رمزگشایی از کنشگری رسانهای پرستیوی از منظر ایده «ساختِ معنا»
مبنای اصلی طرح این ایده که رسانهها دنبال ساخت معنا در جهان هستند، مبتنی بر این گزاره است که اساساً بشریتِ امروز در جهان روایتها و گفتمانها زندگی میکند.
مبنای اصلی طرح این ایده که رسانهها دنبال ساخت معنا در جهان هستند، مبتنی بر این گزاره است که اساساً بشریتِ امروز در جهان روایتها و گفتمانها زندگی میکند.
به گزارش خبرنگار مهر، مبنای اصلی طرح این ایده که رسانهها به دنبال ساخت معنا در جهان هستند، مبتنی بر این گزاره است که اساساً بشریتِ امروز در جهان روایتها و گفتمانها زندگی میکند و نبردی قابل توجه میان راویان روایتها و گفتمانهای مختلف جهت تعریف معانی مسلط و غالب در عرصه بینالمللی وجود دارد.
از زمان ظهور نخستین ابزارها و تجلیاتِ جهان رسانه، نظریه پردازان و متفکران مختلف در اقصی نقاط جهان سعی داشتهاند به واکاوی ابعاد گوناگون دنیای رسانه و مفاهیم عمده و محوری مطرح در قالب آن بپردازند. در این راستا، در دورههای زمانی مختلف و البته همسو با ظهور ابزارها و حوزههای جدید رسانهای، شاهد تحول در تئوریهای رسانه نیز بودهایم. تئوریهایی که وجه مشترک همه آنها فهم بهتر کنشگریهای مختلف ابزار رسانه و در عین حال، ارائه آموزشهای لازم جهت بکارگیری بهتر و مؤثرتر این ابزار و در نقطه مقابل، مواجهه هوشمندانه و توأم با آگاهی با رسانهها است.
در این چهارچوب، شاید یکی از اصلیترین مفاهیمی که نظریات مختلف رسانه بر آن تاکید داشته و دارند، نقش رسانهها در "ساختِ معنا" در جهان معاصر است. در این رابطه، "مارشال مک لوهان" نظریهپرداز شناخته شده غربی معتقد است که اساساً "رسانه یک پیام است" و به دنبال معناسازیهای خاص خود است.
مبنای اصلی طرح این ایده که رسانهها به دنبال ساخت معنا در جهان هستند، مبتنی بر این گزاره است که اساساً بشریتِ امروز در جهان روایتها و گفتمانها زندگی میکند و نبرد قابل توجهی میان راویان روایتها و گفتمانهای مختلف جهت تعریف معانی مسلط و غالب در عرصه بین المللی وجود دارد. به عنوان مثال، دولت آمریکا با تکیه بر گفتمانها و روایت خاص خود از دموکراسی بود که ارتش رسانهای خود را تجهیز و جنگهای دور و دراز خود در خاورمیانه و در کشورهایی نظیر عراق و افغانستان را به راه انداخت.
در این رابطه، معناسازیهای خاص رسانههای غربی از عملیات نظامی آمریکا در خاک کشورهای منطقه خاورمیانه به دنبال آن بود تا جنگهای مذکور را جنگهایی مشروع و قانونی جلوه دهد. این در حالی است که این جنگها جدای از به خاک و خون کشیدن میلیونها انسان بیگناه، حتی از ابتداییترین اصول حاکم بر عرصه روابط بینالملل نظیر ضرورت اخذ مجوز از شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز عاری بودند و به کل ماهیتی غیرقانونی داشتند.
البته که این جنگها بر استدلالهای نادرستی همچون وجود تسلیحات کشتار جمعی در عراق نیز استوار بودند (استدلالهایی که نادرستی آنها بعدها ثابت شد). با این حال، چون رسانههای غربی به نحوی هماهنگ و متحد، معانی خاصی را در مورد نیت و اقدامات دولت آمریکا در چهارچوب جنگهای عراق و افغانستان تولید کردند، اساساً این جنگها به چشم شمار زیادی از افکار عمومی در کشورهای غربی به مثابه جنگهایی مشروع جلوهگر میشدند.
در این چهارچوب و در شرایطی که غرب با هژمونی رسانهای خود سعی دارد معانی خاصش را به هر حوزهای که منافع آن ایجاب میکند، تسری دهد، اینکه ایران به عنوان کشوری مستقل، بتواند روایتها و گفتمانهایش در عرصه حکمرانی و جهان بینی را به جهانیان عرضه کند و نگاه و طرز تفکر و ایدههای خاص خود در چهارچوب معادلات مختلف بینالمللی را به سمع و نظر جهانیان برساند، حتماً از اهمیت قابل توجهی برخوردار است.
این مسأله به ویژه با توجه به اینکه زمینههای فکری و ایدئولوژیک جهان بینی ایرانی - اسلامی، ماهیتی غنی دارد، بیش از پیش از اهمیت برخوردار میشود و البته که میتواند حامل پالسهای هشدار دهنده و خطرناکی نیز برای کشورهای غربی و متحدان بینالمللی آنها باشد. اساساً به همین دلیل هم است که شاهدیم جهان غرب تاکنون بارها و بارها در قالب اوجگیری تنشهای خود با ایران، اقدام علیه شبکههای برون مرزی کشورمان و تلاش جهت بایکوتِ این صداهای رسانهای را در دستورکار قرار داده است.
در واقع، جهان غرب، از رسانههایی همچون شبکه پرس تی وی که از بُرد مؤثر بینالمللی برخوردار هستند و جامعه گستردهای را مخاطبِ خود میدانند، احساس خطر میکند و سعی دارد از معناسازیهای ایران توسط این رسانهها در عرصه بینالمللی جلوگیری کند. معناسازی هایی که به نحوی قابل توجهی میتوانند منافع غرب و روایتهای دروغین آن در بسیاری از حوزهها را زیر سوال ببرند. البته که مهمتر از همه، این رسانهها میتوانند روایتها و گفتمانهای جایگزینی را برای آنچه که جهان غرب ارائه میکند نیز مطرح سازند.
درست به همین دلیل است که فعالیت رسانهای همچون پرس تی وی برای منافع ملی کشورمان نه صرفاً مفید، بلکه یک الزام حیاتی است و حتی میتوان گفت که بدون تداوم فعالیتهای شبکههایی همچون پرس تی وی و حتی گسترش آنها، امکان وارد آمدن خسارت به منافع ملی کشورمان نیز وجود دارد و میتواند زمینه را برای جهان غرب فراهم کند تا با اقدامات مغرضانه و معنادار خود در عرصه رسانهای، معانی واژگون و تحریف شده را به جای حقایق، در رابطه با مسائل مرتبط با ایران به خوردِ افکار عمومی بینالمللی بدهد.
مسألهای که به طور خاص از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در کشورمان به نحو گستردهای در دستورکار جریانهای سیاسی و رسانهای غربی و متحدان منطقهای آنها علیه ایران بوده است. از این منظر، روند معناسازیها و پیام رسانیهای خاص ایران از طریق رسانهای نظیر پرس تی وی، بایستی روز به روز و قدرتمندانهتر از هر زمان دیگری، در دستورکار نظام حکمرانی کشورمان به ویژه در عرصه رسانهای باشد و رسانهای همچون پرس تی وی به مثابه همکار دستگاه سیاست خارجی کشورمان در نظر گرفته شود. نگاهی که سال هاست از سوی بسیاری از کشورهای پیشرو در عرصه بین المللی، به یک واقعیت مسلم حوزه سیاست خارجی آنها تبدیل شده است.