هفت مرحله برجامی با شیوه کلافه کردن مردم در دستورکار آمریکا است
معاون سیاسی نیروی زمینی سپاه پاسداران، از استراتژی آمریکا برای مقابله با ایران با شیوه کلافه کردن مردم پرده برداشت.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از گلستان ما؛ "بسمالله القاصم الجبارین"، رمز پشت بیسیمی که هر روز ایرانیها منتظر هستند به واسطه تقاص خون سردار سلیمانی شنیده شود، مردم ایران هنوز منتقم خون این سردار دلها هستند.
گرچه میخواهند ما را درگیر مسائل داخلی کنند و با آتش زدن تمثال این شهید بزرگوار در آشوب و فتنههای اخیر آن روحیه انتقامگیری را از ایرانیان بگیرند ولی این آتشهای کینهتوزی و فتنه که تمثال محبوبترین سردار ایرانی را نشانه گرفته روزی آتشی خواهد شد که گریبان خودشان را خواهد گرفت و به گفته سردار سلامی حتی با همین جوانان فریب خورده روزی به سراغشان خواهیم رفت.
سومین سالگرد شهادت حاح قاسم سلیمانی بهانهای شد که به سراغ معاون سیاسی نیروی زمینی سپاه برویم و با وی در این زمینه گفتگو کنیم. *سه سال از شهادت حاج قاسم، اسوه مقاومت و ایستادگی میگذرد انتظار میرفت در عرصههای مختلف مکتب حاج قاسم نهادینه شود، ولی هنوز با وجود اقدامات انجام شده با انتظارات مطلوب فاصله داریم، علت در چیست؟
یک بخش از کمکارییها برگرفته از موقعیتی است که شهید سلیمانی در حیات خود دنبال میکردند، در زمان حیات سردار سلیمانی یکی از مستندسازان حرفهای درخواست کردند تا از فداکاری و زندگیشان مستندی تهیه کند ولی این شهید بزرگوار بیان کردند سربازی هستم در این عرصه خدمت میکنم و لایقتر از خودم را شهدای بزرگی میدانم که خودم پیرو آنها هستم، سردار سلیمانی چهرهای بود که از دوربین و تمجید فرار میکرد و از بعد معنوی نیز فضای ماموریتی و ذهنی این شهید بود لذا خیلی به دنبال ساخت مستند نبود.
در خصوص ابعاد شخصیتی سردار دلها بعد از شهادت بحث میشود و قبل از شهادتایشان از زوایای کاری و ماموریتها اطلاعات زیادی در دسترس نبود.
از زمان شهادت ایشان کارهای زیادی انجام شد ولی مثل کارهای فاخری که برای شهدای بزرگواری همچون شهید بابایی و شهید باکری در سینما ساخته شده فاصله داریم چرا که این مسأله زمان میبرد و این مسأله مثل تقاص شهادت حاج قاسم است که هر کاری کنیم ما را قانع نمیکند.
شهادت حاج قاسم هنوز بغض در گلوی ما است و در عرصه هنر نیز اینگونه است و ما هر چه تولیدات فاخر هم داشته باشیم این بغض در گلو وجود دارد و نباید این حس از بین برود، راه حاج قاسم در امتداد مسیر عاشورا و نهضت کربلا قرار دارد، یک هزار و 400 سال از عاشورا میگذرد اما ما هنوز میگوییم نتوانستیم برای اباعبدالله الحسین (ع) کاری کنیم و قطرهای از غمی بیپایان از کربلا در شهادت حاج قاسم وجود دارد و هرچه برای این شهید بزرگوار انجام دهیم باز کم است.
*حاج قاسم در چه شرایطی به شهادت رسیدند و چرا در این مقطع آمریکاییها به شهادت این سردار بزرگ اقدام کردند؟
حاج قاسم با هواپیمای شخصی مسافرت نمیکرد و وقتی به سوریه و عراق عزیمت میکرد همواره مثل مسافران عادی بود، ترور چنین شخصیتی کار پیچیدهای نیست. اینکه چرا در این مقطع به شهادت رسیدند به مباحث داخلی سال 88 و افزایش قیمت بنزینی و تصور آمریکاییها از این شرایط بر میگردد، آمریکاییها متصور بودند که نظام جمهوری اسلامی ایران به مرحله پایانی رسیده است ولی در آن مقطع اگر به سراغ مردم ایران میرفتید و سؤال میکردید که امنیت خود را مدیون چه کسی هستید؟ و مردم حاج قاسم سلیمانی را مصداق میزدند، در نیویورک تایمز در گزارشی عنوان شده بود که آمریکاییها به این نتیجه رسیدند که مرحله آخر فشار حداکثری ترور قاسم سلیمانی است چرا که با وجود فشارهای اقتصادی در جامعه و ترور حاج قاسم سلیمانی ایران پشتیبانی امنیتی خود را از دست میدهد و برایش چارهای جز مذاکره باقی نخواهد ماند و این جامعهشناسی ناقص از مردم ایران بود که آنها متصور بودند.
