یک‌شنبه 4 آذر 1403

نسل جدید سرمایه‌داران بی‌رحم؛ علیه هرکه بخواهیم کودتا می‌کنیم

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
نسل جدید سرمایه‌داران بی‌رحم؛ علیه هرکه بخواهیم کودتا می‌کنیم

زمان آن رسیده که این نمایش خطرناک آینده فناوری را تعطیل کنیم، و به‌جای ادامه‌دادن به فراهم‌کردن بودجه برای خیال‌پردازی‌های آن‌ها، جهان را از نسل جدید سرمایه‌داران بی‌رحم و طماع پس بگیریم. این‌ها نیمه‌خدایانی نیستند که ما دنبالشان هستیم.

میلیاردر‌ها مدت‌هاست که وجود دارند، اما سلاطین فناوری امروز با ثروتمندان گذشته فرق دارند. با خواندن درمورد پناهگاه‌های آخرالزمانی، راهکار‌های خون‌آشام‌گونه برای طول عمر بیشتر، اعلامیه‌های عجیب‌وغریب در رسانه‌های اجتماعی، برنامه‌های اختصاصی فضایی، و جاه‌طلبی‌ها برای ساخت جهان مجازی، یادمان می‌رود آن‌ها بازیگران سریال‌های واقع‌نما یا شخصیت‌های قسمت جدید فیلم «انتقام‌جویان» نیستند. میلیاردر‌های امروزی، برخلاف اسلاف خود، آرزوی ساختن بزرگ‌ترین خانه شهر را در سر ندارند. پس آن‌ها چه رویایی دارند؟

به گزارش ترجمان، حتی زوال آن‌ها نیز دیدنی است. نسخه امروزی ایکاروس 1 که بسیار نزدیک به خورشید پرواز می‌کرد، سم بنکمن فراید، خدای بدنام رمزارزها، در این ماه سقوط کرد و سوخت، و زندگی‌نامه پرحرارت مایکل لوییس - به سوی بیکران -2 درباره این کلاه‌بردار را به داستان یک ابرشرور تبدیل کرد. حتی محکومیت احتمالی او به 115 سال زندان هم به نظر می‌رسد بیشتر مناسب شخصیت‌های عجیب‌وغریب کتاب‌های کمیک - مانند جوکر که او را به بیمارستان روانی آرکهام بردند - باشد تا یک معامله‌گر خوره و فاسد رمزارز.

اما این روشی است که این نسل از میلیاردر‌های فناوری در پیش گرفته‌اند. ایلان ماسکی که از زندگی‌نامه‌اش، نوشته والتر ایساکسون، می‌شناسیم از خود سلفی‌هایی به اشتراک می‌گذارد در قامت دکتر استرنج، شخصیت کمیک‌های مارول - جادوگری بزرگ که از زمین در برابر تهدید‌های ماوراء‌الطبیعی محافظت می‌کند. ماسک به قدری شیفته شخصیت‌هایی مانند مرد آهنی است که بازیگر نقش او، رابرت داونی جونیور، و کارگردان فیلم، جان فاورو، را به بازدید از کارخانه اسپیس ایکس دعوت کرد. چنان‌که گویی باور دارد توانایی‌های رزمی این شخصیت‌ها را دارد، در ماه ژوئن رفیق ابرانسان خود، مارک زاکربرگ، را به چالش «مبارزه در قفس» دعوت کرد؛ پس از اینکه او نرم‌افزاری را برای رقابت با توئیترِ غرق در مشکلات راه‌اندازی کرد. ماسک و زاک مثل ابرقهرمانان یا شاید کشتی‌گیران حرفه‌ای برای هم کُری می‌خوانند. ماسک توئیت کرده بود که «من آماده مبارزه در قفس هستم، اگر او آماده باشد»؛ و زاک در بخش تردز اینستاگرام پاسخ داد: «آدرس بفرست».

