هفت دهه نقض آشکار و نظاممند حقوق بشر در فلسطین
مشهد - ایرنا - هفت دهه از تهاجم وحشیانه استکبار صهیونیستی به ساکنان ستمدیده سرزمین دیرقدمت فلسطین و اعمال انواع ظلم با حمایت مستقیم ستمگران زمان به مظلومانی که از خانه و وطن آبا و اجدادی خویش رانده شدهاند میگذرد اما هیچیک از سازمان بینالمللی اما در واقع آمریکایی و اروپایی به اصطلاح مدافع حقوق بشر در برابر دیدگان بشر معاصر گامی برای ستاندن حق مظلوم فلسطینی از ظالم صهونیستی برنداشته...
این در حالی است که بر اساس همه موازین حقوقی و بینالمللی اشغال یک سرزمین و بیرون راندن مردم آن از خانه خویش نقض آشکار حقوق بشر است.
"اعلامیه جهانی حقوق بشر" میگوید همه انسانها بیهیچ تمایزی از هر نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب و عقیده سزاوار تمامی حقوق و آزادیهای بشری هستند اما حکام کشورهای غربی در عمل قائل به این حق برای مردم واقعی فلسطین نیستند.
همچنین بر اساس این اعلامیه رسمی، میان انسانها بر مبنای جایگاه سیاسی، قلمرو قضایی و وضعیت بینالمللی مملکت یا سرزمینی که فرد به آن تعلق دارد فارغ از اینکه سرزمین وی مستقل، تحت قیمومت، غیرخودمختار یا تحت هرگونه محدودیت در حق حاکمیت خود باشد، هیچ تمایزی وجود ندارد.
اما در حالی که حقوق ساکنان حقیقی فلسطین در همه این موارد نقض شده هیچ سازمان و حکمیتی در سطح بینالمللی از آنها حمایت جدی نداشته است. در مقابل رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت شناخته و باعث شدند مردم مظلوم سرزمین اشغالی از خانه و کاشانه خویش آواره شوند.
موضع دوگانه کشورهای اسلامی
گرچه کشورهای اسلامی عمدتا عرب از منظر همنژادی یا همتباری با فلسطینیها نسبت به ظلم اشغالگران صهیونیست موضع گرفته و سالها محکومش کردند اما به مرور با قدرت یافتن رژیم اشغالگر قدس تحت حمایتهای آشکار و مستقیم آمریکا و انگلیس، برخی از کشورهای عربی به صورت مخفیانه یا آشکارا ارتباط خود را با صهیونیستها برقرار کردند و شروع به عادی سازی اشغالگری صهیونیستها و تشدید آوارگی فلسطینیها نمودند.
اما جمهوری اسلامی ایران هیچپگاه ذژیم صهیونیستی را چه به عنوان یک نظام و چه به عنوان یک کشور به رسمیت نشناخته و تنها کشور عضو سازمان ملل متحد است که اصطلاح "رژیم اشغالگر قدس" را در ادبیات حکومتی و بطور رسمی برای تشکیلات سیاسی و دولت نظامی امنیتی منحوس صهیونیستهای اشغالگر بکار برده و به این ترتیب هیچگاه اشغالگری صهیونیستها و آوارگی و اسارت فلسطینیان را عادی تلقی نکرده و همواره پرچم احقاق حق این مردم مظلوم را در خاورمیانه و جهان در اهتزاز داشته است.
کوتاهی سازمانهای بینالمللی
بر اساس موازین حقوقی، اشغالگر دو وظیفه دارد. نخست اینکه باید امنیت کشور تحت اشغال خود را حفظ کند و دوم آنکه رفاه ساکنان سرزمین تحت اشغال را تامین نمایند اما رژیم اشغالگر قدس علاوه بر اینکه سالها فلسطین را تحت اشغال خود داشته، نه تنها امنیت آن کشور و حقوق اولیه مردم آن را تامین نکرده بلکه بطور مستمر و نظاممند فلسطینیان را از همه داشتههایشان محروم کرده است.
در این شرایط وظیفه همه کشورها است که اشغالگر را حتی با استفاده از قدرت نظامی وادار به عمل به تعهدات انسانی و حقوقی کنند تا از اشغالگری دست بردارد. آوارگان و پناهندگان نیز حق دارند به سرزمین خود بازگردند.
عموما اشغال یک کشور کوتاهمدت است اما صهیونیستها اشغال فلسطین را سالها ادامه داده و بیتوجه به تمامی موازین حقوقی و انسانی، برای خود حکومتی غیرقانونی در آن کشور تاسیس کرده و بطور مستمر دامنه تجاوزگری خود را گسترش دادهاند.
با این تفاسیر اگر هم اشغالگر حضور خود را در کشور تحت اشغال ادامه دهد، حق راندهشدگان برای بازگشت به کشورشان هیچگاه بیاعتبار نمیشود زیرا این حق را همیشه دارند که به موطن خود بازگردند.
