جمعه 2 آذر 1403

صائب تبریزی از بی اهمیت ترین موضوعات مضمون ادبی زیبا می سازد

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
صائب تبریزی از بی اهمیت ترین موضوعات مضمون ادبی زیبا می سازد

هنر صائب این است که از بی‌اهمیت‌ترین موضوع‌ها یک مضمون ادبی بسیار زیبا و تصویرهای ادبی زیبا می سازد.

هنر صائب این است که از بی‌اهمیت‌ترین موضوع‌ها یک مضمون ادبی بسیار زیبا و تصویرهای ادبی زیبا می سازد.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: فریدون طهماسبی، فارغ التحصیل دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه اصفهان است و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر. از سال 1372 تاکنون فعالیت‌های پژوهشی بسیاری داشته است که به صورت بیش از 50 مقاله‌ی منتشر شده در مجلات پژوهشی و همین تعداد مقاله در همایشها و کتاب‌هایی مانند زبان تخصصی برای دانشجویان ادبیات، فارسی عمومی، سیمای جرم در شاهنامه با همکاری خانم قاسمی، توتیا، تعدادی طرح پژوهشی با عنوان زن در تصوف، جامعه آرمانی در نهج البلاغه و بوستان سعدی و... رساله دکتری او در ارتباط با جامعه شناسی ادبیات با تکیه بر شعر صائب تبریزی بوده و نظرات او درباره صائب و تاثیرش در ادبیات فارسی مبتنی بر سال‌های طولانی تدریس صائب در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری است.

روز بزرگداشت صائب بهانه خوبی برای گپ و گفت با این پژوهشگر بود.

مشروح این گفتگو در ادامه می آید؛

آقای طهماسبی چرا سراغ صائب رفتید؟

اینکه من به سمت رساله نویسی درباره صائب رفتم تأثیر یکی از اساتید خوبم به نام دکتر محمدسَروَر مولایی بود که افغان هستند و متخصص سبک هندی، دوره لیسانس در سنندج به ما سبک هندی و بیدل و صائب درس می‌دادند. می‌دانید، سبک هندی شبیه ریاضی است، انگار معادله حل می‌کنید؛ بخصوص شعر بیدل دهلوی. این سبک بر من تأثیر بسیاری گذاشت و خانم ایشان خانم دکتر مستشارنیا راهنما و مشاور پایان نامه ارشد من بودند، که موضوعش تصویرهای الفبایی در شعر فارسی بود. مثل این بیت حافظ که «نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست / چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم»

اگر ما فارسی زبانان صائب را نداشتیم چه می‌شد؟

برای جواب این باید یک معرفی اجمالی از صائب داشته باشیم. صائب از شاعران معروف سبک هندی است، ولی بعضی به این عنوان میگویند این تعبیر ناخوش، و باید گفته شود سبک اصفهانی. با توجه به اینکه ما سبک خراسانی داشتیم، سبک آذربایجانی داشتیم که همه منطقه‌های داخل ایران هستند. حالا چون در آن دوره بسیاری از شعرا مهاجرت کردند به هند، اسمش را سبک هندی گذاشتند. عده‌ای هم میگویند سبک اصفهانی. اولین کسی که این اصطلاح را به کار برد حیدر علی کمالی هست، بعدش هم مرحوم ملک الشعرای بهار. این سبک در دوره صفویه شکل گرفت. می‌گوئیم سبک اصفهانی چون پایتخت اصفهان بود. ابتدا تبریز، بعد آمد به قزوین، و بعد هم از قزوین به اصفهان منتقل شد. بعد از این جابجایی پایتخت‌ها، اصفهان به عنوان یک مرکز بسیار مهم و یک شهر بزرگ و یک شهر تاریخی، ادبی، فرهنگی بسیار قابل توجه بوده و فعالیت‌های زیادی در آن جا انجام می‌شود. نمونه‌های آثار تاریخیَش و کارهایی که انجام شده و آثار خاصی معماری اصفهان را می‌بینیم، پل‌های معروف و بناها و کاخ‌های معروفی که در این جا هست.