پس از شهادت حاج قاسم دریای خروشان مردم برای تشییع پیکر این شهید بزرگوار شکل گرفت و این حضور گسترده مردمی در تاریخ انقلاب اسلامی بینظیر بود و با هیچ برنامه دیگری جز رحلت حضرت امام (ره) قابل قیاس نبود.
برای دشمن این جامعهشناسی همواره محل سؤال بوده است و چطور میشود که سطحی از اعتراض منجر به این تشییع با شکوه میشود و در دل آن پیام و نکاتی قرار دارد که باید سالها در خصوص آن تعامل شود.
آمریکاییها در ادامه طراحیشان این بود که به پس از شهادت جاج قاسم سلیمانی جمهوری اسلامی ممکن است برای حفظ آبرو دست به اقدامی نیز بزند و بخواهد تقاص این شهادت را بگیرد و تقاص محدود مثل آن چیزی که در عین الاسد رقم خورد اتفاق بیفتد و آنها بیان کردند که پس از این اتفاق 53 نقطه را در ایران مورد هدف قرار میدهد و پس از آن ایران چارهای جز امتیاز دادن در میز مذاکرات ندارند ولی این تشییع باشکوه باعث شد که انگارهای در ذهن آنها شکل بگیرد که این مردم پس از حمله به 53 نقطه در خاک ایران برای یک جنگ تمام عیار آماده میشوند و این مسأله باعث ترس آمریکاییها شد و لذا پس از حمله موشکی به عین الاسد آمریکاییها کاری انجام ندادند.
*تقاص خون حاج قاسم چه زمانی فرا میرسد؟
اینکه برخی از جامعهشناسان و فعالان فرهنگی بیان میکنند تقاص حاج قاسم چه شد باید این سؤال را پرسید که به نظر شما تقاص خون حاج قاسم چیست، آیا کشتن ترامپ معلون میتواند تقاص حاج قاسم باشد و باید شاخصی برای آن در نظر بگیریم که اگر این اتفاق بیفتد تقاص خون حاج قاسم را گرفتیم و نکته این است که تقاص خون حاج قاسم نباید چیزی باشد و باید بغض در گلو بماند مثل شهادت سید و سالار شهیدان که یک هزار و 400 سال مردم این پرچم سرخ حسینی را در ایام محرم به اهتزاز در میآوریم و از این جهت که حاج قاسم در امتداد راه حسینی قرار دارد باید در این مسیر تقاص حاج قاسم بماند.
تا هر زمانی که جبهه استکبار وجود دارد باید تقاص خون حاج قاسم سلیمانی باقی بماند و این بعد اصلی ماجرا است که باید حفظ شود.
خروج آمریکاییها از منطقه شاید از بعد زمینی بهترین تقاصی است که میتوانیم از آمریکاییها بگیریم و آرام آرام این اتفاق از افغانستان تا عراق شکل گرفته و عرصه بیش از همه برای آمریکا تنگ شده است و آمریکاییها در منطقه سنتکام به تزلزل افتادند و اینها شعار نیست.
اخیراً ژنرال مکنزی در اتاق استماع کنگره آمریکا ابراز عجز و ناتوانی در برابر قدرت جمهوری اسلامی ایران کرده و ابراز میکند که میلیونها دلار هزینه کردیم که بتوانیم در برابر موشکهای جمهوری اسلامی ایران دفاع کنیم و امروز جمهوری اسلامی ایران فناوری پهبادی خود را رونمایی کرده است، آمریکاییها بیم آن را دارند که میلیاردها دلار برای مقابله با پهپادهای ایرانی هزینه کنند ولی جمهوری اسلامی تکنولوژی جدید نظامی دیگری را مسلط شود.
در عراق آمریکا پرونده بیدولتسازی با شکست رو به رو میشود، این همان هدف و مرام حاج قاسم است و خون بهای حاج قاسم همین خروج آمریکاییها در منطقه است و باید روزی فرا برسد که منطقه از لوث نجس آمریکاییها پاک شود و آن زمان ما میتوانیم بگوییم یک مرحله از تقاص خون حاج قاسم فرا رسیده است.
*چه اتفاقاتی در کشور رقم خورد که لباس اعتراضات به فتنه و اغتشاش خیابانی تغییر کرد؟
حوادثی که در بیش از صد روز گذشته با آن مواجه بودیم یکی از پیچیدهترین طراحی دشمن علیه انقلاب اسلامی بود و ماحصل تمامی انقلابهای رنگین، همه توطئههای نرم، نیمهسخت و سخت دشمن که در کشورهای دیگر اجرا شده است.
وقتی شما به آثار نظریه پردازان غربی که در حوزه شناختی فعالیت دارند نگاه کنید میبینید هر کدام در ابعاد مختلف در جنگ نرم تمرکز داشتند، کسنجیر در کتاب خود به نقش قدرتهای تاثیرگذار اشاره داشته که در هندسه قدرت جهانی برخی کشورها مانند ایران ظرفیت تبدیل شدن به قدرت بزرگ را دارند، با توجه به این مسئله میتوان فشارهای غرب به ایران را تعریف کرد.
