جمعه 9 آذر 1403

پیشنهاداتی برای جایزه ادبی شهید اندرزگو

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
پیشنهاداتی برای جایزه ادبی شهید اندرزگو

دبیرخانه جشنواره شهید اندرزگو می‌تواند فعال‌تر از گذشته شود و هویت مستقلی هم داشته باشد تا بتواند فراتر از حضور دولت‌ها و سلایق مدیران، بتواند کارهای ماندگاری را رقم بزند.

دبیرخانه جشنواره شهید اندرزگو می‌تواند فعال‌تر از گذشته شود و هویت مستقلی هم داشته باشد تا بتواند فراتر از حضور دولت‌ها و سلایق مدیران، بتواند کارهای ماندگاری را رقم بزند.

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: یاسر عسگری فعال فرهنگی و مدیر انتشارات راه یار یادداشتی را با موضوع «پیشنهاداتی برای برگزاری بهتر جایزه شهید اندرزگو» برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است.

جایزه ادبی «شهید سیدعلی اندرزگو» با موضوع روایت تاریخ معاصر و دوران پهلوی، توسط «مجمع ناشران اسلامی» هر دو سال یک‌بار برگزار می‌شود، نخستین دوره این جایزه در سال 1398 با 340 اثر و با موضوع تاریخ انقلاب و روایت برگزار و جوایزی به برگزیدگان اهدا شد.

مشروح یادداشت عسگری را در ادامه می‌خوانیم؛

«1. ما در انتشارات «راه یار» و مجموعه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی به تاریخ شفاهی و تجربه زیسته به عنوان «روشی برای فهم بهتر و تحلیل دقیق‌تر پدیده‌ها و وقایع» و فراتر از آن به عنوان «روشی برای تولید علوم انسانی و علوم اجتماعی بومی» نگاه می‌کنیم. متأسفانه در رویکردهای نیروهای فعال در زمینه تحول در علوم انسانی، بحث‌های تاریخ شفاهی و تجربه زیسته، جایگاه مهمی ندارد و از زاویه تولید علوم انسانی بومی، به تاریخ شفاهی نگاه نمی‌کنند.

2. یکی از فواید و نتایج مهم ثبت خاطرات شفاهی و تجربه زیسته، «اصلاح برنامه‌ریزی‌ها و سیاستگذاری‌ها و حکمرانی» است. بیش از چهار دهه تلاش و تکاپو و جهاد و استقامت و خلق مسیرهای جدید در بسیاری از عرصه، با وجود همه فشارها و محدودیت‌ها و تحریم‌ها و جنگ‌های نظامی و رسانه‌ای، کشور ما و مردم و مدیران ما را انباشت بی‌نظیری از تجربیات و خلاقیت‌ها کرده است. ما برای برنامه‌ریزی‌های دقیق‌تر و اصلاح و بهبود شرایط فعلی یا الگوگیری از آن برای شرایط جدید، چاره‌ای جز ثبت خاطرات و تجربیات مدیران و فعالان فرهنگی و اجتماعی و هنری و نظامی و علمی و صنعتی نداریم.

2. متأسفانه «تنوع موضوعی» و «تنوع قالبی» ما در حوزه تاریخ (به ویژه تاریخ معاصر) کم است. اگرچه خوشبختانه کتاب‌های خوبی در سال‌های اخیر منتشر شده، ولی کافی و متنوع نیست. غالب موضوعات و قالب‌های ارائه، تکراری هست و ابتکار و خلاقیت کمی در آنها به کار رفته است. بعد از سه دهه کار جدی در حوزه تاریخ شفاهی، کارهای ضعیف و معمولی از نویسندگان و مراکز تاریخ نگاری ما پسندیده نیست و جای اعتراض و انتقاد دارد.

