شمخانی: قدرت دریایی ما را ندیدهاند / بازنشستگی برازنده شماست!

هر روز اخبار فراوانی در رسانهها منتشر میشود که دنبالکردن آنها حتی برای آنانی که اهل مطالعه اخبار هستند کار دشواری است. بسته خبری تحلیلی «الف» با رصد اخبار، رویدادهای مهم و همچنین تحلیلهای صورتگرفته، مخاطبان خود را از مهمترین وقایع روز آگاه میکند.
تعدادی از نمایندگان بدنبال توقف مصوبه مجمع تشخیص درباره سی. اف. تی
پس از تصویب لایحه سی. اف. تی در مجمع تشخیص مصلحت نظام، برخی از نمایندگان مجلس این اقدام را با توجه به اقدام خصمانه غربیها در کلیدزدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمها، مغایر با منافع ملی تلقی میکنند و خواستار توقف اجرای سی. اف. تی شدهاند.
حسینعلی حاجیدلیگانی نماینده مردم شاهینشهر در مجلس شورای اسلامی در گفتگو با تسنیم، با اشاره به طرح سهفوریتی تعدادی از نمایندگان برای توقف اجرای مصوبه عضویت ایران در کنوانسیون CFT، درباره جزئیات و دلایل این طرح گفت: «سهفوریتی که مطرح کردیم به این دلیل بود که CFT در زمانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب شد که شرایط کشور مقتضی آن نبود. البته ما اصل این موضوع را نیز قبول نداریم، چراکه تعاریفی که در این کنوانسیون آمده، با تعاریف جمهوری اسلامی ایران از تروریسم کاملاً متضاد است. مشابه همین مسئله در دو مورد دیگر از کنوانسیونها هم وجود داشت که ما آنها را بهصورت مشروط تصویب کردیم، اما طرف مقابل این شروط را نپذیرفت و اعلام کرد قوانین شرطی را قبول نمیکند».
نماینده شاهینشهر با تأکید بر اینکه پیوستن به اینگونه کنوانسیونها از اساس اقدامی اشتباه و بیهوده است، گفت: «این اقدام از نظر امنیتی و سیاسی کاملاً به ضرر کشور است. ما معتقدیم که عضویت در چنین پیمانهایی که تعاریف آنها با مبانی و تعاریف ما مغایرت دارد، به صلاح کشور نیست».
حاجیدلیگانی با اشاره به هدف نمایندگان از ارائه طرح سهفوریتی گفت: «ما به دنبال آن هستیم که از اجراییشدن این مصوبه جلوگیری کنیم. از نظر ساختارهای قانونی این امکان وجود دارد. هرچند دولت طبق قانون مکلف است مصوبه را ابلاغ و اجرا کند، اما با طرح سهفوریتی که ارائه کردهایم میتوانیم بهصورت موقت جلوی اجرای آن را بگیریم و مانع از مبادله اسناد و مراحل اجرایی بعدی شویم».
وی ادامه داد: «در واقع در این طرح، دولت مکلف میشود که اجرای مصوبه را متوقف کند. اکنون این موضوع به مرحله اجرا رسیده، اما هدف ما این است که نگذاریم اجرایی شود. این اقدام میتواند فرصتی باشد تا طرفهای خارجی که از ابزارهایی مانند مکانیزم ماشه (Snapback) برای فشار به ایران استفاده میکنند، عقبنشینی کنند».
نماینده مردم شاهینشهر همچنین با مقایسه این کنوانسیون با توافق برجام گفت: «این موضوع شباهت زیادی به برجام دارد. برجام هم 10 سال کشور را درگیر کرد اما در نهایت هیچ فایدهای نداشت. CFT نیز در همان مسیر قرار دارد و از نظر ما تکرار همان تجربه است. بر همین اساس با جمعبندی انجامشده تصمیم گرفته شد طرح سهفوریتی برای توقف اجرای آن ارائه شود که مورد حمایت جمعی از نمایندگان نیز قرار گرفته است».
******
نرگس محمدی ونزوئلا!
