نامزدهای تأیید شده؛ تعداد مهم است یا نمایندگی اضلاع سیاسی / چرا مقایسه با دهه 60 نادرست است؟
هر چند برخی تصور میکنند قرار است به مدل دهه 60 بازگردیم ولی در آن مدل رقابت اصلی بر سر نخستوزیر و به خاطر آن کرسیهای مجلس بود و بعد از بنیصدر برای ریاست جمهوری رقابت درنمیگرفت...
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - خبرگزاری جمهوری اسلامی جدولی منتشر کرده که نشان میدهد در هر یک از ادوار انتخابات ریاست جمهوری چند صد نفر ثبتنام ودر نهایت چند نفر تأیید شدهاند.
این جدول اگرچه به لحاظ عددی درست است اما نکاتی را پیرامون آن میتوان یادآور شد: 1. از تعبیر «احراز صلاحیت» استفاده شده حال آن که در دهه اول جمهوری اسلامی چنین تعبیری به کار نمیرفت و پس از تفسیر شورای نگهبان از واژه «نظارت» به «نظارت استصوابی» به کار میرود. بنا بر این قرار دادن ذیل این عنوان برای دورههای دهه اول نادرست است. 2. به دوره اول اشاره نشده است. هر چند در ذهن مخاطب این تصور پدید میآید که به خاطر پیروزی ابوالحسن بنیصدر و انتخاب او به عنوان اولین رییس جمهوری ایران است ولی ذکر نام او در بطن یک رخداد تاریخی منعی ندارد. بلکه به سبب آن است که در آن زمان هنوز شورای نگهبان شکل نگرفته بود. با این حال قابل ذکر است که هیأتی تشکیل شد و مسعود رجوی را به خاطر آن که به قانون اساسی رأی نداده بود کنار گذاشت و به تعبیر امروز رد صلاحیت کرد. 3. هر چند شورای نگهبان از ابتدا دخالت داشته اما فعال مایشاء نبوده و در سال 1364 نیز اگرچه نپذیرفتن مهندس بازرگان به خاطر نظر شورای نگهبان بود و میان او و آیتالله ابوالقاسم خزعلی مکاتباتی صورت گرفت اما این نظر از طریق وزارت کشور اعمال میشد و در خاطرات آقای ناطق نوری هم انعکاس یافته است. 4. داستان ریاست جمهوری در ایران اگرچه تاریخی 42 ساله دارد اما به چند فصل تقسیم می شود: فصل اول همان دوره نخست است که نه شورای نگهبانی در کار بود و نه هیچ یک از روحانیون نامزد شد. فصل دوم پس از عزل بنیصدر تا بازنگری در قانون اساسی و حذف نخست وزیر را دربر میگیرد.
فصل سوم دو دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی از 68 تا 76 و قبل از دوم خرداد 1376 را شامل میشود.
فصل چهارم با دوم خرداد 76 شروع می شود و اگرچه در بطن خود منتد جدی دوم خرداد - محمود احمدینژاد - را هم پرورانده اما تا 1400 ادامه مییابد و و تصور میشود انتخابات 28 خرداد آغاز فصل پنجم باشد. ویژگی فصل اول رقابت حداکثری در غیاب شورای نگهبان است و نامزدهایی که غالبا ملی و مصدقی بودند. ویژگی فصل دوم ریاست جمهوری، اجماع بر سر نامزد مورد توافق جناحهای مختلف حاکمیت پس از حذف لیبرالها و ملی هاست. درفصل سوم رییس جمهوری، رییس دولت هم شد و اقتدار او با حذف نخست وزیر افزایش یافت و در فصل چهارم در هر دوره رقابت شکل گرفت. به نظر می رسد فصل پنجم معطوف به رویکرد فصل دوم باشد اما تفاوت جدی در این است که در دهه 60 و پس از حذف اولین رییس جمهور جناح چپ ترجیح می داد بر سر نخست وزیر رقابت کند یا چانه بزند و کاری با ریاست جمهوری نداشت و به همین خاطر در سه دوره انتخابات (دو بار در سال 60) و یک بار در سال 64 افرادی از جناح راست و غیر جدی با نامزد اجماعی نظام رقابت میکردند. در سال 68 هم حضور هاشمی رفسنجانی این مجال را آنها می ستاند و از این رو از 76 کلید زدند. هر چند که انکار نمی توان کرد رقابت احمد توکلی با هاشمی در سال 72 هم خلاف انتظار و جدی بود و اول بار در کردستان ابراز مخالفت با نماد وضع موجود در قالب رأی به احمد توکلی جلوه کرد و بهد در هر دوره «نه» ها با نام های دیگری نوشته شد و از همه جالب تر سال 84 بود که «نه» به دو نام مخالف هم ترجمه شد: هم هاشمی رفسنجانی و هم احمدی نژاد. این توضیحات برای این بود که بدانیم رد صلاحیت ها از فصل سوم به بعد معنی دار است و به قبل نمی توان ارجاع داد. 5. مشکل یا کژتابی دیگر این جدول این است که رد صلاحیت شدگان در هر دوره 4 دسته بوده اند: اول چهره های گمنام که افکار عمومی از ثبت نام آنان تعجب می کند و رد آنان اعتراض و شگفتی دربرندارد. دسته دوم سرشناس اما غیر سیاسی. مانند زنده یاد ناصر حجازی که مشهور بود و محبوب اما نه در دنیای سیاست با این حال مانند دسته اول همه به اپلزوم حذف اینان معتقد نبودند و گفته می شد مردم باید انتخاب کنند و آقای رجب علی طاهری که یک دوره نماینده مجلس بوده و در سال 72 تأیید شد چه ارجحیتی بر ناصر حجازی داشته است؟ با این حال این توجیه وجود داشت که قانون اساسی شرط رجل سیاسی و مذهبی گذاشته است و ناصر حجازی رجل سیاسی یا مذهبی نبوده است. دسته سوم چهره های سرشناس اما ملی یا ملی مذهبی یا خانم ها مثل اعضای ارشد نهضت آزادی یا خانم اعظم طالقانی. اینها هم غیر خودی شده بودند. دسته چهارم اما خودی هایی بودند که دایره حذف آنها گسترش یافت. در واقع اگر جدولی بر مورد چهارم متمرکز شود آنگاه می توان به نتایج دقیق تری دست یافت. به عبارت دیگر هفت نامزد تأیید شده را نباید با نسبت کل ثبت نامی ها که بیشتر آنها سیاسی نبودند سنجید. یا حتی سرشناسان غیر سیاسی که این بار انگشت شمار بودند. یا حتی دسته سوم که غالبا درگذشته اند و ترجیح می دهند در قالب کلی جبهه اصلاحات ایران فعالیت کنند. بلکه اگر به نسبت چهره های سیاسی و خودی شامل اصول گرایان میانه سنجیده شود جدول گویاتر خواهد بود. به عبارت روشن تر در این دوره بیش از اسامی، اضلاع حذف شدهاند. اگر پیش از این تنها ضلع ملی مذهبیها حذف می شدند و به مرور اصلاح طلبان رادیکال و بعد اصولگرایی احمدی نژادی، حالا غیبت اضلاع دیگر هم مشهود است. از این رو میتوان گفت تعداد ملاک نیست. ممکن است در انتخاباتی تنها دو نامزد اصلی حاضر باشند و هر دو هم روحانی مانند سال های 76 و 96 و کاملا رقابتی باشد و به افزایش نرخ مشارکت بینجامد و در دوره ای مانند سال 80 تعداد نامزدها به ده نفر هم برسد و نرخ مشارکت پایین بیاید. راستی می دانید در سال 80 یعنی درست 20 سال پیش محافظه کاران سنتی یا اصول گرایان اعم از میانه یا رادیکال که نامزد مشخصی در رقابت با خاتمی معرفی نکرده بودند بعد از انتخابات روی شمار شهروندانی که شرکت نکرده بودند مانور می دادند؟ چون نه از افزایش آرای خاتمی از 20 به 22 می توانستند گفت نه از آرای کم رقبای او به گونه ای که آرای سه نفر کمتر از باطله ها بود. به همین خاطر روزنامه رسالت در سرمقاله خود به تعداد شهروندان واجد شرایط که در انتخابات ریاست جمهوری سال 80 شرکت نکردند استناد کرد!
با این اوصاف به قاعده باید روشن شده باشد که مقایسه با دهه 60 نادرست است به دلیل:
اول: در دهه 60 رقابت اصلی بر سر نخست وزیر شکل می گرفت چون ریاست دولت با او بود. حتی در دوره اول هم بعد از حذف جلال الدین فارسی حزب جمهوری اسلامی سرمایه خود را صرف حسن حبیبی نکرد و نامزد نداشت و به عوض آن مجلس را به دست آورد و توانست محمد علی رجایی را به بنیصدر، تحمیل کند.
دوم: از دوم خرداد 1376 به این سو تصور مردم از مذل انتخابات در جمهوری اسلامی همان است و اکثریت جامعه مدل دهه 60 را به یاد نمی آورد.
سوم: اهمیت محذوفان این دوره به شهرت و انتساب شان به جریانات میانه است.
لینک کوتاه: asriran.com/003IaI