قطر بهمثابه یک «قدرت عاریهای»
قطر، مانند سایر رژیمهای شورای همکاری خلیجفارس، از هویت قبیلهای و پیوندهای خویشاوندی فرامرزی برای اهداف سیاسی استفاده میکند. درحالیکه برخی از قبایل هویتهای اصلی کشورهای نوظهور خلیجفارس را تشکیل میدادند، برخی دیگر نقش حمایتی داشتند و شیوخ قطر به اهمیت حفظ وفاداری سایر قبایل برای منافع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود پی بردند. چندین قبیله که دارای تابعیت در چندین ایالت مدرن هستند،...
برای کشوری مانند قطر با ظرفیت محدود، هدف از حمایت از چنین جنبشهای اسلامگرایی همانا گسترش قدرت خود در سطح منطقهای و جهانی، در هرجا که پیوندهای فراملی اسلامگرایان وجود دارد، بود. این دلیل عمدتا عملگرایانه برای حمایت از اسلامگرایان (و نه حمایت ایدئولوژیک) توسط الزین، رئیس مرکز مطالعات الجزیره توضیح داده شد: «اسلامگرایان [به منطقه] آمدند و قطر در تلاش بود با نیروهایی متحد شود که آنها را بهعنوان نیروهای مسلط برای آینده میدید.»
در مقایسه با روابط با بازیگران غیردولتی (قبایل و اسلام سیاسی)، ارتقای جایگاه قطر در منطقه، یک رسانه دارای فناوری پیشرفته، به کشور قطر که به لحاظ بینالمللی کمتر شناختهشده بود اجازه داد تا خود را روی نقشه جهان قرار دهد: رسانهها بهعنوان یک بازیگر غیردولتی، در اشکال مختلف و با ظرفیت زیاد، قادر به اعمال قدرت از طریق بازنمایی خود و امکان به چالش کشیدن روایت یک رویداد خاص است. «لوک» و «تواتیل» استدلال میکنند که قدرت رسانهها نهتنها ارتباطدهنده سیاست خارجی و پیامدهای آن است، بلکه با به چالش کشیدن نهادهای بینالمللی برای واکنش، سیاست خارجی را دچار واژگونی میکنند. با توجه به اینکه بازیگران رسانهای غیردولتی خود را در پخش (از جمله تلویزیون)، دیجیتال (اینترنت و ارتباطات جمعی سیار)، رسانههای چاپی و فضای باز معرفی میکنند، ظرفیت رسانهها برای به دست آوردن مخاطبانِ فراملیِ پیروان گسترده است. در نتیجه، تعامل با بازیگران غیردولتی رسانهای، فرصتی برای انتشار روایت به مخاطبان زیادی فراهم کرد. علاوه بر این، محبوبیت چنین بازیگرانی (و در نتیجه نفوذ آنها) مبتنی بر اعتبار و قابلیت اطمینان است و این به قطر این فرصت را داد تا گفتمانهای خود را به شیوهای قابلاعتماد ارائه کند.
نفوذ جهانی همچنین به تعامل با بازیگران غیردولتی در ورزش منجر شد. پدیده رواج و محبوبیت ورزش مدتهاست که فراتر از فعالیتهای ورزشی و فواید آن برای سلامت یک ملت رفته است؛ نقش آن در عرصه سیاسی نیز به همان اندازه پذیرفتهشده است. بهعنوانمثال، مسابقات ورزشی موضوع غرور ملی هستند، تجلی برتری یک ملت بر ملتی دیگر؛ زیرا نشاندهنده قدرت یک ملت است، حتی جدول مدالهای المپیک نیز عنوان «جنگ طلا» را دارد. با توجه به ظرفیت کیفیشان، نهادهای ورزشی حضور و نفوذ فراملی تثبیتشدهای دارند: آنها بهراحتی میتوانند مردم، سازمانها، باشگاهها و کل جوامع را درگیر کنند، الهامبخش باشند و بسیج کنند. چنین بازیگران غیردولتیای میتوانند پیام مثبت ورزش را بهطور قابلاعتمادی به شبکهای بهخوبی متشکل از هزاران عضو و مشارکتکننده برسانند که میتوانند در به حداکثر رساندن ارتباطات مردم با مردم به نیروها بپیوندند. در نتیجه، قطر این فرصت را داشته که از ویژگیهای کیفی نفوذ فراملی ورزش بهره ببرد.
