چهارشنبه 7 آذر 1403

مناقشه تایوان، جرقه جنگ آمریکا و چین است؟

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع

اقتصادنیوز: جوزف نای، نظریه‌پرداز علوم سیاسی اقدامات پکن در دریای جنوبی چین و بطور خاص در جزایر تایوان را «سندروم خوابگردی چین» تعبیر کرده و نسبت به احتمال «بروز ناگزیر یک جنگ بزرگ میان دو ابرقدرت بر اثر رخدادهای ناخواسته و یا اشتباهات محاسباتی» هشدار داده است.

به گزارش اقتصادنیوز؛جوزف نای، نظریه‌پرداز و استاد علوم سیاسی در دانشگاه هاروارد، از اقدامات پکن در دریای جنوبی چین، بالأخص جزیره پرمناقشه تایوان که در روزهای اخیر اوج تنش‌ها را تجربه می‌کند، به عنوان «سندروم خوابگردی چین» تعبیر می‌کند و با ایجاد مشابهت میان کلیت وضعیت جاری با شرایط پیش از آغاز جنگ جهانی اول، نسبت به حریق بزرگ ممکن اسست ناخواسته دامن جهانیان را بگیرد، هشدار داد.

جوزف نای در مقاله «سندروم خوابگردی چین» برای پایگاه تحلیلی پراجکت‌سیندیکیت نوشته است: درحالی‌که دولت جو بایدن رئیس جمهور آمریکا استراتژی رقابت قدرت‌های بزرگ خود را در قبال چین اجرا می کند، تحلیلگران به دنبال استعاره های تاریخی برای توضیح تعمیق رقابت هستند. اما در حالی که بسیاری شروع جنگ سرد را متذکر می شوند، استعاره تاریخی نگران کننده‌تر، شروع جنگ جهانی اول است.

*س_استعاره تاریخی دلهره‌آور_س*

در سال 1914، همه قدرت های بزرگ انتظار سومین جنگ کوتاه بالکان را داشتند. در عوض، به تعبیر مورخ بریتانیایی کریستوفر کلارک «آنها در حال خوابگردی بودند که دچارحریقی شدند که چهار سال به طول انجامید، چهار امپراتوری را نابود کرد و میلیون ها نفر را به کام مرگ کشاند».

در آن زمان، رهبران به تغییرات نظم بین المللی که زمانی "کنسرت اروپا" نامیده می شد توجه کافی نداشتند. یک تغییر مهم، قدرت فزاینده ناسیونالیسم بود. در اروپای شرقی، پان اسلاویسم هم امپراتوری عثمانی و هم اتریش - مجارستان را که دارای جمعیت زیادی اسلاو بودند تهدید کرد. نویسندگان آلمانی در مورد اجتناب ناپذیری نبردهای تتونیک - اسلاویک نوشتند و کتابهای درسی شور ناسیونالیستی را برمی‌انگیخت. ناسیونالیسم از یک‌سو پیوندی قوی‌تر از سوسیالیسم برای طبقه کارگر اروپا، و از سوی دیگر پیوندی عمیق‌تر از سرمایه داری برای اغنیای اروپایی بود.

علاوه بر این، افزایش رضایت از صلح وجود داشت. قدرتهای بزرگ 40 سال در هیچ جنگی در اروپا شرکت نکرده بودند. البته بحران‌هایی وجود داشت؛ در مراکش در سالهای 1905-1906 و بار دیگر در 1911، در بوسنی در 1908 و جنگ‌های بالکان در 1912-1913، اما همه آنها قابل مدیریت بودند. با این حال، سازش های دیپلماتیک که این درگیری ها را حل کرد، موجب ناامیدی و افزایش حمایت از تجدیدنظرطلبی شد. بسیاری از رهبران به این باور رسیدند که یک جنگ سرنوشت ساز کوتاه که با پیروزی قدرتمندان همراه می شود، یک تغییر خوشایند خواهد بود.

