جمعه 11 آبان 1403

روایت سرلشکر رحیم صفوی از جعبه شیرینی که منجر به شهادت 6 پاسدار شد

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
روایت سرلشکر رحیم صفوی از جعبه شیرینی که منجر به شهادت 6 پاسدار شد

به گزارش گروه حماسه و قاومت خبرگزاری فارس، سیدیحیی رحیم صفوی از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس در کتاب «یحیی» به بیان خاطره‌ای از شهادت 6 پاسدار در سنندج در اوایل جنگ پرداخته است که در ادامه می‌خوانید:

مهرشاد (همسر رحیم‌صفوی) داشت لباس خونی‌ام را می‌شست و با محبت نگاهم می‌کرد. گفتم: ضدانقلاب بود. با لباس کردی آمد، 2 جعبه شیرینی جلوی پاسدارهایی که کنار تانک‌ها، جلوی بانک پست می‌دادند، گرفت. با خنده به آن‌ها آزادسازی شهر را تبریک گفت و جعبه شیرینی اول را باز کرد. بچه‌ها برداشتند و خوردند، بعد جعبه دوم را باز کردند و ناگهان جعبه منفجر شد.

توی جعبه شیرینی دوم پر از مواد منفجره بود، همه 6 پاسدار و بسیجی شهید شدند. رفتیم جنازه بچه‌ها را جمع کنیم که لباس‌هایم خونی شد. باید شهر را کامل پاک‌سازی کنیم. این‌جوری نمی‌شود!

مهرشاد همین طور که لباس‌هایم را توی لگن چنگ می‌زد، اخم کرد و گفت: خدا ازشان نگذرد! نمی‌دانی توی زندان پادگان با چه آدم‌هایی سروکله می‌زنیم. بعضی‌هایشان مسخ شده‌اند. هفته پیش خانمی را آوردند، رفتم بهش سر بزنم، دیدم علائم حیاتی ندارد. سوزن به تنش فرو کردم تکان نخورد.

رحیم صفوی و همسرش

پزشک توی پادگان نبود، رفته بود مجروح‌ها را پانسمان کند. آمد و معاینه‌اش کرد، گفت: ببریدش بیمارستان شوک بزنند. برانکارد نداشتیم، دست‌وپایش را گرفتیم و توی آمبولانس گذاشتیم. من همراهش نرفتم. بعد از چند ساعت خبر دادند آن خانم با سر نیزه راننده و کمک راننده را شهید و فرار کرده است. زن‌های عجیبی هستند رحیم جان!

سری تکان دادم و گفتم: نگفتی چه جوری آمدی؟ دختر حسابی نمی‌گویی اگر اتفاقی برایت می‌افتاد چه‌کار می‌کردم؟ خندید، دوباره شد همان دختر شاد و شجاعی که می‌شناختم. گفت: رفتم از آموزش‌و‌پرورش مرخصی گرفتم و بعد رفتم سپاه اصفهان، کلی چک‌وچانه زدم راضیشان کردم برای سپاه تهران نامه بزنند، توی ستاد مرکزی سپاه تهران می‌خواستند دکم کنند، نشد!

گفتم باید بروم، مأموریت دارم. 2 روز طول کشید تا نیروی هوایی ارتش به من امریه بدهد. وقتی سوار شدم و رسیدیم فرودگاه سنندج، هواپیما هنوز کامل ننشسته بود، به ما شلیک کردند، پیاده شدم و توی آشیانه دویدم. از آنجا یک آقای ارتشی مرا به پادگان سپاه برد، چند روز توی واحد شنود بودم. آنجا صدای تو را توی بی‌سیم می‌شنیدم. نمی‌دانی چقدر دلم می‌خواست ببینمت؛ ولی می‌دانستم حسابی درگیری، شهر را که گرفتید، رفتیم پادگان مسئول زندان‌های خانم شدیم. چند تا دانشجو و خانم دیگر هم آمدند و جمعمان جمع شد.

پیش از این خبرگزاری فارس در گزارشی با عنوان «دیدار صمیمانه با همسر سردار رحیم صفوی درباره چهره زنانه جنگ» به بیان زندگی مهرشاد شبابی همسر سرلشکر رحیم صفوی پرداخته است.

انتهای پیام /

شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید

پیغام فتح

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

رحیم صفوی کومله ضد انقلاب مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس این خبر توسط افراد زیر ویرایش شده است
روایت سرلشکر رحیم صفوی از جعبه شیرینی که منجر به شهادت 6 پاسدار شد 2
روایت سرلشکر رحیم صفوی از جعبه شیرینی که منجر به شهادت 6 پاسدار شد 3
روایت سرلشکر رحیم صفوی از جعبه شیرینی که منجر به شهادت 6 پاسدار شد 4