دنیاگیری کرونا و تأملی بر ضرورت بازتعریف امنیت ملی و بین المللی
پس از انتشار خبر «شیوع منطقه ای»(Epidemy) ویروس کووید 19(COVID-19) در شهر «ووهان» چین در دسامبر 2019م. که عامل بیماری کرونا در انسان با اصطلاح علمی SARS-CoV-2 می باشد، این ویروس واگیردار که در مقایسه با سایر ویروس های بیماری زا، از سرعت انتشار سریع و انتقال بسیار زیاد برخوردار است، در مدتی کمتر از چهار ماه تقریبا همه مرزهای سیاسی جهان را درنوردید و تبدیل به یکی از خطرناک ترین عوامل بیماری های واگیردار عفونی برای انسان و سومین «دنیاگیری» (Pandemy) در پنجاه سال اخیر در کره زمین شد؛ با این تفاوت که برخلاف موارد قبلی، پاندمی اخیر در مدتی کوتاه و حیرت انگیز به وقوع پیوست.
شیوع سریع جهانی این ویروس، علاوه بر ایجاد فضای ترس و نگرانی حاد برای عموم مردم در جوامع مختلف، اکثریت غالب دولت ها و حتی دولت های توسعه یافته و فراصنعتی غربی را نیز با چالش های جدی اقتصادی اجتماعی و فضای جدید امنیتی مواجه ساخت و نظام های مختلف بهداشتی و درمانی را در بوته آزمون قرار داده است. تحقیقا، نحوه مواجهه ملتها و مهمتر از آن، مدیریت این بحران زیستی توسط دولت ها و هزینه های درمانی و تلفات انسانی ناشی از آن می تواند شاخص مناسبی برای ارزیابی نظامهای مختلف بهداشتی و درمانی باشد که شایسته مطالعه جدی مقایسه ای توسط محققان حوزه سلامت در آینده است.
توقف اجباری و یا کاهش اجتناب ناپذیر بسیاری از فعالیت های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و حتی دینی در سطوح فروملی، ملی و بین المللی که به سبب شیوع ناگهانی بیماری کرونا حادث شدند و به احتمال زیاد منجر به بروز پیامدهای منفی در سطح خرد و کلان خواهند گردید، موجب شد تا برخی از صاحب نظران با ارتقای سطح تأثیرگذاری این رخداد در الگوی زیستمان بشری به جایگاه شتابدهنده ی تاریخ ساز، از عصر «پساکرونا» یاد کنند؛ عصری که در آن تجدیدنظر و یا تغییر روش ها و الگوهای کنونی زیست اجتماعی و تعاملات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی در سطح ملی و بین المللی و مقدم بر چنین ساختارهای کارکردی، بازنگری هستی شناختی برخی مفاهیم بینادین نیز اجتناب ناپذیر است.
از جمله مفاهیم بنیادینی که بسترساز سیاستگذاری های کلان در سطح ملی و بین المللی می باشد، مفهوم «امنیت» است. زیرا با وجود قوی بودن فرضیه منشاء طبیعی شکل گیری و انتشار ویروس کووید19و پاندمی شدن بیماری کرونا، لیکن به دلیل محدود بودن دانش پزشکی موجود در زمینه پیشگیری و درمان کامل و سریع این بیماری از یک سو، و قابلیت علمی و فنی دانش بشری در زمینه تولید و انتشار هدفمند عوامل بیماری زای مشابه با توان انتشار سریع و ایجاد تلفات انسانی بیشتر توسط بازیگران فروملی و ملی از سوی دیگر، ضرورت دارد در دوره پساکرونا مفهوم امنیت در سطح «ملی» و «بین المللی» مورد شالوده شکنی هستی شناسانه قرار گیرد و زوایای پنهان آن واکاوی شود.
با اذعان به عبور مرزهای هستی شناختی معنای امنیت ملی از ماهیت سنتی (امنیت نظامی) و رویکرد سلبی (فقدان تهدید) و وارد شدن رهیافت چندوجهی بر دستگاه فکری و نظام تصمیم گیری اغلب کشورها که در آن ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و نظامی به عنوان ستون های اصلی امنیت قلمداد می شوند، لیکن تصور بر این است؛ شیوع و انتشار بسیار سریع کووید 19 و پاندمی زودهنگام بیماری کرونا در جهان و اثبات نفوذ پذیری بسیار آسان مرزهای سیاسی در برابر بیماری های بیوزیستی و آسیپذیری نظام های مختلف بهداشتی و درمان اکثریت غالب کشورها (حتی کشورهای توسعه یافته و فراصنعتی) که برآیند عصر جهانی شده و سرعت حیرت انگیز ارتباطات اجتماعی بشر در سطوح مختلف می باشد، بایسته است «امنیت زیستی» به عنوان یکی از ابعاد جدید «امنیت ملی» شناخته شود.
