ماجرای حاج حبیب و تقلای بازگشت به فوتبال
حبیب کاشانی پیش از این گفته بود به هیچ پست و عنوانی افتخار نمیکنم و در روزگاری که برخی از مدیران کلیدیاش سر از زندان درآوردند، برای کسب عنوان ریاست فدراسیون فوتبال به میدان بازگشته است.
یکی از نامزدهای شناخته شده ریاست فدراسیون فوتبال حبیب کاشانی است، مردی با چهرهای جدی، ته ریشی جوگندمی، جای مهر بر پیشانی و اتصال غیرقابل انکار با اردوگاه اصولگرایان. متولد 1345 در آبادان. لبخند کنترلشدهای دارد و چهرهاش در اکثر اوقات گرفته و جدی است. عضو دوره دوم شورای اسلامی شهر تهران، مدیرعامل مجتمع آموزشی و فرهنگی هما، مسئول حوادث غیرمترقبه شهرستان رودبار و فرمانده حوزه مقاومت بسیج و مشاور فرماندهی سپاه ناحیه غرب تهران بوده است، اما در رزومهاش از او به عنوان مسئول حراست تیمهای ملی فوتبال هم یاد میشود.
کاشانی در روزهای آغازین شورای دوم که احمدینژاد شهردار تهران بود همراه با دیگر اعضای شورا از حامیان جدی شهردار منتخبشان محسوب میشد، اما وقتی شهردار تهران پاستورنشین شد، این عضو شورا همراه با هفت عضو دیگر به دلیل انتخاب قالیباف مورد غضب رئیس دولت قرار گرفتند و عملا از دایره حامیان احمدینژاد خارج شدند. بسیاری، اما سکوی پرش کاشانی و تبدیل شدنش به یک چهره اجتماعی را لابی تأثیرگذار مداحان میدانند. او به مهدیه امامحسن مجتبی (ع) میرفت، جایی که سعید حدادیان از مداحانی بود که با صراحت از احمدینژاد هواداری میکرد چهره محوریاش بود، حضور مرتب و دائمی در هیأتهای بزرگ و در کنار مداحانی، چون محمود کریمی، محمد طاهری، عبدالرضا هلالی و... او را بیش از هر زمان دیگری به دولت گره زد. یکی از ماندگارترین تصاویر این حلقه در خرداد 1388 ثبت شد. وقتی که احمدینژاد در میان بغض و اشک کسان پرتعدادی که در تهران به او رأی نداده بودند، جشن پیروزیاش را در میدان ولیعصر برگزار کرد. در کنار احمدینژاد که شال سبز به گردن انداخته بود، محمد طاهری و سعید حدادیان هم به ابراز احساسات هواداران احمدینژاد پاسخ میدادند. آنها که از روابط سیاسی آنسوی پرده خبر نداشتند، از خود پرسیدند حاج حبیب کاشانی با لبخند رضایت پشت سر این سه نفر چه میکند؟
محمدعلی آبادی یکی از مردان محبوب احمدینژاد در تیرماه 1386 وقتی رئیس سازمان تربیت بدنی بود با کنار زدن محمدحسن انصاریفرد، کاشانی را جایگزین او کرد. برخی بر این باورند که «بعد از ناکامی نسبی لیست حامیان دولت در انتخابات شورای سوم، رئیس دولت به یاد دوستان سابق خود افتاد و برای دلجویی حکمی را قلمی کرد که بر اساس آن حبیب کاشانی مدیرعامل باشگاه پرسپولیس میشد.» پرسپولیس با کاشانی پس از پنج سال ناکامی به جام قهرمانی رسید تا جایش را در قلب هوادارانی که او را صیاد مرواریدی به نام افشین قطبی میدانستند باز کند، اما یکسال بعد گفتند که او و حسن بیادی با هم اختلاف نظر پیدا کردهاند و لابی بیادی چربش بیشتری داشته است و حاج حبیب کنار گذاشته شد.
