ولایت مطلقه فقیه چه نسبتی با دیکتاتوری دارد؟
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، وقتی سر و صدا در مکانی زیاد شود هرکسی بانگی را از دهان خود رها میکند و دانسته و ندانسته تخم لقی را در هوای افکار و رسانه میپراکند. امروزه که کمی شهرِ ما به وسیله ذهنیتسازی «دشمن» و متأسفانه اثرپذیری و فریبخوری «برادر» کمی شلوغ شده است، برخی جنزدگان عرصه مجازی دانسته و ندانسته از دیکتاتوری در کشور صحبت میکنند و به زعم خویش به مقابله با دیکتاتوری حاکم در کشور در پوشش «ولایت مطلقه فقیه» رفتهاند و فریاد «مرگ بر دیکتاتور» سر میدهند. سالها از انقلاب اسلامی میگذرد اما گویا به شکل درست و صحیح اصلیترین مقوله سیاسی در این کشور برای بسیاری از مردم عوام جا نیفتاده است تا در شلوغیهای این چنینی تحت تأثیر قرار نگیرند.
بیان شبهه
برخی بر این باورند که ولایت مطلقه فقیه، حاکمیت بی چون و چرای یک فقیه بر جامعه اسلامی است و این شیوه از حکومت، فرقی با حکومت دیکتاتوری که اداره جامعه، بیتوجه به خواست و نظر دیگران است ندارد و در نهایت نتیجه میگیرند که آن نیز به مانند این باطل و مردود است و نباید چنین شیوه حکومتی آن هم به نام اسلام و مردمسالاری دینی وجود داشته باشد.
تبیین رهبری از ولایتمطلقهفقیه
حال برای روشنتر شدن موضوع و اینکه حقیقت این مقوله سیاسی چیست جستاری بر کلام رهبری معظم میزنیم تا ببینم متصدی این مقام در کشور چگونه چنین موضوعی را تبیین میکند:«مراد از ولایت مطلقه فقیهِ جامع الشرائط این است که، دین حنیف اسلام که آخرین دین آسمانی است و تا روز قیامت استمرار دارد، دین حکومت و اداره ی امور جامعه است؛ لذا همه طبقات جامعه اسلامی ناگزیر از داشتن ولی امر و حاکم و رهبر هستند تا امت اسلامی را از شر دشمنان اسلام و مسلمین حفظ نماید و از نظام جامعه اسلامی پاسداری نموده و عدالت را در آن برقرار و از ظلم و تعدی قوی بر ضعیف، جلوگیری نماید و وسائل پیشرفت و شکوفایی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را تأمین کند. این کار در مرحله اجرا ممکن است با مطامع و منافع و آزادی بعضی از اشخاص منافات داشته باشد. حاکم مسلمانان پس از این که وظیفه خطیر رهبری را طبق موازین شرعی به عهده گرفت، باید در هر مورد که لازم بداند تصمیمات مقتضی بر اساس فقه اسلامی اتخاذ کند و دستورات لازم را صادر نماید. تصمیمات و اختیارات ولی فقیه در مواردی که مربوط به مصالح عمومی اسلام و مسلمین است، در صورت تعارض با اراده و اختیار آحاد مردم، بر اختیارات و تصمیمات آحاد امت، مقدم و حاکم است، و این توضیح مختصری در باره ولایت مطلقه است.»
حاصل کلام آقا
درباره آنچه که گذشت نکاتی قابل تأمل است: 1 اساس تصمیم گیریها و احکام صادره از ولی فقیه برای اداره جامعه قرآن و روایات اسلامی از یک سو و مصالح جامعه اسلامی از سوی دیگر است و ذرهای هوا و هوس شخص ولی فقیه و منافع خود و اطرافیانش در فرامین صادره از سوی او دخالت ندارد. 2 ولی فقیه به عنوان یک حاکم اسلامی وظیفه دارد در جهت نشر و اقامه اسلام (فرهنگ قرآن و اهل بیت علیهم السلام) تلاش کند و در این راه ذره ای کوتاهی نکند. 3 ولی فقیه در راستای عمل به وظیفهای که دارد (رهبری جامعه اسلامی طبق موازین شرعی) باید تصمیمات لازم بر اساس فقه اسلامی را اتخاذ کرده و دستورات لازم را صادر کند. 4 در مواردی ممکن است تصمیمی که ولی فقیه بر اساس موازین شرعی و برای رعایت مصلحت اسلام و مسلمین میگیرد با اختیار و تصمیم دیگران (فرد یا افراد جامعه اسلامی) در تعارض باشد. که در صورت تعارض، تصمیم او بر تصمیم دیگران مقدم میشود.
