مقاله توهین آمیز روزنامه اطلاعات به یک رهبر سیاسی
چهل و چهار سال قبل در چنین روزی صفحه هفتم روزنامه اطلاعات در بخش نظرها و اندیشه ها با چاپ سرمقاله ای تند و گستاخانه رهبر سیاسی نهضت سیاسی اجتماعی ایران را در سیزدهمین سال تبعیدش به خارج از کشور عامل ارتجاع سرخ و سیاه، مناسبترین فرد برای مقابله با انقلاب ایران و کسی که عامل واقعه ننگین 15 خرداد شناخته شد، خواند.
به گزارش ایسنا، امروز 17 دی ماه چهل و چهارمین سالروز انتشار سرمقاله توهین آمیز «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات در سال 1356 است.
سرمقاله ای که به قلم شخصیتی خیالی به اسم احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات چاپ شد و با عباراتی موهن سید روح الله موسوی خمینی، محترمترین فقیه، مجتهد و عالم سیاسی شیعه را بازیچه دست استعمار روس و انگلیس معرفی کرد.
روزنامه اطلاعات در آن سرمقاله با ایجاد انشقاق بین سید روح الله خمینی و سایر علمای برجسته آن روزگار، علاوه بر معرفی کردن این عالم خدا ترس و باتقوا به عنوان مقصر اصلی واقعه خونین 15 خرداد 1342، ایشان را مردی جاهطلب، ماجراجو، بیاعتقاد، وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری خواند.
دو روز بعد مردم قم در اعتراض شدید به سرمقاله روزنامه اطلاعات راهپیمایی بزرگ برگزار کردند که این راهپیمایی نیز همانند واقعه 15 خرداد 1342 از سوی اراذل و اوباش و گارد شاهنشاهی به خاک و خون کشیده شد. بازار بزرگ تهران نیز 10 روز بعد از این واقعه خونین در اعتراض به کشتار بی رحمانه مردم قم و توهین سرمقاله روزنامه اطلاعات به سید روح الله خمینی تعطیل کرد.
ماجرا
به دنبال ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت ایران و دبیرکل حزب ایران نوین با اسلحه کمری محمد بخارایی 21 ساله از اعضای فعال جمعیت فداییان اسلام، در مقابل ساختمان مجلس شورای ملی در تاریخ اول بهمن 1343، امیرعباس هویدا، معاون دبیرکل حزب ایران نوین که رابطه بسیار خوبی با دربار و محمدرضا شاه داشت با حکم وی به عنوان نخستوزیر جدید ایران جایگزین نخست وزیر مقتول شد.
با شدت گرفتن آتش گلولههای خونین رژیم بر روی مردم بی دفاع و پر حرارت تر شدن سخنرانیها و اعلامیه های رهبر در تبعید ایرانیان، روزنامه اطلاعات به سفارش امیرعباس هویدا و با چراغ سبز محمدرضا پهلوی سرمقالهای تند و توهین آمیز به قلم فردی ناشناس و شخصیتی خیالی به اسم احمد رشیدی مطلق تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» نوشت و به سید روحالله موسوی خمینی توهینهای زنندهای کرد.
متن این مقاله در وزارت دربار پهلوی تهیه شد و قبل از انتشار برای تأمین نظر محمدرضا شاه چند بار تغییر کرد. اولین اطلاعات درز کرده از این مقاله به تاریخ 14 دی 1356 برمیگردد. مقاله در این روز با تایید وزارت دربار و توسط شخص امیرعباس هویدا در اختیار داریوش همایون وزیر وقت اطلاعات و جهانگردی و دبیرکل وقت حزب رستاخیر قرار گرفت و به وی تاکید شد به سرعت در نشریات چاپ شود.
هوشنگ نهاوندی یکی از رجال دوره پهلوی در خاطره ای گفت: این مقاله به پیشنهاد امیرعباس هویدا و موافقت شاه در پاسخ به سخنرانیهای آیت الله خمینی که به صورت نوار کاست در کشور منتشر میشد، نوشته شد.
