چهارشنبه 15 مرداد 1404

سرگردانی رهبران جهان عرب بین رضایت آمریکا و مطالبات مردمی | نقاب‌ها کنار زده می شوند

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
سرگردانی رهبران جهان عرب بین رضایت آمریکا و مطالبات مردمی | نقاب‌ها کنار زده می شوند

اقتصادنیوز: حاکمان عرب بین رضایت غرب و مطالبات مردمی خود، سرگردان مانده‌اند.

به گزارش اقتصادنیوز، پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی، دولت‌های عربی نه بر مبنای اراده ملت‌ها، بلکه بر اساس منافع قدرت‌های استعمارگر شکل گرفتند.

بریتانیا با ایجاد ساختاری دروغین از حاکمیت بومی، و با استفاده از «نقاب عربی»، چهره‌ای مشروع به سلطه خود در منطقه بخشید. این الگوی سلطه‌گری در عصر حاضر نیز با حفط استقلال ظاهری کشورهای عربی، در خدمت منافع آمریکا و گسترش صهیونیسم بازتولید شده‌است.

آنچه امروز در غزه، لبنان و یمن شاهد هستیم، فروپاشی این نقاب در سراسر منطقه است.

شکل گیری دولت‌های عربی پس از عثمانی

به نوشته اسامه مقدسی در میدل ایست‌ای، در بحبوحه فروپاشی امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول و همزمان با شکل‌گیری سلطه بریتانیا در خاورمیانه، یکی از مقامات دفتر هند بریتانیا اذعان کرد که روش‌های قدیمی منسوخ شده ا‌ند و باید راهبردی جدید برای حفظ منافع بریتانیا در خاورمیانه طراحی شود. پیشنهاد او ایجاد شکلی جدید از استعمار، با پوشش عربی منطقه ای بود.

خبر مرتبط زمان تصمیم رسید؛ به رسمیت شناختن کشور فلسطین نقطه پایان نیست

اکنون زمان آن فرا رسیده است که بریتانیا و اروپا تصمیم خود را بگیرند؛ آیا در حالی که مردم غزه در قحطی به سر می‌برند و اشغال‌گری اسرائیل بیشتر می شود، همچنان به صدور بیانیه اکتفا خواهند کرد، یا با اقدامات مؤثر هزینه‌ای واقعی بر کسانی که بدون ترس قوانین را زیر پا می‌گذارند، تحمیل خواهند کرد؟

دراصل، این پوشش بازتولیدی از مجموعه سیاست‌های «حکمرانی غیرمستقیم» بود که پیش‌تر در مستعمرات آفریقایی پیاده شده بود؛ اما این بار در پوششی مطابق با گفتمان جدید جهان یعنی «حق تعیین سرنوشت ملل» ظاهر شد.

در ابتدا، چهره‌هایی چون تی. ای. لارنس ممکن بود اقدامات خود را در جهت کمک به گسترش آزادی اعراب برداشت کنند؛ اما هدف واقعی آن‌ها تحکیم سلطه‌ی امپریالیسم بریتانیا در منطقه بود. با برگزاری کنفرانس صلح پاریس در 1919، بریتانیا به‌خوبی می‌دانست که برای ادامه نفوذ در دوره‌ی پساعثمانی، باید این سلطه را پشت چهره‌ای بومی و منطقه‌ای پنهان کند.

وعده تحقق حق تعیین سرنوشت

در جریان جنگ جهانی اول، بریتانیا از طریق حمایت مالی و نظامی از شورش عربی به رهبری شریف حسین از خاندان هاشمی، در جهت تضعیف عثمانی‌ها بهره برد.

اگرچه بریتانیا به شورشیان وعده تأسیس یک پادشاهی مستقل عربی را داده بود، اما هیچوقت قصد تحقق چنین وعده‌ای را نداشت و تنها به تضعیف ساختار عثمانی می‌اندیشید. خاندان هاشمی که قبلا خدمت‌گزار عثمانی بودند، حال در بحبوحه جنگ، وفاداری خود را به سمت لندن تغییر دادند.

هم‌زمان، بریتانیا و فرانسه در توافق محرمانه‌ی «سایکس پیکو» (1916)، نقشه تقسیم سرزمین‌های عربی عثمانی را کشیدند. اقدامی که کاملا برخلاف وعده‌های داده‌شده به شریف حسین بود. امروزه اکثر مردم جهان عرب می‌دانند که بریتانیایی‌ها و فرانسوی‌ها همزمان برای تقسیم امپراتوری عثمانی با یکدیگر توافق کردند. در ادامه، با صدور اعلامیه ننگین بالفور در سال 1917، بریتانیا به جنبش صهیونیسم اروپایی وعده ایجاد «خانه‌ای ملی برای قوم یهود» در فلسطین را داد، آن هم در حالی که یهودیان در آن زمان اقلیتی کوچک در سرزمین فلسطین محسوب می‌شدند. اعلامیه بالفور با نادیده گرفتن حقوق اعراب فلسطینی، آنان را صرفاً «جوامع غیر یهودی» خواند.