سومین علت از بین رفتن انعطاف‌پذیری در نظم بین المللی اوایل قرن بیستم، سیاست آلمان بود که بلندپروازانه اما مبهم و گیج کننده به نظر می‌رسید. یک ناشی‌گری وحشتناک در مورد تلاش قیصر ویلهلم دوم برای کسب قدرت بیشتر وجود داشت. چیزی مشابه را می توان در آینه "رویای چین" که رئیس جمهور شی جین پینگ با کنار گذاشتن رویکرد صبورانه دنگ شیائوپینگ و افراط در دیپلماسی ملی گرایانه "گرگ جنگجوی" چین می‌پرورد، مشاهده کرد.

سیاست گذاران امروز باید نسبت به ظهور ناسیونالیسم در چین و همچنین شووینیسم پوپولیستی در ایالات متحده هوشیار باشند. از ترکیب این پدیده‌ها با سیاست خارجی تهاجمی چین و سابقه اختلافات و ناسازگاری‌ها بر سر تایوان، چشم انداز تشدید ناخواسته تنش ها بین دو قدرت حاصل می‌شود. همانطور که کلارک می گوید، هنگامی که فجایعی مانند جنگ جهانی اول رخ می دهد، «آنها احساس ضرورت خود را به ما تحمیل می کنند، یا دست‌کم به نظر می رسد که چنین می کنند».

اما در سال 1914، کلارک نتیجه می گیرد، «آینده هنوز روشن بود. با وجود تشدید تنش میان دو اردوگاه مسلح اروپا، نشانه هایی وجود داشت که حاکی از این بود که لحظه رویارویی بزرگ در حال عبور است». یک استراتژی موفق باید از سندرم خواب‌گردی جلوگیری کند.

در سال 1914 اتریش از ناسیونالیسم جدید صربستان خسته شد. ترور سردار اتریشی توسط تروریست صرب، بهانه کاملی برای اولتیماتوم بود. قیصر آلمانی قبل از عزیمت به تعطیلات تصمیم گرفت با صدور چک سفید امضای دیپلماتیک به اتریش، مانع پیشروی روسیه شود و از متحد اتریشی خود حمایت کرد. وقتی برگشت و فهمید که چگونه اتریش آن را پر کرده است، سعی کرد آن را پس بگیرد، اما دیگر دیر شده بود.

ایالات متحده امیدوار است از یک‌سو مانع اقدام قهری چین شود و از سوی پیگر مایل است محدودیت قانونی تایوان که از نگاه چین یک استان متمرد است را حفظ کند. سالهاست که سیاست آمریکا برای جلوگیری از اعلام استقلال قانونی تایوان و همچنین ممانعت از چین برای بکارگیری قوه قهریه علیه این جزیره طراحی شده است. امروزه برخی تحلیلگران هشدار می دهند که این سیاست بازدارندگی مضاعف منسوخ شده است، زیرا افزایش قدرت نظامی چین ممکن است رهبران این کشور را برای اقدام وسوسه کند. برخی دیگر معتقدند که تضمین صریح حمایت از تایوان یا اشاره ضمنی به حرکت ایالات متحده در این جهت، چین را وادار به اقدام می کند.

اما حتی اگر چین از تهاجم همه‌جانبه خودداری کند و صرفا سعی کند تایوان را با محاصره یا تصرف یکی از جزایر دریایی‌اش ناگزیر کند، اگر حادثه ای مربوط به کشتی‌ها یا هواپیماها منجر به تلفات جانی شود، همه شرط‌بندی‌ها ابطال می‌شود. همچنین اگر ایالات متحده با مسدود کردن دارایی ها یا استناد به قانون تجارت با دشمن واکنش نشان دهد، جنگ استعاری دو کشور می تواند به سرعت واقعی شود.

*س_یک استراتژی موفق در قبال چین_س*

درس های سال 1914 این است که باید مراقب راه رفتن در خواب (سندروم خوابگردی) باشید، اما راه حلی برای مدیریت مشکل تایوان ارائه نمی دهد.

راهبرد موفقیت آمیز آمریکا در قبال چین از داخل آغاز می شود. این امر مستلزم حفظ نهادهای دموکراتیک است که متحدان را مجبور به جذب آنها می کند، سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه که مزیت تکنولوژیکی آمریکا و باز بودن این سرزمین در برابر جهان را حفظ می کند.