میلیاردرها، یا هم‌ردیف‌هایشان، مدت‌هاست که وجود دارند، اما سلاطین فناوری امروز، همان‌گونه که در کتاب‌های اخیر بی‌پروا درباره‌شان گفته شده، فرق دارند. با خواندن درمورد پناهگاه‌های آخرالزمانی، راهکار‌های خون‌آشام‌گونه برای طول عمر بیشتر، اعلامیه‌های عجیب‌وغریب در رسانه‌های اجتماعی، برنامه‌های اختصاصی فضایی، و جاه‌طلبی‌ها برای ساخت جهان مجازی، یادمان می‌رود آن‌ها بازیگران سریال‌های واقع‌نما یا شخصیت‌های قسمت جدید فیلم «انتقام‌جویان» نیستند.

میلیاردر‌های امروزی، برخلاف اسلاف خود، آرزوی ساختن بزرگ‌ترین خانه شهر را در سر ندارند، بلکه آرزوی ساخت بزرگ‌ترین کلونی روی کره ماه، پناهگاهی زیرزمینی در نیوزیلند، یا سرور ابری واقعیت مجازی را در سر می‌پرورانند. درمقابل، سلاطین دوران‌های طلایی گذشته، هر قدر هم که حرص و ولع داشتند، همچنان خود را انسان‌هایی عضو جامعه مدنی می‌دانستند. به نظر می‌رسد میلیاردر‌های امروزی حقوق شهروندی و شهروندان را موانعی بر سر راه پیشرفت خود، قربانیان ناگزیرِ رشد شرکت‌هایشان، و آثار غم‌انگیز تمدنی می‌دانند که در استعمار اجتناب‌ناپذیر بُعد بعدی پشت سر خواهند گذاشت.

درحالی‌که طرح 193هکتاری پیتر تیل برای فرار از «روز قیامت»، که با آب گرم، سالن مدیتیشن و کتاب‌خانه تکمیل شده بود، درنهایت به دلایل زیست‌محیطی رد شد، او همچنان می‌خواهد جامعه‌ای نوپا بسازد که در اقیانوس شناور باشد، جایی که این به‌اصطلاح دریانشینان بتوانند دور از قوانین حکومتی و همچنین هر فاجعه‌ای که ممکن است در خشکی برای ما رخ دهد زندگی کنند.

جف بزوس برای فرار از مشکلات «کوتاه‌مدت»، مانند فقر و آلودگی، ساخت میلیون‌ها کلونی فضایی را در سر می‌پرورد که تریلیون‌ها نفر را در ماه، سیارک‌ها و دیگر بخش‌های منظومه شمسی در خود جای می‌دهند، جایی که ساکنانش منابعِ فضا را برای خود و افراد باقی‌مانده روی زمین برداشت خواهند کرد. ایلان ماسک اطمینان دارد که تا سال 2050، با هزینه‌ای بالغ بر 10 میلیارد دلار برای هر نفر، شهری با جمعیت یک میلیون نفر در مریخ خواهد ساخت. مدیر چت‌جی‌پی‌تی، سم آلتمن، که هیئت‌مدیره در هفته جاری او را پیش از بازگشت دراماتیکش از سمت مدیرعاملی برکنار کرد، می‌خواهد شعور و آگاهی خود را در فضای ابری بارگذاری کند (البته اگر هوش مصنوعی‌هایی که او در ساختشان کمک کرده و اکنون از آن‌ها می‌ترسد به او اجازه دهند).

در کمال تعجب، با اینکه طرح‌های آن‌ها عجیب‌وغریب‌تر است، اما در مقیاس فردی، میلیاردر‌های امروزیِ صنعت فناوری از همتایان خود در اوایل قرن بیستم ثروتمندتر نیستند. با احتساب تورم، ثروت 336 میلیارد دلاری جان راکفلر و 309 میلیارد دلاری اندرو کارنگی بیش از ثروت 231 میلیاردی ماسک، 165 میلیاردی بزوس و 114 میلیارد دلاری گیتس است.

