دنیا را سورپرایز کنیم / کارگروهی برای امنیت روان جامعه / چگونه به جامعهای کهنسال تبدیل میشویم؟
بازدید میدانی رئیسی، عذرخواهی وزیر نفت، اتحادیه اروپا و پارادوکسی به نام استقلال راهبردی، محاکمه روحانی رؤیای بیتعبیر بهارستانیها، سه واحد درس علوم سیاسی از حادثه بنزینی، جزئیات تازه از حمله سایبری به رژیم صهیونیستی، زاکانی حکم داماد خود را لغو کرد، اختلال در سامانههای سوخت هوشمند: حمله سایبری یا اشکال فنی؟، حفره 170 میلیارد دلاری اقتصاد ایران در 23 سال و ردپای آنفلوانزا در پیک پاییزی...
به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز پنج شنبه 6 آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شدند که پیشنهادات ششگانه تهران برای افغانستان، پیگیری میدانی رئیسجمهوری از وضعیت جایگاههای سوخت، آوار سنگین کرونا بر کودکان بی سرپرست و آغاز مذاکرات وین تا پیش از 9 آذرماه در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
*س_چگونه به جامعهای کهنسال تبدیل میشویم؟_س*جعفر بای: طی یادداشتی در شماره امروز آفتاب یزد با عنوان کهنسالی جمعیت نوشت با کاهش زاد و ولد طی سالهای اخیر در کشور و پایین آمدن شاخص موالید، قطعا اگر این روند ادامه پیدا کند ما چندی بعد شاهد کهنسالی جمعیت یا پیری جمعیت خواهیم بود. علم جمعیت شناسی که مطالعه نوسانات جمعیتی را با مهارت پیشبینی کنندگی و آینده نگری جمعیتی به عنوان موضوع فعالیت خود در بردارد، بر این اعتقاد است که اگر شاخص موالید در جامعهای کاهش پیدا کند قطع به یقین ما پیری جمعیت را شاهد خواهیم بود. با توجه به اینکه ما سه انفجار مهم در تاریخ زندگی انسانها طی قرون اخیر داشتهایم متاسفانه به دلیل رفاه زدگی بیش از حد روند کاهشی جمعیت را در جوامع شاهد هستیم. انفجار جمعیت به تبع انفجار علم و دانش، انفجار ارزشها و تغییر و تحولات فرهنگی را به دنبال داشته است و چنین وضعیتی را در جامعه به وجود آورده است. یعنی تغییر فرهنگ به ما میگوید ارزش در جامعه بچه دار شدن و تک فرزندی است. این مسئله منجر به این میشود که روند تولید علم که باید به افزایش جمعیت بیانجامد به کاهش جمعیت ختم شود. راحت طلبی، رفاه زدگی و توجه به کیفیت جوامع بشری باعث کاهش زاد و ولد شده است. الان دوره عبور از کمیتهای جمعیتی است. ابتدا خانوادههای چند فرزندی وجود داشت و فرزند به عنوان مظهر تولید تلقی میشد. در این نوع جوامع نیروی کار بسیار اهمیت داشت و انسان به عنوان یک نیروی کاری منشاء تولید بود لذا خانوادههای چند فرزندی حائز اهمیت بودند.
بعد از چندی خانوادههای چند فرزندی به خانوادههای دو فرزندی تبدیل شدند. گذر زمان، تغییرات فرهنگی و به تبع آن انفجار ارزشها تک فرزندی را در جامعه باب کرد. اخیرا ما شاهد خانوادههای بدون فرزند هستیم. یعنی افراد تشکیل خانواده میدهند، اما نه به قصد این که فرزندی را به دنیا بیاورند. مرور زمان منجر به شکلگیری مجموعههای سفید شده است. خانواده سفید کلمه غلطی است، زیرا در پس این هم خانگیها ما قرار داد و تعهدی نداریم در حالی که خانواده واژهای است که در پس یک قرار داد اجتماعی شکل میگیرد. نکته مهم این است که ما در جمعیتها شاهد سه رکن مهم هستیم. بخش اول که زیر 15 سال است، کودک و نوجوانی محسوب میشود و اینها گروه مصرفکننده هستند. 15 تا 64 سالگی سال فعالیت و کار است. 65 به بالا نیز به عنوان مصرفکننده محسوب میشوند. ما اگر جمعیت کودک و نوجوان زیر 15 سال را با جمعیت بالای 65 سال جمع کنیم اینها جمعیت مصرفکننده یک جامعه هستند. هرچه میزان این جمعیت بیشتر باشد رشد و توسعه جامعه کندتر است. به همین دلیل نگرانی ما از کهنسال شدن جمعیت است. اگر موالید کاهش پیدا کند و به مرور زمان جمعیت به بالای 65 سال برود ما شاهد جمعیت پیر و کهنسالی خواهیم بود که دیگر تحرک و پویایی فعلی را نخواهند داشت.