صائب متولد اصفهان است یا تبریز؟

بعضی می‌گویند متولد اصفهان است و بعضی میگویند تبریز، اما قطع به یقین صائب در تبریز متولد شده، این را در شعر خود می‌گوید:

ز خاک پاک تبریز است صائب مُولد پاکم

از آن با عشقبازِ شمس تبریزی سخن دارم

ولی در بچگی - حدود پنج شش سالگی - از تبریز به قزوین و بعد اصفهان آمده اند. شاه عباس صفوی کسانی را در زمینه اقتصادی می‌توانستند کمکش کنند و به شهر رونق بدهند و وضع اقتصادی را بهتر بکنند، ابتدا به قزوین و بعد به اصفهان مهاجرت داد. پدر صائب از تاجران معروف بوده و به این خاطر به اصفهان آمدند. در این مدت بود که صائب در شاعری پیشرفت بسیاری کرد.

صائب چه سالی به هند می‌رود؟ چرا؟

میدانیم که صائب در سال 1034 هجری قمری به هند مهاجرت می‌کند. چند دلیل برای این مهاجرت ذکر می‌کنند، رنجش از پدر اولین دلیلش است، گویا از پدرش رنجشی پیدا کرده بوده است. دومین دلیل این است که برای تجارت رفته، سومین دلیلش جاذبه‌ای است که هند داشته، و یک دلیلی که شاید می‌شود رویش تأمل کرد، فرار از محیط متعصب و سرشار از استبداد وطن در آن ایام است. دلیلی که این موضوع مطرح می‌شود از روی اشعارش است. مثلاً این بیت را ببینید:

بر ضعیفان ظلم کردن، می کُند دل را سیاه

باز کن یک لحظه آن شمشیر کج را از کمر!

خطابش به شاه است. اخیراً رمانی خواندم به نام «شبِ مُرشدِ کامل» نوشته آقای فرهاد کشوری، نویسنده خوب خوزستانی که مقیم اصفهان هم هست. این کار با دلیلِ مهاجرت صائب می‌تواند خیلی تناسب داشته باشد. شاه صفوی پسرش را می‌کشد، و آن درد و رنجی که پسرکشی و برادرکشی ایجاد کرده بوده در آن دوره.

و این شرایط بر شاعری مثل صائب تأثیرگذار است؟

بله، صائب از شاعران بسیار قوی است. میدانید، سبک هندی به دو شاخه تقسیم می‌شود: شاخه هندی و شاخه اصفهانی، بزرگترین شاعر شاخه هندی که مسلماً بیدل دهلوی است؛ شاخه اصفهانی بزرگترین شاعرش صائب تبریزی. شاعران دیگه مثل کلیم همدانی یا کاشانی داریم. صائب از آن شاعرانی است که اشعار زیادی دارد، خیلی بیت‌های زیاد و غزل‌های زیادی دارد. در حدود هفتاد و چهار پنج هزار بیت دارد، هفت هزار و پانزده غزل دارد. اگر صائب وقت می‌گذاشت و همت می‌کرد، و مثل حافظ گزینش می‌کرد، اگر این دغدغه در وجودش ایجاد می‌شد و همتی می‌کرد، بیت‌های بد را کنار می‌گذاشت و غزل‌ها را کوتاه‌تر می‌کرد، تکرار کمتر می‌شد، اگر این کار را می‌کرد شعرش خیلی می‌توانست بیشتر از این جا باز بکند. شما غزل پیدا می‌کنی در دیوان او از چهل بیت بیشتر، غزل لذتش در این است که بین هفت هشت بیت باشد. در غیر این صورت تکرار زیاد می‌شود و سطح شعر پایین می‌آید. اگر این کار را می‌کرد خیلی بهتر بود.

دیوانش آراسته‌تر می‌شد؟

بله. بله. او یک سری قصاید هم دارد که قابل توجه است، میدانید که صائب به شاعر تک بیت‌ها معروف است. وقتی شما تک بیت‌ها را نگاه می‌کنید، می‌بینید از وسط غزل‌ها بیرون کشیده شده. دلیل اینکه به صورت تک بیت رواج دارد این است که در سبک هندی هر بیت معنی مستقلی دارد و پیوند یک بیت با بیت‌های بعد و قبل کم است. مثل غزل‌های سبک عراقی نیست. یکی از دلایلش این است که می‌شود از توی این غزل این بیت را درآورد، حتی به صورت مَثَل است. یکی از دلایل دیگرش این است که مضمون پردازی در تک بیت انجام می‌شود و به بیت بعدش سرایت نمی‌کند.