پیتر تورچین در کتاب خود، زمان‌های پایان 3، درباره ثروت بیش از حد خواص و آنچه این ثروت به بار می‌آورد صحبت کرده است. او در این کتاب به‌نوعی وقایع‌نگاری کرده و می‌گوید امروزه میلیونر‌ها و میلیاردر‌های بسیار بیشتری نسبت به دوران طلایی وجود دارند، و درمجموع سهم بسیار بیشتری از ثروت جهانی را نزد خود جمع کرده‌اند. در سال 1983، 66 هزار خانوار با دارایی حداقل 10 میلیون دلار در ایالات‌متحده وجود داشت که تا سال 2019 این عدد با احتساب تورم تعدیل‌شده به 693 هزار خانوار افزایش یافته است. در عصر صنعتی، محدودیت‌های دنیای واقعی میزان تجمیعی کل ثروت خواص را محدود می‌کرد. آن‌ها فقط می‌توانستند راه‌آهن‌های بسیار، کارخانه‌های فولاد و چاه‌های نفت احداث کنند. کالا‌های مجازی مانند لایک، بازدید، رمزارز و مشتقات آن‌ها می‌توانند به‌شکل تصاعدی تکثیر شوند.

شواهدی که ما از عملکرد آن‌ها در دنیای واقعی می‌بینیم بیشتر به‌شکل آسیب بیرونی است. کسب‌وکار‌های دیجیتال به برده‌داری معادن در آفریقا، تخلیه زباله‌های سمی در چین، تسهیلِ تضعیف دموکراسی در سراسر جهان، و انتشار اطلاعات نادرست و برهم‌زننده ثبات برای کسب سود وابسته هستند - و همه این‌ها برخاسته از رویکرد جامعه‌ستیزانه ناشی از مدیریت از راه دور است.

درواقع، بی‌اعتنایی طبقه میلیاردر جدید به مردم و کشور‌ها توأم با نخوت و تکبری است که به‌سختی می‌توان برای چنین رفتاری سابقه تاریخی پیدا کرد. زاکربرگ برای اینکه الگویی برای خود بیابد به سراغ آگوستوس سزار رفت. این امپراتور در نظر او خیلی تحسین‌برانگیز است، طوری که همه فکر و ذکر زاکربرگ این شده که چطور هرچه بیشتر شبیه او شود. او مدل مو‌های خود را مانند آگوستوس درآورده است؛ همسرش به‌شوخی می‌گوید که در ماه عسل آن‌ها سه نفر بودند که به رم سفر کردند: مارک، آگوستوس و خودش. او نام دختر دومش را آگوست گذاشته، و پایان جلسات در فیس‌بوک را با گفتن «سلطه!» 4 اعلام می‌کند.

ما باید شکرگزار باشیم که او انتخاب کرده به جای مثلاً کالیگولا از آگوستوس تقلید کند، بااین‌حال او مشتاق قدرت مطلق - و مدل موی - دیکتاتوری رومی است. زاکربرگ به نیویورکر گفت «آگوستوس با رویکردی واقعاً خشن، برای دویست سال صلح جهانی برقرار کرده است» و درنهایت اذعان کرده که «این کار بی‌هزینه نبوده و او باید کار‌های خاصی را انجام می‌داده است». همین تفکر از بالا به پایین بود که باعث شد زاکربرگ نه‌فقط هیئت نظارتی مستقل با عنوان «دیوان عالی» را در فیس‌بوک تأسیس کند، بلکه پیشنهاد دهد که این هیئت روزی دامنه فعالیت خود را گسترش دهد و تمام شرکت‌های این صنعت را در بر بگیرد.

حداقل، زاکربرگ این اقدامات ضددموکراتیک را در قالب فرامین دیکتاتوری خیرخواه بیان می‌کند. ماسک این‌چنین خویشتن‌دار نیست. در واکنش به این اتهام که دولت آمریکا کودتایی را علیه اوو مورالس در بولیوی ترتیب داده تا لیتیوم مورد نیاز تسلا را در آنجا تأمین کند، ماسک توئیت کرد «ما علیه هر کسی که بخواهیم کودتا می‌کنیم! با این مسئله کنار بیایید».

اکنون ماسک این توانایی را دارد که هر چقدر دوست دارد چنین توئیت‌هایی بزند؛ توییتر یا ایکس پلتفرم خود اوست. او آن را خرید، همین‌طور تسلا را؛ و این شاید وجه تمایز اصلی این زمانه عجیب باشد. در آخرین دوران طلایی، هر غول تقریباً یک صنعت بزرگ را در اختیار داشت و آن را کنترل می‌کرد. ممکن بود راکفلر انحصار نفت را داشته باشد، اما فولاد تحت تسلط کارنگی بود، وندربیلت کشتیرانی و راه‌آهن را داشت، و جی‌پی مورگان انحصار بانکداری را در اختیار داشت.

