یک‌شنبه 4 آذر 1403

پشت پرده عکس معنادار قالیباف با لاریجانی و ناطق نوری / پای انتخابات در میان است؟

وب‌گاه اقتصاد نیوز مشاهده در مرجع
پشت پرده عکس معنادار قالیباف با لاریجانی و ناطق نوری / پای انتخابات در میان است؟

از منظر زمانی، افطاری قالیباف و میزبانی او از محافظه‌کاران میانه‌رویی چون ناطق‌نوری و علی لاریجانی (و حتی غلامعلی حدادعادل که در ناآرامی‌های سال گذشته مواضع نسبتا مسالمت‌جویانه‌ای اتخاذ کرد)، واجد اهمیت است

به گزارش اقتصادنیوز به نقل از هم میهن، یکی از جملات ضرب‌المثل‌مانند در حوزه ژورنالیسم و فتوژورنالیسم این است که «گاهی یک عکس، کار ده مقاله می‌کند». ادعای بی‌جایی نیست، اگر این سخن را به عرصه سیاست هم تعمیم دهیم و بگوییم: «گاهی یک عکس، بیش از ده سخنرانی و مانیفست پیامی را منتقل می‌کند و تاثیر می‌گذارد». برای اثبات این ادعا لازم هم نیست راه دوری برویم. همین اواخر پارسال بود که انتشار عکسی از پرویز ثابتی، مقام امنیتی ساواک، در تجمع اپوزیسیون چنان بحث‌برانگیز شد که تمام رشته‌های چندماهه جریان برانداز به‌ویژه سلطنت‌طلبان را پنبه کرد و آنان را از موضع مدعی و طلبکار در جایگاه متهم و پاسخگو قرار داد. انتشار یک عکس از افطاری قالیباف برای روسای سابق مجلس نیز می‌تواند چنین کارکردی داشته باشد؛ عکسی که آن را باید فراتر از یک عکس دید و پیام‌های سیاسی آن را شکافت و دریافت. حاشیه‌نگاری این عکس را در سه سطح می‌توان انجام داد:

1/ سطح خرد: موقعیت زمانی

تصویر دیدار مشترک قالیباف با روسای سابق مجلس در روزهایی منتشر می‌شود که شکاف و اختلاف درون پارلمان به اوج رسیده است و همزمان، اختلافات مجلس با دولت همسو و متحد نیز از پرده بیرون افتاده است. علت اصلی این مسئله نیز، فعالیت مجلس در سال پایانی و نزدیک شدن به موسم انتخابات است که کاندیداها و نامزدهای انتخاباتی را وامی‌دارد در قبال وضعیت کلی کشور مواضع خود را شفاف کنند. این شفاف‌سازی برای نامزدها و جریان‌های حاضر در انتخابات دست‌کم در دو حوزه ضرورت دارد.

نخست، در قبال تحولات و تعارضات اجتماعی؛ همان موضوعی که بیش از همیشه در ناآرامی‌های سال گذشته بروز و ظهور عینی یافت و همچنان هم از مسائل چالش‌برانگیز جامعه است.

دوم، در قبال شرایط اقتصادی و معیشتی؛ مسئله‌ای که از زمان روی کار آمدن دولت سیزدهم با حمایت مجلس یازدهم، وضعیت بدتری حتی در قیاس با بدترین سال‌های دولت قبل پیدا کرده است و چشم‌انداز و انتظارات تورمی بیش از 50درصدی را در نزد اقتصاددانان برای سال جدید شکل داده است. طبعا، پرداختن به این موضوع، بدون اعلام موضع نامزدها و جریان‌ها درباره مسائل سیاست خارجی و بلاتکلیف ماندن توافق هسته‌ای ممکن نیست.