زیرا در رویکرد چندوجهی، این بعد از امنیت به صورت مستقل مدنظر قرار نگرفته و به عنوان یکی از مؤلفه های امنیت اجتماعی لحاظ می شود. در حالیکه، پاندمی کرونا در جهان و غافلگیری دولت ها در مواجهه با این عامل تهدید کننده سلامت زیستی مردم نشان داد که به طریق اولی، درجه اولویت و ضریت اهمیت «امنیت زیستی» مردم و جامعه ارجح تر و مقدم بر «امنیت اجتماعی» و شاید فراتر از «امنیت وجودی» و امن بودن مرزهای سرزمینی کشورها می باشد؛ زیرا اگر سلامت زیستی مردم در یک جامعه با خطر جدی عوامل بیماری زای کشنده و همه گیری سریع قرار گیرد، ضمن فلج شدن راهبردی ابعاد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قدرت ملی و بروز چالش های متعدد و تبدیل آنها به بحران های امنیت داخلی، قدرت دفاعی کشورها نیز با آسیب پذیری جدی و کاهش بالفعل توان دفاعی و ظرفیت بازدارندگی مواجه خواهد شد.
بنابراین، همچنانکه به گفته برخی از صاحب نظران سیاستگذاری عمومی و بویژه "توماس دای"، «سلامت و بهداشت» یکی از «نیازهای عمومی» جوامع قلمداد می شود و تأمین این نیاز یکی از وظایف ذاتی دولت ها می باشد و هر گونه قصور، کوتاهی و یا ناکامی در این زمینه، فلسفه وجودی دولت را زیر سؤال خواهد بود، چنین به نظر می رسد؛ جهان گستری بیماری کرونا و احتمال تکرار طبیعی و بویژه امکان پذیر بودن بروز غیرطبیعی (انسان ساخت) چنین بیماری های خطرناکی ایجاب می کند تا بعد جدیدی از «امنیت» در قالب مفهوم «امنیت زیستی» پیوند هستی شناسانه با «امنیت ملی» برقرار نماید.
بدیهی است، برجسته شدن امنیت زیستی در منظومه ابعاد امنیت ملی، از یک طرف افزایش ظرفیت و فراهم شدن زمینه لازم برای توسعه عمودی و افقی سلامت جسمی و روانی مردم و استحکام بخشی به مرزهای دفاع زیستی جوامع را به دنبال خواهد شد و از سوی دیگر، احتمال غافلگیری دولت ها در مواجهه با چنین تهدید های بیوزیستی در آینده را کاهش خواهد یافت.
تأکید بر ارتقای ماهیت «امنیت زیستی» جامعه از سطح یک «مؤلفه» به یک «بعد» ساختاری در امنیت ملی برآیند تجربه جهانی اخیر در مقابله با بیماری کروناست؛ پاندمی اخیر نشان داد که؛ اولا، الزامات و زیرساخت های مقابله با تهدیدهای بیوزیستی و مدیریت بحران های امنیتی ناشی از این تهدیدها مسئله ای فرابخشی (خارج از حوزه بهداشت و درمان) و چند سطحی است. ثانیا، با وجود وقوع برخی بیماری های پاندمی در قرن بیستم، لیکن بعضا در برخی از کشورها، نه تنها ظرفیت ها و قابلیت های دفاع بیوزیستی متناسب با تهدیدهای زیستی طبیعی و انسان ساخت شکل نگرفته، بلکه حوزه بهداشت و درمان نسبت به سایر بخش ها از اولویت ساختاری پایین تری نیز برخوردار است.
فراتر از سطح ملی امنیت، درنوردیده شدن مرزهای سیاسی همه کشورها و حتی برخی سرزمین های فاقد ویژگی «ملت دولت» در کوتاه ترین زمان ممکن توسط موجودی میکرو مقیاس (ویروس COVID-19) که ناشی از سرعت و گستردگی فزاینده تعاملات فیزیکی بشر در عصر ارتباطات می باشد، موجب گردیده تا ضرورت شالوده شکنی مفهوم «امنیت بین المللی» و بازتعریف الگوی جدیدی از نظام بین المللی مبتنی بر «امنیت زیستی بشر» نیز احساس شود.
زیرا، شیوع حیرت انگیز بیماری کرونا در کوتاه ترین زمان ممکن در گستره جهانی نشان داد که امنیت حیات بشری دیگر صرفا با شعله ور شدن جنگ (متعارف و نامتعارف)، فروریختن بازارهای مالی، فقر و رکود اقتصادی، گرم شدن کره زمین، بالا آمدن سطح آب اقیانوس ها و... با خطر نیستی و نابودی مواجه نیست، بلکه عوامل تهدیدزای طبیعی و غیرطبیعی در قالب ایجاد و انتشار ویروس ها و یا سایر عوامل بیماری زای سریع الانتشار و سریع الانتقال نیز می توانند تبدیل به تهدیدی مشترک برای جامعه بشری شوند. ضمن اینکه، امنیت زیستی ملت ها و دولت ها با همه تفاوت ها و اختلافات سیاسی، نژادی، قومی، مذهبی و درجه متفاوت توسعه یافتگی ارتباط تنگاتگی به یکدیگر دارد؛ هر گونه شکست و ناکامی در تأمین امنیت زیستی یک کشور می تواند در کمترین زمان ممکن سلامتی و بهداشت جسمی و روحی همه ساکنان کره زمین را با خطر جدی مواجه سازد.