در خارج، ایالات متحده باید دست به تجدید ساختار و بازآرایی نیروهای نظامی قدیمی خود بر مبنای سازگاری با تغییرات تکنولوژیکی کند، ساختارهای اتحادها از جمله ناتو و ترتیبات با ژاپن، استرالیا و کره جنوبی را تقویت کند، روابط با هند را گسترش دهد، نهادهای بین المللی که ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم برای تعیین استانداردها و مدیریت وابستگی متقابل ایجاد کرد را تکمیل و تحکیم کند، و تا آنجا که ممکن است در مورد مسائل فراملی با چین همکاری کند. تا کنون، دولت بایدن چنین استراتژی را دنبال کرده است، اما 1914 یک یادآوری همیشگی در مورد ضرورت احتیاط است.

در آینده نزدیک، با توجه به سیاست‌های قاطعانه شی، احتمالا ایالات متحده مجبور خواهد بود زمان بیشتری را در بخش رقابت‌جویانه این معادله صرف کند. اما چنین استراتژی‌ای می تواند موفقیت آمیز باشد، درصورتی‌که ایالات متحده از شیطان‌سازی ایدئولوژیک و تشابهات گمراه کننده جنگ سرد اجتناب کند و اتحادهای خود را حفظ کند.

در سال 1946، جورج کنان به درستی تقابل چند دهه ای با اتحاد جماهیر شوروی را پیش بینی کرد. ایالات متحده نمی‌تواند چین را مهار کند، اما می‌تواند با شکل دادن به محیطی که در آن رشد می کند، انتخاب‌های چین را محدود کند. اگر روابط چین و آمریکا دست پوکر بود، آمریکایی‌ها تشخیص می‌دادند که دست خوبی به آنها رسیده و از تسلیم شدن در برابر ترس یا اعتقاد به افول ایالات متحده اجتناب می کردند، اما اگر با یک دست خوب، بد بازی کند، می تواند بازنده باشد.

جوزف نای، استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد *س_آتش جنگ‌جهانی سوم از دریای جنوبی چین برمی‌خیزد؟_س*

همانطور که پیش‌تر در مقاله «کشورگشایی چین، جرقه جنگ‌جهانی سوم؟» تشریح شد، این که آیا و کجا چین قلمرویی را تصرف می کند، حقایق تعیین کننده در مورد قرن بیست و یکم خواهد بود. با افزایش قدرت اقتصادی و نظامی این کشور، اختلافات با بسیاری از همسایگانش می‌تواند منجر به جنگ شود.

هیچ جا جاه طلبی‌های سرزمینی چین بیشتر از جزایر اسپراتلی در دریای چین جنوبی تنش ایجاد نکرده است. چین ادعای حاکمیت بر همه جزایر اسپراتلی را دارد اما در حال حاضر تنها اندکی از آنها را اشغال کرده است. ویتنام، فیلیپین، مالزی و تایوان بقیه را کنترل می کنند. این جزایر آنقدر کوچک هستند که طبق قوانین بین المللی صرفا به عنوان صخره‌های عظیم شناخته می شوند، اما دقیقا همان قلمروهایی هستند که قربانی کشورگشایی می شوند. دریای چین جنوبی با چنین رویدادهایی بیگانه نیست. تاریخچه ای وجود دارد که کشورها از دست دادن جزایر کوچک برای تسخیر را پذیرفته اند و صلح را بر این قلمروهای کوچک ترجیح داده اند.

بر خلاف اغلب جزایر دورافتاده، تایوان دارای اقتصاد یکپارچه در سطح جهانی، ارتش توانمند، دموکراسی پویا و جمعیت 24 میلیون نفری است. انقیاد خشونت آمیز آن باعث ایجاد موج ناشی از شوک ژئوپلیتیک در سراسر جهان می‌شود. البت، پکن منکر این است که حمله به تایوان به منزله کشورگشایی است و در عوض، این جزیره را قلمرو قانونی اما متمرد خود می داند.

اگرچه حمله آشکار به تایوان با قالب کشورگشایی مدرن مطابقت ندارد، اما تصرف جزایر کوچک تحت تصرف تایوان منطبق بر الگوی مدرن کشورگشایی است. برنامه ریزی برای حمله احتمالی چین با استفاده از محاصره یا بمباران هوایی تایوان، در حالی که از سناریوی محتمل‌تر یعنی تسخیر جزایر دورافتاده تایوان غفلت می کنیم، اشتباه خواهد بود.