این روزها در کلیت جامعه، این دو مسئله و چالش به محور و مضمون اصلی بحث‌ها، خبرها و حتی صف‌بندی‌ها تبدیل شده است و پیامدهای آشکار خود را بر فضای سیاسی و نیروهای درون بلوک قدرت نیز برجای گذاشته است. چنان‌که در عالی‌ترین سطح نظام سیاسی نیز ازیک‌سو، بر «مهار تورم» تاکید می‌شود و از سوی دیگر، نسبت به شکل‌گیری دوقطبی میان نیروهای متدین و مومن با دیگر بخش‌های جامعه ایران هشدار داده می‌شود. طبعا، این بازخوردها در سطوح پایین‌تر ساختار سیاسی (دولت و مجلس) گسترده‌تر است و به شفاف‌شدن آرایش نیروهای سیاسی و احتمالا، شکل‌گیری صف‌بندی‌ها و مرزبندی‌های جدید میان نیروهای درون ساخت قدرت منجر می‌شود. عکس مشترک قالیباف با روسای سابق مجلس (به‌ویژه علی‌اکبر ناطق‌نوری و علی لاریجانی) در چنین بستر زمانی است که معنادارتر می‌شود.

چنان‌که در همین هفته‌های اخیر، موضوعاتی چون تصویب لایحه حمایت از زنان و نیز چگونگی مقابله با حجاب به شکاف و رودررویی آشکار میان موافقان و مخالفان محمدباقر قالیباف انجامیده است. مکاتبات صریح و بی‌سابقه یکی از نمایندگان نزدیک به قالیباف با دبیرکل جبهه پایداری، شکاف‌های بالقوه میان دو طیف اصلی مجلس یازدهم را بالفعل کرد. از سوی دیگر، قطعی شدن استیضاح یک وزیر دولت سیزدهم از سوی مجلس که دیروز صورت گرفت، شکاف زیرپوستی «دولت / مجلس» به‌ویژه در حوزه مسائل اقتصادی را بالفعل کرد؛ آن‌هم در مورد وزیری که آبان‌ماه پارسال یک بار استیضاح شده بود و رای اعتماد مجدد گرفته بود. یا موضوع بلاتکلیف ماندن تاسیس سازمان بازرگانی از سوی مجلس که دیروز واکنش یکی از معاونان سیدابراهیم رئیسی را هم برانگیخت تا به نمایندگان بگوید: «مناسب بود دوستان، مسیر دیگری برای انتقال پیام‌های جانبی انتخاب می‌کردند!».

حتی در حوزه سیاست داخلی هم چنین شکاف‌ها و تعارض‌هایی آشکار شده است. چنان‌که یک روز پس از بیانات اخیر رهبری و تاکید ایشان بر برگزاری انتخاباتی خوب و سالم با مشارکت بالا و مبتنی بر رقابت و امنیت، ناگهان خبری از مجلس بیرون آمد که قرار است افرادی که سابقه سه دوره نمایندگی را دارند، از حق کاندیداتوری محروم شوند؛ موضوعی که انتشار آن در محافل سیاسی، بیش از همه ذهن‌ها را به سمت علی لاریجانی، رئیس سه دوره مجلس برد. خبر چنین مصوبه‌ای را یکی از نمایندگان نزدیک به قالیباف رد کرد و حال، لاریجانی به مهمانی افطار قالیباف رفته است تا روسای سابق و فعلی مجلس پاسخی تلویحی به تلاش طیفی از نمایندگان برای حذف شبه‌قانونی لاریجانی و دیگر پارلمانتاریست‌های باسابقه و کهنه‌کار داده باشند.

