دوشنبه 5 آذر 1403

ماجرای ازدواج محمد رضا پهلوی با فوزیه / علت طلاق آن ها چه بود؟+ تصاویر

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
ماجرای ازدواج محمد رضا پهلوی با فوزیه / علت طلاق آن ها چه بود؟+ تصاویر

در 5 اسفند سال 1317، محمدرضا پهلوی ولیعهد ایران برای ازدواج با فوزیه فؤاد خواهر ملک فاروق پادشاه مصر، عازم این کشور شد.

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از روزنامه جوان، به در مقال پی آمده، سعی شده است تا ابعاد موضوع ازدواج فوزیه فؤاد خواهر ملک فاروق پادشاه مصر با محمدرضا پهلوی، مورد اشاره و تحلیل قرار گیرد. مستندات این نوشتار، بر تارنمای پژوهشکده تاریخ معاصر ایران آمده است. امید آنکه تاریخ‌پژوهان معاصر و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

گامی در جهت نزدیکی هم‌پیمانان انگلستان

در فهم دلایل ازدواج پرسرعت و دیکته‌شده محمدرضا پهلوی با فوزیه فؤاد، نمی‌توان از پیشینه روابط سیاسی - فرهنگی ایران و مصر و ایضاً از فراز و فرودهای تاریخی آن چشم پوشید. به واقع اشاراتی در این‌باره می‌تواند به ما برای درکی واقعی‌تر از این رویداد مدد برساند.

زهرا سعیدی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در سطور پی آمده کوشیده است تا این پیشینه را ترسیم و تحلیل کند: «روابط ایران و مصر تا پیش از روی کار آمدن پهلوی اول، روابط چندان گسترده‌ای نبود، اما بعد از بر تخت نشستن رضاخان و شکل‌گیری رژیم پهلوی، به دلایلی که در ادامه توضیح داده شده است، روابط دو کشور در امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، گسترش پیدا کرد. در این رابطه، دو کشور به دلیل برخی از علقه‌های سیاسی و فرهنگی مشترک، به هم نزدیک شدند و با یک ازدواج سیاسی، در صدد محکم‌کردن رشته‌های این رابطه برآمدند.

مطابق با این تصمیم در سال 1317، فوزیه خواهر ملک فاروق پادشاه مصر، به عقد محمدرضا پهلوی ولیعهد ایران درآمد و همین موضوع، باعث محکم‌شدن روابط تهران - قاهره شد. بر این اساس می‌توان رابطه ایران و مصر در دوره پهلوی اول را به دو دوره قبل از ازدواج ولیعهد و فوزیه و دوران بعد از ازدواج این دو تقسیم کرد. روابط ایران و مصر پیش از شکل‌گیری حکومت پهلوی و در زمان قاجار، بیشتر به روابط فرهنگی آن هم در سطوح خاص، از جمله در میان نخبگان سیاسی و فرهنگی محدود بود.

گرچه هر دو کشور، دشمن مشترکی به نام دولت عثمانی داشتند، اما این موضوع به روابط سیاسی گسترده میان دو طرف منجر نشد. با این حال مصری‌ها که از دوران ظهور محمدعلی‌پاشا، در صدد به دست آوردن استقلال از عثمانی بودند، ایران را تنها کشور قدرتمند قابل اتکا در برابر عثمانی قلمداد می‌کردند و برخی از ایرانیان مخالف استبداد قاجار نیز در آستانه انقلاب مشروطه و بعد از آن، قاهره را به عنوان مقر فعالیت‌های فکری و سیاسی خود انتخاب کردند. در این دوران هر دو کشور، سرگرم مبارزه با سلطه خارجی بویژه امپراتوری بریتانیا بودند و همین امر، باعث بروز نوعی همدردی میان نخبگان سیاسی، بویژه نیروهای اجتماعی مبارز دو کشور شد. این وضعیت بتدریج تغییر کرد و دو کشور توانستند در سال 1307، به یک عهدنامه مودت و اقامت دست یابند. ماجرا از این قرار بود که در 22 فوریه 1922، انگلستان خاتمه تحت‌الحمایگی خود از رژیم حاکم بر مصر را اعلام داشت و استقلال این کشور را به رسمیت شناخت ولی حق نگهداری کانال سوئز، حفظ منافع خارجیان و اقلیت‌ها در مصر و سودان و همچنین حق دفاع از مصر را برای خود محفوظ داشت. دولت ایران بلافاصله این دولت بزرگ اسلامی را به رسمیت شناخت و سرکنسولگری خود را در قاهره به سفارت تبدیل کرد و عهدنامه مودت و اقامت بین دو کشور در 28 نوامبر 1928 برابر با 7 آذر 1307، در تهران منعقد شد.

