وای اگر باران نبارد آبی نیست
منوچهر محمدشمیرانی - کارشناس ارتباطات وای اگر، باران نبارد آبی نیست وای اگر، آبی نباشد جانی نیست
وای اگر، باران نبارد آبی نیست
وای اگر، آبی نباشد جانی نیست
وای اگر، جانی نباشد این جهان را جایی نیست
خیلی سال است که زنگ خطر کمآبی، در کشور ما بهصدا درآمده و سالهاست که گویی، صدای این زنگ که حالا، تبدیل به زنگ خطر بیآبی شده است فقط به گوش مردم میرسد و مردم را، نگران از آیندهای نهچنداندور کرده است که آب، بهجای اینکه مایه حیات باشد، تبدیل به وسیلهای برای بروز تنشها و کشاکشها شود.
زمانی که کارشناسان میگویند 70 درصد از ظرفیت 5 سدی که آب تهران را تامین میکند، خالی است یا زایندهرودی که بیش از 20 سال است، آبی در آن جاری نشده و آینده اصفهان نصف جهان با فرونشست گسترده تصویر میشود؛ وقت آن است که مسئولان، از صدای این زنگ خطر، به وحشت بیفتند و بر خود بلرزند که چرا، این همه سال کوتاهی شده است؟! فقط، یک لحظه تصور کنید در گوشهوکنار شهرها، تابلوهای «آب، تمام شد!» نصب کنند و در تمام رسانهها، حرف از این باشد که دیگر، آبی برای خوردن نداریم. تصور چشمهای متعجب و ترسیده و دهانهای خشک کودک و پیر و جوان، به یقین تصویری ترسناک است که امیدواریم هیچگاه، شاهد چنین روزی نباشیم، اما چه باید کرد زمانی که به هشدارهای کارشناسان توجه جدی نمیشود. چندی پیش، رئیس مرکز ملی خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی، بااشاره به اینکه میزان بارندگی در کل کشور، 41 درصد پایینتر از میزان طبیعی است، گفت: مطالعهای که توسط برخی پژوهشگران ایرانی در مجله «نیچر» منتشر شده است، نشان میدهد حجم غیرقابلتصوری از آبهای زیرزمینی کشور، در طول سالهای 2002 تا 2015 میلادی، تخلیه و مصرف شده است. بهعبارتی باید بپذیریم تقریبا آبی در زیر زمینهای ایران نیست. باتوجه به همین نشانههاست که کارشناسان عقیده دارند، گاهی میزان توجه مسئولان به هشدارها، کافی نیست. کارشناسان عقیده دارند هر منطقه از کشور، از لحاظ توسعه کشاورزی، صنعتی و جمعیتی، ظرفیت خاص خودش را دارد و اگر باری بیشتر از این ظرفیت، بر دوش آن منطقه قرار داده شود، اثرات نامطلوبی خواهد داشت؛ محیط برای زیست، نامتعادل میشود و تنش آبی ایجاد خواهد شد. مثال مشخص، مناطق کمبارش مرکزی کشور است که توسعه کشاورزی، فراتر از توان اقلیمی آن منطقه صورت گرفته است و برای مثال، اگر تصمیم گرفته شود در استان سمنان، آب به وضعیت پایدار برسد دست کم، باید نصف باغهای آن منطقه تعطیل شوند. بهتعبیری، میبایست در عرصه کشاورزی، ضمن استفاده از روشهای نوین، پایمان را بهاندازه گلیممان دراز کنیم و کشاورزی را تا جایی توسعه دهیم که از نظر علمی اجازه داریم.
