سه‌شنبه 10 تیر 1404

صائب تبریزی شاعری که قرن‌ها ناشناخته ماند؛ او به کثیرالشعر مشهور بود

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
صائب تبریزی شاعری که قرن‌ها ناشناخته ماند؛ او به کثیرالشعر مشهور بود

صائب، شاعری است که با بهره‌گیری از زبان غزل، آموزه‌های اخلاقی و مذهبی شیعی را به شکلی هنرمندانه و تأثیرگذار در اشعارش بیان کرده و از این طریق به ترویج اخلاق، اخلاص، شفقت و مدارا پرداخته است.

صائب، شاعری است که با بهره‌گیری از زبان غزل، آموزه‌های اخلاقی و مذهبی شیعی را به شکلی هنرمندانه و تأثیرگذار در اشعارش بیان کرده و از این طریق به ترویج اخلاق، اخلاص، شفقت و مدارا پرداخته است.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: صائب تبریزی، با نام کامل میرزا محمدعلی تبریزی، از بزرگ‌ترین شاعران فارسی‌زبان سده یازدهم هجری و نامدارترین شاعر دوره صفویه است که در سال 1000 هجری قمری در اصفهان یا تبریز به دنیا آمد. خانواده‌اش از تاجران متمکن تبریز بودند که به دستور شاه عباس اول به اصفهان مهاجرت کردند.

او در اصفهان به تحصیل علوم مختلف پرداخت و در جوانی به حج و سپس به مشهد سفر کرد. پس از آن به هندوستان، هرات و کابل رفت و در دربار خواجه احسن‌الله (ظفرخان) در کابل مورد استقبال قرار گرفت. سپس به ایران بازگشت و در سال 1042 هجری قمری به مقام ملک‌الشعرایی در دربار شاه عباس دوم رسید.

صائب تبریزی به عنوان بنیانگذار سبک هندی در شعر فارسی شناخته می‌شود و اشعارش در ایران، هند و امپراتوری عثمانی طرفداران زیادی داشت. وی شاعری کثیرالشعر بود و تعداد اشعارش بین 60 هزار تا 120 هزار بیت تخمین زده شده است. بیشتر آثارش غزل است، اما حدود 4 هزار بیت قصیده، یک مثنوی ناقص به نام «قندهارنامه» و چند قطعه نیز دارد. همچنین 17 غزل به زبان ترکی آذربایجانی از او باقی مانده است.

ویژگی بارز اشعار صائب استفاده هنرمندانه از تشبیه، استعاره، تمثیل و کنایه است و مضامین عرفانی، دینی و عاشقانه در آنها دیده می‌شود. او انسانی دیندار و شیعه دوازده امامی بود و در اشعارش به اهل‌بیت (ع) و واقعه کربلا نیز اشاره کرده است. ویژگی‌های اخلاقی و مذهبی بارز در شخصیت و اشعار صائب تبریزی عبارتند از:

اخلاق اسلامی و فرهنگ ایرانی: صائب در اشعارش تلفیقی از اخلاق اسلامی و فرهنگ ایرانی ارائه می‌دهد و مشی عرفانی مبتنی بر آموزه‌های شیعی دارد. او به خاندان عصمت و طهارت علاقه‌مند بود و در اشعارش به اهل‌بیت (ع) ارادت نشان می‌دهد.

اخلاص و صداقت: یکی از محورهای مهم غزلیات صائب، ترویج اخلاص است؛ اخلاصی که چنان پنهان باشد که حتی ملائکه هم آن را نبینند. این ویژگی در اشعارش به صورت تمثیل‌های شاعرانه بیان شده است.

شفقت و مهرورزی: اشعار او سرشار از شفقت نسبت به طبیعت، انسان‌ها و به ویژه مسلمانان است. صائب بر اهمیت همدلی، نوع‌دوستی و حمایت از مظلومان تأکید می‌کند و معتقد است مسلمان واقعی باید به کمک دیگران بشتابد.