تایوان کنترل کینمن و ماتسو، جزایر واقع در محدوده توپخانه سواحل چین را در دست دارد. تصرف این جزایر به پکن این امکان را می دهد که مردم چین را دور پرچم جمع کرده، پیامی واضح از رعب و وحشت به تایوان بفرستد و در مناسب ترین زمینه ممکن درگیری نظامی ایجاد کند.

این امر همچنین واشنگتن را با مجموعه‌ای ناخوشایند از گزینه ها روبرو می کند: یا برای دفاع از جزایر کوچک در نزدیکی سرزمین اصلی چین مداخله کند یا متهم به رهایی تایوان شود.

*س_تشدید جاه طلبی تحریک‌آمیز شی در تایوان_س*

25جت جنگی، بمب‌افکن و جنگنده چینی در منتهی الیه جنوب تایوان به پرواز درآمدند، رخدادی که هدف از آن قدرت‌نمایی نظامی پکن در اول اکتبر، روز ملی چین بود.‌

بر اساس گزارش نیویورک تایمز این پروازهای هشدارآمیز تا روز دوشنبه ادامه داشت، یعنی زمانی که 56 هواپیمای جنگی پدافند هوایی تایوان را به آزمایش گذاشتند. این مانور نظامی تهدیدآمیز در حالی رخ داد که ایالات متحده به چین هشدار داده بود که از هرگونه فعالیت نظامی تحریک آمیز که میتواند صلح و ثبات منطقه را تحت‌الشعاع قرار دهد، پرهیز کند. با این همه پکن طاقت نیاورد.

با تشدید چنین برخوردهایی، طبیعتا توازن قوا در اطراف تایوان به شکلی اساسی تغییر خواهد کرد و یک وضعیت بغرنج چنددهه‌ای را در آینده وارد مرحله‌ای تازه و در عین حال خطرناک می‌کند.

پس از مخالفت با خواست رهبران حزب کمونیست چین جهت وحدت با تایوان بعد از بیش از 70 سال، این منطقه اکنون در قلب اختلاف‌های عمیق میان چین و ایالات متحده قرار دارد. سرنوشت این جزیره دارای این پتانسیل است که نظم منطقه‌ای را تغییر دهد و حتی زمینه را برای برافروخته شدن آتش جنگ نظامی به شکلی عامدانه یا غیرعامدانه هموار کند.

*س_عایق روی سیم‌های رابطه، تحلیل رفته‌است_س*

دنی راسال، دستیار پیشین وزیر خارجه می‌گوید: عایق تعریف‌شده روی سیم‌های روابط بسیار نازک شده و از همین رو تصور برخورد سیمهای متقاطع و متعاقب آن آتش‌سوزی، رخدادی دور از ذهن نیست.

قدرت مانور چین برای نخستین بار دورنمای فتح تایوان را ترسیم کرد، تصویری که میتواند وسوسه‌برانگیز باشد. ایالات متحده درصدد است تا هرگونه تهاجمی را در نطفه خنثی کند، با اینهمه نظاره‌گر تضعیف تسلط نظامی خود در آسیاست. در طرف مقابل نیز آمادگی نظامی تایوان بسیار پایین است؛ حتی مردم به شکلی فزاینده در برابر اتحاد مقاومت می‌کنند. ایوان مدیروس، عضو شوای امنیت ملی دوران اوباما در این باره میگوید: مسئله تایوان به موضوع نمایشی و نه درام واقعی در میانه رقابت‌های استراتژیک ایالات متحده و چین تبدیل شده است.

در این میان گروهی از ناظران با اشاره به قدرت رو به افزایش شی جین پینگ می‌گویند: از آنجایی که شی قصد دارد در سال 2022 برای سومین بار عنوان ریاست را از آن خود کند، شاید ناچار شود تایوان را تسخیر کند تا دوران قدرتش را به این طریق مزین کند.

شی روز شنبه گفت «استقلال تایوان تهدیدی در کمین برای تجدید قوای ملی است؛ از همین رو چین خواستار اتحاد مسالمت‌آمیز است. هیچکس نباید عزم راسخ، اراده محکم و توانایی بالای مردم چین در دفاع از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی را دست‌کم بگیرد».

