سینمای دهه هفتاد؛ آوانگارد در ورود به عرصههای نوین
تهران - ایرنا - بعد از انقلاب اسلامی سینمای دهه هفتاد از نظر پرداختن به موضوعهای جدید و ورود به عرصههای نوین سینمایی و خلق فیلمهایی که بازتاب تغییرات به وجود آمده در جامعه پس از جنگ بود به نوعی آوانگار به شمار میرود.
دهه 70 در تاریخ سینمای ایران دههای منحصربهفرد و متفاوت است. از یک سو جنگ به پایان رسیده و حالا دغدغهها، نیازها و آرمانها عوض شده است. از سوی دیگر جامعه در حال پیدا کردن خویش است. یعنی جامعهای که پس از انقلاب درگیر یک جنگ ناخواسته میشود و فرصتی برای نفس کشیدن نمییابد، حالا فرصت پیدا میکند تا به خودش بپردازد.
سینمای جنگ از همان بعد از انقلاب و به دلیل شروع جنگ هشت ساله متولد شد، رشد کرد و بخش بزرگی از سینمای دهه 60 را به خود اختصاص داد؛ موضوعی که در دهه 70 هم ادامه مییابد و باز هم بخش قابل توجهی از برترینهای سینمای این دهه (دستکم در نیمه اول این دهه) در اختیار سینمای دفاع مقدس و مضامین آرمانخواهانه و عدالتطلبانه است.
اما یکی از بهترین جنبههای دهه 70 که باید مورد توجه قرار گیرد بحث توجه به سینمای کودک و نوجوان است که رشد و بلوغ خود را در این دهه تجربه میکند. سینمایی که تا قبل از انقلاب و حتی بعد از آن و در دهه 60 محلی از اعراب نداشت و چندان موردتوجه نبود، به یکباره در دهه بعد برجسته میشود و آثار ماندگاری توسط سینماگران خوشنام و دغدغهمند خلق میشود.
آنچه در ادامه میآید فهرستی از برترین فیلمهای دهه 70 با توجه به مضامین و پیرنگهای داستانی آنان است:
قهرمانانی برای رده سنی کودک و نوجوان
بادکنک سفید (1373) به کارگردانی جعفر پناهی بدون شک پیشگام سینمای کودک در دهه 70 است؛ فیلمی خاطرهانگیز با بازی فرشته صدرعرفایی و آیدا محمدخانی و بشدت متأثر از سینمای عباس کیارستمی و کارهای وی در کانون پرورش فکری کودکان است. داستان دختربچهای که برای خرید ماهی قرمز عید از مادرش پول گرفته اما پول داخل چاه فاضلاب میافتد و با کمک یک پسر بادکنکفروش آن را بیرون میآورند. فیلمنامه این اثر درخشان را دو چهره برجسته سینمای ایران، عباس کیارستمی و جعفر پناهیبه نگارش درآوردهاند. این فیلم برنده دوربین طلای جشنواره کن شد.
کلاهقرمزی و پسرخاله (1373) اولین فیلم سینمایی ایرج طهماسب با عروسک کلاه قرمزی در مقام نقش اول داستان است. فیلمی که با بازیگران نامآشنای سینمای ایران ایرج طهماسب، حمید جبلی، فاطمه معتمدآریا و حمیده خیرآبادی داستانی را نقل کرد که علاوه بر موفقیت گیشه در زمان خود، به یک نوستالژی همیشگی برای متولدین دهههای 60 و 70 بدل گشت. داستان پیشینه زندگی کلاه قرمزی، علت و نحوه حضورش در برنامه کودک را روایت میکند. سال 73 ایرج طهماسب با فیلم «کلاه قرمزی و پسرخاله» توانست رکورد فروش فیلم را تا آن سالها بشکند؛ این فیلم توانست به فروش 172 میلیون تومان دست پیدا کند.