این در حالی است که آمریکا و کشورهای اروپایی گرچه بطوری مضحک داعیه دفاع از حقوق بشر را دارند و باید بانی بازگشت پناهندگان فلسطینی به کشورشان باشند، مانع تحقق این مهم شده و رژیم اشغالگر فلسطین را در تداوم نقض قوانین بینالمللی همراهی میکنند. سازمانهای بینالمللی تحت نفوذ لابی صهیونیسم نیز از فاقد هرگونه اراده برای پایان بخشیدن به آوارگی مهاجران فلسطینی هستند.
بر اساس موازین حقوق که در کل جهان پذیرفته شده فردی که از سرزمین مادری خود رانده میشود حق دارد پیگیر حق و حقوق پایمال شده خود باشد و سازمانهای بینالمللی در این خصوص وظیفه دارند این حق را به رسمیت شناخته و زمینه بازگشت آوارگان به موطن اصلی را فراهم کنند.
سازمانهای بینالمللی در خصوص آوارگان فلسطینی کوتاهی زیادی کردهاند. هفت دهه است که فلسطینیها به زور اسلحه، تهدید فیزیکی و قتل و غارت کشتار از موطن خود رانده شده و سازمانهای بینالمللی در برابر این جنایت آشکار صهیونیستهای وقیح سکوت کردهاند.
مگر وظیفه شورای امنیت سازمان ملل متحد "حفظ صلح و امنیت بینالملل" نیست؟ مگر در شرایط کنونی مهمترین وظیفه آن شورا و دغدغه اصلیاش پایان دادن به هفت دهه آوارگی و بیخانمانی مردم مظلوم فلسطین نیست؟ مگر اینک که اشغالگری روزافزون دولت منحوس صهیونیستی علتالعلل تداوم بحران خونبار در خاورمیانه و تبعاتش برای جهان است آیا نباید این بحران بزرگ برای شورای امنیت سازمان ملل مهمترین موضوع برای رسیدگی باشد؟ همگان واقف هستند که تداوم حیات دولت اشغالگر صهیونیستی نه تنها به صلح و امنیت جهان صدمه زده بلکه آن را به خطر انداخته، پس چرا نهادهای مدعی حفاظت از صلح بشری این موضوع مهم را در الویت اقدامات خود قرار نمیدهند؟
وظیفه شورای امنیت سازمان ملل متحد، حل مساله فلسطین بوده اما هر زمان که این موضوع در آن شورا مطرح شده بلافاصله با قلدری تمام از سوی نمایندگان دولتهای آمریکا، انگلیس و فرانسه رد شده و بطور عامدانه به آن رسیدگی نشده است.
در واقع سازمان ملل متحد در مورد مساله فلسطین و تجاوز دامنهدار و روزافزون صهیونیستها به تنهایی تصمیمگیرنده نیست و نمیتواند به صورت عملیاتی وارد آن شده و موضوع را فیصله دهد. حتی قطعنامههایی که بعضا درباره فلسطین صادر میکند در حوزه اجرایی راهبردی ندارند.
کنوانسیون مربوط به وضعیت پناهندگان سازمان ملل متحد نیز که وظیفهاش رسیدگی به وضعیت آوارگان فلسطینی است بطور عمدی از این کار سرباز میزند و راه کج کرده و گاه در مورد پناهندگان با اهداف سیاسی به سراغ ایران میآید.
اسارات ظالمانه و تضییع حقوق اولیه
جدا از پناهندگی و آوارگی فلسطینیها، برخی از مردم این سرزمین به جرم دفاع از حقوق اولیه خود یعنی حق زندگی در موطنشان، در زندانهای مخوف صهیونیستها به اسارت گرفته شدهاند و شرایط بسیار دشواری را تحمل میکنند.
از منظر قانون، چون دولت صهیونیستی یک رژیم غیرقانونی است، دادگاههای برگزار شده توسط آن هم غیرقانونی است و این حق را ندارد که فردی اهل سرزمین تحت اشغال خود را به جرم اعتراض نسبت به اشغال وطنش محاکمه کند.
به فرض آنکه فلسطینیهای اسیر در زندانهای صهیونیستها را مجرم تلقی کنیم، مجرمان هم در زندانها از حق و حقوقی برخوردارند اما همه حقوق اولیه زندانیان فلسطینی پایمال شده و حتی به آنان اجازه ملاقات با خانوادههایشان را هم نمیدهند.
رژیم اشغالگر فلسطین بطور کامل حق و حقوق زندانیان فلسطینی را تضییع کرده است. حتی حقوق اسرای جنگی نیز توسط این رژیم ضایع شده زیرا در هیچ جنگی اعم از غزه یا فلسطین اسامی اسرا به سازمان صلیب سرخ جهان اعلام نشده اما سالهاست که در بند هستند.
عادیسازی روابط، از حرف تا عمل
شاید بکار بردن لفظ "عادی سازی روابط با اسراییل" از سوی کشورهای اسلامی قدری تند باشد زیرا هنوز تعداد قابل توجهی از کشورهای عربی و اسلامی روابط با آن را عادی جلوه نداده، از آن پرهیز کرده و بحثها پیرامون این موضوع بیشتر در حد تحلیلهای رسانهای و حرف و حدیثهای پشت پرده بوده است.