3. ما به عنوان جریان ارزشی و انقلاب تاریخ نگاری، در آثار و کتاب‌های خودمان کمتر «موضوعات» و «مفاهیم» را به عنوان «سوژه محوری» بررسی کردیم و تاریخ را از این منظر بررسی یا روایت نکردیم. مثلاً محله‌نگاری، آب، نان، زمین، کشاورزی، دانشگاه، روزنامه، سیستم اداری، تلویزیون، سینما، دستگاه قضائی، زنان، ماشین، تصادف، فقر، مدارس، فساد، بازار، گندم، کتاب، جوانان، دختران، کودکان، هنر، بهداشت، روستا، خیابان، مستند و... کارهایی که برخی ناشران غربی در حوزه علوم اجتماعی و مردم شناسی و تاریخ انجام دادند و سیر تحولات یک موضوع یا مفهوم یا سوژه را در طی یک قرن یا چند قرن را با زاویه دید و مبانی فکری خودشان روایت کردند و لابلای آن، روایت‌های مربوط به دوره انقلاب اسلامی را نیز بیان کردند که غالباً در دوره معاصرش، سوگیری منفی دارد و مشخص است انقلاب اسلامی به درستی آنها شناسانده نشده یا اینکه مشاوران مطلعی در این زمینه نداشتند و در کل، به نفع گفتمان انقلاب نیست و انتقادات به انقلاب و انقلابیون پررنگ و غالب است؛ اگر صرفاً بحث انتقاد و اعتراض باشد، مشکل نیست، بلکه جهت‌گیری نادرستی دارند و مخاطبان و تحلیلگران را به اشتباه می‌اندازند.

4. متأسفانه ما مبلغان جامعِ خوش بیان و باانگیزه برای ترویج درست تاریخ معاصر و تاریخ انقلاب کم داریم. مبلغان و محققانی که با ظرفیت‌های رسانه آشنا باشند و با هنرمندی، تاریخ و وقایع تاریخی را خوب، دقیق و جامع و جذاب روایت کنند؛ مبلغانی که حس داشته باشند و انگیزه مطالعه تاریخ را به مخاطبان و جوانان بدهند. متأسفانه مورخان و محققانی که حس و حال ارائه جذاب و رسانه‌ای داشته باشند کم داریم. تنها راوی تاریخ معاصر را که حس و حال و انگیزه دارد را «خسرو معتضد» می‌دانم که مخاطبان عمومی هم استقبال خوبی از برنامه‌ها و اجراهای تاریخی او دارند ولی خوب مشخص است که ایشان راوی مناسبی برای تاریخ و گفتمان انقلاب نیستند. یا حجت‌الاسلام حامد کاشانی که راوی و محقق با حس و حالی در عرصه تاریخ اسلام و آقای محمدعلی صمدی راوی و محقق باانگیزه‌ای در حوزه دفاع مقدس است. شاید بتوان دوره‌ها و برنامه‌ها و حتی مسابقاتی برای «تربیت و آموزش راوی تاریخ» در این حوزه تدارک دید و حتی می‌توان در قالب مسابقات تلویزیونی جذاب، مشابه و یا الگو گرفته از مسابقات طنز «قند پهلو» و «خنداننده شو» و «خندوانه» و تربیت و ترویج هیأت در برنامه «حسینیه مُعلی»، عمل کرد.

5. متولیان فرهنگی باید در سازوکار حمایت از نویسندگان و ناشران هم تجدیدنظر کنند. ضرورتی ندارد با توجه به شرایط اقتصادی کشور، از هر نویسنده و هر ناشری حمایت کرد. باید اولویت‌های حمایتی را هر سال یا هر دو سه سال مشخص و معین کرد. البته معتقد به حمایت‌های حداقلی از فعالان حوزه نشر و کتاب هستم و کف حمایتی وزارت ارشاد باید شامل حوزه فعالان و دغدغه‌مندان این حوزه شود ولی باید اولویت‌های حمایتی به درستی مشخص شود. از سویی در اجرا هم دقت شود که حمایت‌های حداقلی بدون تبعیض باشد و هم حمایت‌های صورت گرفته، به نتیجه مدنظر و از قبل تعیین شده، محقَق شود یا اینکه نزدیک باشد.

6. بحث صوتی یا گویا کردن کتاب‌های فاخر حوزه تاریخ معاصر و تاریخ انقلاب می‌تواند از اولویت‌های کاری این دبیرخانه جایزه شهید اندرزگو باشد، البته به شرطی که حق و حقوق نویسنده و ناشر هم رعایت شود. الان صوت‌های تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد موجود و در دسترس همگان است. می‌توان طی برنامه عملیاتی دو سه ساله، اکثر کتاب‌های مهم حوزه تاریخ انقلاب گویا و صوتی شود و این کار مهم، با برنامه ریزی و همت و اراده متولیان فرهنگی قابل تحقق است.