خواهران غریب (1374) به کارگردانی کیومرث پوراحمد بیشک یکی از برجستهترین آثار دهه 70 است؛ فیلمی که با یک اقتباس درخشان از کتاب نوجوان اریش کستنر «خواهران غریب» در ترکیب با بازی روان و باورپذیر خسرو شکیبایی و افسانه بایگان و ملودی و موسیقی شورانگیز ناصرچشم آذر در تاریخ سینمای ایران ثبت شد. داستان فیلم روایت دو خواهر دوقلو است که پس از طلاق پدر و مادرشان از هم جدا شدهاند و حالا بهصورت اتفاقی همدیگر را پیدا میکنند و این شباهت فوقالعادهشان به یکدیگر آنان را به سؤال وامیدارد. گفته میشد که در آن سالها پوراحمد این خواهران دوقلو را از میان تعداد زیادی از دوقلوهایی که برای بازیگری این نقش داوطلب شده بود، انتخاب کرده بود؛ انتخابی که به دلیل چهره و بازی خوب این دو کودک ماندگار شد.
بچههای آسمان (1375) اثری بهغایت پخته از سینمای کودک و نوجوان در میانه دهه 70 از مجید مجیدی بود که توانست برای این کارگردان سیمرغ بلورین بهترین فیلم را به ارمغان بیاورد. فیلمی که از نابازیگرانی چون میرفرخ هاشمیان، رضا ناجی و بهاره صدیقی بازیگرانی با بازیهای درخشان ثبت کند؛ اولین فیلم ایرانی که به جمع پنج اثر نامزد اسکار بهترین فیلم خارجیزبان راه یافت و صحنههای جاودانهای (همچون صحنهای که علی و زهرا رأی اینکه والدینشان متوجه صحبتهایشان نشوند، حرفهایشان را در دفتر مشقشان مینویسند یا سکانس پایانی فیلم که ماهیها بر پای علی، قهرمان داستان، بوسه میزنند) خلق کرد. داستان اینگونه است که علی، پسر خانوادهای فقیر برای اینکه بتواند برای خواهرش کفش تهیه کند میخواهد در یک مسابقه دو در مدرسه دوم شود. کفش، جایزه نفر دوم است؛ او آنقدر تلاش میکند که در پایان از همه جلو میزند و اول میشود.
دغدغهمندی، روشنفکری و مدرنیته
دلشدگان (1370) اثر علی حاتمی با بازی امین تارخ، اکبر عبدی، محمدعلی کشاورز، حمید جبلی، پرویز پورحسینی و لیلا حاتمی سرگذشت موسیقی ایران به روایت علی حاتمی، حسین علیزاده و محمدرضا شجریان است. فیلمی که میشود آن را یک موزیکال فاخر نامید. به دلیل مشکلات مالی در مراحل فنی «دلشدگان» با کاستیهایی روبهرو شد که مثلا صداگذاری را دچار مشکل کرد اما کلیت فیلم جزو بهترین کارهای علی حاتمی و بسیار دلنشین است. روایتی هنرمندانه از هنرمندان این مرزوبوم زیر فشار مالی و نادیده گرفتن شدنها.
مسافران (1370) اثر بهرام بیضایی داستانی است از زندگی و مرگ. این فیلم با نقشآفرینی جمیله شیخی، هما روستا، فاطمه معتمدآریا، مژده شمسایی، نیکو خردمند، آتیلا پسیانی و مجید مظفری، روایتی است از یک عروسی و باورهایی که حول انجام آن وجود دارد. آیینهای که باید برای عقد آورده شود اما ناپدید میشود. تفسیرهای متعددی از این فیلم صورت گرفته است اما بیضایی معتقد است که این فیلم سادهای در ستایش زندگی و امیدهای جدید است. بازی جمیله شیخی و فاطمه معتمدآریا در جشنواره فجر تحسین شد. فیلم در زمان خودش فرصت اکران پیدا نکرد که خشم بیضایی را برانگیخت. بیضایی تا ده سال بعد از «مسافران» امکان فیلمسازی پیدا نکرد و میگویند که سید محمد بهشتی در به محاق رفتن «مسافران» نقش جدی داشته است. مسافران از آیین عروسی میگوید، موضوعاتی که بیضایی استاد بیان آن است؛ اسطورهها و آیینها.
آدمبرفی (1373) ساخته داوود میرباقری یکی از جنجالیترین فیلمهای بعد از انقلاب و توأمان یکی از برجستهترین آنها به دلیل تمرکز بر مهاجرت و شیوههایی برای دور زدن قانون بود که اگرچه در آن سالها فراگیر نبود اما در دهههای بعد بشدت رواج یافت و این فیلم بهسان تصویری از آینده بود. اکبر عبدی، داریوش ارجمند و آزیتا حاجیان بازیگران اصلی این فیلم بودند که در ترکیه ساخته شد. فیلمی که به دلیل هنجارشکنیاش دچار ممیزی و توقیف شد. فیلم داستان مردی است که برای گرفتن ویزای آمریکا به ترکیه رفته و چون به او ویزا نمیدهند تصمیم میگیرد لباس مبدل بپوشد و در نقش یک زن با یک آمریکایی ازدواج کند تا بتواند به آمریکا برود.
