یک‌شنبه 4 آذر 1403

واکنش رهبر انقلاب به اولین رژه نوین سپاه پاسداران / گفتم سرم هم برود نظامی نمی‌شوم

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
واکنش رهبر انقلاب به اولین رژه نوین سپاه پاسداران / گفتم سرم هم برود نظامی نمی‌شوم

خبرگزاری تسنیم گفتگویی را با حمیدرضا راوش مبدع رژه نوین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجام داده است.

سال 1378 از سوی رهبر انقلاب اسلامی سال نوآوری و شکوفایی نامگذاری شد و در همین سال سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نوع جدیدی از رژه را در روز 31 شهریور به نمایش گذاشت که با رژه کلاسیک و مرسوم نیروهای مسلح کاملا متفاوت بود.

از آن زمان به بعد این رژه تبدیل به رژه مصوب سپاه شد و تقریبا در تمامی مراسمات رسمی نیروهای سپاه به همین شیوه رژه را برگزار می‌کنند.

رژه نوین سپاه که نام اصلی رژه سپاهیان محمد رسول الله (ص) برای آن انتخاب شده است، توسط یکی از مربیان جوان رژه در پادگان امام رضا (ع) شهرستان کازرون به نام حمیدرضا راوش متولد سال 1356 طراحی شده است. اتفاقات، زندگی آقای راوش را در مسیر دیگری قرار می‌دهد و موجب می‌شود از همان سنین نوجوانی با تدریس، ورزشهای رزمی و هنر آشنا شود و از فردی که علاقه‌ای به نظامی شدن نداشته شخصی را می‌سازد که مبدع رژه نوین در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می‌شود و هم اکنون نیز مسئول موسسه فرهنگی میقات در نیروی زمینی سپاه است.

طراحی رژه جدید در سپاه داستانی شنیدنی دارد. آنچه در ادامه می‌آید گفتگوی با مبدع رژه نوین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.

***

اکثرا شما را با فعالیتهای فرهنگی و هنری که انجام می‌دهید می‌شناسند و شاید هم فکر نمی‌کنند که شما نظامی باشید. چطور وارد فضای نظامی‌گری و تدریس و طراحی رژه شدید؟

پدرم نیروی ژاندارمری و فرمانده قرارگاه ژاندارمی کازرون بود. یادم هست که ایشان در رژه‌های آن زمان فرمانده یگان رژه رونده ژاندارمی بود و از همان زمان فضای رژه در ذهن من شکل گرفته بود تا اینکه 11 یا 12 سالم بود که وارد بسیج شده به واحد فرهنگی پایگاه کربلا مسجد امام حسین (ع) شهرستان کازرون رفتم و ثبت نام کردم و از همان روزهای اول به دلیل برخورداری از مربی خوبی به نام جناب سرهنگ خسروی که برادر دو شهید بود، علاقه مند به فضای نظامی شدم.

این فضا ادامه داشت تا اینکه به خدمت سربازی رفتم و در آنجا آموزش مربی‌گری سرباز را گذرانده و بعد از دوره آموزشی وارد معاونت آموزش سپاه ناحیه کازرون شدم و از عزیزانی که آنجا بودند مطالب بسیار زیادی یاد گرفتم و این خواست خدا بود که این مسیر برای من شکل بگیرد. البته خودم هم هیچ وقت فکر نمی‌کردم در حوزه نظامی وارد مربیگری شوم.

من از سن 15 سالگی ورزش رزمی جیت کاندو را تحت نظر استاد مصطفی دلپذیر به صورت حرفه‌ای شروع کردم و این موضوع در زمان سربازی که مجبور بودم برای مربیگری رژه تمرینات بسیاری انجام دهم به من خیلی کمک کرد. البته از همان زمان باشگاه هم، با فضای مربیگری آشنا شدم. شرایط مالی خانواده ما طوری نبود که هر سه برادر بتوانیم به باشگاه برویم برای همین من به دو برادر دیگری در منزل تدریس ورزش رزمی می‌کردم.