*س_ دنیا را سورپرایز کنیم_س*جاوید قرباناوغلو تحلیلگر مسائل بینالملل طی یادداشتی در شماره امروز آفتاب یزد با عنوان دنیا را سورپرایز کنیم نوشت: تصور اینکه اروپا را از آمریکا جدا کنیم، یک راهبرد غلطی است که اتفاق هم نخواهد افتاد. ما در یک دورهای در این راستا و استراتژی فقط یک شانس داشتیم و آن زمانی بود که ترامپ یکجانبه از برجام خارج شد. در آنجا شاهد بودیم که شکاف عمیقی بین اروپا و آمریکا افتاد و اروپاییها با عصبانیت از این اقدام آمریکا انتقاد کردند. حتی یکسری کارها مثل اینستکس را انجام دادند تا برجام را نجات دهند منتها به دلیل قدرت هژمونی آمریکا نتوانستند این کار را انجام دهند و آمریکاییها نگذاشتند که این اتفاق نیفتد. یعنی آمریکاییها قدرت تاثیرگذاری بسیار بالایی را بر اروپاییها دارند و اروپاییها هم ظرفیتی ندارند که بتوانند در مقابل آمریکا بایستند. حالا که دولت جدید سر کار آمده بعد از حدود چهار ماه تعلل، دوباره یک فلشبک زدهایم تا به همان راهبرد برویم. راهبردی که فکر میکنیم میتوانیم اروپا را از آمریکا جدا کنیم و از طریق اروپا به آمریکاییها فشار بیاوریم و موضوع لغو تحریمها را دنبال کنیم که راهبرد درستی به نظر نمیرسد. کما اینکه دوره آخر آقای روحانی هم کار نادرستی بود که فکر کردند با 1+4 مذاکره میکنند، آنها انتقال دهنده پیام به آمریکا میشوند که یک راهبرد اشتباه بود. الان ما خودمان را از چاله درآورده و داریم خودمان را به چاه میاندازیم. دو هفته قبل که آقای مورا به تهران آمده و با آقای باقریکنی ملاقات و اعلام کرد که مذاکرات 1+4 با ایران در بروکسل برگزار خواهد شد، دیدیم که بعد از ملاقات آقای بورل با ویلیام برنت در آمریکا، آمریکاییها گفتند که هیچگاه بروکسل جایگزین وین نخواهد شد و مذاکرات باید در وین و از همان جا که متوقف شده شروع شود و آقای بورل هم طی اظهارنظری گفت که از جریان بروکسل بیاطلاع است و اجلاس بروکسل که بین ایران و 1+4 به تصور ما بود، بههم خورد که درواقع آمریکاییها نگذاشتند.
به نظر میرسد ریلگذاری که دولت آقای رئیسی تحت مدیریت آقایان امیرعبداللهیان و باقریکنی انجام میدهد، راهبرد درستی نیست و نهتنها به جایی نمیرسد بلکه قضیه را پیچیدهتر میکند و مهمترین دستاوردی که برای آمریکا خواهد داشت، این است که اروپا را به آمریکا نزدیکتر خواهد کرد. درحالی که در دوره ترامپ وقتی آمریکا از برجام خارج شد، شاهد شکاف این کشور با اروپا بودیم، اما الان به خاطر سیاستهایی که در پیش گرفتیم، دوباره اروپا و آمریکا به همدیگر نزدیک شدند. اولیانوف هم که نماینده روسیه و ظاهرا متحد ما هست، طی روزهای گذشته اعلام کرد که از بازگشت «بهزودی» ایران به مذاکرات رمزگشایی کنید که چه زمانی است! اکنون وضع سخت و پیچیده است و نباید بگذاریم اجماع جهانی علیه ما شکل بگیرد، چون این خطر که پرونده دوباره به شورای امنیت برود، وجود دارد که در مقابل گزینههای بسیار سختی قرار خواهیم گرفت. اکنون خواسته همه طرفهای برجامی این است که ایران با همه طرفها مذاکره کند. واقعیت این است که ما هرچه میخواهیم بهدست آوریم باید در وین و طی مذاکرات 1+4 باشد. هرچند معتقدم که باید 1+4 را هم کنار بگذاریم و همان مذاکره 1+1 را در پیش بگیریم. یعنی دنیا را با یک سورپرایز مواجه کنیم و بگوییم حاضریم با آمریکاییها در مورد مسأله احیای برجام بدون هیچگونه پیششرطی صحبت کنیم که مذاکرات منجر به لغو تحریمها شود، ولی به سمت مذاکره با آمریکا به صورت تکبهتک برویم که معادلات همه کشورها از جمله اسرائیل، عربستان و حتی چین و روسیه را بههم خواهد زد.