7. دفاع ضعیف یا دفاع بد، بدترین تبلیغ است. این ماجرا هم دوباره تاریخ انقلاب و هم تاریخ دفاع مقدس و هم شهدا وجود دارد و به نظرم لازم است که بر کتاب‌های این حوزه باید سخت‌گیری بیشتری شود تا آثار فاخر و مُتقن و حتی جذاب‌تری ارائه شود. هم سطح معرفتی آنها ارتقا پیدا بکند و هم از جهت کتاب‌پردازی‌ها، استانداردهای بالاتری داشته باشند. دبیرخانه جشنواره شهید اندرزگو می‌تواند مشاور فکری و هنری دغدغه مندان و ناشران این حوزه باشد و از آثاری که شرایط و ضوابط دبیرخانه را رعایت می‌کنند حمایت مادی و معنوی و رسانه‌ای جدی تری بکند.

8. متأسفانه ناشران و نویسندگان ما در تاریخ‌نگاری داخلی محدود شدند و همین افق پروازی و گستره اثرگذاری ما را کم می‌کند. ما نباید دامنه و گستره تاریخ شفاهی خودمان را محدود به داخل مرزهای کشور بکنیم. با توجه به تجربیات گرانبهایی که طی سی - چهل سال اخیر در حوزه تاریخ شفاهی و خاطرات شفاهی داشتیم، کارهای ما هم باید توسعه جغرافیایی پیدا بکند و هم توسعه معنایی و مفهومی. لذا معتقدم ما نه‌تنها باید تاریخ مرتبط به کشور خودمان را بنویسیم، بلکه لازم است در ثبت تاریخ منطقه (اعم از حوادث و شخصیت‌ها و جریان‌ها) هم اقدام کنیم و حوادث آنها را هم تا جایی که امکان دارد، بنویسیم و حداقل ثبت خاطرات و تاریخ شفاهی منطقه و کشورهای اسلامی را به صورت جدی در دستور کار خودمان قرار بدهیم. الآن وقت آن است که خاطرات شفاهی و تجربیات مدیران ارشد، مسئولان، سیاستمداران، و فعالان سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و هنری و علمی کشورهای همسایه و منطقه را ثبت و ضبط کنیم. وضعیت علمی و تجربی ما در ثبت خاطرات شفاهی، قابل مقایسه با دیگر کشورهای همسایه نیست و ده‌ها پله بالاتریم. محققان و نویسندگان باتجربه و کارآزموده کشورمان را باور بکنیم و آنها را حمایت و تشویق کنیم که وارد عرصه ثبت خاطرات فراملی، منطقه‌ای و بین‌المللی بشوند؛ از ترکیه و افغانستان و پاکستان گرفته تا عراق و سوریه و لبنان و مصر و تونس و یمن و... ایام اربعین و ایام حج هم فرصت‌های خوب ولی محدودی برای ثبت خاطرات و تجربیات است. موکب‌داران انقلابی، رزمندگان، شخصیت‌های جهادی و اسلامی هم تا حدودی در دسترس ترند.