روسری آبی (1373) به کارگردانی رخشان بنیاعتماد و بازی فاطمه معتمدآریا و عزتالله انتظامی، داستان مرد کارخانهداری ثروتمندی که عاشق زن زحمتکشی از کارگرانش میشود. طبعا بچههای مرد فکر میکنند زن به نیت پول دنبال پدرشان است. این فیلم جزو بهترین فیلمهای رخشان بنیاعتماد است؛ یکی از آن عشقهای سینمایی لطیف که با جزییات پرداخت در زندگی طبقه کارگر آن را تبدیل به یکی از فیلمهای ماندگار سینمای ایران کرده است.
طعم گیلاس (1375) به کارگردانی عباس کیارستمی و بازی همایون ارشادی اولین فیلمی که نخل طلای کن را برای سینمای ایران به ارمغان آورد. فیلمی در ستایش زندگی که در ظاهر ساده و در کارگردانی بسیار دشوار و در مضمون بهشدت فلسفی و پیچیده است. مردی که میخواهد خودش را بکشد دنبال کسی است که خواستهاش را برآورده کند و وقتی او در قبری که برای خودش کنده خوابید، رویش خاک بریزد. هیچکس پیشنهادش را قبول نمیکند بهجز کارگر یک موزه که از خودکشی خودش تعریف میکند و اینکه چطور طعم یک گیلاس او را به زندگی برگرداند. آقای بدیعی با بازی همایون ارشادی در مواجهه با فلسفه ساده این مرد به درک تازهای از زندگی و لذتهایش میرسد.
ترسیم سیمایی تازه از زنان
همسر (1372) اثر مهدی فخیمزاده یکی از اولین فیلمهای بعد از انقلاب بود که نقش برجسته زنان در محیط کار را به تصویر کشید و با زبان طنز و نمایش کمدی کلیشههای خندهدار مردسالاری را به سخره گرفت. بازی درخشان فاطمه معتمدآریا و مهدی هاشمی این فیلم را به یکی از بهترین نمونههای کمدی - رمانتیک بدل ساخت. داستان زنوشوهری که در یک شرکت دارویی کار میکنند و در اثر ماجراهایی زن، رئیس شوهر میشود. شوهر این موقعیت را تاب نمیآورد و حتی زندگی خانوادگیشان هم در معرض خطر قرار میگیرد.
سارا (1371) اثر داریوش مهرجویی اقتباس از نمایشنامه مشهور «خانه عروسک» نوشته هنریک ایبسن و اولین قسمت از چهارگانه زنانه او کنار «بانو»، «پری» و «لیلا» است. بازی نیکی کریمی در نقش اول این فیلم بهشدت موردتوجه منتقدان و جشنوارههای داخلی و خارجی قرار گرفت. سارا زنی است که برای جور کردن خرج درمان همسرش حسام با بازی امین تارخ مجبور است سفته گرو بگذارد بااینکه میداند حسام مخالف سرسخت اینجور پولهاست. او از دوختن لباس عروس یواشکی در زیرزمین خانه پول گشتاسب (با بازی خسرو شکیبایی) را میدهد اما گشتاسب به دردسری میافتد و از سارا میخواهد حالا که حسام رئیس بانک شده از او کمک بگیرد. حسام بعد از فهمیدن جریان بهتندی سارا را شماتت میکند. سارا که قلبش شکسته به خودش میآید و از خانه بیرون میزند. او تصمیم گرفته که حالا نه برای حسام که برای خودش زندگی کند.