این سرمقاله به زعم خود در بخشی مفصل به تحلیل دلایل راهپیمایی ها و اعتراضات رو به افزایش مردم در شهرهای مختلف ایران و تبدیل سید روح الله موسوی خمینی به عنوان رهبر معنوی اعتراضات در دهه 1340 و 1350 پرداخت که در آن آمده بود: «پس از بلوای شوم 15 خرداد که به منظور متوقف ساختن و ناکام ماندن انقلاب درخشان شاه و ملت پایهریزی شده بود، ابتدا کسانی که واقعه را مطالعه میکردند دچار یک نوع سرگیجه عجیبی شده بودند، زیرا در یک جا رد پای استعمار سیاه و در جای دیگر اثر انگشت استعمار سرخ در این غائله به وضوح دیده میشد.
از یک سو عوامل تودهای که با اجرای برنامه اصلاحات ارضی همه امیدهای خود را برای فریفتن دهقانان و ساختن انجمنهای دهقانی نقش بر آب میدیدند در برابر انقلاب دست به آشوب زدند و از سوی دیگر مالکان بزرگ که سالیان دراز میلیونها دهقان ایرانی را غارت کرده بودند و به امید شکستن این برنامه و رجعت به وضع سابق، پول در دست عوامل تودهای و ورشکستگان دیگر سیاسی گذارده بودند و جالب اینکه این دسته از کسانی که باور داشتند میتوانند چرخ انقلاب را از حرکت بازدارند و اراضی واگذار شده به دهقانان را از دست آنها خارج سازند، دست به دامن عالم روحانیت زدند.
... مالکان که برای ادامه تسلط خود همواره از ژاندارم تا وزیر و از روضهخوان تا چاقوکش را در اختیار داشتند، وقتی با عدم توجه عالم روحانیت و در نتیجه مشکل ایجاد هرج و مرج علیه انقلاب روبرو شدند و روحانیون برجسته حاضر به همکاری با آنها نشدند، در صدد یافتن یک "روحانی" برآمدند که مردی ماجراجو، بیاعتقاد، وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری و به خصوص جاهطلب باشد تا بتواند مقصود آنها را تامین نماید و چنین مردی را آسان یافتند. مردی که سابقهاش مجهول بود و به قشریترین و مرتجعترین عوامل استعمار وابسته بود.
... روح الله خمینی عامل مناسبی برای این منظور بود و ارتجاع سرخ و سیاه او را مناسبترین فرد برای مقابله با انقلاب ایران یافتند و او کسی بود که عامل واقعه ننگین 15 خرداد شناخته شد.»
فردای انتشار
فردای انتشار سرمقاله روزنامه اطلاعات، اولین پسلرزهها در شهر قم شروع شد. با وجودی که هنوز نسخه چاپی روزنامه از تهران به قم نرسیده بود، اما خبر سرمقاله توهین آمیز بین مردم و طلاب قم پخش شده بود. این مسئله موجب شد وقتی کامیون حمل روزنامه عصر 17 دی وارد شهر شد از سوی تعداد زیادی از مردم عصبانی مورد هجوم قرار گرفت و روزنامهها پاره پاره و به آتش کشیده شد.
ماموران ساواک در گزارشی از این روز نوشتند: «در تظاهرات امشب به عنوان اعتراض حدود 100 عدد روزنامهی اطلاعات را پاره کردند. ضمنا به عنوان اعتراض نسبت به توهینی که در روزنامهی اطلاعات به خمینی شده بود، کلیه درهای حوزه علمیه تعطیل بسته شد و درسها تعطیل شد».
روحانیون و طلاب قم در تماسهای تلفنی و ملاقاتهای خصوصی با بیوت مراجع تقلید و اساتید حوزه علمیه قم، با آنان برای تعطیلی جلسات درس و برگزاری تجمعات اعتراضی هماهنگ کردند.