روزنامه وطنامروز نوشت:
اعطای جایزه صلح نوبل 2025 به ماریا کورینا ماچادو، سیاستمدار اپوزیسیون ونزوئلا، نهتنها شگفتآور، بلکه در تضاد آشکار با مفهوم بنیادین صلح است. بر اساس اطلاعات موجود، ماچادو نه به دلیل تلاش برای آشتی ملی یا پایان درگیریها، بلکه به خاطر درخواست از یک رهبر خارجی متهم به جنایات جنگی (بنیامین نتانیاهو) برای سرنگونی دولت ونزوئلا مورد تقدیر قرار گرفته است. این اقدام، «صلح» را به معنای دخالت نظامی و نقض حاکمیت ملی بازتعریف میکند و این پرسش را مطرح میکند: آیا جایزه نوبل صلح به ابزاری برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیک قدرتهای بزرگ تبدیل شده است؟
همسویی با منافع خارجی در اقدامی نمادین و رسانهای به اوج رسید. ماچادو جایزه نوبل خود را به دونالد ترامپ تقدیم کرد و در سخنانی رسمی اظهار داشت: «ما در آستانه پیروزی هستیم و بیش از هر زمان به پرزیدنت ترامپ، مردم آمریکا، کشورهای آمریکای لاتین و ملتهای دموکراتیک جهان به عنوان متحدان اصلیمان برای دستیابی به آزادی و دموکراسی تکیه داریم. این جایزه را به مردم رنجکشیده ونزوئلا و پرزیدنت ترامپ به خاطر حمایت قاطعانهاش تقدیم میکنم». این اقدام صریح نشان میدهد «صلح» در این روایت، مترادف پیروزی در چارچوب منافع هژمونیک آمریکا است. پرسش کلیدی این است: ماچادو دقیقاً برای چه کاری برنده جایزه صلح شده است؟ دعوت از یک قدرت خارجی برای حمله به کشورش؟ خدمت به منافع شرکتهای چندملیتی؟ یا تأیید سیاستهای اشغالگری؟ این جایزه به جای تجلیل از یک صلحطلب، به بازیگری جنگطلب در صحنه سیاستهای تهاجمی بینالمللی اهدا شده است.
ماچادو به صراحت از یک مقام بیگانه برای تغییر رژیم ونزوئلا دعوت کرده است؛ اقدامی که به معنای همکاری سیاسی - نظامی با قدرت خارجی است. اما نرگس محمدی، برنده ایرانی صلح نوبل 2023، در برابر تجاوزات اسرائیل به ایران سکوت و حتی از حملات اسرائیل به خاک ایران حمایت کرده است. او هیچگاه تجاوزات خارجی به ایران را محکوم نکرده و در کنار دشمنان ایران ایستاده است.
******
دنیای امروز، دنیای موشک است
روزنامه کیهان نوشت:
در روزگاری که موشک و پهپاد و در یک کلام توان نظامی تعیینکننده مرزهای امنیت و اقتدار ملتها شدهاند، هنوز عدهای در داخل، با تکرار شعارهای فریبنده از «عصر گفتوگو» و «نه موشک بلکه مردم»، در پی خلع سلاح فکری جامعه و بریدن بازوی بازدارندگی کشورند. اما واقعیت میدانهای نبرد، حقیقتی روشن را فریاد میزند: در دنیای بیثبات و واگرای امروز، تنها آنکه قدرت دارد، حق دارد؛ و امنیت را نه توافقات کاغذی، که توان نظامی تضمین میکند.
سالهاست که برخی جریانهای سیاسی، با تکرار شعارهایی از جنس «عصر گفتمان است نه موشک» یا اخیرا با طرح دوگانه موشک و مردم، میکوشند واقعیت دنیای امروز را وارونه جلوه دهند؛ گویی میتوان در جهانی پر از تهدید و در دورانی که به اذعان قریب به اتفاق دانشمندان روابط بینالملل دوران واگرایی بینالمللی و گذار قدرت جهانی است، تنها با اتکا به سازوکارهای بینالمللی و گفتوگو، امنیت و عزت ملی را حفظ کرد. اما تحولات چند سال اخیر از جنگ اوکراین گرفته تا نبرد غزه و دریای سرخ نشان داده که در دنیای کنونی، حرف آخر را «توان دفاعی» میزند.