سهم استدلال در ادبیات موجود
قدرت عاریهای و انواع دیگر قدرت: با توجه به مفاهیم متعدد قدرت در ادبیات قدرت اجتماعی و روابط بینالملل (IR)، این مشروع است که ارزش کمک به این اصطلاح جدید را زیر سوال ببریم. انواع شناختهشده قدرت با توجه به ظرفیت یک دولت توسعه یافتند. اکثر تئوریهای ارائهشده بر اساس تحلیل قدرتهای بزرگ بودهاند؛ زیرا آنها ویژگیهای کیفی قوی را برای بهرهگیری از قدرت بهدست میآورند. بهعنوان مثال، تحقیقات نای درباره ابزارهای موفقیت در سیاست جهانی (قدرت سخت و قدرت نرم) موضوع خود را سیاستهای ایالاتمتحده طی جنگ سرد و پسازآن دوران تکقطبی جهان قرار داد که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پدید آمد. پیشنهاد مید درباره «قدرت بیامان» و «قدرت چسبنده» مبتنی بر بررسی قدرتهای بزرگ بود که عمدتا بر ایالاتمتحده و امپراتوری بریتانیا متمرکز بود. «واکر» و «لودویگ» نمونههایی از قدرت بیامان را از طریق مطالعات خود درباره چین و روسیه اقتدارگرا ارائه میدهند.
معرفی اصطلاحات «قدرت غیرنظامی»، «قدرت نظامی» و «قدرت هنجاری» بهعنوان قدرت اعمالشده توسط کشورهای اروپایی باید در قالب تحقیقات قدرتهای بزرگ و قدرتهای میانی تلقی شود. در مقابل، اثر کامروا با عنوان «قطر: دولت کوچک، سیاست بزرگ» قطر را بهعنوان یک قدرت منطقهای معرفی کرد و «قدرت ظریف» را بهمثابه قدرت دولت کوچک پیشنهاد کرد. اگرچه تنها «قدرت هوشمندِ» پیشنهادشده توسط نای میتواند برای قدرتهای کوچک، میانی و بزرگ کاربرد یابد، نای نمونههای محدودی از استفادههای آن توسط دولتهای کوچک را ارائه میدهد. در مقابل، ایده «قدرت عاریهای» توانایی دولتها در هر اندازه (و ظرفیتهای متفاوت آنها بهطور محدود و با موجودیت) را برای تحکیم قدرتشان روشن میکند.
در مقایسه با دیگر انواع تثبیتشده قدرت، «قدرت عاریهای» که با گنجاندن بازیگران غیردولتی در محدوده نظریه روابط بینالملل، دیدگاهی جایگزین ارائه میکند، بر دو چیز متکی است: یک عنصر ظرفیت دولت - مانند ظرفیت مالی - و یک عنصر ظرفیت یک بازیگر غیردولتی مانند تاثیر و نفوذ تثبیتشدهاش. با انجام این کار، یک کشور (با استفاده از ثروت دولتی خود) نفوذ فراملی موجود یک بازیگر غیردولتی (برای اهداف سیاسی خود) را به عاریت میگیرد. به همین دلیل است که از واژه «قدرت عاریهای» استفاده میشود؛ زیرا آن دولت بهجای تکیه کامل بر ظرفیت خود، حضور تثبیتشده یک بازیگر غیردولتی را به عاریت میگیرد. بهعبارتدیگر، در مقایسه با اکثر مطالعات موجود درباره انواع قدرت که ویژگیهای خاصی را شناسایی میکنند که به نمایش قدرت کمک میکند، مانند «قدرت بیامان» که نشاندهنده نمایش قدرت رژیمهای اقتدارگراست و «قدرت ظریف» که بر این واقعیت تمرکز میکند که دولتهای کوچک میتوانند قدرت را به روش منحصربهفرد خود نشان دهند، «قدرت نرم» که بر ارزشهای دولتی تمرکز میکند که میتواند دیگران را جذب کند، اصطلاح جایگزین «قدرت عاریهای» دارای ویژگی خاصی است که اعمال قدرت با به عاریت گرفتن نفوذ تثبیتشده بازیگران غیردولتی بهدست میآید.
مطالعات درباره قطر و بازیگران غیردولتی
این کتاب همچنین مکمل ادبیات موجود در قطر است که در سالهای اخیر ظهور کرده است. بهیقین کتابهای مهمی وجود دارند که فقط بر قطر تمرکز دارند و مورد قطر را از دیدگاههای مختلف تفسیر میکنند، مانند کتاب «قطر: تاریخ مدرن» اثر آلن فرومهرز که تاریخ مدرن قطر را بررسی و آن را از طریق مدل جدیدی از مدرنیته تحلیل میکند. «سیاست و چالشهای توسعه» اثر متیو گری که تحول قطر را مورد بحث قرار میدهد، نظریه رانتیر را بسط داده و ایده «رانتیگرایی دیرهنگام» را پیشنهاد میکند. «دیوید رابرتز» در کتاب «قطر به دنبال تضمین جاهطلبیهای جهانی یک شهر - دولت» به قطر از دیدگاه امنیت و نفوذ نگاه میکند. هر دوی این کتابها و همچنین کتاب «قطر و بهار عربی» نوشته «کریستین اولریچسن» در نشان دادن پیوندهای قطر با اسلامگرایان که سیاستهای فعالی را در منطقه هدایت میکنند شبیه به این کتاب فعلی هستند.
--> اخبار مرتبط