لیلا (1376) به کارگردانی داریوش مهرجویی با بازی لیلا حاتمی، علی مصفا، جمیله شیخی، فیلمی است که با دقت قاببندی شده، کارگردانی درست دارد و بازیها کاملا تحت کنترل کارگردان و بازیگران هستند. لیلا حاتمی با این فیلم بهعنوان یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران خودش را تثبیت کرد. درک و دریافت مهرجویی از کاراکتر زن قصهاش حیرتانگیز است. لیلا و رضا عاشق یکدیگر هستند اما در زندگیشان به مشکل بزرگی برخوردهاند. لیلا نمیتواند بچهدار شود و خانواده رضا از او که تکپسر است تقاضا دارند با داشتن فرزندی نسلشان را ادامه دهد درنتیجه لیلا باید رضایت بدهد که رضا دوباره ازدواج کند. قصهای که میتوانست خیلی سطحی و حد پاورقیهای روزنامهها باشد در دستان هنرمند مهرجویی به روایتی پیچیده از عشق بدل میشود.
شوکران (1377) اثر بهروز افخمی یکی از بهترین ملودرامهای تاریخ سینمای ایران است. با ضدقهرمانی که در مسیر فیلم تبدیل به قهرمان معصوم میشود و مردی که از فریبخورده تبدیل به نابودگر زن میشود. سیما ریاحی با بازی درخشان هدیه تهرانی یکی از جذابترین کاراکترهای سینمای ایران است. زنی متفاوت با همه کاراکترهای زنی که تا آن زمان سینمای ایران به خودش دیده بود. زنی که قرار بود محمود (با بازی فریبرز عربنیا) را از راه به در کند اما معلوم شد خودش دربهدر عشق شده و جانش را هم بر سرش گذاشت. «شوکران» از آن فیلمهایی است که همهچیزش درست و بهجاست. تکتک جزییاتش سر جای خودشان هستند. از آن فیلمهایی که تا همیشه جایگاهشان در تاریخ سینما ماندگار میماند.
سینمای دفاع مقدس
از کرخه تا راین (1371) به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا آنهم در اوایل دهه 70 و در روزگاری که چیزی از پایان جنگ نمیگذشت، اثری بدیع و دیدنی بود؛ مرثیهای برای آسیب دیدگان و مانیفستی برای همه جنگطلبان. حاتمی کیا قصهگویی از جنگ، خارج از میدان جنگ و جایی که انتظار میرود که دردها تمامشده باشد اما هنوز تمام نشده را با از کرخه تا راین به تصوری کشید؛ مسائل بیپایان آدمها از دردی که بهظاهر پایانیافته است. فیلم که در آلمان تصویربرداری شده بود به لطف فیلمنامه محکم، سکانسها و صحنههای تأثربرانگیز جانبازان جنگی و ملودیهای مانای مجید انتظامی به یکی از برجستهترین آثار در تاریخ سینمای جنگ و دفاع مقدس در ایران بدل گشت. «از کرخه تا راین» داستان جانبازی بود که برای مداوا به آلمان اعزام میشد و خواهرش را بعد از سالها میدید. بازی روان و زیبای علی دهکردی و هما روستا در نقش خواهری و برادری از دو دنیای متفاوت، قطعا از عوامل برجسته در موفقیت و اثرگذاری این فیلم و داستان است.
سفر به چزابه (1374) اثر رسول ملاقلیپور با بازی مسعود کرامتی، فرهاد اصلانی و عاطفه رضوی داستان کارگردانی است که میخواهد یک فیلم جنگی بسازد اما رفیق آهنگسازش نمیتواند با فیلم ارتباط برقرار کند و درنتیجه به منطقه جنگی سفر میکنند؛ فیلمنامه و بازیهای قابل قبولی که این اثر را به بهترین اثر کارنامه ملاقلیپور و یکی از بهترین فیلمهای جنگی سینمای ایران بدل ساخته است. بعدها از روی فیلمنامه «سفر به چزابه» یک نسخه مینیسریال هم ساخته و از شبکه یک سیما پخش شد.
لیلی با من است (1374) یک روایت طنز از میدان جنگ به کارگردانی کمال تبریزی است که میتوان آن را اثر منحصربهفرد و درخشان این کارگردان خوشذوق سینمای ایران نامید. در زمانهای که فرمولی نسبتا یکسان در تهیه فیلمهای جنگی و نمایش دفاع مقدس در سینما به کار گرفته میشد و فیلمهای بسیاری با مضامین ایدئولوژیستی و فاقد خلاقیت از جبهه و جنگ ساخته میشود، تبریزی اثر جاودان خلق کرد که شوخیها، بامزگیها و کمدیهای آن با گذشت 25 سال همچنان تازه و خندهدار است. صادق مشکینی، فیلمبردار تلویزیون از جنگ میترسد و نمیخواهد به جبهه برود. سر یک اتفاق و برای گرفتن وام با آقای کمالی که اهل جبهه و جنگ است مجبور میشود به خط مقدم برود. هر قدمی که مشکینی میخواهد به عقب برگردد، چند قدم به خط مقدم نزدیکتر میشود. بازی پرویز پرستویی در مرز ترس و خودداری و مسیر تبدیلشدن به یک قهرمان جنگی درخشان است. فیلمنامه خوبی که تبریزی و رضا مقصودی باهم نوشتهاند و تدوین تبریزی باعث شده فیلم حتی لحظهای از ریتم نیفتد. بازی روان و باورپذیر پرویز پرستویی، شهره لرستانی و محمود عزیزی نقش مهمی در اثرگذاری و اقبال این فیلم سینمایی داشت.