کارشناسان نظامی با تکیه بر مبحث نسل پنجم جنگها و نظریه جنگ ترکیبی، معتقدند «توان موشکی و پهپادی» امروز همان نقشی را دارد که در گذشته، ارتشهای میلیونی و ناوگانهای کلاسیک داشتند. کشوری که قدرت نظامی ندارد، حتی اگر هزار توافق سیاسی در جیب داشته باشد، در برابر یک تهدید واقعی هیچ برگ برندهای روی میز نخواهد داشت. حقیقت این است که هیچ کشوری در جهان، امنیت خود را با «اعتماد به دشمن» تضمین نکرده است؛ بلکه آن را با بازدارندگی واقعی بهدست آورده است.
آنانی که در داخل کشور سالها تلاش کردند دوگانهای ساختگی میان «موشک و مردم» بسازند، در واقع امنیت مردم را از قدرت ملی جدا کردند؛ حال آنکه تاریخ و تجربه به روشنی نشان داده است که اتفاقاً «موشک برای مردم» است. وقتی شهروندی در آرامش زندگی میکند و دشمن جرأت نزدیک شدن به مرزهایش را ندارد، این ثمره همان قدرت دفاعی است که عدهای آن را در برابر رفاه مردم قرار میدهند.
در دنیایی که فناوری موشکی به شاخص استقلال و بازدارندگی تبدیل شده، هر سخن از «عصر گفتمان بدون قدرت» چیزی جز خوشخیالی و سادهانگاری نیست. گفتمان زمانی معنا دارد که بر پایه اقتدار شکل بگیرد، و اقتدار نیز بدون بازویهای نظامی همچون موشکی و پهپادی، توهمی بیش نیست. امروز «قدرت هوشمند و مقتدرانه» است که تعیینکننده جایگاه ملتها در معادلات جهانی است.
******
بازنشستگی برازنده شماست!
روزنامه سیاستروز نوشت:
توانمندی نظامی ایران به ویژه اقتدار موشکی خاری در چشم دشمنان است اما این ویژگی بزرگ که یک مؤلفه بازدارنده مقابل دشمنان است چرا در داخل کشور خار چشم برخی شده است؟! هر کشوری در شرایط موجود دنیا خواهان نیروی نظامی قدرتمند و توانمند است تا جایی که بتواند از مردمف سرزمین و حیثیت خود دفاع کند و دشمن را سر جای خود بنشاند اما در ایران برخیها هستند که این ویژگی بزرگ را بر نمیتابند. چرایی این رفتار و دلیل آن، مسئلهای است که نمی توان آن را بدون پاسخ گذاشت چرا که این مسئله به امنیت ملی کشور مربوط است. امنیت ملی یعنی امنیت مردم، امنیت ایران و امنیت انقلاب، این سه مؤلفه، خط قرمز و قطعا هر فرد، شخص، مسئول و غیر مسئول در باره این سه خط قرمز سخن بگوید و در راستای تضعیف آنها بر آید باید نسبت به نیت آن تردید کرد.
اگر از مردم بپرسید آیا حاضرند تواناییهای نظامی و موشکی را بدهند و به ازای آن وعده لغو تحریمها بگیرند؟ قطعا بسیاری از آنها خواهند گفت نه؛ چرا که مردم طعم بدقولی بد عهدی طرف مقابل را در قبال برجام دیده و چشیدهاند. حال با این اوصاف همانهایی که برجام دستاوردشان بوده و نه تنها هیچ نتیجهای برای مردم و کشور نداشته است بلکه خسارت محض بوده است، سعی دارند برای لغو تحریمها دوگانه موشک و مردم را در افکار عمومی مطرح کنند و این مطالبه کاملا غلط خود را از طریق مردم پیگیری و پیاده کنند. همانگونه که در جریان مذاکرات هستهای در 10 سال بیش از همین سیاست بهره بردند و با تبلیغات و فرافکنیهای خود این مسئله را به یک مطالبه عمومی تبدیل کردند تا به خواسته خود برسند.