روزنامه اعتماد ملی 5 اردیبهشت 1388 در گزارشی با موضوع تأمین بودجه ستاد تبلیغات احمدینژاد با اشاره به نقش حبیب کاشانی نوشت: «حبیب کاشانی در گفتوگویی کوتاه با اعتمادملی ریاست خود بر ستاد تهران در سال 84 را تأیید کرد، اما در پاسخ به این سؤال که آیا از نظر مسائل مالی هم کمکی به ستاد کرده است یا نه گفت: من مصاحبه نمیکنم. حبیب کاشانی به این سؤال که در ستاد 88 چه نقشی دارید، هم پاسخ داد: هیچ نقشی در ستاد 88 ندارم.... حبیب کاشانی از کمکهای رئیسجمهور در اداره تیم پرسپولیس بهره گرفت. کاشانی در بهمنماه 86 با ارسال نامهای به رئیسجمهور، از وی خواست تا برای پرداخت بدهی 142 هزار یورویی این باشگاه به یک شرکت خارجی دستورات لازم را بدهد».
احمدینژاد در مهر 88 دوباره کاشانی را به پرسپولیس برگرداند و علی دایی بر نیمکت تیم نشست، جایی که توانست دو سال پیاپی جام حذفی را به اردوی سرخها بیاورد. سه سال و سه جام! کلکسیونی از افتخارات که بعد از دوران پروین تکرار نشده بود، اما بین او و علی دایی دعواهای کشدار و مضحکی شکل گرفت. مصاحبههای تند و بیپروا. اتهامات درشت و سنگین، تبدیل شدن به سوژه یک برنامه طنز و سرانجام هر دو استعفا دادند. کاشانی گفت: به آموزش و پرورش برمیگردد، اما علی سعیدلو یکی دیگر از مردان حلقه نخست احمدینژاد حاج حبیب را سه بار به پرسپولیس بازگرداند و موضوع دوشغله بودن را با ظرافتی خاص دور زدند. کاشانی این بخت را پیدا کرد تا در نخستین روز تیرماه 90 مرد محبوبش حمید استیلی را به آرزوی دیرینهاش یعنی سرمربیگری پرسپولیس برساند. برخی البته این انتصاب را قدردانی کمی دیرهنگام احمدینژادیها از کاپیتان پیشین پرسپولیس دانستند که در کارزار انتخابات 88 تمام قد پشت احمدی نژاد ایستاد. خرداد سال 1388 در همایش مصلای تهران که حامیان احمدی نژاد برپا کرده بودند، فرزاد جمشیدی مجری مراسم از حضار خواست به افتخار گل حمید استیلی به آمریکا در جام جهانی 1998، فریاد مرگ بر آمریکا سر دهند تا احمدینژاد بیاید پشت میکروفن. استیلی با همان حمایلی که قبل و بعد از او، سعید حدادیان، مسعود ده نمکی و جواد شمقدری بر روی کت خود نصب کرده بودند، دو بار پیاپی گفت: «من قدرت آقای احمدینژاد را در مناظرههایش دیدم و او نشان داد که مرد اول مملکت است.».
اما برکناری علی دایی به آن سبک و سیاق چنان به کام هواداران تلخ آمد که حتی یک نیمه هم به او و کاشانی فرصت ندادند و در نخستین بازی مقابل ملوان شروع به تشویق دایی کردند. آش چنان شور شد که شعار «علیییی دایی، علیییی دایی» به عنوان یک شعار اعتراضی به هر تصمیم حتی غیرورزشی در کشور تبدیل شد. دایی هم در هر فرصتی به مسائل پشت پرده پرسپولیس و روابط سیاسی کاشانی اشاره میکرد و او را عامل سیر نزولی قرمزها میدانست. سایت اصولگرای روزنامه جوان در اقدامی غافلگیرانه خرداد 90 نوشت: «کاشانی سعی بر این دارد که خود را اخلاقمدار جلوه دهد که البته در این مورد هم بازی را باخت. میدان دادن به بازیکنانی که علی دایی با زحمت فراوان از ترکیب تیم اخراج و پس از آن از پرسپولیس هم بیرون انداخت اقدامی است که کاشانی و استیلی مربی مورد علاقه او از هماکنون به فکر آن هستند. تا جایی که امثال شیث رضایی حالا خوشحال و مسرور از اینکه دیگر علی دایی و امثال او وجود ندارند قرار است به باشگاه بروند و احتمالا هر کاری که از این پس دلشان میخواهد انجام دهند. روی صحبتمان با شماست جناب کاشانی، سیاسیکاری را کنار بگذارید، اختلاف شما با علی دایی مدتهاست که بر هواداران پرسپولیس مشخص شده و نتیجه تمام نظرسنجیها هم مؤید این است که شما بازنده این جنگ بوده و هستید، تلاش شما برای نشاندن گزینه مورد علاقهتان روی نیمکت پرسپولیس به رغم اینکه سعی داشتید همه چیز را مخفی کنید به وضوح قابل مشاهده بود. تلاشی که هرچند نتیجه داد، اما بیتردید خیلی زود با شکست مواجه خواهد شد؛ زودتر از آنچه که تصورش را بکنید.»
