سنگینترین باخت انگلیس به ایران
اخراج انگلیسیها از حوزه منابع انرژی ایران از بزرگترین شکستهای انگلیسیها در غرب آسیا بود که پایههای حضورشان در این منطقه را به لرزه درآورد.
به گزارش مشرق، نهایی شدن قانون ملی شدن صنعت نفت در 29 اسفند 1329 نقطه پایانی بر سلطه و سیادت بریتانیاییها بر اصلیترین منبع درآمد ایران در تاریخ معاصر به شمار میآید که آنان را از کنترل شریان حیاتی کشور کنار زد و نقطه عطفی بود در فرایند اخراج انگلیسیها از غرب آسیا.
بعد از فرونشستن تب و تاب اولیه ملی شدن صنعت نفت، هفتم اردیبهشت 1330 بود که «حسین علاء» به علت ناتوانی در حل بحران نفت و فشار لندن کنارهگیری کرد و بعد از آن از 100 تن از نمایندگان حاضر در مجلس شورای ملی، 79 تن به نخستوزیری مصدق رای تمایل دادند.
در این مقطع، مصدق قبول زمامداری را مشروط به تصویب لایحه 9 مادهای طرز اجرای ملی کردن و خلع ید شرکت دانست. این لایحه در سنا تصویب شد و مصدق نخست وزیری را به دست گرفت.
روز 12 اردیبهشت 1330، مصدق کابینه خود را به مجلس معرفی کرد. برنامه دولت او شامل دو ماده بود:
اول: اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور بر طبق قانون اجرای اصل ملی شدن مصوب نهم اردیبهشت 1330 و تخصیص عواید حاصله از آن به تقویت بنیه اقتصادی کشور و ایجاد موجبات رفاه و آسایش عمومی.
دوم: اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای ملی و شهرداریها.
مصدق پیش از آن در راستای تقابل با کاپیتولاسیون، تعرفه گمرکی، مستشاران خارجی، بانک شاهنشاهی و... با طرح و تصویب قانون تحریم امتیاز نفت از هجوم قدرتهای انحصارطلب به ایران جلوگیری کرده و سپس با توضیح و تفهیم مضار قرارداد 1933م / 1312ش و مبارزه در رد لایحه قرارداد الحاقی، موجبات ملی شدن صنعت نفت را فراهم ساخته بود.
در این پیوند و در حالی که در میانه اسفند 1328، تهران اسرائیل را به صورت دوفاکتو (غیرقطعی و قابل بازپسگیری) مورد شناسایی قرار داده بود، «باقر کاظمی» وزیر امور خارجه کابینه مصدق در 16 تیر 1330 در مجلس حاضر شد و تصمیم دولت مبنی بر تعطیلی کنسولگری ایران در بیتالمقدس را به اطلاع نمایندگان رساند؛ اقدامی که پاسخی به مطالبه مردم برای مقابله با همه عوامل و نمادهای استعماری و ضداسلامی بود.
«غلامرضا نجاتی» نویسنده و محقق بر این گمان است که سیاست مصدق طی بیش از نیم سده مبارزه سیاسی بر اساس 2 محور اصلی استوار بود؛ دفاع از استقلال سیاسی و اقتصادی ایران و کوشش برای استقرار دموکراسی.
زورآزمایی با انگلیس و آمریکا بر سر منافع ملی
همان گونه که گفته شد یکی از نخستین برنامههای مصدق بعد از قبول نخستوزیری اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت بود. بنابراین وی در 24 اردیبهشت 1330 طی بخشنامهای انحلال شرکت نفت انگلیس و ایران را به تمام ادارات و سازمانهای دولتی اعلام کرد.
بلافاصله دولت انگلیس از اقدام دولت ایران در اجرای ملی کردن نفت، به عنوان یک اقدام نامشروع یاد کرد و اعلام داشت «دولت پادشاه انگلستان صاحب قسمت بیشتر سهام شرکت نفت است و کاملا حق دارد که منافع آن را به هر طریق صحیحی که بتواند حفظ کند».
بعد از این اعتراض، دولت آمریکا هم بیانیهای صادر و از این موضوع ابراز نگرانی خود را اعلام کرد و خاطرنشان ساخت که دولت ایران پیش از اقدام نهایی، جنبههای عملی مساله را با دقت تجزیه و تحلیل کند.
دولت ایران در پاسخ به آمریکا نوشت «تا دو روز قبل مقامات رسمی آمریکا میگفتند در امر نفت بیطرف هستند، اینک جای تعجب است که دولت آمریکا تغییر عقیده داده و میخواهد صلاحاندیشی نماید که موضوع مذاکره حل شود، با تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت صلاحاندیشی دوستانه یک دولت خارجی به هر عنوان و عبارتی که باشد، جز مداخله در امور داخلی به چیز دیگری نمیتواند تلقی شود...»
به این ترتیب مقامات دولتی ایران در بیانیههای جداگانه بر این نکته تاکید کردند که امر ملی کردن صنعت نفت که ناشی از اعمال حق حاکمیت ملت ایران است، قابل ارجاع به حکمیت نیست و هیچ مقام بینالمللی صلاحیت رسیدگی به این امر را ندارد.
ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که در این دوره جبهه ملی و قریب به اتفاق مردم ایران از نظریهای طرفداری میکردند که اساس آن استیفای کامل حقوق ایران از منابع کشور، براساس قانون اجرای ملی شدن صنعت نفت بود. مصدق معتقد بود در مبارزهای که ملت ایران در پیش دارد، 2 راه بیشتر ندارد؛ یا مقاومت و پایداری که سرانجام آن پیروزی و حصول استقلال سیاسی و اقتصادی است یا کنار آمدن با دشمن و به عبارت دیگر تسلیم و انقیاد که نتیجه آن محرومیت از مزایای حکومت دموکراسی و تحمل مفاسد رژیم دیکتاتوری است.
طرفداران نظریه مقاومت، فرمول و پیشنهادهای انگلیسیها و آمریکاییها را زیر پوشش «نوعی ملی شدن» مغایر با قانون ملی کردن میدانستند و معتقد بودند که باید ایستادگی کرد.
خلع ید از شرکت نفت و تهدیدات بیثمر انگلیس
در 20 خرداد 1330 هم زمان با استقرار هیات مدیره موقت شرکت ملی نفت ایران در ساختمان مرکزی نفت در خرمشهر، هیاتی از سوی شرکت سابق به ریاست جاکسن که در آن زمان معاون هیات مدیره شرکت بود، برای مذاکره با دولت ایران وارد تهران شد دو روز بعد سفیر انگلیس خبر از ورود ناوشکن و ناو برای جلوگیری از حوادث غیرمترقبه به آبهای خلیج فارس داد.
جاکسن آمادگی شرکت را به شناسایی «نوعی ملی شدن» که شرکت نیز در آن محلی داشته باشد و برقرار رژیم پنجاه - پنجاه اعلام کرد و افزود در غیر این صورت کارکنان خارجی شرکت ایران را ترک خواهند کرد. در واقع جاکسن در مذاکره با نخست وزیر نیز موضوع «نوعی ملی شدن» را عنوان کرد اما مصدق قبول نکرد و گفت: فقط یک نوع ملی شدن وجود دارد و آن نوع واقعی آن است. در نتیجه مذاکرات قطع شد.
به این ترتیب دولت تصمیم گرفت عملیات مربوط به خلع ید از شرکت را بدون تاخیر آغاز کند. به موازات اجرای خلع ید در خوزستان، دیگر تاسیسات و ادارات شرکت سابق در تهران، کرمانشاه و نفت شاه از متصدیان تحویل گرفته شد.
به دنبال این اقدامات، انگلیسیها درصدد برآمدند موضوع را از جنبه قضایی تعقیب کنند و در عین حال با توسل به تهدید، راهحل نظامی را نیز مورد بررسی قرار دادند. از چهارم تیر ماه تهدید نظامی دولت انگلیس به طور علنی شروع شد؛ رزمناو موریتشس در کنار آبادان لنگر انداخت و به 4 هزار نفر چتربازان انگلیسی در پایگاه های مجاور خلیج فارس فرمان آماده باش داده شد. این اقدامات تنها بخشی از آن بود که ذکر شد.
ملت ایران در برابر تهدید نظامی بریتانیا بسیج شدند و البته با توجه به تضادهای بینالمللی مشخص بود که اقدامات نظامی بریتانیا از مرحله تبلیغ و تهدید تجاوز نمیکرد. بنابراین آنها از فکر توسل به زور و حمله به ایران دست کشیدند و به سیاست تعقیب موضوع از مجاری سیاسی و قضایی مبادرت کردند.
«حبیب الله پیمان» دبیرکل «جنبش مسلمانان مبارز» و یکی از همراهان نهضت ملی ایران در جریان ملی شدن صنعت نفت در خصوص این سوال که مصدق با تکیه بر کدام نیرو توانست استعمار انگلیس را از ایران بیرون و نفت را ملی کند؟ میگوید: بیرون کردن انگلیس امر کوچکی نبود و ایران به عنوان پیشرو و نخستین کشور توانست این کار مهم را انجام دهد اما مهم تر از آن، طول دوره استعمار بود که مردم ایران از زمان شکست در جنگ با روسیه در دوره قاجار تا ملی شدن صنعت نفت دچار یک حقارت ملی شدند و اعتماد به نفس ملی آنها از میان رفته بود.
بنابراین مصدق آگاهی داشت که نجات و خیزش دوباره ایران با دولتها قابل دستیابی نیست بلکه باید به مردم تکیه داشت زیرا مساله به این سادگی نبود که بتوان در حوزه حکومت ها آن را حل کرد بلکه یک ملت می بایست دوباره جان بگیرد چرا که یک گروه نخبه به تنهایی نمی تواند کشور را اداره کند و تا مردم در صحنه حضور نداشته باشند، هیچ امیدی به پیشرفت کشور نیست.
مصدق به خوبی بر این امر آگاهی داشت و می دانست که باید به مردم امید و اعتماد به نفس بدهد تا آنها او را یاری کنند.
سرانجام پایداری و مقاومت ملت به ابرقدرت استعمار فهماند که عصر قیمسالاری به پایان رسیده و ملت ایران با آشنایی کامل به حقوقشان، در صدد احقاق حقوق خویشند. به همین دلیل، انگلیسی ها پس از اینکه در مقابل یک عمل انجام شده قرار گرفتند، به خیال شکایت به سازمان ملل و تصاحب پالایشگاه آبادان و دیگر تاسیسات نفتی خوزستان افتادند ولی دفاع حقطلبانه نمایندگان ملت آخرین تیر ترکش آنان را بینتیجه گذاشت و مجبور به تسلیم در مقابل رای دیوان بین المللی لاهه شدند.
منبع: ایرنا