استقلال مشروط و بازتولید نظم استعماری

پس از افشای توافق سایکس پیکو و اعلامیه بالفور، بریتانیا و فرانسه به‌منظور فرو نشاندن خشم اعراب، بیانیه‌ای موسوم به «اعلامیه انگلیسی فرانسوی» را در نوامبر 1918 صادر کردند. این بیانیه، به‌ظاهر در حمایت از آزادی ملت‌های شرقی و تشکیل دولت‌هایی برخواسته از اراده‌ی بومیان بود. اما هدف اصلی آن، تداوم نفوذ استعمار و سلطه با ظاهر مشروع بود. درواقع، سیاست‌های اعلام‌شده مستلزم حفظ قدرت از طریق حاکمانی بود که:

  • سلطه‌ی بریتانیا را بپذیرند.
  • سرنوشت خود و خاندانشان را به قدرت بریتانیا گره بزنند.
  • با هژمونی کلی بریتانیا، به‌ویژه در موضوع فلسطین و حمایت از صهیونیسم، مخالفت نکنند.
  • در قبال مطالبات عمومی برای آزادی فلسطین، یا موضع سکوت را برگزینند و یا این جنبش‌ها را سرکوب کنند.

در صورت تحقق این چهار مورد، شرط پنجم نیز قابل اعطا بود، یعنی اعطای استقلالی صوری و مشروط به این حاکمان عرب.

بسیاری از مورخان معتقد‌ند که خاندان هاشمی، از جمله فرزندان شریف حسین، واجد چنین شرایطی بودند. فیصل ابتدا در سوریه به‌عنوان پادشاه منصوب شد، اما پس از اخراج توسط فرانسوی‌ها، در عراق به سلطنت رسید. عبدالله نیز در شرق اردن حاکم شد.

جنبش‌های مقاومت در جهان عرب

امین ریحانی، نویسنده لبنانی‌آمریکایی که احترام ویژه‌ای برای فیصل قائل بود، اشاره می‌کند که حاکم بومی باید فراتر از عروسکی استعماری، و کمتر از یک فرمانروای واقعی باشد. این تعریف، جوهره «نقاب عربی» در دهه 1920 بود.

در مقابل ترکیه به رهبری مصطفی کمال آتاتورک، با وجود سیاست‌های ناسیونالیستی افراطی و اقدامات سرکوب‌گرانه، موفق شد تا در برابر تجزیه کشور مقاومت کرده و حاکمیتی مستقل و غیر استعماری را پایه‌گذاری کند. اتفاقی که در جهان عرب هرگز رخ نداد.

پس از فاجعه 1948، افسران عرب در کشورهای مختلف با سازمان دهی کودتاهایی علیه سلطه مستقیم یا غیرمستقیم خارجی، نظم موجود را به چالش کشیدند. کودتای جمال عبدالناصر و افسران آزاد در مصر در سال 1952 علیه سلطنت مورد حمایت بریتانیا، و انقلاب 1958 عراق علیه پادشاهی هاشمی همگی نمونه‌هایی از این مقاومت بودند.

بازسازی نقاب در خدمت آمریکا

پس از شکست‌های نظامی و سیاسی عرب‌ها در جنگ 1967، ایالات متحده به‌تدریج جایگزین بریتانیا به‌عنوان قدرت خارجی مسلط در خاورمیانه شد و راهبرد نقاب عربی را بازسازی کرد. در نسخه جدید اگرچه کشورها ظاهری مستقل دارند، اما در عمل وابسته به منافع و دیکته‌های واشنگتن هستند.

خبر مرتبط صدای انفجار، سکوت دنیا و... بازگشت دوباره سایه بمب | چگونه بمب اتم جهان را دگرگون کرد؟

اقتصادنیوز: ایده استفاده از سلاح هسته‌ای که برای مدت‌ها در حاشیه سیاست رسمی جهان قرار داشت، اکنون دوباره در قالب "سلاح‌های هسته‌ای تاکتیکی" بازگشته است. این بمب‌ها کوچک‌تر، دقیق‌تر، و از دید برخی سیاستمداران، "قابل‌قبول‌تر" هستند. درواقع، برخی فرماندهان و استراتژیست‌ها در پنتاگون معتقدند که بمب‌های تاکتیکی هسته‌ای می‌توانند «ابزاری قابل استفاده» در میدان جنگ باشند.

در این نسخه، حاکمان عرب همچنان مجاز به شکل‌دهی سیاست‌های داخلی و خارجی خود در سطحی محدود هستند، اما درنهایت باید پیرو خطوط قرمز آمریکا باشند.

این اطاعت به‌ویژه در قبال اقدامات رژیم صهیونیستی در فلسطین مشهود است؛ مانند حمایت از عادی‌سازی روابط با اسرائیل در قالب پیمان‌های کمپ دیوید، اسلو و ابراهیم، به‌رغم نارضایتی گسترده افکار عمومی عربی. سلطه آمریکا همچنین با بهره‌برداری از درآمدهای نفتی و وابسته‌کردن آن‌ها به اقتصاد غرب، منافع اقتصادی خود را نیز تثبیت کرده است.

در نتیجه، «نقاب عربی» که روزگاری ابزار بریتانیا برای حفظ نفوذ بود، اکنون ابزاری در خدمت امپریالیسم آمریکایی و گسترش بی‌پروای اسرائیل در منطقه شده است.

این در حالی است که حاکمان عرب بین رضایت غرب و مطالبات مردمی خود، سرگردان مانده‌اند.

همچنین بخوانید ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
سرگردانی رهبران جهان عرب بین رضایت آمریکا و مطالبات مردمی | نقاب‌ها کنار زده می شوند 2
سرگردانی رهبران جهان عرب بین رضایت آمریکا و مطالبات مردمی | نقاب‌ها کنار زده می شوند 3
سرگردانی رهبران جهان عرب بین رضایت آمریکا و مطالبات مردمی | نقاب‌ها کنار زده می شوند 4
سرگردانی رهبران جهان عرب بین رضایت آمریکا و مطالبات مردمی | نقاب‌ها کنار زده می شوند 5