضاوت‌های انسانی من است. تاکید می‌کنم؛ کسی که برای انسانیت گریه نکند؛ انسان نیست! مگر می‌شود کسی از مرگ هموطنش خوشحال شود؟ اظهار نظرات من شخصی است. از اظهاراتم دفاع می‌کنم و از هیچکسی هم نمی‌ترسم.

منبع: هنرآنلاین