طلاب 18 دی با اجتماع در بیرون مدرسه خان به سمت بیوت علما و مراجع تقلید حرکت کردند. آنان که تا جلوی مدرسه فیضیه در میدان آستانه شعار «مرگ بر این حکومت یزیدی»، «درود بر خمینی» و «رهبر ما خمینی است» می دادند با ماموران شهربانی که قصد متفرق کردن جمعیت را داشتند، درگیر شدند. راهپیمایی طلاب که به این سو و آن سو فرار می کردند به سمت بیت آیتالله سیدمحمدرضا گلپایگانی رفتند و در آنجا پای سخنان ایشان نشستند و از آنجا به طرف منزل آیتالله سید محمدکاظم شریعتمداری رفتند اما آنان با حضور با تأخیر ایشان روبرو شدند که مورد اعتراض اکثر طلاب حاضر شد.
ماموران شهربانی و ساواک در کنار هم در سه راه ارم چهارمردان مستقر شدند و این حضور ماموران در مسیرها، معابر و خیابانهای منتهی به حرم و منزل علما و مراجع تا پایان روز ادامه داشت.
طلاب و مردم معترض نماز جماعت مغرب و عشا را در مسجد اعظم قم خواندند و بعد از نماز به سر دادن شعارهای ضدرژیم و حمایت از سیدروح الله موسوی خمینی ادامه دادند. مردم و طلاب معترض شعارهای «مرگ بر این حکومت پهلوی» و «دانشجو، روحانی پیوندتان مبارک» را به شعارهای صبح اضافه کردند و در مسجد اعظم و حرم حضرت معصومه (س) تجمع کردند.
ماموران شهربانی با مشاهده این صحنه مردم را از حرم و صحن حضرت معصومه بیرون کردند. جمعی از جمعیت متفرق شده به سمت خیابان صفائیه و جمعیت بیشتری به سمت چهارراه و خیابان چهارمردان رفتند و تعقیب و گریز با ماموران شهربانی تا ساعت 9 شب ادامه یافت.
روز موعود
حرکت اعتراضی مردم صبح روز دوشنبه 19 دی 1356 با تعطیلی بازار بزرگ قم و همراهی بازاریان با طلاب ادامه یافت. مطابق قرار قبلی، طلاب و مردم این روز نیز مقابل مدرسه خان و میدان آستانه جمع شدند و همچون روز قبل به منزل مراجع رفتند.
طلاب معترض ابتدا به منزل آیتالله آملی و بعد به منزل علامه محمدحسین طباطبایی رفتند و پای سخنان آنان که در محکومیت اقدامات ظالمانه رژیم پهلوی و حمایت از نهضت سید روح الله موسوی خمینی گوش کردند. جمعیت بعد از نماز ظهر و عصر با تعداد بیشتری در میدان آستانه تجمع کردند و به سمت خانه آیتالله حسین نوری همدانی حرکت کردند. ایشان هم به دفاع از راه و نهضت رهبر نهضت و حرکت آگاهانه طلاب پرداختند و مردم و طلاب را به وحدت دعوت کردند.
جمعیت بعد از سخنرانی آیتالله نوری همدانی به سمت خیابان صفاییه حرکت کردند اما ماموران شهربانی و اراذل و اوباش حاضر در کنار ماموران ساواک از حرکت جمعیت جلوگیری کردند. ماموران و کماندوهای ارتش در سه راه موزه و چهارراه ارم آماده باش بودند.
ماموران ساواک برای دادن بهانه دست نیروهای ضد شورش ارتش و سرکوب مردم، مشابه رفتاری را که در خیابان 17 شهریور تهران انجام داده بودند را تکرار کردند. دو نفر از ماموران ساواک با شکستن شیشه یک بانک و اراذل و اوباش با غارت مغازههای کسبه زمینه به رگبار بستن و حمله به مردم را به وجود آوردند. در این بین نمایندگی روزنامه اطلاعات و دفتر حزب رستاخیز در شهر قم به آتش کشیده شد.
