وقتی اعضای انجمن حجتیه از سازمان مجاهدین سر درآوردند
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، در تاریخ معاصر ایران جریانات فکری مختلفی در سطح جامعه بنا به اقتضای اجتماع و آوردههای معرفتی خود ظهور و بروزهایی داشتهاند. برخی از این جریانات مقبول مردم واقع شدند و برخی دیگر چندان نتوانستند با مردم ارتباط وثیقی پیدا کنند. گاهی این تفکرات با کنشهای سیاسی نهضت اسلامی موافق بودند و گاهی به شدت مقابله آن ایستادگی کردند. در این بین یکی از گروههایی که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان حال حاضر همواره اختلافات شدیدی با نهضت امام خمینی داشته است تشکلی موسوم به انجمن حجتیه است.
در این نوشتار سعی بر آن است که معرفی اجمالی از این گروه داشته باشیم تا در روزهای آتی مطالب بیشتری را در مورد این جریان فکری بیان کنیم.
انجمن حجتیه، زاده مکتب تفکیک
بنیانگذار انجمن حجتیه شیخ محمود ذاکرزاده تولایی، مشهور به شیخ محمود حلبی از خطبا و علمای مشهد بود. پس از دهه 20 شمسی و همزمان با رونق فعالیت فرقه بهائیت و فعالیت معتقدان آن در جامعه بسیاری از روحانیون و اقشار مذهبی در صدد مبارزه و مقابله با این فرقه برآمدند. حلبی پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 و سرخوردگیاش از سیاست، در همان سال محفلی با عنوان انجمن ضد بهائیت تشکیل داد که بعدها در سال 1336 نام انجمن حجتیه مهدویه به خود گرفت. برخی گزارشات حاکی از آن است که انگیزه شیخ محمود حلبی از تأسیس این انجمن خوابی است که در آن حضرت حجت را دیده و امام زمان دستور تشکیل چنین انجمنی را به او داده است.
شیخ محمود حلبی
انجمن با قائل بودن و اصل تقیه و واجب شمردن آن، تقیه را در زمانی که خشم و ضرر به جان و مال و آبروی مؤمن میرفت وارد میدانست و بسیاری از پرهیزها و سکوتهای خود را بر اساس این اصل توجیه میکرد. حال آنکه به باور روحانیت مبارز و نیروهای انقلابی تقیه در ایمان و جهاد وارد نبود و انجمنیها عافیت طلبی را با نام تقیه سکه میزدند. هدف اصلی انجمن تقابل با بهائیت بود و اکثر فعالیتهای آن معطوف به نقد اندیشه بهائیت بود.
مؤسس انجمن حجتیه پیرو مکتب تفکیک و شاگرد میرزا مهدی اصفهانی بود، به این معنی که با هرگونه مباحث برهانی، فلسفی و عرفانی مخالفت میکرد و با روششناسی معینی به کشف معرفت دینی میپرداخت. لذا دیدگاهی بسیار منفی نسبت به فلاسفه داشته و با تندی از آنان یاد میکرد. آیتالله حسینعلی منتظری در خاطراتش میگوید: «یک زمانی در تهران به همراه مرحوم شهید مطهری رفته بودیم پای منبر آقای حاج شیخ محمود حلبی ایشان روی منبر به ملاصدرا توهین کرد و پس از منبر، ما با ایشان درگیر شدیم که این چه تعبیرهایی است که به کار میبرید؟ (خاطرات منتظری و نقد آن صفحه213»
ایننکته را هم باید اضافه کرد که ظاهرگرایی دینی این قشر و بسنده کردن به ظواهر نصوص و روایات، شکل خاصی از معرفتشناسی را برای این قشر به وجود آورده بود که هیچ چیزی را بدون استناد به ظواهر منقولات نمیپذیرفتند و بعدها مصادیقی از همین مسأله ظاهرگرایی موجب اختلاف انجمن با مبارزات سیاسی و انقلابی شد.
مذهبیهای سکولار
همانطور که پیش از این اشاره شد انجمن حجتیه به هیچوجه اجازه ورود به فعالیت سیاسی و مبارزاتی را به اعضای خود نمیداد در همین راستا در تبصره 2 از ماده دوم اساسنامه انجمن تصریح شده است انجمن به هیچوجه در امور سیاسی مداخله نخواهد کرد و مسئولیت هر نوع دخالتی را در زمینههای سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد به عهده نمیگیرد. نقطه اوج اختلاف انجمن حجتیه با جریان انقلاب مربوط به همین موضوع است. آنها چنین میپنداشتند که در عصر غیبت وظیفه شیعیان سکوت و قعود است و قرار نیست دست به فعالیتهای سیاسی بزنند و دنبال حکومت و حکمرانی باشند. آنها با دستاویزی به برخی روایات هر نوع قیام را قبل از ظهور باطل میشمردند و نتیجتاً هیچ همراهی با نهضت مبارزه اسلامی نداشتند. این رویکرد انجمن حجتیه موجب شد که امام خمینی (ره) نسبت به این طرز تفکر واکنش جدی نشان دهد.
امام خمینی (ره) قبل از انقلاب با تیزبینی، نسبت به اقدامات انجمن انتقادات تندی کردند. ایشان به این نتیجه رسیده بود که برگزاری جلسات انجمن حجتیه و تأکید بر غیر سیاسی بودن اقدامات و عملکردهای آنان، در نهضت مردمی و آینده حکومت اسلامی و تحقق انقلاب خلل ایجاد میکند. به همین دلیل در پاسخ به نامه محمدعلی گرامی که از ایشان در خصوص فعالیت انجمن و شیخ محمود حلبی سؤالاتی مطرح کرده بود مرقوم داشتند: «راجع به شخصی که مرقوم شده بود، جلساتش ضررهایی دارد، از وقتی مطلع شدم تأیید از آن نکردهام و انشاالله نمیکنم (در شناخت حزب قاعدین زمان صفحه55).»