خاطرم هست از یک غزل مثلاً چهار پنج بیتش را حفظ بودم و نمی‌دانستم برای یک غزل هستند. چون ابیات خیلی متفاوت بودند. درباره مضامین متفاوت اشعار صائب هم صحبت کنیم.

ببینید، مثلاً با توجه به اینکه صائب متولد تبریز است ولی علاقه خاصی به اصفهان دارد، چون محیط پرورش اوست و شهر زیبایی هم هست، این موضوع را در این بیت نشان می‌دهد:

بنگر چه رغبت است به ساحل غریق را

صائب، عیار شوق من و اصفهان مپرس!

یا اینکه او اوایل قرن یازدهم متولد می‌شود، و مرگش را بین 1076 تا 1087 نوشته اند. خودش می‌گوید:

دو اربعین به سر آمد ز زندگانیِ من

هنوز در خُمِ گردون شرابِ نیم‌رَسَم

دو اربعین یعنی 80 سال عمر کرده است - دوتا چهل سال - اما هنوز خودش را کامل نمی بیند. یا موضوعی که من رساله دکتری خودم را با آن ارائه دادم بحث بازتابِ پدیده اعتیاد در شعر صائب است که بحث جامعه شناسی و آسیب‌های اجتماعی است. صائب چون تعداد اشعارش زیاد است، موضوعات بسیار زیادی را در شعرش دیده می‌شود. چه موضوعاتِ غنایی و تغزلی، چه موضوعات مذهبی. موضوعات اجتماعی خاص در شعر صائب بسیار زیاد می‌بینید.

حالا برگردیم به پرسش نخست، اینکه اگر صائب نداشتیم چه می‌شد؟ خواندن اشعار صائب به چه کار امروز ما می‌آید؟

این پرسش با موضوع‌هایی که در شعر صائب هست می‌تواند قابل بحث باشد. هنر صائب این است که از بی‌اهمیت‌ترین موضوع‌ها می‌تواند یک مضمون ادبی بسیار زیبا و تصویرهای ادبی زیبا بسازد. این را هم توضیح بدهم که هیچ شاعری در سبک هندی به اندازه صائب اسم شُعَرای قبل از خودش را نیاورده، از سنایی و عطار گرفته تا سعدی و مولانا و حافظ مخصوصاً. صائب ارادت خاصی به حافظ دارد؛ شاید شعر او شبیه‌ترین شعر به شعر حافظ باشد.

یک بیت از یک شاعر می‌تواند در دل مردم نفوذ کند و مخاطب عام را بگیرد، مخاطبی که متخصص حوزه ادبیات هم نیست. موضوع همین است؟

موضوعات بسیار زیادی در شعر وجود دارد؛ مثلاً بحث عرفان هست، بحث حکمت هست:

یا رب از دل مشرقِ نورِ هدایت کن مرا

از فروغ عشق خورشید قیامت کن مرا

می گویند خورشید قیامت خیلی نزدیک و پایین است و بسیار نورانی است. یا مثلاً در بحث تعلیمی یا اجتماعی می گویند:

استخوانم سُرمه شد از کوچه گردی‌های حرص

خانه دارِ گوشه‌ی چشمِ قناعت کُن مرا

سرمه شدن دو معنی دارد، یکی کبود شدن و یکی پودر شدن. یا مثلاً:

زنگِ افسوسی به دست خواجه هنگام رحیل

از شمارِ درهم و دینار می‌ماند به جا

پول‌های قدیم چون سکه بودند و ناخالص بودند، دست را سیاه می‌کردند. کسانی هم که پیر باشند به مالشان خیلی علاقه دارند. یا موضوع ریاکاری را که حافظ به یک شکلی می‌گوید، صائب هم به شکل دیگری:

چون خامه‌ی سبک مغز از بی حضوریِ دل

شد بیش رو سیاهی در هر سجود ما

چون نی درونش خالی است می‌گوید سبک مغز، یعنی کسی که بی‌حضور دل نماز می‌خواند، هر سجده‌ای که می‌کند به جای اینکه دلش را روشن‌تر بکند آن را سیاه‌تر می‌کند. آن سجده از سر ریا است، شرک و کفر است.

