ریشه گرفتن استعمار در کشورها؛ از خلع سلاح عمومی تا طبقه ارتجاعی
استکبار جهانی با پیگیری برنامه خلع سلاح عمومی سلاح آزادی خواهان جهان را ضبط کرده و در مقابل بر میزان اسلحههای خود افزوده است. یک عامل دیگر نفوذ استعمار ایجاد یک پایگاه اجتماعی در جوامع است.
استکبار جهانی با پیگیری برنامه خلع سلاح عمومی سلاح آزادی خواهان جهان را ضبط کرده و در مقابل بر میزان اسلحههای خود افزوده است. یک عامل دیگر نفوذ استعمار ایجاد یک پایگاه اجتماعی در جوامع است.
به گزارش خبرنگار مهر، انتشارات لحظه کتاب «نظری به خلع سلاح عمومی» نوشته مصطفی شعاعیان را با شمارگان 500 نسخه، 84 صفحه و بهای 19 هزار تومان منتشر کرد. این کتاب در شرایط فعلی بویژه با غلیان دوباره احساسات ضدآمریکایی در سطح جهان میتواند اثرگذار باشد. مساله خلع سلاح عمومی یکی از تزها و ترمهایی است که سازمانهای جهانی وابسته و همچنین عوامل نظام استکبار جهانی (در قامت مثلا روشنفکران جوامع) دهههاست که آن را پیگیری میکنند. این برنامه تاکنون هیچ تاثیری در کم شدن میزان سلاحهای کشتارجمعی رژیمهای استکباری جهان نگذاشته و حتی نتوانسته از بیشتر شدن آنها جلوگیری کند. در عوض عوامل اجرایی این ایده تا توانستهاند، سلاحهای مردم مظلوم جهان و جنبشهای آزادی بخش را ضبط کنند. در همین سالها نیز استکبار جهانی تمام فعالیت خود را بر خلع سلاح حزب الله لبنان متمرکز کرده است. آنها میخواهند با این کار کمر مقاومت و مجاهدان خط مقدم مبارزه با رژیم صهیونیستی را بشکنند.
درباره مصطفی شعاعیان و نظام فکری نقادانه او
مصطفی شعاعیان تنها چریک و مبارز چپ بر علیه رژیم پهلوی بود که میانه خوبی با سازمانها و چریکهای مارکسیست آن دوران نداشت و بیشتر یارانش از مذهبیها بودند. گرایشات اسلامی او نیز قوی بود و یادداشتهایی از او درباره قیام امام حسین (ع) وجود دارد. با این اوصاف اما شخصیت او توسط جریانهای چپ مصادره شده است.
هرچند که در تاریخ تحولات مبارزات سیاسی بر علیه رژیم مرتجع پهلوی روایت شده که شعاعیان سعی در اتحاد چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق داشت، اما در همین منابع میانه او با مارکسیستهای اسلامی نیز خوب توصیف نشده است. از او به عنوان تنها چپ مستقل در دهه 40 یاد میشود. وجوه نقادانه در اندیشه شعاعیان بسیار قوی بود و به همین دلیل او در دوره کوتاهی که با چریکهای فدایی خلق همکاری داشت، نقدهای بنیانافکنی به جریانهای مارکسیسم لنینیسم و استالینیسم و پیروان آنها در ایران وارد کرد.
در زمانه فعلی سیطره هژمونی نئولیبرالیسم معضل اساسی جهان است. سالهاست که تا نهضتهای آزادی بخشی در جهان شکل میگیرد، نظام استکبار صحبت از خلع سلاح عمومی در جهان به میان میآورد گفتوگوی شعاعیان با حمید اشرف، بنیانگذار چریکهای فدایی خلق ایران معروف است. در جریان این گفتوگو اشرف به او میگوید که اختلافات فکری و نقدهایش را فعلا مطرح نکند تا سازمان نیرو بگیرد، در جواب گفت: «سازمانی که به هنگام ناتوانی از پخش اندیشهای جلوگیری میکند، به هنگام توانایی، آن مغزی را میترکاند که بخواهد اندیشهای کند سوای آنچه سازمان دیکته میکند.»
البته به شعاعیان و اندیشههایش مانند البته سایر معتقدان به اندیشه چپ ایرانی این انتقاد وارد است که اندیشههای مارکس را به خوبی درک نکرده و اصولا کتابهای اصلی و مهم این فیلسوف را مطالعه نکرده بودند و این مسالهای طبیعی بود، چرا که در دوران اختناق پهلوی ترجمه آثار مارکس بویژه سرمایه قطعا با مشکل مواجه میشد و ترجمه آثار مارکس بیشتر به صورت شتابزده توسط کسانی انجام میشد که در سازمانهای مبارزاتی چپ بوده و نیاز به متون تئوریک داشتند. این فضای آزاداندیشی به وجود آمده پس از انقلاب بود که فرصت ترجمه و انتشار آثار مارکس را برای مترجمان و محققان فلسفه در ایران فراهم کرد. تنی چند از پژوهشگران جریانهای فکری - سیاسی ایران معاصر، نیز به این آزاداندیشی در جمهوری اسلامی ایران اشاره کردهاند.