دشمن همه روشهای مقابله با ایران را امتحان کرده و در این مسیرموفق نشده است، دشمن امروز با شیوههای نوین وارد عمل شده که ماحصل تمام شیوه هایی است که در کشورهایی نظیر اوکراین، سودان، انقلابهای رنگی منطقه و حتی جنگ سوریه پیاده کردند و طرح جدیدی به نام شکست جمهوری اسلامی در منطقه خاکستری ارائه کردند.
7 مرحله برجامی با شیوه کلافه کردن مردم در دستورکار آمریکا است
کلافه کردن مردم یک راه پیچیده در اعمال فشار از سوی دشمن است، راهی که قبلا از طریق برجام طی کرده بودند و اکنون میخواستند همان مسیر را در برجام های بعدی اعمال کنند، آنها میگویند تا هفت برجام برای جمهوری اسلامی تعریف کردند تا ایران از فاکتورهای قدرت تهی شود.
طراحی دشمن بر روی زخمهایی که داشتیم انجام شد، آنها هیچگاه نتوانستند در حوزه دفاعی که قوی هستیم نقشههای خود را عملیاتی کنند در حوزه دفاعی چنان به قدرت رسیدیم که پهباد آمریکایی را در هوا و کشتی آنها را در دریا بزنیم و هدف قرار دهیم.
ایران به مرحله چهارم قدرت نظامی رسیده است قدرت چهارم به این معنا است که می توان ضربه متقابل به متخاصم زد و در هر جای دنیا منافع او را تهدید کرد که ایران تبدیل به این قدرت شده است.
به عنوان مثال وقتی کشتی های ما وقتی به سمت ونزوئلا حرکت میکنند با وجود تهدید آمریکا برای توقیف آنها، اما در عمل آمریکا جرات ندارد با آنها برخورد کند از این رو در فکر طراحی جنگ نرم برای ایران است.
فرماندهی جنگ بر علیه انقلاب اسلامی ایران در منطقه خاکستری به اسرائیل سپرده شده است، نقشه آنها این بود که ایران را دچار جنگ قومیتی در مرزهای خود کنند تا در حوزه اجتماعی و سیاسی هر کدام از بخش های کشور دچار بحران شود و طرح آنها به نام درگیر کردن جمهوری اسلامی در میدانهای کوچک اما گسترده باشد در ابعاد دیپلماتیک، قومیتها و در حوزه اجتماعی مانند گشت ارشاد، در حوزه سیاسی هم ایجاد شکاف بین مسئولان ترتیب دهند تا تمرکز امنیتی ایران به هم بخورد که بعد از روی کار آمدن بایدن این نقشه به شدت از سوی دموکراتها پیگیری و عملی شد.
ما در حوزه امنیتی توانستیم خوب وارد شویم اما در حوزه اجتماعی متاسفانه در فضای مجازی به دلیل ناهماهنگی شناختی و عدم انسجام تصمیم گیری در این حوزه باعث شد نتوانیم همزمان که در حوزه امنیتی خود را بیمه کردیم در حوزه اجتماعی خودمان را بیمه کنیم.
دشمن با سوءاستفاده از زخم های موجود در جامعه عملیات گسترده ای روی شهروندان ما انجام داد و بدبینی به وجود آمد و سپس نقشه خود را عملی کرد چراکه بستر برای نقشه شوم دشمن فراهم شده بود.
ما مولفه هایی در جنگ شناختی داریم که میتواند اثرگذار باشد اما بکر و دست نخورده باقی مانده؛ ولی دشمن از ظرفیتهای خود در جنگ شناختی استفاده کرده و متاسفانه دشمن در این حوزه از ما جلوتر است.
عده ای تصور کردند که کار جمهوری اسلامی تمام است و جوسازی هایی علیه ایران شده بود متاسفانه در اغتشاشات اخیر زمان طلایی برای روایت صحیح را از دست دادیم و نتوانستیم روایت درست از وقایع داشته باشیم جنگ شناختی یعنی جنگ روایتها و کسی برنده است که روایت اول را بسازد.
یکی از برکات فتنه این است که مسئولان ما که انگاره جنگ شناختی نداشتند تلنگری وارد کرد که باید بیشتر دقت کنند و حواسشان جمع باشد.
بیشترین قشری که در این اغتشاشات حضور داشتند دهه هشتادی بودند، این طیف نسل گفتگو هستند، دهه هشتادیها فکر میکنند که تمام مشکلات جهانی با گفتگو حل میشود.
باید یاد بگیریم با این نسل و مردم خوب حرف بزنیم خیلی از مسئولان خوب کار میکنند اما نمیتوانند خوب حرف بزنند و از عملکردشان دفاع کنند گفتگو با اقشار مختلف یکی از راهکارهایی است که میتواند در این جنگ شناختی اثرگذار باشد.
انتهای پیام /