لشگر حسینیون؛ بذری که حاج قاسم در دل شیعیان آذربایجان کاشت
از نقش حاج قاسم عزیز در سوریه و عراق و لبنان زیاد شنیدهایم و گفتهاند، اما درباره آذربایجان چه؟ امروز پای حرف جوانان شیعه آذربایجانی نشستهایم که تربیتشده مکتب حاج قاسماند و امیدهای فردا.
از نقش حاج قاسم عزیز در سوریه و عراق و لبنان زیاد شنیدهایم و گفتهاند، اما درباره آذربایجان چه؟ امروز پای حرف جوانان شیعه آذربایجانی نشستهایم که تربیتشده مکتب حاج قاسماند و امیدهای فردا.
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله - جواد شیخ الاسلامی: پا در مسیر گلزار شهدا کرمان که میگذاری، ناگهان به یاد اربعین میافتی. نه فقط شکل و شمایل مسیر و حضور موکبها و نواهای فارسی و عربی، بلکه حال و هوای گلزار شهدا کرمان این روزها تنه به پیادهروی اربعین میزند. این روزها هرکس به کرمان آمده، از این سیل جمعیت شگفتزده شده است. خود کرمانیها هم انتظار چنین حضوری را نداشتند. برای همین است که هنوز امکانات آنطور که باید زیاد نیستند. اما از اینها گذشته، چیز دیگری که گلزار شهدا کرمان و مزار حاج قاسم را به اربعین شبیه میکند، حضور زائران زیادی از کشورهای مختلف است.
اینجا واقعاً اربعین دوم است
اینجا انگار واقعاً اربعین دوم است. عجیب هم نیست؛ وقتی حاج قاسم یاور همیشگی ملتهای تحت ظلم باشد و کشورها و ملتهای بسیاری خود را به او مدیون بدانند، طبیعی است که مزارش میعادگاه مستضعفین و مظلومین عالم باشد. در این دو روز که کرمان هستم، با گروههای غیرایرانی زیادی صحبت کردم که اگر عمری باشد در گزارشهای بعدی از آنها خواهم نوشت، اما یکی از گروههایی که مطلقاً با آنها آشنا نبودم و سالگرد جانفدای وطن، حاج قاسم عزیز، باب این آشنایی را باز کرد، «لشگر حسینیون» بود. لشگر حسینیون متشکل از مدافعین حرمی است که آن را آذربایجانیهای مقیم ایران تشکیل میدهند. ترکزبانهایی که از جمهوری آذربایجان دل به دل ایران و انقلاب و حاج قاسم داده، در ایران درس طلبگی یا دانشگاهی میخوانند، در قائله عراق و سوریه به صف مدافعین حرم پیوسته و لشگر حسینیون را تشکیل دادهاند و این روزها هم در حال روشنگری علیه اقدامات ضد شیعی و ضد اسلامی حکومت وقت جمهوری آذربایجان هستند.
گپ و گفت با بچههای آذربایجانی در غرفه آذربایجان
دیروز، روزم کلاً با بچههای آذربایجان گذشت. اگر خوب نشناسیشان، فکر میکنی از آذربایجان خودمان هستند. چشمشان نزنم همهشان خوشتیپ و بلندبالا و مؤدب. داشتم برای خودم راه میرفتم که به غرفه آذربایجان و حسینیون برخوردم. چندتا کتاب روی میز چیده بودند و اگر کسی سوالی داشت پاسخ میدادند. کتابها به زبان آذربایجانی بود و عموماً درباره حاج قاسم و مدافعین حرم. آنقدر خوشبرخورد و مؤدب بودند که نزدیکشان شوم و حال و احوال کنم. گفتگویی که بیشتر از یک حال و احوال ساده طول کشید.
چیزی از لشگر حسینیون میدانستید؟ / حسینیون یادگار حاج قاسم است
«حکمت» طلبه و جوانی است که با او صحبت میکنم. از اعضا لشگر حسینیون است و سالها در صف مدافعین حرم حضور داشته است. میخواهم خودش را معرفی کند، میگوید: «چند سالی هست که از آذربایجان به ایران آمدهام و در قم درس طلبگی میخوانم. درحال حاضر هم اینجا به نام لشگر حسینیون موکب زدهایم و به عنوان طلاب انقلابی سعی میکنیم حسینیون را معرفی و از آنها حمایت کنیم. دوست داریم این روزها خدمتگزار زوار حاج قاسم باشیم». من که بار اول است اسم حسینیون به گوشم خورده، از او میخواهم درباره آن بیشتر توضیح بدهد. جواب میدهد: «حسینیون درواقع آذربایجانیهای مقیم ایران هستند که به صف مدافعین حرم پیوستند و این لشگر را ایجاد کردند. حسینیون برای ما یادگار حاج قاسم است. با دعا و کمکهای حاج قاسم بود که حسینیون تأسیس شد و توانست در این سالها مبارزه کند و تجربه کسب کند. اگر حاج قاسم نبود این همدلی و اتحاد بین شیعیان آذربایجان شکل نمیگرفت. ما جوانان شیعه آذربایجان حاج قاسم را برای خودمان الگو میدانیم و دوست داریم مکتب حاج قاسم را ادامه بدهیم. این آرزوی همیشگی و برنامه جوانان آذربایجانی است».