ماسک، علاوه‌بر اینکه مالک ایکس و تسلاست، مالک اسپیس ایکس، استارلینک، شرکت بورینگ، سولار سیتی، نورالینک، ایکس اِی‌آی نیز هست و امیدوار است روزی شرکت مالی دیگری مانند پی‌پَل داشته باشد (که مشترکاً با تیل آن را تأسیس کرد، اما سپس آن را به eBay فروخت). به همین ترتیب، بزوس فقط آمازون را در اختیار ندارد - که دست‌کم بزرگ‌ترین خرده‌فروشی جهان است - بلکه واشنگتن پست، IMDb، متروگلدوین مایر، توییچ، زوکس، کیوا، صنایع غذایی هول، رینگ، ایوونا، وان مدیکال، بلو اریجینز، و البته خدمات اینترنتی آمازون را نیز تحت تملک خود دارد که دست‌کم یک‌سوم بازار رایانش ابری را در اختیار دارد. دارایی 20 میلیارد دلاری گیتس محصول چندین شرکت مختلف، ازجمله آزور (23درصد از سهم فضای ابری)، لینکدین، اسکایپ و گیت‌هاب است. در ضمن، او 109 هزار هکتار از اراضی کشاورزی در ایالات‌متحده را نیز تحت مالکیت خود دارد.

این قدرت به‌طور بی‌سابقه‌ای گسترده است، یا همان چیزی که می‌توان به آن قدرت «افقی» گفت. موفقیت در چنین طیف وسیعی است که به میلیاردر‌های صنعت فناوری امروز برای اموری خارج از تخصصشان اعتمادبه‌نفسی کاذب داده است. گیتس، که مرتباً در مصاحبه‌های تلویزیونی توصیه‌هایی درباره واکسن و بهداشت عمومی ارائه می‌داد، درنهایت گزارشی منتشر کرد و در آن واکنش هر کشور به همه‌گیری را به‌گونه‌ای رتبه‌بندی کرد که انگار او معلمی است که بیش از مسئولین بهداشت هر کشور در این رابطه می‌داند (هیچ کشوری نمره کامل نگرفت).

در قرون نوزدهم و بیستم، صنعتگران دریافتند با کمک مالی به نهاد‌های موجود می‌توانند پول را به هر جا نیاز است برسانند، بنابراین آن‌ها به بیمارستان‌ها، کتاب‌خانه‌ها، و دانشگاه‌ها کمک مالی می‌کردند. جی‌پی مورگان درواقع دو بار به دولت فدرال آمریکا کمک مالی کرد. انسان‌دوستان میلیاردر امروزی، که اغلب از فلسفه «دیگردوستی مؤثر» حمایت می‌کنند، غالباً در قالب سهام خود به سازمان‌های خودشان کمک می‌کنند و درمورد نحوه خرج‌کردن آن خودشان تصمیم می‌گیرند، چراکه به‌هرحال آن‌ها در همه‌چیز متخصص هستند. انجمن تیل، به‌جای کمک مالی به دانشگاه‌ها، 100 هزار دلار به جوانانی می‌دهد که «می‌خواهند، به جای نشستن سر کلاس درس، چیز‌های جدیدی بسازند». در همین حال، رقابت‌هایی مانند جایزه ایکس و سینگیولَریتی یونیورسیتی 5 ماسک بر «فناوری‌هایی افزایش‌یاب» 6 تمرکز دارند که «چالش‌های بزرگ جهانی» را حل می‌کنند. چنین پروژه‌های بلندپروازانه‌ای برای تشویق تفکراتی است که «قصد دارند چیزی را ده برابر بهتر کنند».

سخنان و اقدامات آن‌ها نشان‌دهنده رویکردی به زندگی، فناوری و کسب‌وکار است که من آن را «ذهنیت» 7 می‌نامم، باوری که طبق آن با پول کافی می‌توان از آسیب‌های ناشی از کسب درآمد به این شیوه فرار کرد. بنا بر این باور، با نبوغ و فناوری کافی، آن‌ها می‌توانند از مرتبه موجودات فناپذیر فراتر رفته و همه با هم در مرتبه یا سیاره‌ای کاملاً متفاوت حضور داشته باشند.