از سوی دیگر من بدون هیچ پیش زمینه‌ای و بدون اینکه بتوانیم جلوی دیگران حرف بزنم، توسط معلم پرورشی مدرسه به آقای پیروان که از اساتید تئاتر و نمایش در استان بوشهر هستند معرفی شدم و ایشان به من یک نمایشنامه دادند که بخوانم. من چون احساس می‌کردم از بقیه ضعیف‌تر هستم بیشتر تلاش کردم و در طول دو روز نمایشنامه را بیش از 100 بار خواندم. برای آقای پیروان مشکلی پیش آمد و سرکلاس تئاتر نیامدند و من آن روز نمایشنامه را از حفظ خواندم در حالیکه بقیه نمی‌توانستند از روی متن هم بخوانند. این موضوع هم موجب شد تا بقیه بچه‌ها سر کلاس تئاتر به من رجوع کنند و از من کمک بخواهند.

به هر حال این مسیر مربیگری در محیط‌های مختلف از همان زمان 14-15 سالگی در من شکل گرفت تا اینکه به خدمت سربازی رفتم و در آنجا هم این مسیر در قالب مربیگری رژه ادامه پیدا کرد و در آن زمان من متوجه شدم رژه به صورت مرسوم ضررهای بسیاری دارد.

در دوران سربازی علاوه بر تدریس رژه به سربازان به عنوان مربی بسیج نیز انتخاب شدم و هر شب برای آموزش به مساجد مختلف می‌رفتم، همچنین به عنوان مربی آمادگی دفاعی در مدارس نیز فعالیت می‌کردم و به این ترتیب هم اعتماد به نفس خاصی برای تدریس پیدا کردم و هم شیوه ارتباط با جوانان را یاد گرفتم.

در دوران مربیگری رژه با همان سبقه و نگاه هنری احساس کردم رژه هم آسیب زننده است و هم شور و حال ندارد و می بایست چیزی به آن اضافه شود. لذا جرقه ایجاد تغییر در رژه در ذهن من زده شد اما خیلی جدی به آن فکر نمی‌کردم چون کسی هم تغییر رژه را قبول نمی‌کرد.

**به خودم گفتم سرم هم برود نظامی نمی‌شوم

کم کم به پایان دوران سربازی نزدیک می‌شدم و چون خیلی سختی کشیده بودم از فضای نظامی‌گری زده شده بودم. لذا زمانیکه مسئول گزینش سپاه کازرون به من و چند نفر دیگر پیشنهاد عضویت در سپاه را داد پیش خودم گفتم که اگر سرم هم برود محال است دوباره به این فضای نظامی‌گری بازگردم.

پس از پایان سربازی مدتی به عنوان معلم قراردادی و مدتی هم در دکه روزنامه فروشی عمویم کار کردم اما این کارها من را اقناع نمی‌کرد. در این مدت هم مسئول گزینش سپاه کازرون دائم پیام می‌داد که به فلانی بگویید پیش من بیاید. بالاخره یک روز نزد ایشان رفتم. من در آن زمان دیپلم داشتم. ایشان به من گفت باید به آموزش درجه داری بروی اما اگر از خودت عرضه نشان دهی به دوره افسری منتقل می‌شوی. من در ابتدا مایل به درجه‌دار شدن نبودم اما مسئول گزینش گفت می‌توانم افسر شوم و با شناختی که از خودم داشتم و با این نگاه که به دوره افسری منتقل می‌شوم، وارد آموزشگاه امام حسین (ع) خمینی شهر شدم.

همان روز اول فرمانده مرکز گفت که فکر افسر شدن را از ذهنتان خارج کنید همه شما درجه‌دار هستید. با ناراحتی به پدرم زنگ زدم به این امید که به من بگوید برگرد، اما پدرم به گفت بمان و من فقط به خاطر پدرم ماندم و امروز افتخار می‌کنم که به لطف خدا کاری کردم که حضرت آقا فرمودند: «من سال‌ها نگران این نوع رژه در نیروهای مسلح بودم اما با دیدن این رژه جدید نگرانی من برطرف شد».