چنین است که از منظر زمانی، افطاری قالیباف و میزبانی او از محافظه‌کاران میانه‌رویی چون ناطق‌نوری و علی لاریجانی (و حتی غلامعلی حدادعادل که در ناآرامی‌های سال گذشته مواضع نسبتا مسالمت‌جویانه‌ای اتخاذ کرد)، واجد اهمیت است. افطاری‌ای که در رمضان سال‌های قبل خبری از آن نبود و حال، به فرصتی برای نمایش قدرت و توان چرخش قالیباف از راست تندرو و متحد دولت رئیسی به سوی نیروهای ریشه‌دارتر و میانه‌روتر جبهه محافظه‌کاران تبدیل شده است. این تحلیل، زمانی پررنگ‌تر می‌شود که به‌خاطر آوریم علی لاریجانی نیز در مجلس هشتم زمانی که تصمیم خود را برای فاصله گرفتن جدی از دولت تندروی محمود احمدی‌نژاد گرفت، آذرماه 1387 همایشی تحت عنوان «سی سال قانون‌گذاری» برپا کرد و روسای سابق مجلس (هاشمی‌رفسنجانی، ناطق‌نوری، مهدی کروبی و حدادعادل) را فراخواند و در کنار آنان نشست. اقدامی که گرچه آن زمان وجهی سمبلیک داشت، اما هرچه گذشت، پیامدهای عملی خود را در میدان سیاست بروز داد. پیامدهایی که از فضای پس از انتخابات 1388 تا مواجهه با احمدی‌نژاد در «یکشنبه سیاه» و از روی کار آمدن دولت حسن روحانی تا دستیابی به برجام را در بر می‌گرفت. گویی، قالیباف در بهار 1402 در همان نقطه چرخش تاریخی از تندروی به میانه‌روی قرار دارد که لاریجانی در پاییز 1387 قرار داشت.

2/ سطح میانه: بازیگران

ناطق‌نوری و لاریجانی شامگاه 27 فروردین در حالی به مهمانی قالیباف رفتند که مدت‌هاست از متن به حاشیه قدرت رانده شده‌اند. ناطق‌نوری پس از تلاش نافرجامش در مقام رهبر معنوی محافظه‌کاران (زمانی که در انتخابات ریاست‌جمهوری 1384 ریاست شورای هماهنگی نیروهای انقلاب را برعهده داشت)، روزبه‌روز حضور خود را در صحنه سیاست کمتر کرده است. حتی در رخدادهای مهمی چون انتخابات 1388 و 1392 که او یکی از مهمترین حامیان یک سوی منازعه بود، ظهور و بروز ناطق قابل مقایسه با دیگر بزرگان (هاشمی‌رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی) نبود. حتی پس از درگذشت هاشمی‌رفسنجانی در زمستان 1395، با آنکه تصور می‌رفت ناطق‌نوری نقش موثرتری در صحنه سیاست رسمی و غیررسمی بیابد، اما چنین نشد. ناطق نه در سطح رسمی (حکومت) در مقام جانشین هاشمی در ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام جای گرفت و نه در انتخابات 1396 و پس از آن در سال‌های افول دولت روحانی، در مقام یکی از حامیان اصلی دولت در روی صحنه سیاست حاضر شد. در انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 نیز که زمزمه‌هایی برای دعوت از او برای نامزدی شنیده می‌شد، کلا حاشیه‌نشین ماند. چنان‌که نه‌فقط خود نامزد نشد، بلکه در قبال کل رخدادهای انتخابات و حتی ردصلاحیت نزدیک‌ترین چهره‌ها به خود (عباس آخوندی و علی لاریجانی) سکوت کرد؛ رفتاری که در نزد ناظران سیاسی، توصیفی غیر از «خداحافظی ناطق از سیاست» نمی‌یافت. در دو سال گذشته و با روند قدرت‌گرفتن بیشتر راست رادیکال و یکدست شدن دولت و مجلس نیز، ناطق‌نوری نه کلامی سخن گفته است و نه تصویر و خبری بحث‌برانگیز از او در مجامع و محافل سیاسی منتشر شده است. حتی در جریان ناآرامی‌های پاییز1401 که برخی مراجع تقلید را هم به موضع‌گیری واداشت، ناطق‌نوری واکنشی جز سکوت نداشت. سکوتی که البته هر تحلیلگری می‌دانست از رضایت نیست.