آن‌ها با تلفیق برداشتی تحریف‌شده از نیچه و برداشتی دقیق از آین رند به این باور رسیده‌اند که اگرچه «خدا مرده است»، ابرانسان آینده می‌تواند از عقل محض برای فراتررفتن از ارزش‌های سنتی - مذهبی و بازسازی جهان «به نفع خود» استفاده کند. زبان نیچه، به‌ویژه خارج از بافت آن، توجیهی برای فناوران خواستار ابرانسان فراهم می‌کند تا قدرتی فراانسانی در خود ببینند. تیل در کتاب خود، صفر به یک 8، مستقیماً از نیچه نقل قول می‌کند تا به‌نفع برتری فرد استدلال کند: «جنون در افراد نادر است، اما در گروه‌ها، احزاب، ملت‌ها و اعصار قاعده است». تیل گفته است «من دیگر باور ندارم که آزادی و دموکراسی با یکدیگر سازگاری داشته باشند». این تصویر تحریف‌شده از ابرانسان در قامت خالقی خداگونه، که با اعتمادبه‌نفس بر دیدگاه روشن خود مبنی بر اینکه چیز‌ها باید چگونه باشند پافشاری می‌کند، یک مؤلفه اساسی از «ذهنیت» است. بدون چنین تفکر تمامیت‌خواه و سلطه‌جویانه‌ای، سهامتان رشدی قابل توجه را تجربه نخواهد کرد.

تیل می‌گوید هر ایده کسب‌وکار جدیدی باید به‌مراتب بهتر از چیزی باشد که اکنون وجود دارد. خودتان را با دیگران مقایسه نکنید؛ درعوض، در یک سطح بالاتر از توده‌های رقیب عمل کنید. در نظر تیل، این کار نیازمند چیزی است که او آن را «خوش‌بینی محض» می‌نامد. اغلب کارآفرینان بیش از حد فرایندگرا هستند، و تصمیمات کوچک را بر اساس نحوه واکنش بازار اتخاذ می‌کنند. به‌جای این کار، آن‌ها باید مانند استیو جابز یا ایلان ماسک باشند و، با دیدگاه منحصربه‌فرد خود، بدون توجه به هر چیزی به کار خود ادامه دهند. خوش‌بین محض بازخورد‌ها را در نظر نمی‌گیرد، بلکه با طرح جدید خود برای دنیایی بهتر به سمت جلو پیش می‌رود. این کار از هیچ اتفاق می‌افتد، عملاً «از صفر به یک». درنتیجه، تیل مثل ابرشروری که چشمی همه‌چیزبین می‌سازد یک سیستم عظیم تحلیل داده به نام پالانتر ایجاد کرده که از طریق آن می‌تواند تهدیدات را مشاهده و پیش‌بینی کند، قبل از اینکه حتی پدیدار شوند؛ همه این‌ها در حالی است که او خود را برای آرماگدون 9 آماده می‌کند.

زاکربرگ نیز با پیروی از توصیه‌های سرمایه‌گذار و مربی سابقش، تیل، به دنبال این است که بسیار فراتر از این رقابت برود.

فیس‌بوک یکی از اولین و موفق‌ترین جمع‌کننده‌ها 10 بود که از رقابت اجتماعی کاربران کسب سود کرد، فارغ از اینکه کدام‌یک از این صفحات شبیه به هم بیشترین لایک را به دست آورد. فیس‌بوک ما را از وب 1.0 به وب 2.0 آورد. با افزایش رقابت میان شبکه‌های وب 2.0، زاکربرگ دوباره «فراتر» رفت تا بر ترکیبی نامشخص از واقعیت مجازی، رمزارز و هوش مصنوعی که آن را «وب 3» نامید ادعای حاکمیت کند.

همان‌گونه که یانیس واروفاکیس در کتاب جدید خود، تکنوفئودالیسم 11، توضیح می‌دهد، این نظام سرمایه‌داری نیست. سرمایه‌داران با جداکردن کارگران از ارزشی که ایجاد کرده‌اند به دنبال استخراج ارزش از آن‌ها هستند، بااین‌حال آن‌ها همچنان چیزی تولید می‌کردند. فئودال‌ها از طریق «فراتررفتن» از کسب‌وکار به دنبال کسب درآمد بدون هیچ‌گونه زحمتی هستند. آن‌ها اجاره‌بگیر‌هایی هستند که هدفشان دراختیارداشتن مالکیت پلتفرمی است که دیگران روی آن کار می‌کنند.