*س_کارگروهی برای امنیت روان جامعه_س*ژوبین صفاری طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان کارگروهی برای امنیت روان جامعه نوشت: اقتصادی کشور وضعیت مناسبی ندارد و به طور قطع دولت سیزدهم برای سامان دادن به این شرایط نیازمند زمان است. واکاوی دلایل این به هم ریختگی البته در جای خود قابل بررسی است. اما به واقع باید نشانههایی نسبت به تغییر وضعیت در آینده دیده شود که در این مورد میتوان به دولتمردان جدید و البته مجلس مدعی، این نقد را وارد دانست که تا امروز نه اکثر انتخابها امیدوارکننده بوده و نه اظهارنظرهای کارشناسی شدهای، صورت گرفته که سیگنالی برای بهبود وضعیت اقتصادی صادر کند.
اینکه یکی از نمایندگان مجلس میگوید هماهنگی تیم اقتصادی دولت سه تا چهار ماه زمان میبرد نشان از آن دارد که استراتژی مشخص و علمی برای عبور از بحران در کوتاه مدت و رسیدن به ساحل امن در میان مدت و بلند مدت وجود ندارد و با این وضعیت باید منتظر تکرار تجربه ناهمگونیهای سابق در دولت دوازدهم به دولت جدید نیز باشیم. به نظر میرسد اقتصاد این روزها نیازمند ثبات روانی حاصل از مدیران با کفایتی است که برای بهبود وضعیت برنامه مقبول داشته باشند. وعده بازگشت اعتماد در بازار سرمایه هم به عنوان یکی از پیشرانهای اقتصاد کلان عملی نشد و البته همچنان خبری از سیگنال مثبت به سایر بخشها هم دیده نمیشود. طبیعی است که دولت سیزدهم میراثدار وضعیت اقتصادی به شدت نابسمانی بوده است، اما در این مسیر باید به لحاظ روانی از ظرفیتهای علوم انسانی و جامعه شناختی برای ایجاد یک چشم انداز روشن در جامعه استفاده کرد. تردیدی نیست که جامعه سرخورده ایرانی در وضعیت بی اعتمادی نمیتواند بازوی توانمندی برای حل مشکل باشد. این مثال را میتوان در خصوص وقوع بحرانهایی مانند حمله سایبری به پمپ بنزینها هم زد. در واقع در کنار بازگشت وضعیت عادی به جایگاههای سوخت باید کارگروههای تخصصی نسبت به ایجاد اطمینان روانی برای بروز این مشکل دست به کار شوند. عدم اطمینان در هر مقولهای از جمله اقتصاد و امنیت تاثیرات ناخودآگاه مخربی بر روان جامعه میگذارد؛ بنابراین بهتر است با تشکیل یک کارگروه تخصصی نسبت به ایمنی روانی جامعه اقدام شود. طوری که اظهارنظرها از سوی مسئولان نیز با هماهنگی و راهنماییهایی های این کارگروه انجام شود. روان جامعه امروز خستهتر از آن است که با اظهارنظرهایی گاه ناسنجیده خراشیدهتر شود؛ بنابراین ایجاد احساس امنیت و آرامش نیازمند یک فرآیند تخصصی است که متاسفانه نه در دولتهای قبل و نه در این دولت به آن توجه میشود. انتخاب یک سخنگوی کاربلد توسط رئیس دولت نیز میتواند در این مهم نقش داشته باشد. تردیدی نیست که اقتصاد نیز نیازمند این آرامش است. وعدههای تکراری مانند این که ایران میتواند طی 10 سال آینده جزو 10 اقتصاد برتر دنیا شود نمیتواند ذهن مردم را آرام کند. در وهله نخست دولتمردان و تصمیم سازان باید بپذیرند که مشکل واقعی از کجا ناشی میشود و در ادامه برای حل مشکل از نیروهای متخصص بهره بگیرند. انتخاب نیروی توانمند بدون در نظر داشتن مشی سیاسی و یا دانشگاهی که درس خوانده است مردم را نسسبت به تغییر وضعیت امیدوارتر میکند. اتفاقی که البته تا به امروز رخ نداده است.