قرارداد مودت، سرآغاز روابط سیاسی جدیدی میان دو کشور در دوره پهلوی اول بود که به سطوح مختلف دیگر از جمله سطوح فرهنگی نیز تسری یافت. در این رابطه می‌توان، به تبادلات علمی و فرهنگی دو کشور اشاره کرد. یکی از این موارد، اعزام دانشجویان مصری به ایران جهت آموزش زبان فارسی بود. البته روابط فرهنگی فیمابین، پیش از تشکیل حکومت پهلوی نیز در سطح مطلوبی قرار داشت، اما بعد از عهدنامه مودت، بیشتر از قبل شد. چنانکه وزارت خارجه مصر در نامه‌ای به سفارت ایران، خواستار در نظر گرفتن تسهیلات در ایران، برای محصلان مصری و آموزش زبان فارسی به آنها شده بود. مطابق این سند، وزیر آموزش عمومی مصر از ایران خواسته بود به این سؤال پاسخ دهد که چه تسهیلاتی می‌تواند در ایران، برای دانش‌آموزان مصری دیپلمه یا غیردیپلم، جهت آموزش زبان فارسی مورد توافق قرار گیرد، خصوصاً اینکه در چه دانشگاه‌هایی آن‌ها می‌توانند پذیرفته شوند و هزینه و تشریفات لازم‌الاجرا جهت پذیرش آنان چیست؟... اینگونه تعاملات، موجب ازدیاد مراودات ایران و مصر، در سطوح مختلف گشت....»

در سودای ولیعهد دورگه ایرانی - مصری!

همانگونه که اشارت رفت، افکار عمومی در ایران و مصر از سرعت انجام و اعلام ازدواج پسر رضاخان با خواهر ملک فاروق، شگفت‌زده شدند! این روند غیر متعارف، نشان از موضوعی دگر داشت! هم از این روی شاهدان سیاسی و تاریخ‌پژوهان، در این‌باره احتمالات و انگاره‌های گوناگونی را نقل کرده‌اند. زهرا سعیدی برخی از آن‌ها را به این ترتیب روایت می‌کند: «محمدرضا پهلوی و فوزیه فؤاد، در سال 1317 ازدواج کردند. درباره این ازدواج و علل آن، روایت‌های مختلفی بیان شده است. عده‌ای معتقدند که عامل اصلی این پیوند، دولت انگلیس بود.

انگلیس درصدد بود با این ازدواج، ایران و مصر را به یکدیگر نزدیک کند، زیرا هر دو کشور تحت کنترل انگلیس بودند. حسین فردوست در این باره، در خاطرات خود آورده است: مسلماً این ازدواج، نقشه انگلیسی‌ها برای نزدیک کردن دو رژیم ایران و مصر بود، به خصوص اینکه پس از تولد فرزند محمدرضا، ولیعهد آینده ایران دورگه می‌شد و خون ایرانی مصری پیدا می‌کرد و این در اهداف دور انگلیس‌ها مسلماً مطرح بوده است. ملک فؤاد پدر فوزیه، نوکر سرشناس انگلیسی‌ها بود. وی در زمانی که مصر هنوز مستعمره بریتانیا بود، حکومت مصر را به دست گرفت و با تقویت انگلیسی‌ها، بر خود عنوان ملک نهاد!... فردوست در ادامه، اشاره کرده است که این ازدواج، بدون مقدمه صورت گرفت و وقتی هیئت ایرانی برای این منظور به مصر رفت، پس از 10، 15 روز موافقت فاروق را اعلام کردند! فاروق هم از طریق انگلیسی‌ها، قبلاً در جریان قرار گرفته بود، وگرنه برایش عجیب بود که چرا بدون مقدمه خواهرش، باید با ولیعهد ایران ازدواج کند! البته برخی نیز معتقدند که این ازدواج به توصیه مقامات ترکیه و در راستای سیاست نزدیکی پهلوی اول به همسایگان خود انجام شد.

