دوران جدید دیکتاتوری در کرملین؛ سرکوب برای پوتین دنده معکوس ندارد!
اقتصادنیوز: هفتهنامه اکونومیست در شماره جدید خود به روند بازتولید استبداد گذشته شوروی در حکمرانی ولادیمیر پوتین پرداخته است.
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اکوایران این هفتهنامه در سرپرونده شماره این هفته با عنوان «عصرجدید سرکوب پوتین»این روند را زمینه ساز رویارویی غرب و روسیه میداند.
اکونومیست در این مطلب آورده است: آندری ساخاروف، مخالف و فیزیکدان شوروی، همواره استدلال می کرد که سرکوب در داخل همواره به بی ثباتی در خارج تبدیل می شود. زندگی خود او گواه آن بود. تبعید داخلی او در سال 1986 توسط میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، که به عنوان معمار گلاسنوست، زندانیان سیاسی را آزاد کرد و آزادی بیان را تحمل کرد، لغو شد.
تصادفی نبود که رد سرکوب توسط آقای گورباچف با پایان جنگ سرد همزمان شد.
امروز تز ساخاروف یک بار دیگر به صورت معکوس نشان داده می شود. به گزارش مموریال، یک گروه حقوق بشر، روسیه بیش از دو برابر بیشتر از پایان دوره شوروی زندانی سیاسی دارد. بنای یادبود، که ساخاروف در راه اندازی آن برای مستندسازی سوء استفاده های شوروی کمک کرد، خود به عنوان "عامل خارجی" شناخته شده و مورد حمله اراذل و اوباش تحت حمایت دولت قرار گرفته است.
در عین حال، روابط روسیه با غرب نیز وارد دوره تاریکی شده است. به منظور توجیه سرکوب در داخل، رئیس جمهور ولادیمیر پوتین به مردم خود می گوید که سیاست غرب برای از بین بردن سبک زندگی روسیه طراحی شده است. آقای پوتین اکنون تقابل جنگ سرد را در روابط خود با غرب برساخته است. رهبران آن باید برای اتفاقات بعدی آماده شوند.
آخرین مرحله سرکوب در سال 2020 با مسمومیت الکسی ناوالنی، مشهورترین زندانی سیاسی روسیه و برنده ماه گذشته جایزه ساخاروف برای آزادی اندیشه از سوی پارلمان اروپا آغاز شد. آقای ناوالنی از این حمله جان سالم به در برد، اما در ندامتگاه شماره 2 مجازات، یکی از خشن ترین زندان های کشور، زندانی و مورد آزار قرار گرفت.
از آن زمان، سازمان آقای ناوالنی غیرقانونی اعلام شد و بسیاری از تیم او از کشور بیرون رانده شدند. کسانی که ماندند تحت تعقیب هستند. در 9 نوامبر لیلیا چانیشوا دستگیر شد و اکنون به دلیل کار برای آقای ناوالنی در حالی که سازمان او هنوز قانونی بود، با ده سال زندان مواجه است. شبکه در حال گسترش فراتر از سیاست است. در همان روز، سرگئی زویف، رئیس 67 ساله دانشگاه لیبرال برتر روسیه، که پس از درمان قلبی در حال نقاهت است، از حبس خانگی به سلول زندان برده شد تا شاید در یک پرونده ساختگی مجبور به اعتراف دروغین شود.
یک سوم بودجه دولت روسیه صرف امنیت و دفاع می شود. بخش اعظم این موضوع به سمت درون است، به آن دسته از افرادی که اکونومیست این هفته در یک فیلم مستند نشان می دهد (به economist.com/russia-film مراجعه کنید): افرادی که از حکومت آقای پوتین و فساد رژیم او به اندازه کافی سود برده اند. با کاهش درآمد و افزایش نارضایتی، تعداد زیادی پلیس و سرویس های امنیتی روسیه متورم شده اند. با داشتن 10 درصد پرسنل بیشتر نسبت به سال 2014، اکنون تعداد آنها از نیروهای نظامی فعال روسیه بیشتر است.
برای آقای پوتین، سرکوب دنده معکوس ندارد. او قادر نخواهد بود رونقی را که در دهه اول قدرتش به افزایش رتبه او کمک کرد، بازگرداند. درست است، اقتصاد قلعهای که کرملین از سال 2014 توسعه داده است، میتواند در برابر تحریمها مقاومت کند، بهویژه زمانی که قیمت انرژی مانند اکنون بالا است. اما روسیه که بیشتر شبیه ایران است تا چین، پویایی لازم برای ایجاد رشد پایدار و قوی را ندارد.