رفته رفته دیدم سپاه دقیقا همان جایی است که من باید باشم و بقیه چیزها خیلی مهم نیست. بعد از آموزش درجه داری وارد پادگان امام رضا (ع) شهرستان کازرون شدم که یک پادگان آموزشی بود و دوباره خداوند من را در مسیر آموزش دادن و آموزش دیدن قرار داد.

**رژه‌ای را که قبول نداشتم آموزش می‌دادم

خب من در پادگان امام رضا (ع) با درجه گروهبان دومی به عنوان فرمانده گردان سرباز انتخاب شدم و در آن مقطع وظیفه اصلی فرماندهان گروهان و گردان‌های سرباز، آموزش آداب نظامی و نظام جمع بود. خوب من باید دقیقا همان رژه‌ای که قبول نداشتم را آموزش می‌دادم.

در آن مقطع من انتقاداتم به نوع رژه را منتقل می‌کردم اما غر نمی‌زدم و سعی می‌کردم در عین انتقاد بهترین مربی رژه باشم و یگانم بهترین رژه را برود؛ اما خوب موضوعی که سال‌ها بود در دانشگاه‌ها و مراکز نظامی تدریس می‌شد را نمی‌شود به راحتی تغییر داد و اگر تدبیر آقا در این باره نبود شاید این اتفاق نمی‌افتاد.

مگر رژه کلاسیک چه ایرادی داشت که باید یک نوع جدید از رژه طراحی می‌شد؟

شما وقتی در شرایط عادی بخواهی پایت را به زمین بکوبی مراعات می‌کنی که چگونه این کار را انجام دهی که به بدنت آسیب نرسد اما در زمان رژه که قرار است از جلوی جایگاه عبور کنی و می‌بایست همزمان نظم و انضباط را هم رعایت کنی دیگر نمی‌توانی این موارد را رعایت کنی و بی محابا پایت را به زمین می‌زنی و این موجب می‌شود به بدنت آسیب برسد.

من همین الان هم در آموزش رژه و ورزش‌های رزمی به نیروها و ورزشکاران می‌گویم که نباید بی محابا ضربه بزنند بلکه باید ضربات را کنترل شده و با دقت وارد کنند.

یکی از ابتکاراتی که در آموزش سربازان داشتم راه اندازی گروهان متخصصین و اجرای آموزش‌های متمرکز بجای آموزش پراکنده و ممزوج کردن آموزش‌ها با عملیات روانی و مسائل فرهنگی بود.

در این روش من سربازی را که مکانیکی بلد بود صبح تا ظهر به مکانیکی پادگان می‌فرستادم و بعد از ظهر بجای 10 ساعت کلاس در روز برای آنها 3 ساعت کلاس برگزار می‌کردم. به این ترتیب چون آن سرباز به کاری که تخصص و علاقه داشت مشغول بود و احساس مفید بودن می‌کرد، بازدهی‌اش در کلاس‌ها بالاتر می‌رفت. برای مثال ما در آن زمان 40 ساعت کلاس سلاح باید برگزار می‌کردیم؛ اما با اتخاذ این روش 40 ساعت به 4 ساعت کاهش پیدا کرد اما نمره تیراندازی تمامی سربازان این گروهان بالای 80 بود. چیزی که در سایر گروهان‌ها با 40 ساعت آموزش هم اتفاق نمی‌افتاد.

البته این رابطه دو طرفه بود. من سعی می‌کردم بیکار نمانم و دائم در حال یادگیری باشم. می‌رفتم و به سربازانی که کاری بلد بودند می‌گفتم مثلا می‌شود به من جوشکاری یا بنایی یاد بدهید؟ همین الان هم که با بعضی از آنها در ارتباط هستیم به آنها استاد می‌گویم و جالب است بدانید همین جوشکاری و بنایی در طراحی رژه به من کمک کرد.