بر این اساس رضاشاه در آن دوره، بسیاری از امتیازات قبلی را که در دوره قاجار منعقد شده بود، امضا و تمدید کرد. برخی از این سیاست، به عنوان عقب‌نشینی یاد کرده‌اند و معتقدند که این سیاست، نتایج خاصی برای کشور داشت: برقراری حسن همجواری و رفع اختلافات دیرینه مرزی خصوصاً با ترکیه از دیگر عوامل عقب‌نشینی ایران به منظور حفظ فضای دوستی با همسایگان بود. شاه در روند دوستی خود خصوصاً با ترکیه، ضمن تبعیت از این کشور، به توصیه‌های آنان نیز عمل می‌کرد! چنانکه وصلت با خانواده سلطنتی مصر و ازدواج ولیعهد با فوزیه، خواهر ملک فاروق پادشاه مصر بنا به توصیه رشدی ارس وزیر امور خارجه ترکیه صورت گرفت. در هر صورت این ازدواج، با اهداف و شکوه خاصی انجام گرفت و همانطور که انتظار می‌رفت، روابط دو کشور را بیش از پیش تقویت کرد. بعد از این اتفاق، محمود جم به سفارت کبرای ایران در مصر منصوب و رهسپار قاهره شد.

او به مناسبت روابطی که در آن اوقات، دربار ایران با دربار مصر داشت، طرف توجه ملک فاروق (برادر فوزیه) بود. جم از جمله افرادی بود که در مراسم خواستگاری ولیعهد نیز شرکت داشت. گذشته از روابط سیاسی، روابط اقتصادی نیز به شکل سابق ادامه یافت و دو کشور در مسائل مختلف اقتصادی، قراردادهایی را امضا کردند، اما بعد از مرگ رضاخان، وضعیت تا حدودی تغییر کرد! چنانکه فوزیه 10 ماه بعد از مرگ وی، به مصر رفت و دیگر به ایران بازنگشت! در نتیجه محمدرضا پهلوی نیز بالاجبار او را طلاق داد! البته با وجود این اتفاق، روابط دو کشور همچنان از شرایط مطلوبی برخوردار بود، اما بعد از روی کار آمدن جمال عبدالناصر، این رابطه با فراز و نشیب‌های فراوانی روبه‌رو شد! روابط خارجی ایران در دوره پهلوی، با اتفاقات و تحولات جدیدی روبه‌رو شد. سیاست ایران در این دوره، برقراری رابطه گسترده با کشورهای همسایه و منطقه بود. رابطه با مصر نیز در قالب این سیاست قابل تبیین است، اما نکته‌ای که در این رابطه اهمیت دارد، نقش کشورهای خارجی از جمله انگلیس، در ایجاد و گسترش آن است. انگلیس بنا بر سیاست و منافع خاص خود، تمایل داشت که کشورهای تحت کنترل خود را به یکدیگر نزدیک کند. این کشور با ابزارها و سیاست‌های خاص خود، به این اقدامات دست می‌زد. یکی از این اقدامات، فراهم ساختن زمینه لازم برای ازدواج محمدرضا و فوزیه بود. این ازدواج به‌رغم آنکه از نظر قوانین ایران با مشکلاتی همراه بود، انجام و حتی باعث تغییر قانون مربوطه نیز شد. این موضوع بیانگر اهمیت این وصلت برای رضاشاه و لزوم نزدیکی دو کشور برای منافع انگلیس است....»

چالش‌های همسری که پسر به دنیا نیاورده است!