تیم مذاکره کننده در دوره دولت تدبیر و امید به خواسته خود رسید اما مردم و ایران نه تنها لغو و یا حتی تعلیق تحریمها را هم ندیدند بلکه تحریمها افزایش یافت و اکنون کار به اجرای اسنپ بک کشیده شده است. آقای ظریف در چند بازه زمانی درباره توانمندی نظامی به ویژه موشکی ایران سخن گفته تا جایی که حتی ادعا کرده بود ««آیا فکر کردید آمریکا که می تواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد از سیستم دفاعی ما میترسد؟ آیا واقعا به خاطر قدرت نظامی، آمریکا جلو نمیآید؟» این سخنان در جمع دانشجواین بیان شد در حالی که در چنین جمعی بجای سخنانی که احساس قدرت و غرور ملی را افزایش دهد در راستای تضعیف نیروهای سخن گفته شده است. اما این ماجرا پایان نیافته و او به تازگی بار دگیر سخنی گفته است که با واکنش روبرو شده است. ظریف گفته است؛ «موشک مهم است اما مردم مهمترند!»
موشک را چه کسانی ساختند؟ نیروهای مسلح از کجا آمدهاند؟ ارتش، سپاه، بسیج و دیگر نیروهای نظامی و امنیتی را چه کسانی تشکیل دادهاند؟ آیا غیر از این است که همه مردم ایران در تشکیل این نیروهای مستقیم و غیرمستقیم نقش دارند؟ اکثر خانوادههای ایرانی در میان نیروهای مسلح کشورمان فرزندان خود، همسران و دیگر اقوام خود را دارند. موضوع و مسئلهای که از دل سخن آقای ظریف بیرون میآید این است که با وجود نقش آفرینی جدید و قاطع نیروهای مسلح کشورمان مقابل دشمنان، که نمونه آن مقابل حملات و تجاوز نظامی رژیم اسرائیل و آمریکا در 12 روز جنگ سنگین و سخت دیده شد و مردم نیز آن قابلیتهای افتخار آمیز را به چشم دیدند، چرا شخصیتی چون محمد جواد ظریف که 8 سال پست مهم وزارت خارجه ایران را بر عهده داشته است در راستای تضعیف توان موشکی ایران سخن میگوید؟ آیا منافع مردم ایران در این است که خود را خلع سلاح کند تا غربگرایان به اهداف خود دست یابند؟ ایران با آمریکا در حال مذاکره بود که رژیم صهیونیستی دست به حمله و تجاوز نظامی زد. اگر نبود توانمندی موشکی ایران که بتواند 12 روز اسرائیل را موشکباران کند و پایگاه آمریکا در قطر را هدف موشکهای خود قرار دهد، آیا جنگ به نفع ایران به آتش بس ختم میشد؟ آیا اصلاً تا زمان نابودی ایران جنگ تمام میشد؟
اگر ظریف و همفکران او نگران وضعیت اقتصادی و معیشت مردم هستند، این مسئله ربطی به تواناییهای نظامی و موشکی ایران ندارد، نیروهای مسلح با بهره گیری از استعداد و خلاقیتهای جوانان کشور به این دستاوردهای بزرگ رسیدهاند، دیگر بخشها چنین توانی ندارند از نیروهای مسلح الگو بگیرند. آقای ظریف با وجود سوابقی که در گذشته داشتهاید، بهتر است خود را بازنشسته کنید و سیاست را کنار بگذارید. یا حداقل در تور بازید از دستاوردهای نظامی و موشکی ایران شرکت کنید و از نزدیک به تماشای آنها بنشینید شاید در سیاستهای شما باعث تجدید نظر شود!
******
مشکل رسانه ای دولت باقی است!
روزنامه جوان نوشت:
خانم سخنگوی دولت گفته است «دولت بهشدت فعال است تا با پیشبرد دیپلماسی که وظیفه ذاتی وزارت خارجه است جنگ را از ایران دور کند».