پرهیز از صفات منفی: در اشعارش از شهرت‌طلبی، عیب‌جویی، دروغ و حرص بر حذر می‌دارد و به فضائل اخلاقی مانند تواضع، قناعت، صبوری، مدارا، آزادگی و مهمان‌نوازی دعوت می‌کند.

صلح‌طلبی و مدارا: صائب شاعری صلح‌طلب، قانع و اهل مدارا بود که از تکبر و ضعیف‌کشی پرهیز داشت و حفظ آبرو را لازم می‌دانست.

مضمون عرفانی و حکمت‌آمیز: اشعار او بر پایه عرفان نظری و حکمت استوار است و با نگاهی عمیق به جهان و هستی، زیبایی‌های آفرینش را ستایش می‌کند.

پایبندی به ارزش‌های اخلاقی و اجتماعی: او به فروتنی، همدلی، نوع‌دوستی، و اخلاق اجتماعی پایبند بود و در اشعارش به ترغیب مردم به این فضائل می‌پردازد.

تأثیرپذیری از قرآن و باورهای دینی: اشعار صائب آکنده از تلمیحات قرآنی و آموزه‌های دینی است و او با برداشت عمیق از آیات قرآن، مفاهیم اخلاقی و توحیدی را در شعر خود منعکس کرده است.

صائب تبریزی شاعری است که با بهره‌گیری از زبان غزل و سبک هندی، آموزه‌های اخلاقی و مذهبی شیعی را به شکلی هنرمندانه و تأثیرگذار در اشعارش بیان کرده و از این طریق به ترویج اخلاق، اخلاص، شفقت و مدارا پرداخته است. او قصیده بلندی دارد در مدح سیدالشهدا با این مطلع:

خاکیان را از فلک امید آسایش خطاست

آسمان با این جلالت گوی چوگان قضاست

در ادامه این قصیده و پس از مقدمه چینی می‌گوید:

هر گدا چشمی نباشد مستحق این نوال

درد و محنت نُزل خاص انبیا و اولیاست

زخم دندان ندامت می‌رسد سبابه را

از میان جمله انگشتان، که ایمان را گواست

در خور ظرف است اینجا هر دهان را لقمه‌ای

ضربت تیغ شهادت، طعمه شیر خداست

نیست هر نخجیر لاغر لایق فتراک عشق

آل تمغای شهادت خاصه آل عباست

کی دلش سوزد به داغ دردمندان دگر؟

چرخ کز لب تشنگان او شهید کربلاست

آنچه از ظلم و ستم بر قره العین رسول

رفت از سنگین دلان، بر صدق این معنی گواست

مظهر انوار ربانی، حسین بن علی

آن که خاک آستانش دردمندان را شفاست

ابر رحمت سایبان قُبه پر نور او

روضه اش را از پر و بال ملایک بوریاست

دست خالی برنمی گردد دعا از روضه اش

سایلان را آستانش کعبه حاجت رواست

در رجب هر کس موفق شد به طوف مرقدش

بی تردد جای او در مقعد صدق خداست

در ره او زائران را هر چه از نقد حیات

صرف گردد، با وجود صرف گردیدن بجاست

چون فتاده است این مصیبت زائران را عمر کاه

در تلافی زان طوافش روح بخش و جانفزاست

نیست اهل بیت را رنگین‌تر از وی مصرعی

گر بود بر صدر نُه معصوم جای او، بجاست

کور اگر روشن شود در روضه اش نبود عجب

کان حریم خاص مالامال از نور خداست

با لب خشک از جهان تا رفت آن سلطان دین

آب را خاک مذلت در دهان زین ماجراست

زین مصیبت می‌کند خون گریه چرخ سنگدل

این شفق نبود که صبح و شام ظاهر برسماست

عقده‌ها از ماتمش روی زمین را در دل است

دانه تسبیح، اشک خاک پاک کربلاست

در ره دین هر که جان خویش را سازد فدا

در گلوی تشنه او آب تیغ آب بقاست

تا بدخشان شد جگرگاه زمین از خون او

هر گیاهی کز زمین سر برزند لعلی قباست

نیست یک دل کز وقوع این مصیبت داغ نیست

گریه فرض عین هفتاد و دو ملت زین عزاست

می‌دهد غسل زیارت خلق را در آب چشم

این چنین خاک جگرسوزی ز مظلومان کراست؟

بهر زوارش که می آیند با چندین امید

هر کف خاک از زمین کربلا دست دعاست

مردگان با اسب چوبین قطع این ره می‌کنند

زندگان را طاقت دوری ز درگاهش کجاست؟

از سیاهی داغ این ماتم نمی‌آید برون

این مصیبت هست بر جا تا بجا ارض و سماست

از جگرها می‌کشد این نخل ماتم آب خویش

تا قیامت زین سبب پیوسته در نشو و نماست

گرچه از حجت بود حلم الهی بی نیاز

این مصیبت حجت حلم گرانسنگ خداست

قطره اشکی که آید در عزای او به چشم

گوشوار عرش را از پاکی گوهر سزاست

زائران را چون نسازد پاک از گرد گناه؟

شهپر روح الامین جاروب این جنت سراست

سبحه ای کز خاک پاک کربلا سامان دهند

بی تذکر بر زبان رشته اش ذکر خداست

چند روزی بود اگر مهر سلیمان معتبرف

تا قیامت سجده گاه خلق مهر کربلاست

خاک این در شو که پیش همت دریا دلش

زائران را پاک کردن از گنه کمتر سخاست

مغز ایمان تازه می‌گردد ز بوی خاک او

این شمیم جانفزا با مشک و با عنبر کجاست؟

زیر سقف آسمان، خاکی که از روی نیاز

می‌توان مرد از برایش، خاک پاک کربلاست

تا شد از قهر الهی طعمه دوزخ یزید

نعره هل من مزید از آتش دوزخ نخاست

تکیه گاهش بود از دوش رسول هاشمی

آن سری کز تیغ بیداد یزید از تن جداست

آن که می‌شد پیکرش از برگ گل نیلوفری

چاک چاک امروز مانند گل از تیغ جفاست

آن که بود آرامگاهش از کنار مصطفی

پیکر سیمین او افتاده زیر دست و پاست

چرخ از انجم در عزایش دامن پر اشک شد

تا به دامان جزا گر ابر خون گرید رواست

مدحش از ما عاجزان صائب بود ترک ادب

آن که ممدوح خدا و مصطفی و مرتضاست

صائب تبریزی در سال 1086 یا 1087 هجری قمری در اصفهان درگذشت ولی تا مدت‌ها کسی از مکان آرامگاه او خبر نداشت. آنطور که جلال الدین همایی می‌گوید: «در مهرماه 1301 شمسی (سال 1340 قمری) من در مزارات اصفهان مشغول جستجو و تحقیق بودم، با نشانی‌های تاریخی بدین محل برخورد نمودم. در آن هنگام هیچ اثری از مزار و سنگ آرامگاه در باغ دیده نمی‌شد. به کمک باغبان در گوشه‌ای به حفاری پرداختم و سنگ مزار شاعر بزرگ را از زیر توده‌های خاک بیرون آوردم. بعد از آن، کم‌کم اهل ادب از محل آرامگاه صائب آگاهی یافتند.»

باغ صائب را اداره اوقاف در سال 1309 شمسی به نام موقوفه ثبت کرد. در سال 1342 هیأت مؤسسین انجمن آثار ملی، به اصفهان آمده و با توجه به علاقه دوستداران صائب و اعضای انجمن آثار ملی اصفهان، تصویب کردند آرامگاهی شایسته شأن این شاعر دانشمند به سبک و شیوه زمان او یعنی صفویه در این محل بنا گردد. ساخت این بنا پنج‌سال به طول انجامید و در سال 1347 شمسی گشایش یافت. روز 10 تیرماه به عنوان روز بزرگداشت این شاعر نامگذاری شده است.