**رژه حماسی پایه اولیه رژه نوین در سپاه شد

همین تجربه را در آموزش رژه هم پیاده کردم و از عملیات روانی برای افزایش برآیند سایر کارهای آموزشی استفاده کردم. در آن مقطع در بین آموزشگاه‌های رزم مقدماتی، ما و آموزشگاه شهید ثابت‌خواه کرمانشاه رژه حماسی یا همان ضرب چهار را همراه با رجز خواندن اجرا می‌کردیم که البته کار ما خیلی مطرح نبود اما آموزشگاه شهید ثابت‌خواه بواسطه فرماندهی که داشت این کار را خیلی حرفه‌ای انجام می‌داد و من هم خیلی وقت‌ها از آنها الگو گرفتم.

فرمانده پادگان ما از من می‌خواست که برای مراسم اختتامیه با سربازان رژه حماسی کار کنم اما چیزی از ساعات آموزشی هم کم نکنم. برای همین من خارج از ساعات آموزشی با سربازان سرود و رژه حماسی کار می‌کردم و این اصرار و بازخواست فرمانده پادگان برای رژه حماسی پایه اولیه رژه نوین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.

از چه زمانی موضوع تغییر رژه در سپاه مطرح و چگونه دنبال شد؟

رهبر انقلاب سال 87 را به عنوان سال نوآوری و شکوفایی نامگذاری کردند و از سوی دیگر مطالبه‌ای هم در خصوص رژه داشتند، نیروهای مسلح هم به فکر این افتاده بودند تا یک نوآوری در خصوص رژه انجام دهند و سردار جعفری که در آن زمان فرمانده کل سپاه بودند با جدیت این کار را دنبال کردند.

خب من گاهی ساعتها به تغییر شیوه رژه فکر می‌کردم اما منتظر بودم تا شرایط لازم برای تغییر رژه بوجود بیاید و بتوانم نظراتم را بگویم. زمانیکه شنیدم حضرت آقا فرمودند رژه باید تغییر کند به خودم گفتم پس من اشتباه نمی‌کردم و حالا بستر لازم برای تغییر رژه ایجاد شده است.

همان ایام قرار بود امیر شیرمردی از طرف ستادکل نیروهای مسلح برای بازدید از پادگان ما به کازرون بیاید. به ما هم گفته بودند ایشان بسیار انسان سختگیری است و به قول معروف مو را از ماست بیرون می‌کشد. ما از قبل در مراسمات اختتامیه علاوه بر رژه نمایش میدانی یا پیرامید را اجرا می‌کردیم و این را هم از نمایش‌های میدانی برادران ارتش یاد گرفته بودم و آنها را به عنوان استاد خودم در این زمینه می‌دانم و قلبا به بچه‌های ارتش ارادت دارم.

در جریان این بازدید هم از فرمانده پادگان درخواست کردم اجازه دهد تا ما یک کار فرهنگی - نظامی یعنی تلفیقی از نمایش میدانی و رژه نظامی را اجرا کنیم ایشان هم موافقت کردند.

زمانیکه امیر شیرمردی به پادگان ما آمدند از ایشان خواستیم تا قبل از بازدید از بخش‌های مختلف پادگان شاهد اجرای نمایش میدانی ما در میدان صبحگاه باشند. آن روز هوا ابری بود و نم نم باران هم شروع شده بود. زمانیکه ما رژه حماسی و سرود خوانی را شروع کردیم باران شدت گرفت و فضای کار ما هم نظر امیر شیرمردی را جلب کرد. ایشان از جایگاه به پایین آمدند تا مانند بچه‌ها زیر باران باشند و مثل ابر بهار گریه می‌کردند.