مردم آذربایجان، مردم ایران را دوست دارند
حکمت که دلش از وضعیت حاکم بر جمهوری آذربایجان به درد آمده، درباره حضور اسرائیل در کشورش تعریف میکند: «اسرائیل و آمریکا به آذربایجان آمدند تا بین ملت آذربایجان و ملت ایران تفرقه بیندازند. آنها را به همدیگر به عنوان دشمن نشان دادند و از هر فرصتی برای ضربه به زدن به ما استفاده کنند، ولی آنها قطعاً موفق نمیشوند. ما تا خون در بدن داریم، در این مکتب و نظام پایدار هستیم». او یاد خاطرهای از جنگ اول قرهباغ میافتد و با حسرت میگوید: «در جنگ اول قرهباغ مردمی که از دست دشمن تا مرز ایران دویدند و خودشان را به مرز رساندند، امید داشتند که ایران به آنها کمک خواهد کرد. ایران هم مرزها را باز کرد تا مردم بتوانند داخل ایران شوند و بهشان آسیب نرسد. اگر از بزرگترها بپرسید، کسانی که آن موقع از مرز رد شدند، بلافاصله روی خاک افتادند و خاک ایران را بوسیدند. عجیب این است که متأسفانه امروز بچههای همان افرادی که خاک ایران را بوسیده بودند، دارند علیه ملت ایران فعالیت میکنند. اینها فریب خوردهاند و دلشان اینطوری نیست. انشاالله هدف ما قدس است؛ مطمئن باشید که با آزادی قدس صهیونیست از بین میرود و دیگر کسی نیست که بین ما فاصله بیندازد. این جوانان امروز فریب اسرائیل و رسانههای آنها را خوردهاند، اما دیر نیست روزی که ما در آذربایجان پرچم اسلام را بلند کنیم و دوباره ملتهای ایران و آذربایجان با هم متحد شوند. البته که همین امروز هم مردم آذربایجان ایران را دوست دارند. اگر از 100 نفر در آذربایجان درباره ایران بپرسی، شاید 90 نفرشان بگویند ایران را دوست داریم، ولی دشمن همان ده نفر را نشان میدهد که فریب حکومت آذربایجان را خوردهاند».
حاج قاسم میگفت اولین کسانی که خدمت امام زمان (عج) میرسند، جوانان شیعه آذربایجانی هستند
از حکمت میخواهم درباره درباره حاج قاسم صحبت کند. اینکه چرا حاج قاسم را دوست دارند؟ نقش حاج قاسم در جمع شدن و اتحاد و یکپارچگی شیعیان آذربایجان چه بود؟ جواب میدهد: «این را میتوانم بگویم که حاج قاسم علاقه خاصی به حسینیون داشت. در یک جلسه بزرگ ایشان فرموده بودند که از افغانستان فاطمیون، از پاکستان زینبیون و از لبنان حزبالله کارهای زیادی در سوریه کردند، ولی حسینیون و جبهه مقاومت آذربایجان با اینکه به نسبت فاطمیون و دیگر لشگرها افراد کمی دارد، کیفیت خوبی از خودشان نشان دادند. حاجی از حسینیون راضی بود و بچههای حسینیون را خیلی دوست داشت. جالب است که این خاطره را برای شما تعریف کنم. این خاطرهای است که کمتر از آن گفته شده. بعد از شهادت حاج قاسم یکی از فرماندهان سپاه سخنرانی کرد و این سخنران میگفت من از خود حاج قاسم شنیدم که میگوید شیعیان جوان آذربایجانی از منطقه قفقاز اولین نفراتی هستند که خدمت امام زمان (عج) میرسند. حاج قاسم به خوبی اهمیت قفقاز را درک کرده بود و قدر بچههای آذربایجان را میدانست. تشکیل حسینیون، اتفاقی است که بعدها درباره آن بسیار خواهند گفت».