عوامل بروز بحران آب
ویکیپدیا، عوامل بروز بحران آب در ایران را، 3 عامل اصلی رشد جمعیت، کشاورزی ناموثر، مدیریت بد و عطشتوسعه ذکر کرده است. ویکیپدیا، جمعیت ایران در قرن نوزدهم میلادی را، زیر 10 میلیون نفر تخمین زده است، در حالی که در سال 1979 میلادی (1357 شمسی) جمعیت ایران به 35 میلیون نفر و در 2 دهه بعد از آن، به 2برابر افزایش پیدا میکند. نکته قابلذکر اینکه، مردم ایران، نقش چندانی در بروز و شدت گرفتن بحران آب نداشته و ندارند. تنها حدود 7 درصد آب موجود در کل کشور به مصرف خانگی میرسد که رقم بالایی محسوب نمیشود. بیشترین میزان مصرف آب ایران، در بخش کشاورزی است. کشاورزی، در حالی 92درصد آب کشور را میبلعد که تنها 12درصد مساحت ایران زیرکشت میرود. تنها 10 درصد تولید ناخالص ملی کشور، از راه کشاورزی بهدست میآید و فقط 17درصد نیروی کار کشور، در این بخش مشغول هستند. جالب است که سازمان محیطزیست، سرعت استفاده از منابع آب زیرزمینی در ایران را، در مقایسه با استانداردهای جهانی، 3برابر بیشتر تخمین میزند و همین برداشت بیرویه، عامل خشکیدن 297 دشت از 600 دشت ایران شده است. همچنین، بهخاطر عدمرسیدگی و نوسازی شبکه انتقال آب، بیش از 35 میلیارد مترمکعب آب، در مسیر انتقال هدر میرود. در گزارش شرکت آب و فاضلاب و دانشکده محیطزیست دانشگاه تهران آمده تا شهریور سال 94، 40 درصد از کل هدررفت آب کشور تا آن تاریخ، بهدلیل همین فرسودگی بوده است.
بحران آب در جهان
شاید برای توجه بیشتر به ابعاد بحران آب، بیمناسبت نباشد اشارهای به پیام چند سال پیش دبیرکل وقت سازمان ملل متحد، بهمناسبت 22 مارس (روز جهانی آب) داشته باشیم که سعی میکرد با تشریح وضعیت وخیمی که پیشروی دنیا قرار دارد، افکار عمومی را روشن کند. در این پیام آمده است: کمبود ذخایر آب، هر روز جدیتر میشود و زنگ خطر آلودگی آبها هم به صدا درآمده است. طبق آمارها، بیش از یک میلیارد نفر از مردم دنیا، از دسترسی به آب آشامیدنی سالم محروم هستند و هر سال، بیش از 5 میلیون نفر، بر اثر بیماریهای ناشی از آلودگی آب آشامیدنی جان میسپارند. نبرد سرسختانهای که میان ذینفعان آب شکل گرفته، بهحدی جدی است که میتوان گفت تعداد کسانی که در سالهای آتی، بهدلیل استفاده از آب ناسالم از بین میروند، بیش از تلفات جنگ یا سایر خشونتها خواهد بود. این را هم بد نیست، بدانیم منابع آب شیرین، در سطح کره زمین بهطوریکنواخت توزیع نشده است. 9 کشور کانادا، چین، کلمبیا، پرو، برزیل، روسیه، امریکا، اندونزی و هند 60 درصد کل منابع آب شیرین جهان را به خود اختصاص دادهاند، در حالی که بیش از 80 کشور دنیا، با کمبود آب شیرین روبهرو هستند. در ایران هم، همینطور که میبینیم، بحران خشکسالی هر روز، بیشتر از روز قبل میشود. در حالی که هیچ اقدام قابلتوجهی در رابطه با حل این بحران، از سوی مسئولان انجام نمیگیرد؛ نه در دیپلماسی آب و گرفتن حقابه از کشورهای همسایه و نه، در مدیریت آب داخل کشور. تعجببرانگیزتر از تمامی این حرفها و نکتهها، تداوم بیتوجهی به بحران آب در برنامه هفتم توسعه است. باوجود پذیرش بحران آب در کشور، اما در سیاستگذاریها و تدوین برنامه هفتم توسعه، باز هم این مشکل بزرگ، جدی گرفته نشده و در ماده 32 آن، تنها «5 درصد افزایش بهرهوری آب کشاورزی تا پایان برنامه» بهعنوان هدف تعیین شده است؛ بهعبارتی، سالی یک درصد؛ آن هم اگر بشود! تالابها، دریاچهها و رودخانههای زیادی، در این سالها خشک شدهاند و همین امر موجب شده است براساس گزارش موسسه منابع جهان، ایران در کنار قطر، اسرائیل و لبنان در صدر کشورهایی قرار گیرد که با بحران شدید آب روبهرو هستند و در لبه «روز آخر» قرار گرفتهاند. راهکارهای برونرفت از بحران آب را هم، بهیقین آنقدر کارشناسان گفتهاند که مسئولان و تصمیمگیران نیز میدانند. فقط میماند اراده و همت و نگاهی درست به آینده و فردای این مرزوبوم، تا با بازنگری در سیاستهای کنونی، نگذاریم آب هم، زمینهای برای بروز تنش شود. / روزنامه صمت