نتایج بد مثل میوههای گندیده کام همه را تلخ کرد. هواداران جوانی که تا چند فصل پیش کاشانی را به عرش اعلا رسانده بودند شعار «کاشانی حیا کن پرسپولیس رو رها کن» سردادند. ماه عسل کاشانی - استیلی با تلخکامی به پایان رسید و سازمان تربیت بدنی او را از کار برکنار کرد و سردار محمد رویانیان را به عنوان مدیر عامل پرسپولیس برگزید. این آغاز روزهای دشوار مردی بود که عیانترین رابطهها را با سیاست داشت. میان او و سعید حدادیان دیگر آن عشق و علاقه پیشین وجود نداشت. خرداد 90 وقتی زمزمههای جریان نوپا و ناشناخته «انحرافی» در میان اصولگرایان شکل گرفته بود، کاشانی در مراسم تدفین برادر همسر سعید حدادیان، در بهشت زهرا (س) و در مراسم سوماش در مهدیه امام حسن مجتبی (ع) حضور یافت، ولی سخنان تند حدادیان را شنید. سخنانی که برخی اصلیترین فرد مورد خطاب او را کاشانی میپنداشتند. حدادیان که خبر دیدار مشترک کاشانی و مشایی با خانواده شهدا را شنیده بود با لحنی خاص گفت: «کسی که یک چایی با مشایی بخورد از ما نیست، من از نزدیکانم انتظار ندارم که با این آدم - مشایی - نشست و برخاست داشته باشند و اگر شخصی را دیدید که اطراف ماست و با او چایی میخورد بدانید که او از ما نیست و ما از او نیستیم.»
کاشانی در پاسخ به این گفتهها دست به گفتوگوی بالابلندی با ایسنا زد که یک جمله آن کلیدی بود: «من رئیس ستاد انتخاباتی احمدینژاد بودم. پای او برگردن من است و من نیز در اقدامات وی مسئول هستم.»
خرداد 92 یکبار دیگر عرصه برای خودنمایی مردی که گفته میشود به دلیل پارهای رفتارهای افسارگسیخته اخلاقی در باشگاه پرسپولیس سکته قلبی کرد مهیا شد و با حکم مهدی چمران، به عنوان رئیس ستاد انتخاباتی آبادگران ایران اسلامی برای چهارمین دوره انتخابات شورای اسلامی شهر تهران منصوب شد. او این بخت را یافت تا خود را در معرض انتخاب عمومی بگذارد. روز 27 خرداد 1392 کاشانی که روزهای دشواری را از سرگذرانده بود نفس راحتی کشید، او با کسب 266553 رأی برای چهار سال دیگر به عضویت شورای شهر تهران درآمد، آرایی که مشخص نیست چه تعداد از آنان را علاقهمندان به تیم محبوب پایتخت به نام او در صندوقها ریختهاند.
حبیب کاشانی پیش از این گفته بود: «من که در همه عمر دوست داشتم و دارم که به عنوان یک معلم ساده، یک سرباز ولایت، یک رزمنده و یک برادر شهید محشور شوم، به هیچ پست و عنوانی افتخار نمیکنم، اما افتخار میکنم که اگر بتوانم نوکر خانواده شهدا باشم»... او در روزگاری که جریان احمدی نژاد به حاشیه رفت، برخی از مدیران کلیدیاش سر از زندان درآوردند و کمتر کسی سعی میکند یادش بیاید حتی به او رأی داده، در شورای شهر تهران دوران آرامی گذراند و حالا برای کسب عنوان ریاست فدراسیون فوتبال به میدان بازگشته است. امان از این شوق خدمت که دست از سر بسیاری از مدیران ما بر نمیدارد!
احسان محمدی / ایلنا