هماینک دولتهای محدودی از میان کشورهای اسلامی و عربی هستند که روابط رسمی با اشغالگران فلسطین دارند و هنوز اکثریت کشورهای اسلامی از برقراری روابط رسمی با آن رژیم غیرقانونی پرهیز دارند.
با این حال نمیتوان از نظر دور داشت فضایی در خاورمیانه بوجود آمده که برخی دولتهای عرب به سمت برقراری ارتباط با رژیم اشغالگر حرکت کرده و باید این مساله را پذیرفت اما در کنارش، این ذهنیت به مرور در افکار عمومی عرب زبانان و ساکنان کشورهای اسلامی ایجاد شده که رژیم اشغالگر فلسطین خواستههای زیادی داشته و در این خصوص سیریناپذیر است. یعنی اینطور نیست که اگر عرب زبانان با شرایط فعلی صهیونیستها آیند و آن را بپذیرند، دولت اشغالگر دست از خواستههایش بردارد.
به عنوان مثال پس از اینکه کشورها عرب با به رسمیت شناختن مرزهای 1967 رضایت دادند دوباره صهیونیستها خواسته جدیدی را مطرح کرده و خواهان به رسمیت شناختن بیتالمقدس به عنوان پایتخت خود شدند، سپس اضافه شدن کرانه باختری، بلندیهای جولان به مرزهای اشغالگرانه خود را خواستار شد و این خواستهها همچنان ادامه یافت.
آمریکا نیز تمام قد از خواستههای اشغالگران فلسطین حمایت میکند و کشورهای عرب میدانند که اگر همچنان به خواستهها تن دهند دیگر چیزی از فلسطین باقی نمیماند.
دیدگاه کلی اعراب این بوده که اگر امتیازی به صهیونیستها بدهند یا شرایط کنونی آن را بپذیرند، منازعه پایان میگیرد اما نادرست بودن این تحلیل روز به روز بیشتر برای اعراب آشکار شده است.
ایران پرچمدار پایان اشغالگری
کمابیش جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری است که به صورت رسمی با رژیم اشغالگر فلسطین و خواستههای آن به صورت گسترده مقابله میکند اما نمیتوان گفت به جهت تلاش برخی کشورها برای عادی سازی روابط با اشغالگران، ایران در مبارزه با آن رژیم غیرقانونی منزوی شده است زیرا هنوز کشورهای دیگر در سطحی پایینتر ایران را در این مبارزه همراهی میکنند، حتی کشورهایی مثل اردن که با تلآویو روابط رسمی دارند، در زمانی که بحث الحاق بخشی از کرانه باختری به محدوده تحت اشغال مطرح بود، معترض شدند.
در مجموع زمانی که رژیم اشغالگر قدس پای خود را فراتر از آنچه تاکنون بدست آورده میگذارد، جامعه بینالملل نسبت به این موضوع واکنش نشان میدهد و کشورهای زیادی با تصمیمات صهیونیستها عملا به مخالفت برمیخیزند. همانطور که بخش زیادی از جامعه بینالملل به ویژه کشورهای عربی و اسلامی نسبت به انتقال پایتخت رژیم اغالگر فلسطین به بیتالمقدس اعتراض علنی داشتند.
آنچه جمهوری اسلامی ایران را در مقابله با اشغالگری رژیم صهیونیستی از سایر کشورها متمایز کرده یا به نوعی تنها میگذارد، تاکید نظام جمهوری اسلامی ایران بر تشکیل یک کشور متحد یا به تعبیری از "بحر تا نهر" یا تعیین وضعیت کشور اشغال شده بر اساس رفراندومی دموکراتیک و بعد از بازگشت فلسطینیها به سرزمینشان است.
جمهوری اسلامی ایران برای رسیدن به هدف غایی خود در مقابله با رژیم اشغالگر صهیونیست باید ابتدا این مباحث را از طریق رسانهها پیش ببرد تا مخالفتها با صهیونیستها برجسته شود.
دومین رویکرد ایران باید دنبال کردن افزایش همکاری دیپلماتیک با دولتهای عربی به ویژه در شرایطی که بخشی از افکار عمومی آن کشورها به سیریناپذیری صهیونیستها یقین پیدا کردهاند، باشد. در این فضا میتوان از فرصتهای دیپلماتیک بهره بیشتری گرفت.
میتوان برای بهرهگیری از این فرصتهای دیپلماتیک تنها به کشورهای محافظهکار عرب اتکا نکرد. برخی کشورهای دیگر مانند ترکیه و مالزی هستند که در گروه اعراب نمیگنجند و میتوان با آنها یک نگاه متحدانه با صدور بیانیههای قدرتمند را پیش برد.
مهمتر از تمام این موارد، اقناع افکار عمومی و حمایت جهان اسلام از تداوم مقابله با رژیم اشغالگر است. در این میان "روز جهانی قدس" و قرار دادن این رویداد به عنوان محور مقابله با صهیونیزم اشغالگر که میتواند عاملی در حمایت از فلسطینیها باشد، بسیار تاثیرگذار است.
*س_برچسبها_س* *س_پرونده خبری_س*