آژانس شیشهای (1376) به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا و بازی درخشان پرویز پرستویی، حبیب رضایی و رضا کیانیان باعث شده است تا ازنظر بسیاری این فیلم بالاترین و بهترین اثر در کارنامه هنری حاتمی کیا لقب گیرد. برخی معتقدند که «آژانس شیشهای» در حقیقت تز و تئوری حاتمیکیاست و بعدازآن در همه فیلمهایش به قهرمان همین فیلم یعنی حاجکاظم ارجاع میدهد. ملودرامی در بستر جنگ با قهرمانان روزهای جنگ که حالا در کشور خودشان غریب به نظر میرسند. فیلم حرفوحدیث و حاشیه هم کم نداشت. از سلحشور که نقش سیاستمدار داستان را جلوی حاج کاظم فرمانده جبهه بازی میکرد تا طعنه حاتمیکیا به کیارستمی در فیلم، با آن کاراکتری که عینک آفتابی به چشم داشت. اما فارغ از حاشیهها، این داستان تأثربرانگیزی از سربازی بود که وقتی به جنگ رفت یک زمین داشت و یک تراکتور و از جنگ برگشت سر همان زمین بدون تراکتور. قصه عباس و حاج کاظم روایت مظلومیت مردان جبهههاست. بسیاری بر این عقیدهاند که نقشآفرینی در نقش حاج کاظم، بهترین بازی پرویز پرستویی است.
دهه خاص سینمای ایران
سینمای دهه 70 سینمایی بود که از شرایط اضطرار و تنشهای هرلحظه جنگ در دهه 60 فاصله گرفته و امکان تمرکز بر نیازهای خویش را یافته بود. دغدغهها، نیازها و آرمانهای این دهه فرق کرده بود ضمن اینکه مشکلات جدید و متنوعی را روبروی خویش میدید. این دهه تا نیمه اول خود دولت سازندگی و از نیمه دوم خود دولت اصلاحات را همراهی میکند؛ موضوعی که به شدت بر تولیدات فرهنگی، ارزیابیها و ممیزیها و خروجیهای سینمای ایران اثرگذار است. بر این اساس میبینیم که چطور پس از دوم خرداد 76 و در سالهای پایانی دهه 70، کمیت فیلمهای کمدی افزایش پیدا میکند، ضمن اینکه در همین زمان موضوعات و سوژههای چالشبرانگیزتری در فیلمهای سینمایی مطرح میشوند؛ موضوعاتی چون مهاجرت و تغییر هویت در فیلم آدمبرفی در سال 76، ارائه نوعی کمدی جنسی در فیلم مرد عوضی در سال 77، پرداخت موضوعی با عنوان خشونت خانگی در فیلم قرمز در سال 78 و شروعی مبحثی با عنوان خیانت در زندگی زناشویی در فیلم شوکران در سال 79 همگی از فیلمها و موضوعاتی هستند که در زمان خود نوعی از آوانگاردیسم را دربرداشتند و تحت تأثیرات تغییرات سیاسی و شرایط اجتماعی امکان بروز و ظهور یافتند.
درنهایت در باب سینمای دهه 70 میتوان گفت که اگرچه هر دهه با توجه به ماهیت اتفاقات اجتماعی و مقتضیات تاریخی زمانهاش منحصربهفرد و خاص است اما برخی دههها از برخی دیگر خاصترند.
منبع
نگاهی به مضمون فیلم های دهه هفتاد، جوایز و فروش فیلم ها مندرج در http://jamejamonline.ir/online/2712975359586953498/-
*س_برچسبها_س*