لاریجانی اما همچنان حضوری جدی و پررنگ در صحنه سیاست دارد. او پس از ردصلاحیت در انتخابات ریاست‌جمهوری، خودِ ماجرای ردصلاحیت را به‌سوژه‌ای برای پیگیری و کنشگری سیاسی تبدیل کرد و در نهایت هم ردصلاحیت‌کنندگان را در موضع انفعال قرار داد. لاریجانی در جریان ناآرامی‌های سال گذشته نیز به میدان آمد. درست در روزهایی که رادیکال‌های پوزیسیون و اپوزیسیون میدان‌دار اصلی بودند. همان روزهای سخت پاییزی که یک طرف خشونت را علیه حاکمان و ماموران و روحانیان توجیه و تبلیغ می‌کرد و از لندن و پاریس رویای انقلاب در تهران را می‌بافت و طرف دیگر، بر صدور احکام شدیدتر و اجرای اعدام و شلیک با گلوله‌های جنگی پای می‌فشرد. در همان روزها، لاریجانی به میدان آمد و در میانه بازار داغ تندروی‌ها، نسخه میانه‌روها را برای خروج از بحران ارائه کرد. اقدامی که یادآور کنشگری هاشمی‌رفسنجانی در سخت‌ترین شرایط سیاسی بود و نشانه‌ای از اعتمادبه‌نفس لاریجانی در روزهایی که میانه‌روی و حتی خشونت‌پرهیزی در نزد رادیکال‌های دو طرف ذنب‌لایغفر بود. یک‌سو، آن را مصداق «همراهی با فتنه‌گران» می‌دانست و دیگری آن را عین «وسط‌بازی» می‌خواند.

قالیباف اما در همه این سال‌ها در میانه میدان بوده است. شکست‌های پیاپی در انتخابات ریاست‌جمهوری و یا انصراف و نامزد نشدن تقریبا اجباری در دو انتخابات 1396 و 1400، گرچه او را از رویای همیشگی‌اش برای قرار گرفتن در عالی‌ترین مقام اجرایی کشور باز داشت؛ اما بالاخره، نامزدی‌های مکرر، او را به کرسی ریاست یکی از قوا رساند. قالیباف در سه سال گذشته در مقام رئیس مجلسی که با لفظ «انقلابی» خود را توصیف می‌کند و اکثریت آن را چهره‌هایی تندرو شکل داده‌اند، کوشید تصویری خردورز و معتدل از خود ارائه دهد. هرچند در مهمترین موضوعات (از جمله تصویب طرح هسته‌ای آذر 1399) با تندروهای مخالف دولت روحانی متحد شد و عملا مهمترین مانع را در مسیر احیای برجام در آخرین ماه‌های فعالیت دولت قبل ایجاد کرد. گفته می‌شود او نقش موثری هم در تغییر ترکیب تیم هسته‌ای و کمرنگ شدن موقعیت محمدجواد ظریف در آن مقطع ایفا کرده است. بااین‌حال، هرچه از دوران ماه‌عسل با دولت رئیسی گذشت و مشکلات اقتصادی و اجتماعی تشدید شد، قالیباف از موضع حامی و متحد اجباری فاصله گرفت. ماجراهایی چون پرونده‌های دوران شهرداری هم چندان جدی نبود که پشتوانه‌های قالیباف در ساخت قدرت را تضعیف کند. حتی در بولتن‌های جنجالی منتشرشده، اخباری دیده می‌شد مبنی بر آنکه قالیباف پیشنهاد کناره‌گیری رئیس‌جمهوری و تشکیل یک دولت انتقالی یا موقت را مطرح کرده است؛ موضوعی که البته، نه قالیباف و نه هیچ مقام رسمی آن را تایید نکرد. در جریان ناآرامی‌های سال گذشته نیز، قالیباف کوشید با طرح مباحثی نظیر ضرورت نوسازی ساختاری و حرکت به سمت «حکمرانی نو»، مرزبندی روشنی با رادیکال‌های راست صورت دهد و تاحدی به ایده‌ها و شعارهای اصلاح‌طلبان و میانه‌روها نزدیک شود. او البته وعده می‌داد نوسازی ساختاری زمانی صورت خواهد گرفت که فضای جامعه آرام شده باشد. اما با گذشت چهار ماه از فروکش کردن ناآرامی‌ها، خبری از اقدام عملی قالیباف و حامیان او نیست. آنها حتی در جهت رفع فیلترینگ شبکه‌های اجتماعی که به بهانه مسائل امنیتی از شش ماه پیش صورت گرفته، اقدام موثری صورت نداده‌اند. چنین موقعیتی البته برای قالیباف ناآشنا نیست. او از زمان ورودش به میدان سیاست در انتخابات 1384 تا امروز، هیچ‌گاه نتوانسته و یا نخواسته موقعیت سیاسی خود را در میان نیروهای مختلف مشخص سازد. قالیباف در همه این سال‌ها میان دو نقش «تکنوکرات توسعه‌گرا» و «مدیر جهادی و انقلابی» در حرکت بوده است و در هر موسم سیاسی و انتخاباتی، همچون آونگ ساعت‌های دیواری قدیمی، از چپ به راست و از راست به چپ رفته است. او هیچ‌گاه نتوانسته یا نخواسته موضع خود را در قبال موضوعات کلان سیاست داخلی و خارجی و حتی اقتصاد روشن سازد. تنها تصویر همیشگی که می‌توان گفت قالیباف همواره خود را در قالب آن تعریف و بازنمایی کرده است، «مدیر کارآمد و توانمند» است؛ تصویری که در قالب آن قرار می‌گیرد و به پشتوانه عملکردش در نیروی انتظامی و شهرداری تهران، از موضع بالا به وزرا و مدیران و کارشناسان حاضر در دولت‌ها می‌تازد و آنها را «بی‌عرضه» و «ناتوان» می‌خواند؛ تعابیری که بارها آن را علیه مدیران دولت روحانی به کار برد و انتظار می‌رود از این پس، مدیران و کارگزاران رئیسی مخاطب این جنس حملات و حملات قالیباف و حامیان او بشوند.