9. مطالعات تاریخی مردم و حتی نویسندگان و هنرمندان و اساتید ما کم است. مطالعات آنها بیش از آنکه محتوایی باشد، بیشتر تکنیکی و فرمی هستند. پیشنهاد می‌کنم که هم نویسندگان و هنرمندان ما مطالعات تاریخی‌شان را افزایش بدهند و هم کتاب‌های تاریخی مناسب و جذاب، با اولویت‌بندی و برنامه‌ریزی مناسب، در اختیار آنها قرار بگیرد و هم دبیرخانه جایزه، جلسات هفتگی و ماهانه تاریخی برگزار کند یا دوره‌های آموزشی فشرده در حوزه تاریخ انقلاب و تاریخ معاصر برای اینها داشته باشد. اگر نویسندگان و محققان و هنرمندان ما مانند استاد قاسم تبریزی و شهریار زرشناس و احمد شاکری مطالعات تاریخی و اسنادی دقیق‌تری می‌داشتند، دیگر نویسندگان ادبیات داستانی حرف‌های نامربوط و کنایه‌های تلخ به آنها نمی‌زدند. به نظرم نفس دیدن اسناد برای همه محققان جذاب هست و خیلی از هنرمندان و نویسندگان، نه این اسناد را دیده‌اند و نه فرصتی برای بازدید از این مراکز اسنادی و دسترسی به مدارک و اسناد تاریخی برایشان مهیا بشود. دبیرخانه جشنواره و جایزه می‌تواند در کنار نشست‌ها و کارگاه‌ها، بازدید از مراکز تاریخی و تاریخ‌نگاری و اسنادی را فراهم بکند یا این دید و بازدیدهای محققان و نویسندگان را تسریع و تسهیل بکند، البته به شرطی که شیوه استفاده درست و صحیح از اسناد را هم به آنها آموزشی بدهند و صرف دسترس خام به اسناد و مدارک تاریخی، کفایت نمی‌کند.

10. متأسفانه برنامه‌های تاریخی ثابت و جذابی در حوزه تاریخ و روایت تاریخی در رسانه ملی و رسانه‌ها و خبرگزاری‌های حاکمیتی و انقلابی نداریم. غیر از برنامه آقای خسرو معتضد، برنامه ثابت دیگری به ذهنم نمی‌رسد و اغلب برنامه‌ها، موقتی و مقطعی هستند. ما نیازمند ده‌ها زنگ تاریخ، 60 دقیقه با تاریخ، 100 ثانیه با تاریخ در بخش‌های مختلف رسانه ملی یا حتی مسابقات تاریخی جذاب و مستمر تاریخی هستیم. حوادث مختلف کشور نشان می‌دهد که ما چقدر نیازمند این زنگ‌های تاریخ و اطلاعات تاریخی و تحلیل‌های تاریخ معاصر و به ویژه تاریخ دهه شصت کشور هستیم.

11. دبیرخانه جشنواره شهید اندرزگو می‌تواند و باید فعال‌تر از گذشته شود و از سویی یک هویت مستقلی هم داشته باشد تا بتواند فراتر از حضور دولت‌ها و سلایق مدیران، بتواند کارهای ماندگاری را رقم بزند. می‌تواند یک دبیرخانه علمی و هنری و ادبی قوی‌ای داشته باشد تا هم سطح معرفتی و مطالعات تاریخی نویسندگان و هنرمندان را ارتقا دهد و هم سطح کتاب‌ها و محصولات و هم سطح ناشران و مراکز فرهنگی را. یک پاتوق تاریخی همگانی شود. امکان دسترسی به اسناد و مدارک تاریخی را برای نویسندگان و ناشران تسهیل کند. جلسات هفتگی و ماهانه تاریخی داشته باشد. حداقل اینکه شبیه برنامه‌های مجله بخارا، باعث دلگرمی فعالان و ناشران این حوزه‌ها شود. نشست‌های رسمی، آن هم در مراکز فرهنگی دولتی و حاکمیتی یک اثری دارد و نشست‌های غیررسمی و صمیمانه، اثرات بسیار مهم‌تر و موثرتری دارد که قابل مقایسه با هم نیستند. الان به شدت نیاز داریم که محفل‌های فرهنگی غیررسمی و دوستانه و به دور از تکلف و بوروکراسی، تقویت شود؛ مراکز و اماکنی که بتوان بی‌دغدغه و ملاحظه و تعارف، حرف‌های جدی‌تری زد و نکته‌های ناب شنید و نقدهای اصولی‌تری را دریافت کرد.

12. می‌توان وظایفی مشخص‌تر برای دبیرخانه جایزه شهید اندرزگو طراحی و سیاست‌گذاری کرد و به آن هویت و تشخص جدی‌تری داد: 1. نقد و بررسی آثار و کتب منتشر شده، 2. مشاوره فکری و هنری و رسانه‌ای به نویسندگان، محققان و ناشران، 3. حمایت‌های مادی، تبلیغی و رسانه‌ای از آثار فاخر و ارزشمند، 4. ضبط درس گفتارهای تاریخی اساتید و محققان، 5. جلسات سوژه یابی تاریخ معاصر برای نویسندگان و هنرمندان و مستندسازان، 6. بانک سوژه‌ها و ایده‌های تاریخی برای تحقیق، نگارش و مستندسازی و فیلمنامه نویسی، 7. رایزنی و تعامل و حمایت از نویسندگان و ناشران این حوزه، 8. سفارش آثار هنری و ادبی خاص و فاخر، و موارد متعدد دیگر.