ماه عسل حضور فوزیه در دربار ایران، با به دنیا آمدن اولین فرزند وی از محمدرضا پهلوی پایان یافت! او که نتوانسته بود برای خاندان پهلوی، ولیعهد بیاورد، همین امر برای از چشم افتادن وی کافی بود! وی از آن روز تا پایان حضور در ایران در دربار به عنوان یک شیء اضافه قلمداد می‌شد! چنانکه نیلوفر کسری پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در این باره گفته است: «فوزیه فؤاد دختری خجالتی و حساس بود، به زبان فارسی نیز آشنایی نداشت. مدت کوتاهی پس از عروسی، در میان زنان موشکاف و قدرتمند دربار قرار گرفت که بر سر هر مسئله بی‌اهمیتی مبارزه می‌کرد! فوزیه که تنها ندیمه مصری‌اش همدمش بود، یا باید در برابر این قدرت‌ها سر فرود می‌آورد یا به مبارزه با آن‌ها برخیزد! شایان ذکر است که هر دو راه‌حل، نزد فوزیه مردود بود! چراکه تربیت خانوادگی او به نوعی نبود که بتواند زورگویی را تحمل کند و ضمناً مسائل جاری دربار، بی‌اهمیت‌تر از آن به نظر می‌رسید که بر سر آن به مبارزه بپردازد! بنابر این او که یارای مقاومت در برابر تمسخرهای مادر و خواهران محمدرضا را نداشت، به تدریج گوشه‌گیری کرد و تنها با خدمه مصری و زن سفیر مصر رفت و آمد می‌کرد! امری که خانواده پهلوی آن را ناشی از غرور و خودبینی پنداشتند و رجال، حمل بر خجالتی بودن وی کردند! در این میان تنها حامی فوزیه، پدر شوهرش رضاشاه بود. فوزیه همه روز رأس ساعت 11 با رضاشاه دیدار می‌کرد و با او به صحبت می‌پرداخت. گاه به دستور شاه، با شوهرش برای افتتاح پروژه‌های جدید، بیمارستان‌ها، کارخانه‌ها و... گسیل می‌شد. تنها چند ماه بعد از ازدواج به دستور رضاشاه، ایستگاه سفید چشمه راه‌آهن به ایستگاه فوزیه تغییر نام داد و میدانی با این نام ساخته شد. رضاشاه که قصد داشت از طریق این وصلت، در سطح جهانی اعتباری بیابد، به داشتن فرزند پسر (با تابعیتی مصری و ایرانی) بسیار دلبسته بود، اما تولد شهناز در 5 آبان 1319، نقشه او را برهم زد و فوزیه را با آن روی سکه آشنا کرد.

چه شاه پیر پس از شنیدن خبر تولد فرزند دختر، اخم‌هایش را درهم کشید و ناخشنودی خود را ابراز کرد. او در جایی شنیده بود: ولادت اولین نوزاد دختر در خانواده سلطنتی، شگون ندارد و شوم است! پیش‌تر به او گفته بودند: اگر اولین نوزاد سلطنتی دختر باشد، آن پادشاه کشته یا تبعید می‌شود و عجیب اینکه این پیشگویی عوامانه در سال 1320 به تحقق پیوست! در این میان، اوقات تلخی‌ها، گفتگوها و حرف و حدیث‌های افراد گوناگون و از همه مهم‌تر طعنه‌های تاج‌الملوک و خواهران شاه حال روحی فوزیه را بدتر کرد! فوزیه با توجه به بیماری‌اش پس از تولد شهناز و بی‌توجهی‌های شوهرش، پس از خلع رضاشاه به بهانه استراحت به مصر رفت و دیگر برنگشت! جالب اینکه تصمیم فوزیه مبنی بر جدایی از محمدرضا، با شگفتی دربار ایران روبه رو نشد. محمدرضا به منظور برقراری روابط و بازگشت فوزیه، هیئتی را به رهبری دکتر قاسم غنی به مصر گسیل کرد. دکتر غنی با بزرگان و رجال مصر مذاکره کرد تا فوزیه را مجبور به بازگشت کند. حتی نامه‌هایی با خود داشت که دربرگیرنده پیامی مخصوص برای فوزیه بود و طی آن، شاه ایران متعهد شده بود ملکه مادر و اشرف را از ایران خارج نماید و فضای کاخ را برای زندگی مشترک مهیا سازد، اما فوزیه رسماً اعلام کرد که از ترس جان خود، نمی‌تواند به ایران بیاید! چراکه ملکه مادر و اشرف، قصد مسموم‌کردن او را داشته‌اند! بالاخره تلاش‌های هیئت ارسالی، نتیجه نبخشید و فوزیه دیگر به ایران بازنگشت. وی در تاریخ یازدهم تیر 1392، در سن 92 سالگی در شهر اسکندریه مصر درگذشت....»