به هر روی اندیشه نقادانه و برخورد غیرجزمی و پرسشگر شعاعیان به نحلههای مختلف اندیشه چپ باعث شد تا او همیشه در حاشیه جریان چپ در ایران باشد و هیچگاه تفکراتش به روشنی مطرح نشود. همین مساله باعث رازآلودگی چهره مبارزاتی او برای نسل جدید شده است. شعاعیان در دورهای نیز به صورت پاره وقت با موسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران فعالیتهای پژوهشی آغاز و به نقاط مختلف ایران سفر کرد. در این دوره او با کرامتالله دانشیان، خلیل ملکی و جلال آل احمد آشنا شد.
شعاعیان در 16 بهمن 1354 به روایتی در یک درگیری مسلحانه برای اینکه به دست عوامل ساواک نیفتد با بلعیدن قرص سیانور از دنیا رفت. او چهار کتاب، 30 مقاله و بیش از هزاران صفحه یادداشت نوشته بود که از میان آنها در سالهای پس از پیروزی انقلاب «هشت نامه به چریکهای فدایی خلق: نقد یک مشی فکری» به اهتمام خسرو شاکری در سال 86 و همچنین کتاب «نامه یک سرباز: نامه مصطفی شعاعیان به دکتر محمد مصدق» به کوشش امیر طیرانی منتشر شدهاند. شعاعیان کتاب مهمی نیز با عنوان «جنگ سازش در فلسطین: سازش دولتهای عرب با صهیونیسم» دارد که در سال 1355 در ایتالیا منتشر شد. این کتاب در سال 1358 در ایران توسط انتشارات پویان بازنشر شد.
اندیشههای شعاعیان درباب استعمار: خلع سلاح عمومی
در زمانه فعلی سیطره هژمونی نئولیبرالیسم معضل اساسی جهان است. سالهاست که تا نهضتهای آزادی بخشی در جهان شکل میگیرد، نظام استکبار صحبت از خلع سلاح عمومی در جهان به میان میآورد. توطئه خلع سلاح حزب الله لبنان نیز که در یکی دو دهه اخیر بارها مطرح شده از این دست از برنامههای ناکام نئولیبرالیسم برای ماندگاری سیطره هژمونیک خود است.
مصطفی شعاعیان در دههها قبل به نقد این برنامه استکبار و دروغین بودن مساله خلع سلاح از جانب آنها پرداخت. او با نگاه منتقدانه و غیرجزمی خود به شرایط عینی جهان فریب و شعارگونه بودن مساله خلع سلاح عمومی را برملا میکند.
توطئه خلع سلاح حزب الله لبنان که در یکی دو دهه اخیر بارها مطرح شده از برنامههای ناکام نظام سلطه گر نئولیبرالیسم برای ماندگاری سیطره هژمونیک خود است جنگها و پدیده گسترش سلاحها (اعم از اتمی، میکروبی و شیمیایی) در گسترش و نفوذ جهان سرمایهداری، سود ناشی از فروش سلاحها، داشتن پایگاههای نظامی تحت سلطه برای سرکوبی جنبشهای آزادی خواهی و ضدسرمایه داری در همه جای دنیا به چشم میخورد. به باور مرحوم شعاعیان خلع سلاح عمومی و از بین رفتن سلاحها جز با نابودی روابط استعمارگرایانه سرمایه داری در جهان معنا پیدا میکند. به عبارتی برای خلع سلاح عمومی جهان با خوی و تفکر آمریکایی از بین برود.
اندیشههایی درباره کودتای آمریکایی 28 مرداد
مصطفی شعاعیان همچنین متنی با عنوان «درباره کودتای ارتجاع - استعمار» دارد که آن را در تحلیل و توضیح کودتای 28 مرداد و دلایل کمک و همراهی انگلستان به آمریکا در این کودتای نفرت انگیز نوشته است. او همچنین در متنی با عنوان «نامه یک سرباز» که در اصل نامهای خطاب به محمد مصدق بود، به نقد جبهه ملی و همچنین تحلیل خیانتهای حزب توده در جریان ملی شدن صنعت نفت پرداخت.