خوب ما نمایش‌مان که تلفیقی از سرود، رژه حماسی و تئاتر با موضوع دفاع مقدس بود را اجرا کرده و در نهایت هم به رژه از مقابل جایگاه ختم کردیم. امیر شیرمردی بعد از پایان نمایش گفتند شما با این کار تمام ذهنیت من را تغییر دادید و هرچه می‌خواستم ببینم را دیدم. بعد هم بدون بازدید از بخش‌های مختلف پادگان رفتند و پادگان ما پادگان نمونه رزم مقدماتی در تمام نیروهای مسلح شد.

بعد از آن مربیان رژه سپاه از سراسر کشور را در نیروی مقاومت بسیج جمع کردند و جلسه‌ای به ریاست سردار ایوب سلیمانی تشکیل شد که من هم در آن جلسه بودم. در آن جلسه گفته شد که حضرت آقا مطالبه‌ای در مورد رژه دارند و فرمانده کل سپاه هم تاکید دارند که این کار باید انجام شود و ماهم زمان زیادی تا اولین رژه یعنی در 31 شهریور نداشتیم. حتی در آن جلسه صحبتی شد که از بچه‌های حزب الله لبنان برای این کار کمک گرفته شده است.

در همان جلسه فیلمی از رژه در کشورهای مختلف بخصوص کشورهایی از شرق آسیا پخش کردند اما زمان پخش آن سرم را پایین انداختم چون معتقد بودم اگر این فیلم را ببینم در پیش زمینه ذهنی من نقش می‌بندد و دیگر چیزی که متعلق به ما باشد شکل نخواهد گرفت.

من در همان جلسه تصمیم قطعی گرفتم که باید این کار را انجام دهم. زمانیکه به پادگان برگشتیم همکاران عزیز من و سایر مربیان با اینکه درجه‌شان از من بیشتر بود اما به من کمک کردند تا بتوانم این کار را انجام دهم. از طرفی هم قرار بود با تشکیل سپاه‌های استانی پادگان ما تعطیل شود و بچه‌ها می‌گفتند شاید با ابداع این رژه پادگان تعطیل نشود.

بعد از این جلسه و تصمیمی که شما گرفتید چطور این رژه جدید را طراحی کردید؟

چند روز هرچه فکر می‌کردم هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. من که خودم را انسان خلاقی می‌دانستم هرچه فکر می‌کردم به نتیجه‌ای نمی‌رسیدم. زمانیکه می‌خواستم با سربازان رژه حماسی کار کنم می‌رفتم مداحی و موسیقی بخصوص موسیقی سنتی گوش می‌دادم و از اشعار و ضرب آهنگ‌ها الگو می‌گرفتم. اینبار هم بچه‌ها فایلی از مداحی‌های مختلف از دوران دفاع مقدس و بعد از آن در اختیار من قرار داده بودند. یکی از آنها را باز کردم و به یک باره به یک دنیای دیگر رفتم و برگشتم.

درست یادم نیست مداحی از آقای کویتی پور بود یا فخری اما شعرش اینگونه شروع شد: «بباید از قرآن یاری نمودن اساس فتنه را ویران نمودن سپاه محمد می‌آید می‌آید.» من دیگر نفهمیدم چه شد از جایم بلند شدم در عرض دو سه دقیقه فرم رژه را بستم و نشستم.

به میدان پادگان رفتم. سربازان و مربیان هم هر کدام به نحوی در حال تمرین بودند. 10 روز گذشته بود و هیچکس به نتیجه‌ای نرسیده بود و بچه‌ها تقریبا ناامید شده بودند. گفتم می‌شود یک گروهان به من بدهید؟ گروهان را تحویل گرفتم و از آنجایی که شاکله فرهنگی داشتم بچه‌ها را برای تمرین رژه به حسینیه پادگان بردم. در ایام معمولی هم من همیشه بعد از نماز مغرب و عشا در پادگان می‌ماندم و به معاشرت با سربازان می‌پرداختم و از این طریق به آنها روحیه می‌دادم که آثار مثبتی هم داشت. برخی سربازان که می‌خواستند سربازی را ترک کنند می‌گفتند وقتی این روحیه تو را دیدیم تصمیم گرفتیم که بمانیم.