13. طی سال‌های مختلف و با غفلت و بی توجهی‌های ما، جریان تاریخ نگاری غربی و غرب گرا و هوادار سلطنت، به تطهیر یک سری چهره‌ها و مراکز پرداخته است و به نظرم لازم است که دبیرخانه یکی از مأموریت هایش را در این حوزه قرار بدهد و در یک بازه دو ساله، تولید محتوای رسانه‌ای مختصر و مفیدی در این زمینه‌ها، طراحی کند، شاید چیزی شبیه مرکز ملی پاسخگویی دینی یا اداره پرسش و پاسخ نهاد رهبری در دانشگاه‌ها. که حداقل سوالات و ابهامات و شبهات تاریخی و تاریخ نگاری را پاسخ بدهد. مثلاً محمد بهمن بیگی تحت عنوان معلم دلسوز عشایر!، چندین کتاب دارد و چندین مستند درباره او ساخته شده است ولی ایشان به شدت همسو با دربار و سیاست‌های آمریکا عمل می‌کرد و حتی برای یکجانشینی عشایر ایران و سیاست ایل زدایی و عشایر زدایی و سرکوب مخالفان محلی در دوره پهلوی، آموزش‌های لازم را در آمریکا دیده است.

یا سیاست‌های رژیم در دانشگاه پهلوی شیراز و حتی سرکوب و بمباران مردم عشایر استان فارس و ایل قشقایی فارس با بمباران هوایی و ده‌ها و صدها موضوع تاریخی هویت‌ساز یا هویت‌سوز، تلخ و شیرین، ناراحت کننده و امیدبخش در تاریخ معاصر ایران وجود دارد که متأسفانه خیلی از آن وقایع و حقایق تاریخی را روایت نکردیم و به خاطر همین غفلت‌ها و کوتاهی‌ها، باید دچار چنین مشکلات و آسیب‌های رسانه‌ای و تهاجمات فرهنگی در کشور باشیم. ما قبلاً مرکزی فعالی مثل دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصر ایران با محوریت آقایان عباس سلیمی نمین و مسعود رضایی شریف آبادی داشتیم که صدها عنوان کتاب تاریخی را نقد و بررسی می‌کردند. الان چنین مرکزی هم کم رمق شده و هم اینکه دیگر آن انگیزه و شادابی و کارآمدی سابق را ندارد. دبیرخانه می‌تواند با استفاده از تجربیات مراکزی مانند آن و مشورت با صاحب نظران حوزه تاریخ و رسانه، خلأ وجود چنین مراکز و مجموعه‌هایی را مرتفع بکند. ما در حوزه نقد کتاب خصوصاً کتاب‌های تاریخی ضعیف و اهل مماشات و ملاحظه‌کاری هستیم ولی باید سازوکاری برای فعال شدن حوزه نقد در این عرصه‌ها طراحی کنیم و به فضای نقد جدی و واقعی دامن بزنیم. الآن در واحد تاریخ شفاهی مراکز تاریخ شفاهی و حتی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، معاونت علمی و پژوهشی راه‌اندازی شده، ولی مأموریت اصلی آن پرداختن به پاسخ به شبهات تاریخی نیست.

حداقل در دفتر مطالعات، دغدغه اول، «ارتباط حوزه تاریخ شفاهی و علوم انسانی» و «تولید علوم انسانی بومی بر اساس خاطرات و تجربیات زیسته» است و هر کدام از این مراکز هم مأموریت‌های خاص خودشان را دارند و اینگونه است که خیلی از مراکز تاریخی و تاریخ نگاری در عرصه نقد، ضعیف و بی‌انگیزه‌اند. عرصه نقد آثار تاریخی باید جدی و به‌روز شود و دبیرخانه می‌تواند یک متولی جدی و همیشگی برای چنین مأموریتی باشد.