دیدگاه‌های فئودالیستی حتی از خود‌خواهانه‌ترین جلوه‌های سرمایه‌داری نیز خودخواهانه‌تر و انتزاعی‌تر هستند. برای مثال، رژه عید شکرگزاری میسی 12 روش بزرگ‌ترین خرده‌فروشان نیویورک بود برای تشکر از شهری که در آن فعالیت می‌کردند. بله، این نوعی تبلیغ بود، با‌این‌حال خدمت عمومی بزرگی هم بود که در خیابان و ملاء عام صورت می‌گرفت. وقتی بزوس اولین پرواز خود را با فضاپیمای بلو اریجین انجام داد (که نشان‌دهنده این واقعیت بود که یک فرد اکنون می‌تواند کاری را انجام دهد که بیش از 50 سال قبل همه با هم موفق به انجام آن شده بودیم)، طوری رفتار کرد که انگار این مأموریت مزیتی عمومی دارد. او اعتراف کرد که «من می‌خواهم از همه کارکنان آمازون و مشتریان آن تشکر کنم، چراکه شما هزینه تمام این کار‌ها را پرداخته‌اید». سپس با لحنی بسیار بی‌تفاوت و سرد، گویی که نماینده خدمات مشتریان شرکت است، افزود «از صمیم قلب از شما متشکرم. این کار بسیار قابل تقدیر است». این سفر به فضا نسخه آمازون از رژه میسی به حساب می‌آمد، با این تفاوت که به‌جای راهپیمایی در برادوی به همراه شخصیت‌های بادکنکی غول‌پیکر برای کودکانمان، سخاوت شرکت به این صورت بود که به ما اجازه می‌داد شاهد دستاورد ابرانسانی بنیان‌گذار آن باشیم. انگار بزوس فضاحت این اقدام را تشخیص داد و ویلیام شاتنر 13 را در پرواز بعدی بلو اریجینز جای داد تا جذابیت سرگرمی آن را بالا ببرد.

چراکه این چیزی است که واقعاً دارد اتفاق می‌افتد. رفتار عجیب‌وغریب فئودال‌های فناوری، بیشتر مناسب داستان‌های علمی تخیلی است تا ترسیم مسیر‌های قانونی برای آینده پایدار. ماسک و زاکربرگ، به‌عنوان شیوه‌ای برای تبلیغ پلتفرم‌های خود، یکدیگر را به دوئل دعوت می‌کنند. ماسک بیش از آنکه مدیرعامل ایکس باشد رئیس ترول‌سازان آن است. آن‌ها خدا نیستند؛ آن‌ها بازیگرند.

به‌جای تقلید از آن‌ها، ابتدا باید به آن‌ها بخندیم و بعد آن‌ها را کنار بگذاریم. آن‌ها شبیه به شرکت‌کنندگان مسابقه بازمانده 14 هستند، و سعی می‌کنند آخرین نفر در جزیره باشند. ازقضا، آن‌ها سرگرم‌کننده‌اند، و گاهی اوقات نمی‌شود به آن‌ها نگاه نکرد. این همان انگیزه‌ای است که باعث شد بسیاری از آمریکایی‌ها به ترامپ رأی دهند، درواقع بیشتر او را برای نمایش‌های تلویزیونی جذاب می‌خواستند تا ریاست‌جمهوری.

اما زمان آن رسیده که این نمایش خطرناک آینده فناوری را تعطیل کنیم، و به‌جای ادامه‌دادن به فراهم‌کردن بودجه برای خیال‌پردازی‌های آن‌ها، جهان را از نسل جدید سرمایه‌داران بی‌رحم و طماع پس بگیریم. این‌ها نیمه‌خدایانی نیستند که ما دنبالشان هستیم.

از میان اخبار

کارگردان تئاتر، دختران را به بهانه کلاس به خانه می‌کشاند

هزار میلیارد تومان، فروش بی‌سابقه فیلم