چه ناطق حاشیه‌نشین، چه لاریجانی فعال اما به‌حاشیه‌رفته و چه قالیباف حاضر در مسند قدرت، در این نقطه مشترکند که روند قدرت‌گرفتن راست تندرو با محوریت جبهه پایداری و همراهی رئیسی و منسوبان او، به جایی رسیده که باید متوقف شود. این سه رئیس ادوار مجلس گرچه امروز در نسبت با ساختار قدرت و منتقدان آن، فاصله‌هایی متفاوت دارند؛ اما روند تحولات، همه آنان را در تعارض و مقابله با رادیکالیسم راست در یک جبهه قرار داده است. البته، آنان تنها چهره‌ها و نیروهایی نیستند که پیشبرد راهبرد «کاهش قدرت و نفوذ تندروهای راست» را ضروری می‌دانند.

اما در میان مجموعه نیروهای معتقد به این راهبرد (که بخش مهمی از اصلاح‌طلبان و حسن روحانی و دولتمردان او را نیز در بر می‌گیرد)، می‌توان گفت ناطق، لاریجانی و قالیباف موثرترین نیروها در شرایط کنونی هستند و اگر تعامل آنان از یک افطاری ساده به یک ائتلاف یا همکاری سیاسی ارتقا یابد، می‌تواند در تحولات آینده به‌ویژه انتخابات اسفندماه مجلس دوازدهم موثر واقع شود و حتی، بخش‌هایی از ناراضیان سیاسی و اجتماعی را هم جذب کند.

3/ سطح کلان: جریان‌شناسی سیاسی

کنار هم نشستن ناطق‌نوری، لاریجانی و قالیباف اما از منظری تاریخی نیز، رخدادی مهم محسوب می‌شود. آخرین‌باری که این سه شخصیت در یک کنش سیاسی و انتخاباتی ذیل یک جریان قرار گرفتند، همان تجربه شورای هماهنگی نیروهای انقلاب در سال 1384 بود. در آن زمان، ناطق محور و رئیس این شورا بود و قصد داشت با طراحی مکانیزمی همه نامزدهای جریان راست را گردهم آورد تا از میان آنها، یکی به‌عنوان «نامزد نهایی اصولگرایان» در انتخابات دوره نهم ریاست‌جمهوری معرفی شود و دیگران کنار بروند و در صورت در اختیار گرفتن دولت، با او همکاری کنند. آن ایده ناطق‌نوری البته شکست خورد. محمود احمدی‌نژاد و در ادامه، قالیباف از تصمیم این شورا تبعیت نکردند و پای به عرصه انتخابات گذاشتند. این درحالی بود که نامزد مورد حمایت شورای هماهنگی نیروهای انقلاب به ریاست ناطق‌نوری، کسی نبود جز علی لاریجانی. جالب آنکه در جریان انتخابات، احمدی‌نژاد به ریاست‌جمهوری رسید، قالیباف در رقابتی نزدیک با مهدی کروبی و مصطفی معین چهارم شد و لاریجانی که نامزد رسمی محافظه‌کاران بود در رتبه ماقبل آخر قرار گرفت (تنها محسن مهرعلیزاده آرایی کمتر از لاریجانی داشت).