شهید هاشمینژاد هم در رابطه با انجمن حجتیه میگفت: «تعدادی از رهبران انجمن حجتیه چنان بهائیت را بزرگ میکردند که انگار در این مملکت خطر بهائیت است. در حالی که ما معتقد بودیم، خط انقلاب معتقد بود که بهائیت شاخهای از شاخههای استعمار و معلول است و باید سراغ علت برویم (در شناخت حزب قاعدین زمان صفحه 256.»
انجمن حجتیه یار گرمابه و گلستان ساواک و سلطنت پهلوی
به گفته اکبر پرورش، از اعضای جداشده انجمن حجتیه این تشکل از اعضای خود تعهدی مکتوب برای عدم فعالیت سیاسی میگرفتت. حجتالاسلام اسماعیل فردوسیپور با بیان خاطرهای از روز قیام 15 خرداد 42 مخالفت دیرینه آقای حلبی را با نهضت امام این چنین بیان میکند: «خدمت ایشان ناهار خوردیم هر دفعه که صدای رگبار از میدان بلند میشد ایشان تکان میخورد و میگفت: هان! حالا بیرونش کن، حالا بیرونش کن. این هم حرف شد که حالا بیرون میکنم؟ من گفتم: چه قصه شده است؟ او پاسخ داد: مگر نمیدانی که آیتالله خمینی در سخنرانیهایش گفته است کاری نکن که مثل پدرت بگویم بیرونت کنند (خاطرات حجتالاسلام اسماعیل فردوسیپور صفحه 44.»
شیخ حلبی در حال سخنرانی
بر اساس اسناد ساواک بعد از دستگیری امام در ماجرای فیضیه، شیخ محمود حلبی به جای اعتراض به حکومت مانند خیلی دیگر از روحانیون معروف ایران، در مسجد باب الحوائج واقع در میدان فوزیه به منبر رفت و دولت و مسئولین امنیتی مملکت را دعا کرد. (آیتالله غلاحسین جعفری همدانی به روایت ساواک صفحه 27).
رهبران انجمن حجتیه به ویژه شیخ محمود حلبی ارتباطاتی با سازمان اطلاعات و امنیت کشور ساواک داشتند. برخی این ارتباط را ناشی با هدف جلوگیری از تعطیلی انجمن و استمرار حرکت فرهنگی تحلیل کردند. شیخ محمود حلبی در نامهای که 6 فروردین 54 خطاب به رئیس اداره اطلاعات کشور نوشته، از محدودیتها در برابر فعالیتهای اعضای انجمن در یزد گلایه کرد و سرهنگ جعفری رئیس اداره اطلاعات کشور در نامهای به ریاست شهربانی خواستار پیگیری و برخورد صحیح با انجمن حجتیه میشود. نگاهی به ادبیات نامه حاکی از روابط حسنه میان انجمن حجتیه و ساواک است.
ترویج تفکر «شاه سایه خداست» یا «جواب خون مقتولین (شهدای انقلابی) را چه کسی می دهد» و از همه مهمتر شعار گمراهکننده «حکومت قبل از ظهور امام زمان باطل است» و هزاران انقلتهای دیگر، ابزاری بود که انجمن برای مقابله با انقلاب اسلامی به کار گرفت.
از تفریط انجمنی تا افراط سازمان مجاهدین
نکته قابل توجه و جالب این است که، مروری بر زندگی سران سازمان مجاهدین خلق ایران، ما را به این نکته رهنمون میسازد که تعداد قابل توجهی از آنان سابقه عضویت در انجمن حجتیه را داشتند. نتیجه تفریط در مبارزه تحت لوای انجمن افتادن به وادی افراط و مبارزه مسلحانه بود آن هم با این نگاه که هدف وسیله را توجیه میکند.
مرحوم آیتالله اسماعیل صالحی مازندرانی در خاطرات خود مینویسد: «شخصی به نام محمد حیاتی از اعضای کادر مرکزی مجاهدین بود. من از حیاتی پرسیدم که چگونه به این راه کشیده شدی و قبلاً چه میکردی؟ پاسخ داد: من از ابتدا جزو گروه انجمن حجتیه بودم و در جلسات آقای حلبی شرکت میکردم. گفتم: پس چرا به این سمت کشانده شدی؟ گفت: دیدم که چیزی گیرم نمیآید و ما را سرگرم قضایایی میکنند. به اهدافی که فکر میکردم نرسیدم و فقط سرگرمی خواندن کلمات باب و بها بودم. پس قانع نشدم و در حالی که دل زده بودم به سمت منافقین کشیده شدم (خاطرات شیخ اسماعیل صالحی مازندرانی صفحه 132).»
مسعود رجوی، مهدی ابریشمچی، حسین احمدی روحانی، وحید افروخته، علیرضا زمردیان، محمد حیاتی، علی میهندوست، سید محسن سید خاموشی، و.. از جمله اعضای سازمان مجاهدین خلق بودند که ابتدا در انجمن حجتیه فعالیت داشتند تعدادی از این افراد از طریق مجموعه مدارس علوی به انجمن و سپس به سازمان راه پیدا کردند.
آنچه که گذشت مختصری از موضع گیریهای انجمن حجتیه در برابر نهضت اسلامی و انقلاب بود. در این رابطه مطالب بیشتری را در روزهای آینده در صفحه اندیشه فارس خواهید خواند.
انتهای پیام /