پرسشهایی از جریان اصلاحات / بازی در زمین حاکمیت یا بازی با حاکمیت؟
انصراف بهزاد نبوی از ریاست جبهه اصلاحات که برخی آن را تقویت رویه رادیکالی درجریان اصلاحات میدانند، بهانه ای شد تا به مسیر پیشروی اصلاحطلبان در دوراهی «میانهروی» و «رادیکالیسم» بپردازیم.
انصراف بهزاد نبوی از ریاست جبهه اصلاحات که برخی آن را تقویت رویه رادیکالی درجریان اصلاحات میدانند، بهانه ای شد تا به مسیر پیشروی اصلاحطلبان در دوراهی «میانهروی» و «رادیکالیسم» بپردازیم.
خبرگزاری مهر - گروه سیاست: دقیقاً 226 روز معادل 7 ماه و 14 روز تا انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی و ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری باقیمانده است که بناست روز جمعه 11 اسفندماه بهصورت همزمان برگزار شود. وجه تمایز این دوره از انتخابات با همه انتخاباتهای قبلی و حتی انتخابات 1400 که راهبرد «مشارکت صفر» در دستور کار دشمنان نظام و رسانههای فارسی زبان قرار داشت و در این مسیر از شبح کرونا نیز نهایت بهره را بردند، به اتمسفر آن بر میگردد نه راهبردها؛ چه آنکه همین دشمنان با اندکی تغییر تاکتیکی ولی با راهبرد ثابت، بهجد در تلاش برای تعمیق بدبینی در جامعه از جمله به نظام سیاسی کشور هستند. رهبر حکیم انقلاب نیز در بخشی از بیاناتشان در مراسم سیوچهارمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمهالله) فرمودند: «یکی از شیوههای دشمن هم بدبین کردن به انتخابات است. همین اندازه بگویم که این انتخابات، انتخابات بسیار مهمی است و دشمن از همین حالا توپخانههای خودش را به طرف این انتخابات روشن کرده، مشغول بمبارانِ انتخاباتی است که هنوز حداقل نُه ماه فاصله داریم تا آن انتخابات. باید انشاالله ملت ایران، جوانان عزیز این بیداری را، این هشیاری را، این انگیزه را، این ایمان وامید را روزبهروز افزایش بدهند و دشمن را ناکام کنند.»
حال با توجه به اهمیت انتخابات پیشرو، فعالیت احزاب مختلف مورد مداقه است که آیا در دایره گسترده نظام سیاسی حاکم اقدام به کنشگری خواهند کرد؟ و مهمتر از آن، سمتوسوی کنشگری آنهاست که آیا به قواعد بازی پایبند خواهند بود؟ حتماً سوال آخر تعیینکننده است. بنابراین نوع کنشورزی و کوشندگی احزاب مختلف، بازتاب رفتارشناسی انتخاباتی آنها دارد که با استناد به برآیند آن، احتمالاً بتوان به سوالات طرح شده پاسخ یافت. در طلیعه سلسله گزارشهای رفتارشناسی احزاب مختلف، به تحرکات جریان اصلاحات میپردازیم، جریانی که خود را یکی از داعیهداران بهرهمند از جایگاه اجتماعی بهویژه در بین جوانان می نامد و همواره نیز معتقد است حاکمیت آنها را بازی نمیدهد؛ حتی اگر بخش عمدهای از حکمرانی 44 ساله جمهوری اسلامی ایران محصول مدیریتشان در بخشهای حساس سیاسی و اقتصادی باشد.
پرسشهای بی پاسخ
شاید مهمترین پرسشهای بیپاسخی که به قول سهراب سپهری «بر لب سرد زمان ماسیده است» و جریان حزبی موسوم به اصلاحات باید به آن پاسخ دهند، این است که آیا به دنبال بازی در زمین حاکمیت هستند؟ یا پیگیر بازی با حاکمیت؟ همچنانکه محمدرضا باهنر، دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین خطاب به اصلاح طلبان میگوید: «این دوستان رقیب حزبی باشند و خدایی نکرده خود را رقیب نظام قلمداد نکنند، بیایند رقابت سالم حزبی و سیاسی در کشور انجام بدهند که اتفاقاً ما هم از آن استقبال میکنیم.» باهنر در ادامه اینگونه به اصلاح طلبان توصیه میکند که «افرادی از جریان اصلاحات که پایبند به انقلاب اسلامی هستند و در چارچوب نظام فعالیت میکنند باید بیایند و فعال بشوند و به مسئله مشارکت کمک کنند. این گونه نباشد که دوباره در جریان اصلاحات شاهد آن باشیم که جریانی تندرو به دنبال فتنهگری، اغتشاش و هنجار شکنی ها و این مدل کارها برود.»