منطق تقابل از این روست. حاکمان شوروی جنگ سرد را از راس ایدئولوژی کمونیسم به راه انداختند. امنیتسالاران روسیه تأکید میکنند که ارزشهای سنتی خانواده، فرهنگ و تاریخ توسط غرب لیبرال و بداخلاق فاسد شده است و تنها آنها میتوانند از اینها دفاع کنند. مبارزه با غرب به کرملین این امکان را می دهد که همه کسانی را که با آن مخالفند - روزنامه نگاران، وکلای حقوق بشر و فعالان - به عنوان عوامل خارجی معرفی کند. به این ترتیب، رژیم پوتین برای سیاست خود به ایدئولوژی ضدغربی وابسته است، همانطور که برای شکوفایی خود به نفت و گاز وابسته است.
دیکتاتورها اصرار دارند که نحوه رفتار آنها با رعایا مسئله حاکمیت است. در واقع سرکوب کار همه است. یکی از دلایل این است که حقوق بشر جهانی است. مورد دیگر این است که خشونت در داخل از مرزهای یک کشور فراتر می رود.
هم روسیه و هم بلاروس، جایی که دیکتاتور الکساندر لوکاشنکو توسط کرملین حمایت می شود، مخالفان را در خارج از کشور به قتل رسانده اند. روسیه یک هواپیمای مسافربری را سرنگون کرد و بلاروس برای دستگیری یک مخالف محلی یک هواپیما را ربود. لهستان و لیتوانی به مخالفان بلاروس در تبعید خود پناه داده اند. آقای لوکاشنکو با حمایت کرملین، با پرواز پناهجویان از خاورمیانه و دور کردن آنها از مرزهای خود برای ایجاد یک بحران انسانی، انتقام می گیرد.
در مقیاسی بزرگتر، آقای پوتین در انتخابات غرب مداخله می کند، تبلیغات ضد واکسن می کند و با آمریکا در آفریقا و خاورمیانه جنگ های نیابتی می کند. او از وعده تامین گاز بیشتر برای تضعیف روابط بین اتحادیه اروپا و کشورهایی مانند اوکراین و مولداوی استفاده می کند. او بار دیگر سربازان خود را در مرز اوکراین جمع آوری کرده و بمب افکن های دارای قابلیت اتمی را به بلاروس می فرستد.
خبر خوب این است که همانطور که اکثر مردم شوروی به مزیت های کمونیسم بر سرمایه داری اعتقاد نداشتند، اکثر روس ها نیز به مزایای تقابل اعتقادی ندارند. با وجود تمام تبلیغات آقای پوتین، دو سوم مردم دیدگاه مثبتی نسبت به غرب دارند. نزدیک به 80 درصد می گویند روسیه باید آن را به عنوان یک شریک و یک دوست ببیند. این بیشتر در میان جوانان، که خشونت دولتی را رد می کنند و به جای آن از حقوق بشر حمایت می کنند، مشهود است.
سیاستمداران غربی باید به این اختلاف بین کرملین و مردم روسیه توجه داشته باشند. یکی از پاسخ ها هماهنگ کردن تحریم ها و تمرکز آنها بر روس های قدرتمند است که دولت را غارت می کنند و از مردم سوء استفاده می کنند. این امر مستلزم ایستادگی کشورهای غربی در مقابل لابی صنایع خدماتی خود است، صنایعی که از کمک به دوستان پوتین برای شستن آبروی خود، انتقام گیری قانونی خود و پناه دادن به ثروت غیرقانونی خود، ثروتمند می شوند.
*س_از اکنون به پساپوتین فکر کنید_س*آنها همچنین باید پایه گذاری یک روسیه پس از پوتین را آغاز کنند. هیچ کس نمی داند که آیا این در سال ها یا دهه ها اتفاق خواهد افتاد. اما به سختی می توان دید که سیستم آقای پوتین از او جان سالم به در ببرد.
بنابراین غرب باید روی افرادی سرمایه گذاری کند که در ارزش های آن سهیم باشند. باید علیه نقض حقوق بشر در داخل روسیه صحبت کند. سیل دانشجویان، روزنامه نگاران و روشنفکران روسی که به دنبال زندگی بهتر هستند افزایش خواهد یافت. دولت های غربی باید از آنها حمایت کنند. لتونی و لیتوانی میزبان رسانه های مستقل و مخالفان هستند. باید از دانشجویان روسی در دانشگاه های غربی استقبال کرد. با انجام این کار، غرب نه تنها به قربانیان سرکوب آقای پوتین کمک خواهد کرد، بلکه به خود نیز کمک خواهد کرد.
همچنین بخوانید