با این اقدام ماموران ساواک و همراهی اراذل و اوباش، رفتار ماموران شهربانی و گارد شاهنشاهی با تجمع کنندگان رنگ خشونت شدید گرفت. نظامیان ضرب و شتم مردم را با باتوم و شلیک تیر هوایی شروع کرد و با ایجاد ترس و ناآرامی، مردم را به گلوله مسلسلها سپردند.
با گذشت چند روز از این فاجعه، سرهنگ رضا رزمی رییس اداره شهربانی قم از سوی مقامات مرکز، ترفیع درجه گرفت و به درجه سرتیپی ارتقا یافت.
آمار شهدا در کلام امام
آیت الله سید روح الله موسوی خمینی چند روز بعد در جمع طلاب مسجد شیخ انصاری نجف اشرف با محکوم کردن شدید جنایت رژیم پهلوی در قم، گفتند: «من متحیرم که این فاجعه را، این فاجعه بزرگ را، به کی باید تسلیت بگویم؟ آیا به رسول اکرم (ص) و به ائمه معصومین (ع) به حضرت حجت سلام الله علیه تسلیت بگویم؛ یا به امت اسلام، به مسلمین، به مظلومین در تمام اقطار عالم تسلیت بگویم؛ یا به ملت مظلوم ایران تسلیت بگویم؛ یا به اهالی محترم قم، داغدیده ها، تسلیت بدهم؛ یا به پدر و مادرهای مصیبت دیده تسلیت بدهم؛ یا به حوزه های علم و علمای اعلام تسلیت بگویم؟
به کی باید تسلیت گفت و از کی باید تشکر کرد در این قضایا که برای اسلام پیش می آید و این ملت بیدار ایران در مقابل این مصیبتها استقامت می کند، کشته می دهد، هتک می شود. بی جهت و بدون هیچ مجوزی مردم را به مسلسل بستند و تاکنون آنچه به ما اطلاع دادند گرچه مختلف است لکن 70، در بعضی از خبرگزاریها 100، غالبا که به ما تذکر داده اند 100، 250، از بعض تلگرافاتی که از اروپا آمده است، یا از امریکا، عدد را 300 نوشتند و باز هم معلوم نیست.
عدد مجروحین الآن معلوم نیست. بعد احصائیه لابد پیدا می کند. اگر بتواند. اگر مثل 15 خرداد به دریاچه حوض سلطان مردم را نریخته باشند. اگر بتوانند آمار پیدا کنند. گفته شد تأیید هم شد که اشخاصی رفتند که خون خودشان را بدهند به این اشخاصی که محتاج به خون بودند در مریض خانه ها و آنها را گرفته اند. و آنهایی که خون به آنها نرسیده بعضی مرده اند و کشته ها را ندادند به صاحبانش. اگر یکی هم اصرار کرده، می گویند 500 تومان گرفته اند برای اینکه کشتند او را. اینها را باید ما از کی تشکر کنیم؟ به کی تسلیت بدهیم؟
ملت ایران را باید ما از آن تشکر کنیم. ملت بیداری است، ملت هوشیار و مقاومی است در مقابل ظلم. در عین حالی که این همه ظلم می بیند، این همه کشته می دهد، در عین حال، مقاومت می کند، ایستادگی می کند. و این ایستادگی به نتیجه خواهد رسید. هیچ اشکالی نیست که بعد از اینکه ملت ها بیدار شدند و بعد از آنکه حتی زنها قیام کردند بر ضد دولت و بر ضد این جباران، یک همچو ملتی پیروز می شوند ان شاءالله.
در زمان شماها هم که مبتلای به این شاخدار بی عقل شدید، گمان نکنید که یک تفنگ [تیر] انداخته بشود در ایران طرف یک آدم بدون اذن شاه. هیچ همچو گمانی نکنید که رییس نظمیه قم، رییس سازمان قم، پلیس قم، یک همچو جرأتی داشته باشد که تفنگ بزند و مردم کشی کند. هیچ، گمان این مطلب را هیچ عاقلی نباید ببرد. تمام اینها گزارش داده می شود که وضع اینطور است و تصریحا خود این خبیث باید دستور بدهد که بزنید.
