ناامید کردن مردم از رحمت الهی حرام است
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجو، حجتالاسلام والمسلمین حسین انصاریان کارشناس مسائل دینی، به مناسبت ماه مبارک رمضان در مسجد امیر به سخنرانی پرداخته و گفت: 276 بار رحمت الهی به مناسبتهای گوناگون در قرآن مجید مطرح شده است. وی با بیان اینکه قرآن کریم با رحمت الهی شروع شده است، عنوان کرد: اولین سوره قرآن فاتحه است که در اولین آیه آن دو بار موضوع رحمت مطرح شده است، رحمان و...
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجو، حجتالاسلام والمسلمین حسین انصاریان کارشناس مسائل دینی، به مناسبت ماه مبارک رمضان در مسجد امیر به سخنرانی پرداخته و گفت: 276 بار رحمت الهی به مناسبتهای گوناگون در قرآن مجید مطرح شده است.
وی با بیان اینکه قرآن کریم با رحمت الهی شروع شده است، عنوان کرد: اولین سوره قرآن فاتحه است که در اولین آیه آن دو بار موضوع رحمت مطرح شده است، رحمان و رحیم دو صفت مشبه هستند که قابل تغییر نیستند، در حقیقت و ذات آنها تغییر و تبدیلی راه ندارد.
حجتالاسلام والمسلمین انصاریان افزود: رحمت الهی بیمار فکری، قلبی و عملی نسبت به پروردگار عالم را درمان میکند و عوارض بیماریها که در اثر گناه در پرونده ثبت شده است را میبخشد. رحمت برای این است که مردم امید داشته باشند که به گناهان خود ادامه ندهند، بنابراین برای پیشگیری از ناامیدی و دلسردی رحمت مطرح شده است.
این کارشناس مسائل دینی با بیان اینکه رحمت الهی فراگیر است که یک شعاع آن در عالم هستی است، ابراز کرد: خداوند از رحمت خود به هر کس و هرچه را که لایق بوده داده است که شعاع خاص آن هم مربوط به انسانها است. انسانهایی که معصوم هستند پرونده ویژه دارند و کمبودی ندارند هرگز ناامید و دچار وسوسه نمیشوند، این رحمت متوجه بیماران است دین دستور اکید دارد و از کتب معتبر ما هست که احدی را از رحمت خداوند ناامید نکنید این عمل حرام است.
وی با استناد به روایتی بیان کرد: یک کاروان از مدینه به مکه میرفت شخصی که برادرزاده او در این کاروان بود و عموی خود را که واجب الحج بود در این کاروان آورده بود. عموی او در حال سفر تمام نمازها را طبق دستور خلفای سقیفه به صورت کامل میخواند، بقیه کارهای حج را هم میخواست به فتوای علمای سقیفه انجام دهد. بین راه مکه و مدینه مریض شد و به حال احتضار افتاد، برادرزاده او با دلسوزی بالای سر عموی خود نشست و گفت داری میروی من از شما ناراحتم، این مساله را قبول کن که پس از درگذشت پیامبر (ص) حق با اهل بیت (ع) بود، در اثر اصرار، ترحم و مهربانی برادرزاده وقتی چند ثانیه مانده بود که ملک الموت او را ببرد این سخن برادر زاده را قبول کرد و فوت کرد، بر همین اساس او را طبق فقه اهل بیت (ع) کفن و دفن کردند. در کاروان تعدادی از محبان اهل بیت (ع) بحث میکردند که آیا او اهل نجات هست یا نه، سه یا چهار نفر از یاران امام صادق (ع) که در کاروان بودند محضر حضرت امام صادق (ع) آمدند و ماجرا را برای حضرت تعریف کردند، امام فرمودند شک نکنید که او شیعه ما اهل بیت (ع) از دنیا رفته است، این همان رحمت الهی است. تشیع این ارزش را دارد.
حجتالاسلام والمسلمین انصاریان بیان کرد: خداوند یک آیه در قرآن دارد که 5 بار در این آیه کلمه نور ذکر شده است و نمونه آن در قرآن نیست، قرآن به مردم آدرس این نور را نشان میدهد که دنبال آن بروند، این آیه با جار و مجرور شروع میشود، جارو مجرور هیچ زمانی در اول آیه نمیآید و اگر بیاید آیه را به آیه قبل خود وصل میکند. در این آیه می فرماید «در خانهای که کل روز و شب خدا تسبیح گفته میشود در این خانه خدا را به بیعیب و بینقص بودن ستایش میکنند، در این خانه انسانهایی هستند که که عقل، عبادت و بندگی آنها کامل است و ابداً داد و ستد گسترده و محدود آنها را از یاد یاد وجود مقدس خدا غافل نمیکند».
وی افزود: حقیقت آیه این است که این پنج نفری که زمان نزول آیه زنده بودند پیامبر (ص)، امیرمومنان امام علی (ع)، حضرت زهرا (س)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) نشان میداد. اصل وجود آنها نشان میداد که وجود خداوند یگانه است، وجود پنج تن آل عبا تسبیح خدا بودند. یعنی تمام حرکات درونی و بیرونی آنها بی عیب و نقص بودن خداوند را فریاد میزد. بی عیب و نقص بودن آنها نشانگر بی عیب و نقص بودن خداوند است. پس از سقیفه تا الان چقدر انسان را از این تسبیحات الهی قیچی کردند که اگر قیچی نمیکردند آنها هم خدا را از هر عیب و نقصی منزه میدانستند.
این کارشناس مسائل دینی در پایان خاطرنشان کرد: در تفاسیر قرآن است که وجود مبارک رسول خدا (ص) به عیادت جوانی آمدند که در حال مرگ بود، پیامبر (ص) به جوان گفت لا اله الا الله بگوید. دوبار یا سه بار نگفت، وقتی پیامبر (ص) دیدند زبان او بند آمده و لا اله الا الله نمیگوید و با نفرت از خدا از دنیا میرود. فرمودند مادر او را آوردند پیامبر (ص) فرمودند فرزند خود را ببخش، زیرا او مادر خود را چنان زده بود که چشمهای مادر کور شده بود، مادر نپذیرفت، پیامبر (ص) فرمودند که هیزم بیاورید در گوشه حیاط جمع کنید که جوان را در آن قرار دهند، مادر گفت برای چه هیزم میآورید، پیامبر (ص) فرمودند که میخواهیم او را بسوزانیم مادر گفت من او را بزرگ نکردم که شما آتش بزنید، من از او گذشت کردم او را آتش نزنید. پیامبر (ص) دوباره تلقین داد و او تشهد خود را گفت و با ایمان به خدا از دنیا رفت، این رحمت الهی است که انسان را از جهنم بیرون میکشد.