اول، سایه جنگ را نتانیاهو بلند کرده است. زیر این سایه نباید رفت و نباید خفت. ولی گویا اگر روزی او هم نگوید، کسانی هستند در ایران که یادآوری کنند! حتی گفتن اینکه «مردم مهمتر از موشک هستند» از سوی آن عضو کناررفته دولت نیز که گفتهای سمی و فاسد و دوقطبی شرمآور و نشانه افول ذهن و زیادهروی در اوهام بود، از جنس همین سایهافکنی با جنگ است. پس میتوان گفت اتاق فکری خراب وجود دارد.
دوم، برای دولتی که هنوز زخم تلاش قبلیشان برای پایاندادن به جنگ با دیپلماسی ترمیم نشده و جای آن در افکارعمومی آزاردهنده است، شایسته نیست که از تلاشهای جدید سخن بگوید. ما که تلاش جدیدی نمیبینیم و شکرخدا سر وزیر خارجه آنقدر خلوت شده است که در مراسم ورزشی حاضر میشود و برای سرخابی کری میخواند.
سوم، خانم سخنگو اخیراً گفته بود که مسائل نظامی را از دولت و از ایشان نپرسند، حالا چه شده است که درباره دورکردن جنگ سخن میگوید، با آنکه میداند این تصمیمات در شعام و در چه سطحی گرفته میشود. دورکردن جنگ یک تلاش پوپولیستی در زمان تبلیغات انتخاباتی بود که گویا عادت به آن و صلحفروشی هنوز باقی مانده است.
چهارم، اکنون از نظریهپردازان سیاسی مثل مرشایمر، تا رسانههای خود رژیم صهیونی، تا دوست و دشمن، میگویند اگر جنگ تکرار نشده، به خاطر ترس اسرائیل از تغییرات دقت و شدت موشکباران جدید و نیز از هول اختلال در ترانزیت انرژی در تنگه هرمز است. اما اتاق فکر دولت به خانم سخنگو میگوید یکبار دیگر آن «تلاش دیپلماسی» را در نشست خبری بگو، خیلی به دلمان میچسبد!
پنجم، خود این سخن و تأکید به «وظیفه ذاتی» وزارت خارجه در دیپلماسی برای دورکردن جنگ، از منظر روانشناسی نشان میدهد گوینده خوب میدانسته که این حرف محل اشکال است و لازم دیده با یادآوری از وظیفه ذاتی دولت، قدری از فشار منتقدان درباره حرف زدن از جنگ، کم کند. جنگ با حرف و نقل دور نمیشود. آنانکه در جنگ قبلی کار را درآوردند، مشغول کار هستند و البته دولت هم سعی خودش را بکند، چه ایرادی دارد، سعیکم مشکور خانم سخنگو و آقایان دولتی!
آخر، تیم رسانهای و سخنگویی دولت بسیار ضعیف است. اغلب دولتها چنین بودند. این را بعد از سه دهه حضور مستمر در رسانه میگویم. یک تیم قوی رسانهای و سخنگویی، دولت را از زمین بلند میکند. رفتار برخی مسئولان دولتی با خبرنگاران گواهی بر آن است که دولت، رسانه و خبرنگار را یک «خبرنگارنمای عوضی و یک الفبچه که کی باشه که دولت بخواهد جواب او را بدهد» میدانند، یعنی همین حرفی که معاون وزیر بهداشت دیروز در نشست خبری سلامت روان زد و تعجب من از خبرنگاران بود که دستهجمعی نشست را ترک نکردند و نشستند تا یک کسی که از عهده برگزاری سالم یک نشست خبری برنمیآید، با آنان از سلامت روان سخن بگوید. دولت در حرف، مشکل دارد و قبول ندارد! در عمل، اما مسئله واضح است و خود دولت معترف و عذرخواه است و گفتن ندارد. عمل درست از حرف درست برمیخیزد. نمیشود آنگونه که با خاله و عمه و در جلسات خصوصی حرف میزنید، با مردم حرف بزنید. حرفتان را درست کنید تا مردم از عملتان چشمپوشی کنند.
******
شمخانی: قدرت دریایی ما را ندیدهاند علی شمخانی، نماینده رهبر انقلاب در شورایدفاع در برنامه تلویزیونی ماجرای جنگ حضور یافت و درباره مسائل مختلفی از جمله جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل صحبت کرد که بخشهایی از آن به شرح زیر است:
* اسرائیلیها از بعد از انقلاب به دنبال جنگ بودند و اولین شهید هستهای اردشیر حسینپور در شیراز را با گاز خفه کردند.