شرایط اقتصادی و سیاسی ایران و آذربایجان اصلاً قابل مقایسه نیست!
میانه گفتگو هستیم که «اسماعیل اف» هم به ما اضافه میشود. او هم طلبه است و سالها در عراق و سوریه علیه داعش جنگیده. به اسماعیلاف میگویم من که خبرنگار هستم، تا امروز چیزی درباره لشگر حسینیون و فعالیتهای آذربایجانیهای مقیم ایران و نقش حاج قاسم در آگاهی و اتحاد شیعیان آذربایجان نشنیده بودم. دوست دارم شما کمی درباره شرایط فعلی آذربایجان صحبت کنید. جواب میدهد: «وضعیت فعلی آذربایجان چندان خوب نیست. هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ سیاسی و اعتقادی، مردم شدیداً تحت فشار هستند. از نظر اقتصادی اگر بخواهم مقایسهای برا ایران بکنم، باید بگویم در آذربایجان ما اصلاً بیمه نداریم. شما اینجا یارانه دارید، ما نداریم. شما اینجا با 30 سال کار بازنشسته میشوید، اما در آذربایجان مردم باید تا 65 سالگی کار کنند. یعنی فرقی نمیکند شما از ده سالگی کار را شروع کردهاید یا چهل سالگی؛ در هر صورت باید تا 65 سالگی کار کنید».
با اینکه 85 درصد مردم آذربایجان شیعه هستند، محدودیتهای مذهبی زیادی دارند
او ادامه میدهد: «شما در ایران بعد از بازنشستگی یک مبلغ هنگفت و مناسبی دریافت میکنید که با آن میتوانید ماشین یا خانه بخرید، اما ما بعد از بازنشستگی آن را هم نداریم. حقوق بازنشستگی شما نسبتاً خوب سات، اما حقوق بازنشستگی ما بعد از 65 سال، کفاف دو کیلو مرغ و روغن و... را هم نمیدهد. ساعت کاری شما مثلاً از 7 صبح تا 2 ظهر است، اما ساعت کاری ما در آذربایجان از صبح تا بعدازظهر است. شما هرسال حقوقتان را افزایش میدهید، اما در آذربایجان حقوق اضافه نمیشود، ولی تورم بیشتر میشود. تا صبح میتوانم درباره وضعیت اقتصادی و مقایسه آن با ایران برایتان صحبت کنم. اگر مردم ایران بدانند که در کشورهای دیگر مشکلاتی هست که روحشان هم از آنها خبر ندارد، شاید اینقدر از رسانههایی که سیاهنمایی میکنند آسیب نمیخوردند. ولی کاش فقط مشکلات اقتصادی بود. حکومت الهام علیاف فشار بسیار شدیدی روی شیعیان دارد و محدودیتهای زیادی برای آنها گذاشته است. در صورتی که 85 درصد مردم آذربایان شیعه هستند!».
شیعیان بسیاری به جرم عزاداری به زندان رفتهاند
میدانستم در آذربایجان شیعیان زیادی داریم، ولی 85 درصد واقعاً عدد زیادی است! سالها به ما گفته شده که تنها کشور شیعی دنیا ایران است، اما انگار اینطورها هم نیست! چرا آگاهی مردم ایران درباره مردم آذربایجان اینقدر کم است و نقش حاج قاسم در پیوند این دو ملت چقدر پررنگ است؟ اینها سوالاتی است که در ادامه بیشتر به آن میرسیم، اما فعلاً دوست دارم درباره محدودیتهای مذهبی علیه شیعیان آذربایجان از اسماعیلاف بشنوم. او میگوید: «حرف در این زمینه بسیار است. اما به طور مثال الهام علیاف عزاداری محرم و صفر را ممنوع کرده است و با هر نوع عزاداری مقابله میکند. شیعیان بسیاری هستند که فقط به جرم عزاداری برای امام حسین (ع) به زندان رفتهاند. همین محرم بود که حکومت آذربایجان خانه یک خانوم را فقط به جرم اینکه روی دیوارش یاحسین (ع) و یاعباس (ع) نوشته بود، محاصره کرد. حتی نمیگذاشتند نان و آب به خانه او برسد. مردم ما سالهاست که به صورت پنهانی عزاداری میکنند. هر نوع فعالیتی علیه دولت به شدیدترین شکل سرکوب میشود و از طرفی اسرائیل و ترکیه هم دارند به دولت الهام علیاف کمک میکنند».