*س_تردید در عزم آمریکا برای دفاع از تایوان_س*

در این میان تعداد کمی هستند که میگویند جنگ قریب‌الوقوع یا از پیش تعیین شده است، آن هم با وجود آنکه پس‌لرزه‌های اقتصادی و دیپلماتیک این رویداد برای پکن سرسام‌آور خواهد بود. با این حال، حتی اگر پرواز جنگنده‌های چینی را نوعی فشار سیاسی قلمداد کنیم نه مقدمه‌ای برای جنگ، در آن صورت تلاش‌های پکن برای حفظ تایوان به یک معامله پیچیده تبدیل خواهد شد.

آمریکا تا همین اواخر بر این باور بود که قادر است جاه‌طلبی‌های سرزمینی پکن را مهار کند؛ با این همه برتری نظامی که مدتها آمریکا بر آن تکیه داشت، امروز دیگر کافی نیست. اعتمادبه‌نفس چین افزایش یافته، شاید به این دلیل که شی به مردمش القا کرده که قدرت آمریکا تضعیف شده است. شکست ایالات متحده در مبارزه با کووید19 و تحولات سیاسی دیگر چنین دیدگاهی را تقویت کرد. برخی از مشاوران و افسران در چین بر این باورند که آمریکا دیگر اراده‌ای برای اعزام نیرو در صورت وقوع جنگ در تایوان ندارد.

در تایوان تحریکات نظامی پکن موجب تقویت حمایت سیاسی از تسای اینگ ون، رئیس‌جمهوری این جزیره شد که به دنبال ایجاد رابطه با کشورهایی است که به شکل روزافزونی نسبت به چین محتاطانه‌تر برخورد می‌کنند. دولت بایدن با امید به تاخیر افتادن جنگ یا جلوگیری از نیاز به مداخله نظامی آمریکا، در تلاش است توان دفاعی تایوان و جایگاه بین‌المللی این سرزمین را تقویت کند.

*س_شمارش معکوس برای نبرد بزرگ؟_س*

جیا چینگ گو، استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه پکن که به دولت چین مشاوره می‌دهد، اخیرا در این باره نوشته، سه طرف شاهد روابط متقابلشان در یک مارپیج مخرب هستند. فرآیند تعاملات شرورانه میان تایپه، پکن و واشنگتن شبیه شکل‌گیری طوفانی ویرانگر است.

دو روز بعد از سقوط کابل، دولت چین مانور قدرتش را در جنوب تایوان با شلیک موشک‌هایی به سمت دریا آغاز کرد؛ آن هم در شرایطی که خودروهای دو زیست ساحلی این کشور را درمینوردیدند. این یکی از بزرگترین تمرین‌ها برای شبیه‌سازی حمله به سراسر تنگه تایوان بود.

حال سوال اصلی این است، هدف شی به دست آوردن تایوان است؟ در پاسخ باید گفت رئیس‌جمهوری چین وعده داده تا جوان‌سازی ملت بزرگ این کشور را هدایت کند و در عین حال کنترل تنگه تایوان را به دست بگیرد. برخی میگویند این وعده ظرف یک دهه نه زودتر محقق می‌شود.

با این همه سیاست‌های سرکوبگرایانه چین موجب شده تا تایوان به این اتحاد رضایت ندهد؛ به ویژه بعد از آنکه شی آزادی های سیاسی در هنگ‌کنگ را محدود کرد. وحدت و الحاق تایوان از زمان مائو مطرح بود، اما برای نخستین‌بار در دوران ریاست‌جمهوری شی ارتش آنقدر قدرتمند است که می‌تواند این اتحاد اجباری و تحمیل آن را به سرانجام برساند.

باید خاطرنشان کرد که اگر چین دست به چنین اقدامی بزند، در آن صورت نبرد اقتصادی و تنش‌های بین‌المللی پایه‌های پکن را متزلزل خواهد کرد؛ علاوه بر اینکه این ماجراجویی تلفات بسیاری را نیز به دنبال دارد. از همین رو به باور تحلیلگران حتی صداهای معتدل‌تر پکن هم خواهان اتحاد مسالمت‌آمیز هستند.

همچنین بخوانید