* حمله اسرائیل به تیفور را ایران جواب داد، اما قرار نیست همه پاسخها به دشمن با موشک باشد. پاسخ به تیفور در زمان حاج قاسم بود که فرمانده مشخص داشت، این پاسخ باید در شامات انجام میشد که انجام شد.
* زدن پایگاه آمریکایی توسط جمهوری اسلامی یک اعتبار بزرگی است، مگر کسی تا امروز به کشور آمریکا حمله کرده است، ما عینالاسد را زدیم که انتقام سریع در پاسخ به ترور شهید سلیمانی بود، این جواب سریع و کافی بود.
* بعد از وقوع حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی، سردار باقری با من تماس گرفتند و بلافاصله به رئیسجمهور اطلاع دادم. وظیفهای نداشتم که این خبر را به آقای ظریف اعلام کنم. برخی معتقد بودند که حادثه به دلیل جنگ الکترونیک آمریکا بوده، به همین دلیل سه روز برای اعلام رسمی نتیجه بررسیها تأخیر داشتیم. در مراسم خاکسپاری یکی از قربانیان هواپیمای اوکراینی به بهشت زهرا رفتم. خانواده آنها با من برخورد بدی داشتند، اصلاً ناراحت نشدم، چون داغ بسیار بزرگی بود.
* با توجه به تغییر معادله قدرت، به سرعت توسط غرب در اسرائیل، توانمندی وعده صادق 1و 2 به نتیجه و قابلیت مورد نظر فرماندهان نظامی نرسید.
* سردار رشید به این برآورد رسیده بود که خطا در وعده صادق 1 و2 و عدم موفقیت در برخی موضعها، اسرائیلیها را به خطا میاندازد.
* بعد از جنگ 12 روزه احتمال اینکه شهید رئیسی به دست اسرائیل به شهادت رسیده باشد بیشتر مطرح شد. البته مبتنی بر مقدورات فنی بررسی کنندگان هیچ حادثه خارجی رخ نداده اما ممکن است علت حادثه فراتر از تشخیص فنی ما باشد.
* جمهوری اسلامی تجربه جنگ مستقیم با اسرائیل را نداشت. البته ما یک جنگ نفتکش ها با اسرائیل داشتیم که در آن مقطع آنها کشتی های ما را میزدند و وقتی ما بر آنها غلبه پیدا کردیم دیگر تکرار نکردند. ما قبل از وقوع 7 اکتبر یکبار اسرائیل را در دریا شکست دادیم.
* ما در جنگ دریایی قدرت هایی داریم که هنوز برای دشمن شناخته شده نیست.
* در وعده صادق 3 با وجود اینکه پدافند اسرائیل تغییر پیدا کرده و بهتر شده بود، قابلیت اصابت موشک های ما نیز نسبت به قبل به شدت تغییر پیدا کرده بود و قوی تر شد.
* موقعی که آمریکا به فردو حمله کرد، جنگ خاتمه یافت، چون اسرائیل باخته بود.
* ای کاش در دهه 70 به ساخت بمب هستهای فکر میکردیم و اگر من به گذشته برگردم حتما دنبال سلاح هستهای میرفتم. ای کاش بمب اتم میساختیم.
* در حوزه موشکی از روز اول ما سیاستگذاری درستی داشتیم و بومی سازی کردیم، البته در پهپاد و دریایی هم همینطور اما در پدافند دیر شروع کردیم اما ان شاالله این هم اصلاح خواهد شد.
* برای بستن تنگه هرمز دیگر خیلی باید به سیم آخر بزنیم، هنوز به آن مرحله نرسیدیم.