طبعاً حالت مطلوب آن است که این جریان در زمین حاکمیت بازی کند و رقیب نظام نباشد، اما از آنجایی که بر اساس سوابق قبلی نمیتوان رفتار انتخاباتی جریان اصلاحات را پیش بینی کرد، این گزارش با استناد به قرینههای موجود، تا حد توان به واکاوی آن خواهد پرداخته است.
قرینه مقدم
نمیشود و نباید از کنش سیاسی جریان حزبی اصلاحطلبان سخن گفت و به آتشبیاری آنها در معرکه فتنه 1388 اشاره نکرد، چه آنکه شیرینی حضور گسترده را در کام یک ملت تلخ کردند و با ادعای دروغ «تقلب» بنای «تغلب» داشتند که در آن برهه کشور را به لبه پرتگاه هدایت کردند و جرقه تحمیل تحریمهای به اصطلاح «فلجکننده» در دولت رئیسجمهور «مؤدب» و «باهوش» رژیم آمریکا یعنی «باراک اوباما» روشن شد. از قضای روزگار چهار سال بعد از آن غائله ضد توسعه و صدالبته ضد اصلاحات واقعی، تقریباً تمام کرسیهای مدیریتی اجرایی و تقنینی و حتی پارلمان شهری را در اختیار گرفتند و در طول دهه 90 نه تنها کمکی به حل مشکلات از جمله مشکلات کمرشکن اقتصادی نکردند که بلکه ماشین اقتصاد را به «ته دره» نیز انداختند. به طوری که دولت را در سال 1401 با تورم حدود 40 درصدی تحویل دادند.
قرینه متأخر
دومین قرینهای که حرکت جریان حزبی اصلاح طلبان در زمین بازی حاکمیت و مطابق با قوانین و قواعد حاکم را با تردید مواجه میسازد، نوع کنش آنها در انتخابات 1400 است. این جریان درحالیکه حیثیت دولت محبوبشان یعنی دولت حسن روحانی به طور کامل از سوی غرب در ماجرای برجام تخریب شده بود و میدانستند مردم خسته از وعدههای برجامی بی سرانجام هستند و دیگر اقبالی در انتخابات آتی نخواهند داشت، در انتخابات 1400 به بهانههای مختلف، همصدا با غرب به «تحریم انتخابات» روی آوردند و راهبرد «حضور صفر» مردم در انتخابات را در پیش گرفتند، البته در این کارزار از وضعیت کرونایی نیز بهره گرفتند و به بهانه شرایط اضطراری، مردم را به حضور نیافتن در پای صندوق رأی تحریک کردند. آنچه از این تجربه حاصل میشود، اگر تضمینی بر بیرون آمدن اصلاح طلبان از صندوق رأی نباشد، پس حتماً آن صندوق تحریم میشود. وضعیت جریان حزبی اصلاح طلب - البته در کنار سایر احزاب - در جریان اغتشاشات 1401 به خوبی مشخص و معلوم شد آنطور که مدعی هستند، مردم از آنها حرف شنوی ندارند، بنابراین با فرض حضور در انتخابات، احتمال پیروزی قطعی وجود ندارد، از این جهت احتمال بازی در خارج از قاعده دور از ذهن نیست.
اقتضای موجود
اما آیا میتوان با استناد به همین قرینهها حکم صادر کرد و فرض را بر آن دانست که این جریان حزبی در زمین بازی حاکمیت بازی نخواهد کرد؟ طبعاً پاسخ منفی است چه آنکه شرایط حال حاضر جمهوری اسلامی ایران نه سال 1388 و نه حتی سال 1400 است و بدون توجه به اقتضائات نمیتوان تحلیل کرد. جمهوری اسلامی ایران با درایت عقلای قوم، یک جنگ ترکیبی (هیبریدی) امنیتی، اقتصادی و روانی - رسانهای را در پاییز 1401 مدیریت کرد و توطئه ایجاد جنگ داخلی، تجزیه و براندازی را خنثی ساخت. بنابراین وقتی نظام سیاسی حاکم یک جنگ تمامعیار را که به گفته مقامات امنیتی سرویسهای جاسوسی حدود 30 کشور در آن درگیر بود، شکست داد، حالا جریانات سیاسی باید از اندیشههای خام بیرون آمده و به هر اندازهای که مقصر بخشی از مشکلات کشور هستند، پاسخگو باشند نه اینکه در بزنگاهها به جای توضیح عملکرد خود، زیرورو کشیده و بعضاً با دشمن همصدا شوند.
راه صندوق!