با وجود اهمیت و برجسته بودن نقش این ساحت از امنیت در تداوم زیست بشری و برخلاف توسعه مفهومی و ارتقای وجه سیاستگذارانه امنیت در سطح داخلی و با اذعان به وارد شدن برخی موضوعات جدید به منظومه معنایی امنیت جهانی، نظیر «ضرورت مقابله با گرم شدن کره زمین»، «استفاده مسئولانه از منابع طبیعی»، «حفظ همه موجودات زنده روی کره خاکی» و..، لیکن در عصر حاضر، پارادایم غالب در تعریف امنیت بین المللی همچنان بر مدار «فقدان جنگ» و «حاکم بودن صلح» میان کشورها و ملت ها قرار دارد. زیرا، با وجود اثبات علمی ابعاد زیست محیطی و انسانی امنیت بین المللی، به واسطه مرجعیت «قدرت» در سیاست و روابط بین الملل، رعایت الزامات و مقررات رژیم های حقوقی ناظر بر چنین موضوعاتی متأثر از منافع ملی کشورها عموما نادیده گرفته شده و بی معنا گشته اند. علاوه بر این، اگر منشور سازمان ملل را به عنوان بالاترین سند حقوقی ناظر بر امنیت بین المللی قلمداد کنیم، با وجود تصریح محدود بر ضرورت تأمین بهداشت و سلامت جامعه بشری در آن و شکل گیری «سازمان بهداشت جهانی» به عنوان یک سازمان تخصصی وابسته به سازمان ملل جهت حصول به این اهداف متعالی، به دلیل فرعی و کم اهمیت بودن «سلامت زیستی بشر» در این سند، نه تنها در فصل محوری آن (فصل هفتم) اثری از الزامات تأمین حیاتی ترین بعد از امنیت بشر به چشم نمی خورد، بلکه سازمان بهداشت جهانی به جز توصیه های غیرالزام آور، از اقتدار و قدرت اجرایی لازم جهت ایفای نقش فعال و پیش - کنش گرانه جهت مقابله با زمینه ها و عوامل ایجاد بیماری های واگیردار و خطرناک طبیعی و غیرطبیعی برخوردار نیست. ضمن اینکه، به دلیل وابسته بودن موجودیت و فعالیت این سازمان به منافع ملی کشورها، کیفیت و گستره فعالیت آن می تواند تحت تأثیر خواسته ها و تمایلات دولت های عضو سازمان ملل نیز قرار گرفته و منفعل شود.
مزید بر این موارد، تأمل در اغلب رژیم های حقوقی و امنیتی و نهادهای منطقه ای و بین المللی ناظر بر «امنیت بین المللی» نیز گویای این است که؛ همچنان ناامنی و تهدید علیه امنیت جهانی از نوع سخت و نیمه سخت ادراک می شود و این ادراک چندان سنخیتی با واقعیات موجود ندارد. زیرا، تجربه پاندمی سریع بیماری کرونا نشان داد که اتحادها و ائتلاف های مبتنی بر تهدیدهای سخت و نیمه سخت، نه تنها قادر به مقابله با تهدیدهای نوپدید بیوزیستی نیستند، بلکه در شرایط بحرانی عملا کارآیی خود را نیز از دست می دهند و همگرایی بین المللی تبدیل به واگرایی مخرب می گردد؛ بی توجهی اعضای اتحادیه های بزرگ اقتصادی سیاسی و دفاعی امنیتی جهان به منافع عالیه همه اعضا و برجسته شدن دغدغه های ملی در تأمین نیازها و تجهیزات بهداشتی و درمانی مصداق بارز این ناکارآمدی ساختاری و کارکردی می باشد. تحت چنین شرایطی و با توجه به اینکه تهدیدهای بیوزیستی پدیده ای فراملی و مشترک علیه همه ملت ها به شمار می روند، به نظر می رسد، دستور کار قرار گرفتن بازبینی زیرساخت های حقوقی «امنیت زیستی بشر» در منشور سازمان ملل و سایر رژیم های حقوقی ناظر بر امنیت بین المللی و بازنگری در وظایف، مأموریت و اقتدار اجرایی سازمان بهداشت جهانی می تواند یکی از اولویت های اصلی شالوده شکنی امنیت بین المللی در عصر پساکرونا قلمداد شود.
حصول به این هدف مهم و حیاتی می تواند از طریق فعال شدن دیپلماسی «امنیت زیست بشری» با مشارکت و کنش گری بازیگران فروملی، دولت ها و سازمان های بین المللی به سرانجام برسد. بدون شک، علاوه بر ضرورت پیشگام شدن دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران در این زمینه که می تواند پنجره جدیدی از مسئولیت پذیری کشورمان در امنیت پایدار جامعه بشری قلمداد شود، گشایش تأملات نظری در این حوزه از سوی محققان و صاحب نظران نیز تمهید کننده بسترهای علمی این اقدام دیپلماتیک خواهد بود.
* دانش آموخته سیاستگذاری عمومی و کارشناس مسائل دفاعی و امنیتی