******
برهنگی در کافهها آرامش روانی جامعه را گرفته است
خبرگزاری مهر نوشت:
این روزها اگر سری به بعضی از کافههای شهر بزنید یا نگاهی به فیلم و ویدئوهای آن در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بیندازید میتوانید پوششهایی را ببینید که فارغ از قانونی یا غیرقانونی بودن و مذهبی و غیرمذهبی بودن، پوششهایی تلقی میشوند که به راحتی میشود آنها را ناهنجار و خارج از عرف دانست. اتفاقی که رفته رفته حالا به یکی از چالشهای فرهنگی جامعه ما تبدیل شده. پوشش و لباس پدیدهای است که بسیاری معتقدند تنها یک انتخاب شخصی نیست بلکه مثل زبان بدن، میتواند حامل پیام باشد پیامی که بسته به کیفیتش احترام، هویت و فرهنگ یک جامعه را تقویت کند یا برعکس میتواند باعث تضعیف آن شود.
شاید برای همین است که در واکنش به اوضاع برخی از کافهها باید گفت پوشیدن لباسهای ناهنجار و خارج از عرف، فقط یک مسئله ظاهری نیست؛ چون این پوشش در درازمدت اثرات اجتماعی و روانی مختلفی به جا میگذارد که در گذر زمان میتواند پیامدهای جبران ناپذیری را به بار بیاورد. وقتی لباسهایی که با فرهنگ عمومی و ارزشهای جامعه همخوانی ندارند، رواج پیدا کنند، آهسته آهسته شما شاهد این خواهید بود که مرز میان «آزادی» و «بیقیدی» کمرنگ و این دو واژه به اشتباه جای یکدیگر استفاده میشوند. برای همین باید سروقت این موضوع رفت که این اتفاق دقیقاً چه آسیبهایی را رقم خواهد زد.
داشتن پوششهای خارج از عرف و نامتعارف در هر محفلی ممکن است موجب جلب توجه نادرست، قضاوتهای منفی یا حتی آسیبهای اجتماعی برای خود فرد شود و خود او اولین قربانی این نوع از نابهنجاری باشد. در جامعهای که هنوز مردمش پایبند به معیارهای سنتی و اخلاقی با قدمت چندهزارساله هستند، نوع پوشش ناهماهنگ میتواند باعث سوءتفاهم، برخوردهای تند یا احساس طرد شدن شود. این در حالی است که یکی از کارکردهای پوشش در جامعه داشتن امنیت روانی و آرامش در فضای عمومی است. برای همین وقتی لباسها بیش از حد جلب توجه میکنند با واکنشهای منفی رو به رو شده و دقیقاً همان حس امنیت روانی در جامعه را نشانه میگیرند.
وقتی هیچ نظارت و تبلیغات درست و حساب شدهای در حوزه فرهنگ اتفاق نمیافتد به مرور ولنگاری در حوزه لباس و داشتن پوششهای ناهنجار وخارج از عرف یک حفره و خلا بزرگ را در دل یک جامع رقم میزند که هیچ جوره پر نخواهد شد. چون در چنین شرایطی وقتی گروهی به سمت پوششهای نامتعارف غربی میروند که هیچ سنخیتی با اتمسفر فرهنگ ایرانی ندارد و گروهی دیگر همچنان به اصول و عرف جامعه خود پایبند باقی میمانند. این دو طیف ممکن است در گذر زمان همدیگر را مدام نقد یا حتی طرد کنند تاجایی که یکی دیگری را «عقب مانده» و طرف مقابل او را «بیقید و بند» بداند و در نهایت این شکاف اجتماعی و دو قطبی فرهنگی درک متقابل را روز به روز دشوارتر کند. چون یکی دیگر از کارکردهای پوشش ملی ایجاد حس همهویتی و احساس تعلق است و این کار باعث از بین رفتن مفهومی به نام «وحدت» میشود؛ چون نشانههای ظاهری «ما» بودن را روز به روز بیرمقتر میکند.
یکی از مهمترین وظایف حاکمیت هدایت فرهنگی جامعه است. برای کنترل چنین وضعی که بدون نظارت صحیح رواج پوششهای نامتعارف را در بخشهای مختلف جامعه مثل کافهها و پارکها را روز به روز پررنگتر میکند مدیران اجرایی و فرهنگی کشور به جای واکنشهای قهری و صفر وصدی در برخورد اول (به جای آخرین گزینه) میتوانند با سیاستگذاریهای فرهنگی مثل تقویت آموزش در مدارس و رسانهها یا حمایت از صنعت مد و پوشاک بومی در کشور خودمان به تنظیم برنامههای کاربردی و قابل اجرایی دست پیدا کنند که هم سو و همراه با فرهنگ جامعه ایرانی است.