او در نقد خود به جریان ملی شدن صنعت نفت به این مساله پرداخت که این مبارزه متاسفانه بدل به جریانی ماندگار برای مقابله با همه هستی استکبار نشد: «هرچند که شعار نفت یک شعار محدود و مربوط به یکی از ذخایر میهن ما میشد و ظاهرا به هیچ وجه دارای جنبه کلی نبود و تنها مردم را به مبارزه علیه گوشهای از نفوذ خصم میخواند نه همه هستی دشمن. مع ذلک مردم ما به خوبی اهمیت این شعار را به عنوان نقطه عزیمت و زاویه حرکت ملی خویش درک کرد. ملت ما میدانست که این شعار سرآغاز مبارزات طولانی و ضداستعماری خود خواهد بود و لذا بی آنکه مصدق به وسیله تشکیلاتی سیاسی از ملت طلب رمق کند و بی آنکه مصدق ارتباط مستقیم بین خود و اعماق اجتماع برقرار کند مردم ما با نهایت صداقت و وفاداری همراه وی به راه افتادند.»
شعاعیان در متن «درباره کودتای ارتجاع - استعمار» نیز به بررسی استعمار میپردازد و اندیشههای او در این باب قابل توجه است. او در این متن نوشته بود: «استعمار برای ریشهگرفتن در مستعمره نیازمند طبقهای ارتجاعی است. بدون یک چنین پایگاه طبقاتی، استعمار پا نخواهد گرفت. این «رکن» است.» چنین تحلیلی با توجه به وضعیت جامعه ایران در دوران پهلوی دوم و همچنین جوامع امروزینی که سرسپرده آمریکا هستند، بسیار بجا و درخشان است.
به باور مرحوم شعاعیان خلع سلاح عمومی و از بین رفتن سلاحها جز با نابودی روابط استعمارگرایانه سرمایه داری در جهان معنا پیدا میکند. به عبارتی برای خلع سلاح عمومی جهان با خوی و تفکر آمریکایی از بین برود او در بخش دیگری از این متن نوشته است: «میدانیم که آمریکا تا پیش از جنگ جهانی دوم در ایران رخنهای نکرده بود؛ در عوض به دنبال بریده شدن دست روسیه همراه با انقلاب اکتبر از ایران، جامعه ما یکسر به چنگ استعمار انگلیس افتاد، و در سراسر حکومت سیاه رضاشاهی نیز انگلیس یگانه استعمار ریشهدار جامعه ما بود. حتی بردن رضاشاه و آوردن آریامهر نیز مستقیما توسط بریتانیا انجام شد. اگر از شوخطبعی بپرهیزیم، ناچار میپذیریم که لااقل سراسر دوران 20 ساله «قدرقدرتی» رضاخان زمان کافی و مناسبی بود برای اینکه انگلستان بتواند پدیده «ارتجاع - استعمار» را به صورت ویژه «انگلیس - ارتجاع» در ایران درآورد. پس از جنگ جهانی هم، که بهسال 4-1323 میکشد و حتی تا دوران زمامداری مصدق، همچنان این انگلستان بود که طبقه حاکمه، درنتیجه دستگاه حاکمه، را در زیر فرمان داشته است؛ کما اینکه آمریکا برای مقابله با انگلستان ناچار میشود که خود را به جنبش نفت نزدیک کند. بدیهی است، اگر آمریکا خود دارای پایگاه نیرومندی در درون ایران میبود، ضرورتی نمیداشت که برای امتیازخواهی و ایستادگی در برابر بریتانیا آنسان که دیدیم از جنبش نفت حمایت کند. اگر آمریکا پایگاه طبقاتی و کادرهای مناسب و کافی می داشت، باتوجه به نیروی جهانیاش، خود مستقیما وارد عمل میشد.»
شعاعیان ادامه میدهد: «اگر آمریکا تمامی نیروی خود را برای بیرون کشیدن تمامی منافع استعمارگران دیگر از چنگ آنها به کار اندازد، آنگاه دیگر هیچگونه یگانگی میان آنها وجود نخواهد داشت و طبعا کار به برخوردهای خشنتر و، در نهایت، به جنگهایی نظیر دو جنگ جهانی اول و دوم خواهد کشید. لذا، آمریکا ناچار است برای جویدن جگر استعمارگران دیگر از پایشان شروع کند، نه از قلبشان. به اضافه، چنانکه نخست گفتیم، برای چیرگی بر یک جامعه، بایستی در درون آن جامعه به تکیهگاهی طبقاتی متکی بود. آمریکا در جامعهای که در آن هیچگونه تکیهگاه طبقاتی تعیینکنندهای ندارد، چگونه قادر است بساط استعمار خود را از راههای غیرنظامی بنیان نهد؟»
این هشدار شعاعیان درباره وجود یک طبقه نفوذ در جوامع برای پیش بردن ایدهها و تفکرات استکبار در به سلطه کشیدن و مستعمره کردن کشورها بسیار مهم است. آمریکا اگر در کشوری جای پا نداشته باشد، به آن کشور برای مستعمره نخواهد رفت. این درسی است که هیچگاه نباید فراموش کرد.