محمدرضا پهلوی بسترساز یک جدایی

علاوه بر آنچه بدان اشارت رفت، فریدون هویدا به تنوع‌طلبی محمدرضا پهلوی، به عنوان یکی از دلایل جدایی وی از فوزیه فؤاد و ثریا اسفندیاری بختیاری اشاره کرده است. وی می‌نویسد: «دو همسر اول شاه (فوزیه و ثریا)، هر دوی آن‌ها از بی‌وفایی و عدم صداقت وی شکایت داشتند. فوزیه بیشتر به این دلیل از شاه رنجیده‌خاطر شد که یکبار در سال 1944 او را در خلوتگاه با زن دیگری مشاهده کرد. شایعه منتشره از سوی دربار، حکایت از این داشت که، چون ثریا عقیم بود، شاه می‌خواهد ازدواج دیگری صورت دهد تا برای جانشینی خود فرزند پسر پیدا کند، ولی بعضی دیگر معتقد بودند معاشرت‌های شاه با زنان دیگر باز هم رسوایی به بار آورده است....»

محمدرضا پهلوی، پری دیوسالار و روایتی از ابوالحسن عمیدی نوری

ابوالحسن عمیدی نوری، فعال سیاسی و حقوقی دوران پهلوی دوم نیز از جمله چهره‌هایی است که در یادداشت‌های خویش، شمه‌ای از دله‌گی جنسی شاه را عیان ساخته است. او در این‌باره، از مراودات وی با پری دیوسالار از معروفه‌های تهران سخن به میان آورده است: «اما درخصوص رابطه شاه با پری دیوسالار - که شهرت زیادی داشت - سال‌های بعد یک روز با خانم تاج‌ماه خانم وارسته، خواهر بزرگ خانم خودم صحبت می‌کردیم و موضوع به عروسی شاه و طلاق‌های فوزیه و ثریا کشید. او می‌گفت: یکی از دخترهایش در سال‌های پس از شهریور 1320 تا زمان طلاق فوزیه، در خیابان حقوقی می‌نشست و به همین ملاحظه، کرارا به منزل او می‌رفت.

در آن کوچه این پری دیوسالار خانه‌ای داشت که کرارا شاه را دیده بودند و به طور ناشناس، با اتومبیل خود به خانه پری گاه و بی‌گاه می‌آمد و می‌رفت و، چون خانم وارسته زنی بود که شوهرش جزء رجال درجه اول یعنی وزیر بود، او اظهار اطلاع و رؤیت شخص او را می‌کرد که به خانه پری می‌آمد و با او بود و به قول خانم وارسته یکی از مهم‌ترین موضوعات اختلاف فوزیه با شاه و طلاق او هم، همین پری دیو سالار و نقش [تعلق] خاطر شاه به او بود که شهرت عمومی داشت، اما این پری دیوسالار که بود؟ او نوه دختری مرحوم سالار فاتح دیوسالار کجوری بود که دختر حبیب‌الله‌خان دیوسالار، برادرزاده سالار فاتح می‌باشد و فعلاً نیز زنده است و عجب این است که مادر دختر نیز چندان خوش سابقه نبودند! زیرا یادم می‌آید در سال‌های 1315 یا 1316 که دکتر احمد مقبل‌وکیل دادگستری، به طرفیت همین حبیب‌الله‌خان دیوسالار و به وکالت از مادر پری، به طرح دعوایی مربوط به مهریه و طلاق علیه حبیب‌الله‌خان شوهرش پرداخته بود که او به من وکالت دفاع از آن دعوا را واگذار کرده و این دختر و برادرش که او هم کارهایی کرده که شهرت انحرافی دارد، ثمره این ازدواج می‌باشند که با آن اختلاف و طلاق و جدایی و به هم خوردن کانون خانواده، پرورش یافته بودند. این پری خانم بعدها که از شهرت اولیه‌اش افتاد، از طرف سناتور مهدی نمازی، نفقه شد و معروف بود که ایام بازنشستگی خود را با او به سر می‌برد!...».

همچنین بخوانید
ماجرای ازدواج محمد رضا پهلوی با فوزیه / علت طلاق آن ها چه بود؟+ تصاویر 2