برای شروع تمرین همان مداحی را با بچه‌ها تمرین کردم و گویی این شعر قلب بچه‌ها را هم به پرواز در آرود. در مرتبه اول سربازان چنان جوابی دادند که گویی سقف حسینیه می‌خواست بریزد. یک تمرین 4 ساعته خیلی خوب با هم داشتیم و در حالی که بر خلاف رژه کلاسیک رژه جدید چندین حرکت بیشتر داشت اما آنها بخوبی این حرکات را اجرا می‌کردند.

من هم چون ارادت خیلی خاصی به امام حسن (ع) داشتم در دلم این رژه را به ایشان تقدیم کردم و معتقدم خود اهل بیت به آن نظر کردند. نام این رژه را هم رژه سپاهیان محمد رسول الله (ص) گذاشتم.

فلسفه و معنای حرکات در رژه جدید چیست؟

در رژه جدید فرمان اجرای رژه به این صورت است که فرمانده میدان آیه «و اعدوا لهم» را می‌خواند و نیروها هم در حالیکه دست‌های خود را گره کرده به سمت آسمان می‌برند این آیه را تکرار می‌کنند و این به معنای دریافت پیام الهی است. حرکت دست نیز برگرفته از یکی از فنون ورزشهای رزمی است. از طرف دیگر وقتی شما عده‌ای را می‌بینید که به صورت هماهنگ دست‌هایشان را گره‌کرده به سمت بالا گرفته‌اند در ذهن شما این تدایی می‌شود که در حال سر دادن شعار مرگ بر آمریکا هستند و این بخش هم برگرفته از فلسفه انقلاب اسلامی است.

در حقیقت روز اول من فقط فرم حرکت پا در رژه را طراحی کردم و بعد از آن شاید اغراق نباشد که بگویم بیش از 30 هزار ساعت روی طراحی بقیه حرکات رژه فکر کردم و رژه‌ای که امروز انجام می‌شود با رژه روز اول متفاوت است. در روز اول، رژه ما رژه سایر یگان‌ها را بهم ریخت ولی امروز اینطور نیست و این مشکل حل شده است. زیرا این رژه نه تنها برای یک گروهان بلکه باید توسط یگان‌های متعدد اجرا می‌شد و در مسیر طراحی و اصلاح آن بسیاری از دوستان به من کمک کردند.

یکی از مشاورین اصلی من هم همسرم بود. ساعتها در منزل موسیقی رژه می‌گذاشتم و حرکات را انجام می‌دادم و ایشان به من مشاوره می‌داد که کجا خوب و کجا بد شده است.

خوب به هر حال ما رژه را شروع کردیم بعد از حرکت اول که توضیح دادم حرکت دوم این بود که دست حرکت کرده و روی سینه قرار می‌گیرد و همه یکصدا یاحسین می‌گویند. این یعنی اولین ذکر کسی که می‌خواهد علیه ظلم قیام کند یاحسین است. در حقیقت فرمان «به پیش» که در رژه کلاسیک داریم در رژه ما با ذکر یا حسین اتفاق می‌افتد.

بعد با الهام از یکی از فنون ورزشهای رزمی حرکت «درجا قدم رو» را انجام می‌دهیم. دلیل الهام گرفتنم از ورزشهای رزمی هم این است که نیروی نظامی باید همواره آماده بادش و هر حرکتی هم که ما در رژه انجام می‌دهیم در راستای بالا بردن آمادگی رزم است.

در همین حال با هر حرکت مبنای یک پای چپ (طبل بزرگ زیر پای چپ) یک ذکر حسین گفته می‌شود و همزمان همان تکنیک هنرهای رزمی را هم انجام دهیم. جالب اینجاست که بعد از مدتی که با سربازها این رژه را تمرین کردیم به دلیل آنکه حرکات طوری طراحی شده بود که موجب افزایش آمادگی جسمانی می‌شد، آنها خودشان هم علاقه‌مند شده بودند و اگر قرار بود 20 دقیقه تمرین کنیم اصرار داشتند که زمان تمرین را بیشتر کنیم.