******
ناطقنوری: تسخیر سفارت آمریکا کار اشتباهی بود!
علیاکبر ناطق نوری گفت و گویی را با سایت اکو ایران داشته که وی در بخشی از این مصاحبه، اقدام انقلابی دانشجویان خط امام در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا را اقدامی اشتباه تلقی کرده! بخشهایی از اظهارات وی به شرح زیر است:
* من سکوت نکردهام. دفتر کارم، هر روز محل دیدار با گروهها و شخصیتهای مختلف است؛ از جناحها و گرایشهای گوناگون. در این دیدارها گفتوگو میکنیم، بحث میشود و من دیدگاههایم را بیان میکنم. به نظر من این سکوت نیست. فقط کمتر مصاحبه میکنم یا کمتر در سخنرانیهای رسمی شرکت دارم. طبیعی است که گاهی دیدگاههایی دارم که بیانشان ممکن است به ایجاد سوءتفاهم یا تنش منجر شود. در شرایطی که در فضای سیاسی کشور ضوابط و قواعد روشنی برای گفتوگوهای انتقادی وجود ندارد، چنین سخنانی میتواند موجب اختلاف و درگیری میان گروهها شود.
* اصولگرایی به آن معنایی که من زمانی در راس آن جریان بودم، با مفهوم امروز تفاوت دارد. در گذشته نامش «جناح راست» بود. بعدها در قالب «شورای هماهنگی نیروهای انقلاب» ادامه یافت که همان نیروهای اصولگرا بودند. در مقابل هم جناح چپ قرار داشت که بعدها اصلاحطلب نام گرفت. بله، من در آن دوره از مسوولان و خدمتگزاران جناح راست بودم. آن زمان، پیش از سال 88، احساس وظیفه میکردم که باید در صحنه باشیم؛ هم در انتخابات حضور داشته باشیم، هم نامزد معرفی کنیم، هم دیدگاههایمان را بیان کنیم.
* من معتقدم که از اول، در زمان حضرت امام (رحمتاللهعلیه) که انقلاب پیروز شد، ناپختگی و بیتجربگی وجود داشت. ما تجربه کار اجرایی یا مدیریت حکومتی نداشتیم و برخی خطاها از همان آغاز، رخ داد. مثلا از نظر من، تصرف سفارت آمریکا بهعنوان «لانه جاسوسی» اشتباه بزرگی بود؛ بهنظر میرسد بسیاری از گرفتاریها از همان نقطه آغاز شد. مگر در سایر سفارتخانهها در دنیا قسمتی برای امور اطلاعاتی و جاسوسی وجود ندارد؟ آنجا را اشغال کردند و آمریکا هم در یک عمل متقابل سفارتخانه ما را گرفت و پولهای ما را بلوکه کرد. از آن زمان، مجموعهای از مشکلات و واکنشها ادامه پیدا کرد که به نظر من ناشی از همان تصمیمات اولیه بود.
* بعدها، برخی گروههای دیگر به کارهایی دست زدند که باز هم اشتباه محض بود: حمله به سفارتخانههای عربستان و انگلستان، تخریب اماکن و امثال آن که هنوز هم پیامدهایش گریبانگیر کشور است. این اقدامات؛ فشارها و چالشهایی در سیاست خارجی ما ایجاد کرد و ما الان در این وضعیت هستیم.
* البته برخی مواضع و رفتار آمریکاییها و برخی دولتهای دیگر هم در این مسیر موثر بود. مثلا حمایتها یا دشمنیهایی که نشان داد آنها مایل نیستند کشوری با این وسعت، با موقعیت جغرافیایی در خور توجه و با ذخایر فراوان در منطقه روی پای خود بایستد و تصمیم مستقل بگیرد. طبیعی بود که چنین موضوعی با مخالفت و فشار همراه شود.