نقش ایران در آذربایجان بعد از فروپاشی شوروی بسیار گسترده است
اسماعیلاف ناگهان یاد دوران کودکی خودش میافتد و نکاتی میگوید که برای من هم تازگی دارد. او از نقش ایران و سپاه قدس در آگاه شدن شیعیان آذربایجان میگوید و اینکه ایران پس از فروپاشی شوروی چه کمکی به شیعیان آذربایجان کرده است. اسماعیلاف ادامه میدهد: بعضیها هستند که درباره نقش ایران و سپاه قدس در آذربایجان چیزی نمیدانند و مدام میگویند چرا ایران برای شیعیان آذربایجان کاری نمیکند؟ اگر ایران نبود، شیعیان آذربایجان امروز وضعیت بسیار متفاوتی داشتند. اینجا خوب است که از نقش حاج قاسم در آذربایجان صحبت کنم. بعد از فروپاشی شوروی کشور آذربایجان مثل یک بچه یتیم شده بود. کشوری که به صورت کامل به شوروی وابسته بود، ناگهان پشتش خالی شده بود. اولین کاری که ایران کرد این بود که آمد و بازار آذربایجان را در دست گرفت. من هیچوقت یادم نمیرود که وقتی بچه بودیم، از همان یخمکهایی میخوردم که شما در ایران داشتید! اصلاً خاطرات بچگی ما با محصولات ایرانی گذشت. برای همین وقتی به ایران آمدیم اصلاً احساس غربت نکردیم. این ایران و سپاه قدس و حاج قاسم بود که در سالهای بعد از فروپاشی شوروی به کمک مردم آذربایجان آمد. شرکتهای زیادی آمدند و محصولات ایرانی را برای مردم آذربایجان عرضه کردند. از مواد خوراکی بگیرید تا وسایل برقی و خانگی».
جوانان آذربایجانی مدیون ایراناند / به برکت ایران، تمام مساجد آذربایجان پر از جوانان شده است
او ادامه میدهد: «یک زمانی وقتی به مسجدی توی آذربایجان میرفتی، فقط یک صف بود و همه آنها هم پیر بودند. آنقدر جمعیت نمازخوانها کم بود که همان پیرمردها برای اینکه زنان هم بتوانند به نماز جماعت اقتدا کنند، پشت سر هم به صوت ردیفی میایستادند! اما از وقتی که ایران در آذربایجان فعال شد، از وقتی که نمایندگان ولی فقیه به اینجا آمدند، از وقتی که طلبههای آذربایجانی در ایران درس خواندند و مورد حمایت ایران واقع شدند، تمام مساجد آذربایجان پر شده و اکثر آنها هم جوانان هستند. جوانانی که تربیتیافته ایران و مکتب حاج قاسماند. الآن در آذربایجان اگر بخواهی برای نماز به مسجد بروی، باید نیم ساعت قبل از اذان داخل مسجد شوی وگرنه جا پیدا نمیکنی. اینها اثر فعالیتهایی است که ایران داشته. پس اینکه میگویند ایران شیعیان آذربایجان را فراموش کرده درست نیست».
حتی عزاداری بلد نبودیم! / ایران به ما یاد داد چطوری برای امام حسین (ع) اشک بریزیم
اسماعیلاف خاطره جالبی درباره عزاداری در آذربایجان تعریف میکند که برایم جالب و عجیب است. او درباره نقش ایران در زنده شدن روحیه مقاومت و شیعهگری در بین جوانان و مردم آذربایجان میگوید: شاید برایتان جالب باشد که ما تا قبل از حضور ایران در آذربایجان حتی عزاداری هم بلد نبودیم. برای اباعبدالله (ع) عزاداری میکردیم، ولی چطوری؟ یک تابوت خالی را وسط مجلس میگذاشتیم و گریه میکردیم. نه کسی چیزی میخواند، نه روضهای، نه مداحی، نه خطبهای؛ هیچی. این ایران بود که به ما شیعیان آذربایجان یاد داد چطور برای امام حسین (ع) اشک بریزیم. میخواهم بگویم نقش ایران و سپاه قدس در بیداری مردم و جوانان آذربایجان زیاد بوده است، ولی خیلیها از آن خبر ندارند. همچنین متأسفانه رسانهها به آذربایجان نمیپردازند. این باعث میشود که فاصله بین مردم ایران و آذربایجان بیشتر شود. باید درباره همدلیها صحبت کنیم و کنار هم باشیم. فقط اینگونه است که میتوانیم تبلیغات دشمنان صهیونیست را خنثی کنیم».
