شنبه 3 آذر 1403

پرویز رفت و برگشت نرفته برگشت؟!

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
پرویز رفت و برگشت نرفته برگشت؟!

مظلومی احتمالا حاضر است چندسال از عمرش را بفروشد و آن 10 دقیقه را بخرد. بازی دقیقه 80 تمام شود اما روزگار کار خودش را می‌کند. او با استقلال بعدها قهرمان جام حذفی شد اما هنوز که هنوز است آن تصویرش کنار زمین بعد از گلزنی فریدون زندی در یادها مانده. آن شادی زودهنگام و گاهی سرزنش می‌شود که فکر کرد کار تمام است و یادش رفت که فوتبال 90 دقیقه است. سرزنش کردن آدم‌ها بعد از شکست راحت است. آرش...

به گزارش ایسنا، در یادداشتی در روزنامه ایران ورزشی می‌خوانیم: «در زندگی هر انسانی روزهایی هست که بعید است آنها را فراموش کند. مثل نقطه‌های روشن که حتی اگر چشم‌هایت را ببندی باز پشت پلک‌هایت فانوس‌شان خاموش نمی‌شود. در زندگی پرویز مظلومی تنگستانی هم چنین روزهایی هست. درست مثل شهرآورد شماره 25. روزی که ورزشگاه آزادی به معنی واقعی 120 هزار تماشاگر داشت. تماشاچی‌هایی که هم روی نورافکن ورزشگاه آویزان شده بودند و هم تا لب خط نشسته بودند و بازیکنان برای پرتاب اوت گاهی به آنها برخورد می‌کردند. شبیه لیگ برتر انگلیس که نفس بازیکن و تماشاگر در هم گم می‌شود.

15 مهر 1362. دقیقه 59، رضا نعلچگر توپ را روی پای چپش آورد و بعد روی دروازه پرسپولیس ریخت تا پرویز مظلومی که شماره 10 را می‌پوشید با یک پرواز درجا و ضربه سرچکشی دروازه بهروز سلطانی را باز کند و بعد با موهای کم پشت و دست‌های باز شده رو به تماشاگران بدود. رضا احدی و شاهرخ بیانی او را زمین زدند و جشن گرفتند. یک پیروزی ماندنی که هنوز هم بعد از 36 سال یادآوری‌اش کام آبی‌ها را عسلی می‌کند.

اما زندگی همیشه این همه با آدم‌ها مهربان نیست و خاطره شیرین نمی‌سازد. 13 بهمن 1390 باز هم پرویز مظلومی با دست‌های باز برای هواداران کف می‌زد. به افتخار تیمش، به افتخار استقلال. خوشحال بود از گل زیبای فریدون زندی که درون دروازه حبیب هوشیار دروازه‌بان کم نام و نشان پرسپولیس نشست. استقلال حالا با گل‌های زندی و میداودی 2-0 از پرسپولیس جلو افتاده بود. پیش به سوی چهارمین پیروزی پی در پی. یک رکورد جاودانه. لقب سوبله، چوبله. می‌خواست داور همانجا سوت پایان را بزند تا همراه بازیکنانش مهدی رحمتی، الونگ، محسن یوسفی، حنیف عمران زاده، میثم حسینی، علی حمودی، کیانوش رحمتی، پژمان منتظری، اسماعیل شریفات، فریدون زندی، میلاد میداودی، آرش برهانی، یرگوویچ و... جشن بگیرد اما صاعقه فرود آمد.

همیشه وقتی فکر می‌کنی همه چیز خوب است، یک اتفاق بد از راه می‌رسد. انگار روزگار کمین می‌کند تا زهرش را بریزد. زهر این بار در رگ‌های مهاجم ایرلندی پرسپولیس بود. ایمون زاید. به زمین آمد، در کمتر از 10 دقیقه، سه گل زد و تمام. نتیجه‌ای که حتی خود پرسپولیسی‌ها هم هنوز باورشان نمی‌شود. مظلومی احتمالا حاضر است چندسال از عمرش را بفروشد و آن 10 دقیقه را بخرد. بازی دقیقه 80 تمام شود اما روزگار کار خودش را می‌کند.

او با استقلال بعدها قهرمان جام حذفی شد اما هنوز که هنوز است آن تصویرش کنار زمین بعد از گلزنی فریدون زندی در یادها مانده. آن شادی زودهنگام و گاهی سرزنش می‌شود که فکر کرد کار تمام است و یادش رفت که فوتبال 90 دقیقه است. سرزنش کردن آدم‌ها بعد از شکست راحت است. آرش برهانی می‌گوید آن بازی اگر عادلانه پیش می‌رفت 6 گل به پرسپولیس می‌زدیم اما فوتبال کاری به عدالت ندارد. الهه خودش را دارد. الهه‌ای که گاهی وسط شادی آدم‌ها، صاعقه فرود می‌آورد!

باشگاه استقلال این روزها یک شعبه از اف. سی. هالیوود شده. هر روز خبری می‌رسد که همه را غافلگیر می‌کند. در حالی که همه خبر کرونا و تلفات آن را دنبال می‌کردند یک دفعه اعلام شد علی فتح‌الله‌زاده رئیس هیأت مدیره شد! صاعقه جدید! اگر پرویز مظلومی که خود سابقه مربیگری در اسقلال، مس کرمان، ابومسلم، صباباتری، صنعت نفت و حتی تیم ملی ب ایران را دارد به عنوان سرپرست منصوب شود آیا فرهاد مجیدی می‌پذیرد این سایه سنگین را بالای سرش داشته باشد؟ مردی که حتما بدش نمی‌آید گاه نصیحت‌های تاکتیکی کند و شاید همان دوگانه تیم امید با حضور استیلی را فراهم بیاورد، در باشگاه آبی‌ها تحمل می‌شود؟ فرهاد مجیدی که تا امروز با استقلال نتایج خوبی کسب کرده، اما نشان داده هنوز پوستش کلفت نیست می‌تواند این تهدید را به فرصت تبدیل کند یا هر شب با این کابوس می‌خوابد که ممکن است سرپرست 65 ساله باشگاه یک آلترناتیو سرمربیگری باشد. اولین لغزش فرهاد و نشستن پرویز مظلومی روی نیمکت. چرا که نه؟

حتما همه با این موضوع فکر می‌کنند و پرویز مظلومی آن قدر در این فوتبال سرد و گرم چشیده است که بخواهد یار شاطر شود نه بار خاطر ولی از همین حالا حرف و حدیث‌ها شروع شده. بازگشت او روی نیمکت استقلال چیزی شبیه حضور افشین پیروانی است. افشین هم زمان کوتاهی سرمربی پرسپولیس شد و حالا پذیرفته که سرپرست باشد. وسوسه‌های مالی، لذت همراهی و بودن کنار تیم محبوب، فرصت دیده شدن و در قاب قرار گرفتن و احیانا احساس وظیفه و تکلیف مجموعه‌ای از عواملی هستند که سرمربی‌ها را هم می‌تواند آن قدر قانع و فروتن کند که حتی سرپرستی را بپذیرند. گرچه حتما می‌گویند «افتخار می‌کنیم حتی در باشگاه محبوب‌مان تدارکاتچی هم باشیم» ولی چه کسی خبر ندارد که رویای نشستن روی نیمکت سرمربی را دارند؟»

انتهای پیام