از این تک بیت‌هایی که موضوعی‌اند، مثل همین‌ها که الان خواندید، یا چیزهایی که اشاره به موضوعات خاص می‌کنند اگر به یاد دارید بگویید!

به عنوان مثال این بیت را در بحث ریاکاری نگاه کنید:

جایی که چِکَد باده ز سجاده‌ی تقوا،

سهل است اگر دامن ما تر شده باشد!

یا مثلاً اینجا نگاه کنید، این بیت را حتماً شنیده اید:

طفل می‌گریَد چو راه خانه را گم می‌کند

چون نگریم من که صاحب‌خانه را گم کردم؟

این هم خیلی بیت مشهوری است.

هر سر موی تو از غفلت به راهی می‌رود

جمع کن پیش از گذشتن کاروان خویش را

درباره اینکه باید به فکر اعمال این دنیا و توشه آخرت بود.

یا این مضمون که الان در دنیای ما، تا کسی کمی پولدار می‌شود و یک مسئولیتی می‌گیرد دوستانش را فراموش می‌کند:

از عزیزانِ جهان هر کس به دولت می‌رسد

آشنایی می‌شود از آشنایان کم مرا

یا بحثِ ظالم و مظلوم را وقتی مطرح می‌کند می‌گوید:

ناله مظلوم در ظالم سرایت می‌کند

زین سبب در خانه‌ی زنجیر دائم شیون است

به جهت اینکه صائب تعداد بیت‌هایی که سروده زیاد است؛ مثل حافظ نیست که زیاد خوانده شود. می‌بینیم حافظ تعداد غزل‌های محدودی دارد و خواندنش برای مردم راحت تر است؛ ولی وقتی حجم ابیات یک شاعر زیاد باشد قاعدتاً به این صورت نیست که مثلاً یک نفر، همینطور تفریحی بنشیند صائب بخواند. برای بیشتر خوانده شدن اشعار او و آشنایی بیشتر چه کار می‌شود کرد؟

راهش این است که یک نفر که خیلی صائب را خوب خوانده و خوب می‌شناسد، بنشیند و همان کاری که صائب نکرده را انجام بدهد. یعنی گُزیده ای تهیه کند، به این شکل می‌توان این نقیصه را برطرف کرد و مخاطب شعر دوست را با صائب بیشتر آشنا کرد و بیشتر معرفی کرد. به طوری که مثلاً در محاوره و سخنرانی‌ها و در صحبت‌ها به کمک انسان بیاید، که به اندازه یک سخنرانی حرف داشته باشد. البته که کارهای خوبی شده، مثلاً کارهایی که مرحوم آقای محمد قهرمان کرده کار خوبی است؛ همین برگزیده‌ی اشعار صائب که انتشارات سمت چاپ کرده یا کارهایی که دیگران چاپ کردند کارهای خوبی شده است.

از ویژگی‌های خاص شعر صائب و سبک هندی باز هم می توانید مثال بزنید؟

استفاده از ارسال مثَل یا تمثیل در معادله پردازی، بحث آوردن تشبیه و استعاره و تشخیص، بحث مضمون‌های بیگانه یا همان مضمون‌های تازه که در شعر هندی وجود دارد از ویژگی‌های خاص شعر صائب است. جایی می‌گوید:

هر کس به سخن، خویشیِ نزدیک ندارد

صائب مزه معنی بیگانه نداند!

یعنی باید شعر شناس باشی تا معنی جدید در شعر را درک کنی. دکتر شمیسا در کتاب سبک‌شناسی نظمش می‌گوید که واحد شعر در سبک هندی بیت هم حتی نیست، مصراع است؛ یعنی شاعر در مصراع حرف خودش را می‌زند. و یک مصراع دیگر به عنوان شاهد برای حسی کردن مطلب می‌آورد و مثل یک ترازو روبروی هم می‌گذارد. یه کفه اش بحث حسی است و یک کفه اش انتزاعی یا غیر عقلی. صائب اینها را به این شکل می‌آورد:

ریشه نخل کهنسال از جوان افزون‌تر است

بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را

یا این بیت:

ده در شود گشاده، شود بسته چون دَری

انگشت ترجمان زبان است لال را

می‌بینیم که شعر او برای بیان یک معنای عقلی چقدر تصویر دارد.

صائب تبریزی از بی اهمیت ترین موضوعات مضمون ادبی زیبا می سازد 2