در حرکت بعد زمانیکه گروهان برای اجرای (قدم آماده) مهیا می‌شود حرکت دست تغییر کرده و از حالت سینه زدن، دست به صورت کشیده با ذکر الله به سمت آسمان می‌رود. اینهم با الهام از فنون رزمی است و نشان دهنده دعا و استعانت از خداوند متعال برای اجرای یک کار بزرگ است.

پس از رسیدن به پرچم قرمز که باید اصل رژه آغاز شود فرم حرکت پا با ذکر الله اکبر تغییر می‌کند و این فرم تغییر حرکت پا مختص ایرانی‌ها است که بر گرفته از حرکات پا در آموزش تاکتیک است. حرکات سلاح هم برگرفته از تکنیک‌های جنگ سرنیزه است.

جالب است بدانید تمرین رژه روی روحیه افراد هم تاثیر می‌گذراد و بعد معنوی افراد را تقویت می‌کند.

البته ما روزهای سخت هم زیاد داشتیم. بالاخره شما وقتی می‌خواهی کار جدیدی انجام دهی عده‌ای در مقابل شما ایستادگی می‌کنند در مورد رژه همینطور بود. فرماندهان می‌خواستند رژه تغییر کند اما برخی مربیان این موضوع را در تقابل با تمام دانسته‌های خودشان قلمداد کرده در مقابل آن می‌ایستادند.

این رژه جدید چگونه به تایید رسید و چطور به عنوان رژه مصوب سپاه انتخاب شد؟

فیلم‌های تمرین رژه از سراسر کشور برای ارائه و انتخاب نزد سردار جعفری برده شد. یکی از دوستان تعریف می‌کرد آقا عزیز فیلم‌ها را می‌دیدند ولی مورد قبولش نبود تا اینکه نوبت به فیلم شما رسید و زمانیکه ذکر حسین را شنید تمام توجهش به تلویزیون جلب شد بعد کم کم به تلویزیون نزدیک شد و گفت این همان چیزی است که می‌خواهیم.

**آقا که رژه جدید را دیدند گفتند نگرانی من درباره رژه برطرف شد

همراه دو گروه دیگر به ستاد نیروی زمینی سپاه دعوت شدیم و خود سردار جعفری هم برای دیدن رژه آمدند. وقتی رژه را دیدند آن را تایید کردند و روز 31 شهریور همان سال برای اولین بار این رژه را اجرا کردیم. خیلی ها بعد از رژه گفته بودند ایران از حزب‌الله برای رژه نیرو آورده است.

همان سال یا سال بعدش درست خاطرم نیست رهبر انقلاب قرار بود به دانشگاه امام حسین (ع) بیایند دوستان آنجا هم فیلم رژه ما را دیده بودند و از روی آن تمرین کرده بودند از من هم دعوت کردند برای کمک به دانشگاه بروم. این رژه در محضر آقا اجرا شد و همانجا ایشان فرموده بودند که من یک نگرانی درباره رژه داشتم که بر طرف شد.

بعد از این کم کم این رژه به صورت رژه مصوب درآمد. البته همانطور که گفتم ایراداتی در فرم اولیه رژه بود که آنها را اصلاح کردیم و کم کم برای آن شعر و ملودی و موسیقی هم طراحی شد و رژه بصورت امروزی آن درآمد.

219219

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1817221
واکنش رهبر انقلاب به اولین رژه نوین سپاه پاسداران / گفتم سرم هم برود نظامی نمی‌شوم 2
واکنش رهبر انقلاب به اولین رژه نوین سپاه پاسداران / گفتم سرم هم برود نظامی نمی‌شوم 3
واکنش رهبر انقلاب به اولین رژه نوین سپاه پاسداران / گفتم سرم هم برود نظامی نمی‌شوم 4