15 خرداد را هم خود این خبیث از قراری که گفتند در طیاره، در هلیکوپتر، چرخ می زد [ه] و فرمان می داده. فرمان می داده که به لشکرهای خارجه دنیا. لشکرهایی که هجوم آوردند به ایران، به آنها حمله کنند. این بی عرضه ها که در مقابل سلاطین یا در مقابل رییس جمهورها، خصوصا رییس جمهور امریکایی، بالفعل اینقدر خاضعند و اینقدر چاپلوسند و خودشان را وابسته و پیوسته به اینها می دانند، همین بی عرضه ها، از بی عرضگی شان وقتی که وارد می شوند در جمعیت خودشان، چون مسلط هستند اینها را اذیت می کنند. آنجا دستبوسی می کنند و چاپلوسی، وقتی که می رسند به مملکت خودشان شروع می کنند به کارهای هرزگی. من قبلا که می گفتند آزادیهایی داده اند، همین جا این مطلب را به آقایان عرض کردم که اگر این آدم نوکری خودش را تحکیم کند با این کارتر خبیث، این دفعه یک سیلی به صورت مردم بزند که بالاتر از همه. لکن ما نمی دانستیم به این زودی، همچو دنبال اینکه دنبال این معنا که با کارتر حسابش را تمام کرد و نوکری اش را تثبیت کرد، بهانه درست کند که ضرب شست نشان بدهد.
بهانه درست کردند در قم والا قم آن طوری که همه نقل می کنند، آن طوری که اشخاص نقل می کنند غیر مطبوعات خودشان آنهایی که بودند در آنجا، با آرامش مردم داشته اند می آمدند و می خواستند عرض حالشان را به علما بکنند، یکی از بین آنها، از خودشان وادار می کردند آنها، یک سنگی زده یک جایی را شکسته؛ هجوم کردند و تیراندازی کردند. 15 خرداد هم همین بود. 15 خرداد هم غائله را... مردم البته خودشان برای فرض کنید که مصالحی قیام کرده بودند لکن شلوغکاری نبود در کار. اینها یک دسته ای خودشان در تهران [درست] کردند، کتابخانه ای را آتش زدند و جایی را، دکانی را غارت کردند و بهانه درست کردند، با بهانه مردم را به مسلسل بستند. بهانه درست کردند.
این جنایت اخیر هم که با بهانه واقع شد و الا مردم که نمی خواستند جنگ بکنند. کسی که اسلحه ندارد که با یک گاو اسلحه دار نمی تواند جنگ بکند. جنگی در کار نبوده.
آدمی که می گوید یک ملت همه با من موافقند، همه رأی دادند به اینکه مثلا این انقلاب سفید خونین، همه رأی به من دادند، مردم سرتاسر ایران بر ضد ایشان قیام کرده اند. از قم شروع شد، تهران و رفت تا خراسان و آذربایجان و از آن طرف تا کرمان و از آن طرف تا اهواز و عرض می کنم که آبادان. سرتاسر ایران قیام کردند بر ضد ایشان. این اشخاصی که ایشان ادعا می کرد که همه با من موافقند، ما همه هستیم، همه ما را می خواهند، ملت من را می خواهد، اگر یک روز این سرنیزه امریکا از سر این برداشته بشود، در خود دربار پوست این آدم را می کنند، خود دربار. یک روز یک همچو تجربه ای آقای کارتر بکند، رها کند این ملت ضعیف را، رها کند این مردم را، این سازمانهایی که به گوش ما می رسد سازمان مثلا چه و کذا. همه اش بازی است؛ امنیتی در کار نیست که سازمان امنیت اینجا باشد یا امنیت عمومی باشد. اینها همه برای بازی دادن مردم است.
منابع
مظفر شاهدی روزنامه ایران 23 دی 1392
صحیفه امام، جلد سوم، صص 296 - 311
روزنامه اطلاعات. شماره 15506. 17 دی 1356
مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کتاب انقلاب اسلامی ایران از دی 1356 تا بهمن 1357
انتهای پیام