ترکزبانان ایران به همزبانان خودشان در آذربایجان قوت قلب بدهند
باید اقرار کنم حرفهایی در این گفتگوها شنیدم که برایم تعجبانگیز و جدید بودند. درباره نقش حاج قاسم در عراق و سوریه و لبنان زیاد شنیده بودیم، اما در مورد آذربایجان نه. امروز به برکت حاج قاسم شیعیان آذربایجان با هم متحد شدهاند و رؤیای آنها نیز سرنگونی رژیم صهیونیستی است. آنها معتقدند رژیم صهیونیستی با دخالتهایش در آذربایجان، مردم آذربایجان و ایران را مقابل هم قرار داده و هدفی جز تفرقه در میان ما ندارد. حکمت، صحبتهای اسماعیلاف را پی میگیرد و میگوید: «فرهنگ و مدنیت و مسائل مذهبی مردم آذربایجان و مردم ایران یکی است و ما مثل برادر هستیم. ولی اسرائیل بیکار ننشسته و دارد علیه این برادری کار میکند. همانطور که گفتیم 85 درصد مردم آذربایجان شیعه و 50 درصد آنها هم ترک زبان هستند. همینها نشان دهنده این است که ما در طول تاریخ با هم بودیم و با هم خواهیم بود. باید اتحادمان را حفظ کنیم و در کنار هم باشیم. چقدر خوب میشود که ترکزبانان ایران به همزبانهای خودشان در آذربایجان قوت قلب بدهند و به آنها بگویند که همراهشان هستند. متأسفانه دشمن طوری تبلیغات میکند که انگار ترکزبانان ایران از آذربایجانیها بدشان میآید. اینجا جایی است که خود مردم باید وارد شوند وبا هم حرف بزنند. همین حرف زدنها بسیاری از سوءتفاهمها را برطرف میکند و نقشه صهیونیستها و دولت جمهوری آذربایجان را برهم میزند».
به خاطر فعالیت رسانهای در ایران، به محض ورود به آذربایجان زندانی میشویم
از حکمت میپرسم چرا خودتان در آذربایجان فعالیت نمیکنید؟ جواب میدهد: «ما در آذربایجان نمیتوانیم کار فرهنگی و رسانهای بکنیم. همین الآن هفت نفر از مدافعین حرم ما در آذربایجان زندانی هستند. ما حتی توی خانهها و جلوی در خانهمان هم نمیتوانیم پرچم امام حسین (ع) را بزنیم، چه برسد به فعالیت رسانهای علیه دشمن. فشارها آنقدر علیه ارزشهای اسلامی و شیعی زیاد است که چندسال قبل میخواستند ورود محجبهها به ادارهها و دانشگاهها را ممنوع کنند، ولی الحمدلله شیعیان غیرتمند و جوانان شیعه بیرون ریختند و توانستند از این طرح جلوگیری کنند. منتها از این دست مشکلات زیاد داریم و خودمان هم نمیتوانیم در داخل آذربایجان فعالیت کنیم، چون به خاطر کار فرهنگی و رسانهای در ایران به محض ورود زندانی میشویم».
شیعیان آذربایجان؛ بذری که حاج قاسم کاشت و روزی ثمر خواهد داد...
بچههای موکب آذربایجان در مسیر پیادهروی گلزار شهدا کرمان عکس 7 نفر از مدافعین حرم را نصب کردهاند که در زندان الهام علیاف به سر میبرند. از سر صبر و حوصله یکی یکی آنها را به من معرفی میکند و اتهام هرکدام را برمیشمارد. از صحبت با بچههای حسینیون و آذربایجانیها خسته نشدهام. هرچه میشنوم تازه است و نشان از نقش حاج قاسم در آگاه شدن و اتحاد شیعیان آذربایجان. وقتی از حاج قاسم حرف میزنند، انگار از منِ ایرانی هم تعصب بیشتری روی سردار دلها دارند. حق هم دارند؛ آنها جلوههایی از حاج قاسم را دیدهاند که ما هم ندیدهایم. ما او را دوست داریم، چون سرباز وطن بود و مدافع حرم اهل بیت؛ آنها دوستش دارند چون یاور مستضعفین و مظلومین بود. شاید این بچههای آذربایجانی که حاج قاسم آنها را دور خودش جمع کرده بود، روزی سرنوشت آذربایجان را عوض کنند و خودشان منشأ اتفاقات بزرگتر باشند. چه کسی میداند؟ هرروز جلوهای دیگر از نقش و حضور سردار دلها در منطقه روشن میشود و ما این داغ را بیشتر حس میکنیم که: کاش اینقدر زود نمیرفتی....