از آن زمان تا امروز، طی بازه‌ای نزدیک به 18 سال، هیچ‌گاه این سه تن کنش سیاسی مشترکی نداشته‌اند. اما مسئله‌ای که با همگرایی احتمالی این چهره‌ها می‌تواند رخ دهد، فراتر از ائتلاف چند سیاستمدار یا یک اتحاد انتخاباتی است. مسئله مهم‌تر، اهمیت و ضرورت «احیای محافظه‌کاران» در جامعه امروز ایران است. مقصود از «محافظه‌کاران» در این تعبیر، نه جریانی سنتگرا و در هراس از تحولات و جهان جدید، بلکه جریانی مخالف رادیکالیسم و خواهان اتخاذ راهبردها و رفتارهایی مبتنی بر خردورزی و عقلانیت در سیاست داخلی و خارجی است. این رویکرد به محافظه‌کاری، به‌نوعی همان راهبردی است که از اواخر سال گذشته با حمایت و هدایت عالی‌ترین سطح نظام سیاسی، تا حدی آغاز شده است. دستیابی به توافق با عربستان، تنش‌زدایی در روابط با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، صدور فرمان عفو بخش گسترده‌ای از متهمان و محکومان ناآرامی‌های اخیر، اعلام عدم مداخله در جنگ اوکراین، انتقاد از برخوردهای بی‌قاعده در مسئله حجاب، تاکید بر برگزاری انتخابات با مشارکت بالا و رقابت و امنیت مناسب، تاکید بر اولویت داشتن مسئله اقتصاد و... از جمله مصادیق مهم اتخاذ این سیاست است که انتظار می‌رود در سال جدید نیز تداوم یابد و در موضوعات دیگر به‌ویژه سیاست خارجی تعمیم یابد.

اگر برآوردها بر این باشد که سیاستی خردورزانه در داخل و خارج کشور قرار است جایگزین تندروی حاکم شود و تجربه شکست‌خورده یکدست‌سازی (1401-1398) به پایان برسد؛ کشور به فعالیت جدی و موثر یک جریان سیاسی میانه‌رو نیاز دارد. در شرایطی که بعید است شکاف شکل‌گرفته میان اصلاح‌طلبان و ساختار سیاسی به‌سرعت التیام یابد و حتی با تایید نامزدهای آنان هم، پایگاه اجتماعی سابق اصلاحات به‌این‌زودی‌ها پای صندوق‌ها بیاید؛ ظهور و حضور یک جبهه سیاسی ریشه‌دار از محافظه‌کاران می‌تواند بخش مشارکت‌جو اما مخالف تندروی را به خود جلب کند. در سطحی کلان‌تر، احیای محافظه‌کاران، می‌تواند دوران نزدیک به دو دهه میدان‌داری نهادهای شبه‌نظامی و امنیتی در جناح راست را پایان دهد و رهبری سیاست در این جناح را به سیاستمداران بازگرداند. همان رویایی که ناطق‌نوری در سال 1384 داشت؛ اما از دل آن کابوسی چون احمدی‌نژاد درآمد. اگر خواب کوتاه مهدی کروبی در آن بامداد تاریخ‌ساز سال 1384 صحنه انتخابات را دیگرگونه کرد؛ شاید پایان دوران خواب ناطق‌نوری در سال 1402، صحنه سیاست در ایران را تغییر دهد. لاریجانی و قالیباف برای بازگشت ناطق‌نوری بازوان توانمندی هستند. سیاستمدارانی برای احیای محافظه‌کاری...

همچنین بخوانید