دیکتاتور کیست و چه نسبتی با رهبری دارد؟
و اما دیکتاتوری چیست؟ از نظر لغت، دیکتاتور واژهای فرانسوی است به معنای خودکامه، خودرأی و مستبد. در اصطلاح فرهنگ سیاسی به حکومتی که بر اساس رأی و نظر یک فرد (استبداد شخص حاکم) اداره میشود، نظام توتالیتر (Totalitar) میگوید که به معنای تمامگرا، تمامیتخواه، مطلقگرا، یکهتاز، استبداد فراگیر است. این نظام همان است که در گویش مردم از آن به نظام دیکتاتوری یاد می شود.
دو ویژگی مهم رژیم توتالیتری یا همان حکومت دیکتاتوری عبارت است از:1 انحصار قدرت سیاسی در دست یک حزب و حذف همه اشکال نظارتهای مردمی 2 هانا آرنت، شاگرد فیلسوف بزرگ هایدگر ویژگی دوم را این میداند که هسته مرکزی توتالیتاریسم، وجود رهبری است که هدفش سرکوب کردن هر گونه نهادی است که در برابر او قد برافرازد. از این رو هیچ گاه خود را به نهاد قانون وابسته نمیداند؛ یعنی اساس نظام توتالیتر بیقانونی است. وجود هر دو شرط در جمهوری اسلامی و نظام ولایتفقیه منتفی است. هرچند نظام حزبی در ساختار سیاسی ما ضعیف است و البته این موضوع برمیگردد به تجربه زیسته جمهوری اسلامی در سال های اول انقلاب و درگیریهای پس از آزادی سیاسی در کشور اما با این حال در سالهای اخیر ما شاهد آن بودیم که افراد زیادی که فرسنگها با آرمان جمهوری اسلامی فاصله دارند در نقاط مختلف کشور منصب و جایگاه پیدا کردند و از قضا این افراد در فرایند انتخابات مردمی سر برآوردند و به قدرت رسیدند.
هانا آرنت، فیلسوف مشهور معاصر
حضرت امام خمینی در این باره میگوید: اشخاصی که اطلاع ندارند بر وضعیت برنامههای اسلامی، گمان میکنند که اگر چنانچه ولایت فقیه در قانون اساسی بگذرد، این اسباب دیکتاتوری میشود، در صورتی که ولایتفقیه است که جلوی دیکتاتوری را میگیرد؛ اگر ولایت فقیه نباشد، دیکتاتوری می شود. اسلام، حکومتش حکومت قانون است؛ یعنی قانون الهی، قانون قرآن و سنت است؛ و حکومت، حکومت تابع قانون است؛ یعنی خود پیغمبر هم تابع قانون بود؛ امیرالمومنین هم تابع قانون بود و یک قدم تخلف از قانون نمی کردند و نمیتوانستند بکنند.
ولیفقیه فعال ما یشاء نیست!
ولی فقیه هم خود یک مکلف است و هم موظف به اجرای دستورات الهی است «وَ لایُسأَلُ عَما یَفعَل» نیست. او موظف است دستورات و احکام الهی چه اولیه و چه ولایی (حکومتی) را که خود صادر کرده نیز تبعیت کند؛ لذا در اصل صد و هفتم قانون اساسی آمده است «رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است». صاحب جواهر برای اثبات تساوی ولی فقیه با دیگران در رعایت احکام حکومتی به اطلاق مقبوله عمر بن حنظله تمسک کرده و میگوید: «فَاِذاحَکَمَ به حکمِ وَلَم یَقبِلهُ مِنهُ فَاِنَما به حکمِ اللهِ اَستَخِف وَ عَلَینا رَدَ و الراد عَلَینا کافِر رادَ علیَ الله. حضرت علی (ع) میفرماید:«ایهاالناسانی واللهُ ما احَثَکُم علَی طاعه الا وَ اَسبَقکُم الیها ولاا اَنهاکُم عَن مَمَعصیه الا و اَتَناهی قَبلَکُم عَنها «ای مردم به خدا قسم که من شما را به هیچ طاعتی سوق ندادم مگر خودم بر شما به سوی آن سبقت گرفتم و از هیچ معصیتی نهی نکردم مگر آنکه پیش از شما از آن دوری جستم. همچنین خداوند در قرآن از قول شعیب میفرماید: «ما اَریدُ اَن اخالفَکُم اِلی ما انها کُم عَنه» «قد من این نیست که چیزی را بگویم و خود خلاف ان را انجام دهم. در نظامهای استبدادی نوعاً فرد مستبد ما فوق دیگران است و حکومت بر مردم را امتیاز خود تلقی میکند، در حالی که در نظام ولایت فقیه حکومت وظیفه است نه امتیاز.
پایان پیام /