در چنین وضعیتی، هر جریانی که از اندک عقل سیاسی برخوردار باشد، موضوع رودرویی با نظام سیاسی حاکم را کنار میگذارد و اگر واقعاً دنبال اصلاحات و کمک به مردم خود باشد، راه «صندوق» را برمیگزیند. همچنانکه دیدیم در غائله اخیر آلترناتیوهای معرفی شده برای جمهوری اسلامی ایران، چگونه سر غنایم حاصل نشده، به جان هم افتادند و ماهیت فاسد و وابستگی ساختاریشان به سرویسهای جاسوسی عیان شد. شاید به همین دلیل است که محمدعلی وکیلی از چهرههای معتدل جریان حزبی اصلاحات گفته است «علیرغم اینکه مردم از بعضی مسائل ناراحت هستند، اما همین مردم در این شش - هفت ماهه سال گذشته فهمیدند که جمهوری اسلامی هیچ جایگزینی ندارد و هویت اپوزیسیون منفعت طلب خارج نشین برایشان روشن شد و مردم به درستی فهمیدند که محکوم به حفظ جمهوری اسلامی هستند و جمهوری اسلامی هم محکوم به اصلاحات است.»
به سوی رادیکالیسم؟
البته نمیتوان گفت طیفهای مختلف اصلاحطلبی طبق یک قاعده بازی حاکمیت پیش خواهد رفت. همچنانکه به گفته محمدرضا تاجیک، این جریان «از رادیکالهای تندرو تا محافظ کارها و از سنتیها تا مدرنها و از سکولار تا روشنفکر دینی را شامل میشود و یک جریان چهل تکه و رنگارنگ است» پس از چنین تنوع فکری نمیشود، انتظار رفتار یکرنگ داشت. اما جبهه موسوم به اصلاحطلبان که قرار است این «جریان چهل تکه و رنگارنگ» را هدایت کند، با انتخاب آذر منصوری برای ریاست این جبهه و حذف بهزاد نبوی، پیام حرکت به سوی رادیکالیسم را مخابره کرد چه آنکه منصوری از چهرههای تندرو و البته هیجانی است که شاید نتوان انتظار حرکت بر مدار تأمین منافع ملی را وی داشت. این در حالی است بهزاد نبوی به عنوان رئیس قبلی جبهه اصلاحات، به گفته محمد عطریانفر «هم تجربه دارد، هم کتک روزگار را خورده است، هم سرد و گرم دنیا را چشیده است، منافع ملی را میفهمد، زیرآب نظام را نمیزند».
دعوای زرگری
از دیگر راهبردهای جریان حزبی اصلاحات که در ابتدای این گزارش نیز به آن اشاره شد، رفتار غیرشفاف، برخلاف طلبکاری شفافیت است. این جریان از یک سو اعلام میکند اگر بنا باشد وارد انتخابات شوند، فهرست انتخابات با سرفهرستی اسحاق جهانگیری ارائه خواهند کرد از طرفی همانها اقدام به تکذیب میکنند و مدعی میشوند جهانگیری اصلاً بنای ورود به عرصه انتخابات مجلس شورای اسلامی را نخواهد داشت. به نظر میرسد این راهبرد به منظور پایش کنش جامعه و احتمالاً بخشی از حاکمیت است تا با استناد به برآیند واکنشها، اقدام به تصمیمگیری کنند.
اساس رقابت
آنچه مهم است اینکه جریان حزبی اصلاح طلبان باید به رقابت حرفهای روی بیاورند؛ رقابتی که به گفته عطریانفر «حزب میخواهد و حزب باید در یک رابطه حق و تکلیف متقابل با نظام ارتباط برقرار کند». نظام سیاسی حاکم حداقل در مواجهه به این جریان بارها، تکالیف خود را انجام داده است به طوری که برخی نقش آفرینان فتنه 88 فقط چهار سال بعد از آن در دولت، کرسیهای اجرایی مهمی را اشغال کردند و بعضاً تا هشت سال تاختند. بنابراین آنچه مهم است اینکه این جریان باید به رقابت حرفهای روی بیاورد و نتیجه انتخابات را فارغ از هر خروجی، بپذیرد و اجازه دهد مسیر توسعه و اصلاحات واقعی کشور از «صندوق» بگذرد. کدام بازی؟
البته که حاکمیت در مقابل افراد صادق و دغدغهمند و دلسوز هر جریانی حقی بر گردن دارد و باید آن را ادا کند. اینکه برخی با برخورد سلیقهای، ظرفیت نحلههای مختلف سیاسی را نادیده بگیرند پسندیده نیست، با این حال در مورد جریان یاد شده این خود جریان است که باید در عمل ثابت کند در زمین حاکمیت و با قواعد موجود بازی خواهد کرد نه اینکه بازهم با حاکمیت بازی کند. زمان این موضوع را مشخص خواهد کرد.