چرا جمهوری خواهان بایدن را عامل اصلی حمله روسیه به اوکراین می دانند؟
اقتصادنیوز: رویدادهای معاصر - به ویژه حمله روسیه به اوکراین و ظهور چین سلطه گر - چرایی بخشی از گفتمان غالب در سیاست خارجی ایالات متحده را تبیین می کند. برای مثال، در چند سال گذشته، از منظر سیاستمداران راستگرا عادی شده که ادعا کنند خروج ارتش ایالات متحده از افغانستان در اوت 2021 باعث شد تا ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، ماهها بعد، در فوریه 2022، دستور حمله به اوکراین را صادر کند....
به گزارش اقتصادنیوز، رویدادهای معاصر - به ویژه حمله روسیه به اوکراین و ظهور چین سلطه گر - چرایی بخشی از گفتمان غالب در سیاست خارجی ایالات متحده را تبیین می کند. برای مثال، در چند سال گذشته، از منظر سیاستمداران راستگرا عادی شده که ادعا کنند خروج ارتش ایالات متحده از افغانستان در اوت 2021 باعث شد تا ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، ماهها بعد، در فوریه 2022، دستور حمله به اوکراین را صادر کند. از همین رو، در آستانه جنگ، دونالد ترامپ، رئیس جمهور پیشین آمریکا به فاکس نیوز گفت: «چگونه به اینجا رسیدیم زمانی که [پوتین و شی جین پینگ] افغانستان را تماشا کردند و ناتوان ترین عقب نشینی در تاریخ احتمالاً هر ارتشی را مشاهده کردند، ناگهان جاهطلبتر شدند.» میچ مک کانل، رهبر اقلیت سنا، دولت بایدن را با عباراتی مشابه مورد انتقاد قرار داد و گفت «فکر میکنم عقبنشینی سریع از افغانستان در ماه اوت، سیگنالی به پوتین و شاید به رئیسجمهور چین بود.» نتیجه نهایی از منظر سناتور مک کانل: "ترکیبی از درک ضعف و اشتیاق برای امپراتوری، چیزی است که منجر به جنگ در اوکراین شد."
درباب مفهوم بازدارندگی
نشنال اینترست نوشت، مقصر دانستن دموکرات ها برای رخدادهایی چون حمله روسیه، به نفع منافع سیاسی چهره های برجسته جمهوریخواه است. مطمئناً، غیرممکن است که با اطمینان خاطر بگوییم که خروج افغانستان کرملین را جسور کرد. شاید روزی محققان شواهدی را کشف کنند که نشان دهد ترامپ و مک کانل در مورد محاسبات روسیه در فوریه 2022 تحلیلی درست داشتند یا نادرست. اما امروز اطلاعات اندکی وجود دارد و ادعاهای ترامپ و مک کانل در مورد علت و معلول بین افغانستان و اوکراین ثابت نشده است. هنری کیسینجر در رساله خود به نام «ضرورت انتخاب» مدعی است که بازدارندگی «پیامد متناقضی» دارد. یعنی موفقیت آن به جای قدرت نظامی وحشیانه مبتنی بر «معیارهای اساسا روانی» است. هدف جنگ پیروزی است. هدف بازدارندگی این است که از میزان جذابیت برخی از اقداماتی را که یک متجاوز بالقوه در حال فکر کردن بدان است - بکاهیم. اما هیچ تضمینی وجود ندارد. کیسینجر براین باور است که بازدارندگی در نهایت به یک کیفیت ناملموس بستگی دارد: مراد وضعیت ذهنی متجاوز بالقوه.
کیسینجر می نویسد: «بازدارندگی مستلزم ترکیبی از قدرت، اراده برای استفاده از آن و ارزیابی این موارد توسط مهاجم بالقوه است.» او می افزاید که بازدارندگی حاصل ضرب این سه عامل - توانایی، عزم، اعتقاد به توانایی و عزم متجاوز - و نه اضافه کردن آنهاست. این گزاره تفاوت عمده ای در نحوه درک ما از بازدارندگی ایجاد می کند. کیسینجر نتیجه می گیرد: «اگر یکی از [عوامل] صفر باشد، بازدارندگی با شکست مواجه می شود. این جبر I است. بزرگترین عدد را در صفر ضرب کنید و به صفر می رسید. هیچ مقدار قدرت نظامی نمی تواند بازدارنده باشد مگر اینکه رهبران سیاسی و نظامی آماده استفاده از آن باشند. هیچ اراده ای نمی تواند بدون قدرت نظامی برای اجرای تهدید بازدارنده بازدارنده باشد. نه قدرت فیزیکی و نه اراده سیاسی نمی تواند مانع شود مگر اینکه رهبری متجاوز به توانایی ما و اراده ما برای استفاده از آن معتقد باشد.
ریشه های جاه طلبی «شی» و «پوتین»
با این حال باید تاکید کرد که شایستگی در توانایی ها نقش اساسی دارد. توانایی بیشتر از سخت افزار است. بهترین سلاح بهتر از کاربرش نیست. همانطور که دریاسالار بردلی فیسک یک قرن پیش مشاهده کرد، فقط تعالی انسانی می تواند پتانسیل طراحی کامل سخت افزار را فعال کند. به یک سرباز آموزش ندیده یا بی انگیزه جدیدترین فن آوری نظامی را تحویل دهید، او در میدان جنگ دستاوردهای کمی خواهد داشت. همین سلاح را در اختیار سرباز آموزش دیده، باانگیزه و توانا بگذارید، او کارهای زیادی را انجام خواهد داد. عامل انسانی مهم است و همین مقوله می تواند بین شکست و موفقیت در تلاش برای بازدارندگی تفاوت ایجاد کند. اگر بازدارندگی به معنای منصرف کردن حریف از انجام برخی از اقداماتی است که میخواهد انجام دهد، اجبار به معنای متقاعد کردن حریف به انجام کاری است که ترجیح میدهد انجام ندهد. دل دادن به متحدان و دوستان به معنای تعهد دادن به آنها و نشان دادن توانایی و عزم برای حفظ این تعهد است. هر سه حوزه دیپلماتیک شامل شکلدهی برداشتها در میان دولتها، جوامع و نیروهای مسلح خارجی، خصمانه، دوستانه یا بیتفاوت است.
در این میان انتقادات دو جمهوری خواه (ترامپ و مک کانل) به طرز ماهرانه ای متفاوت است. ترامپ در دوران ریاست جمهوری خود آرزوی خروج از افغانستان را داشت، بنابراین به سختی می توانست جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا را به خاطر دودل بودن در مورد اینکه آیا در کنار یک متحد بایستد سرزنش کند. بنابراین، رئیسجمهور سابق مدعی بیکفایتی از سوی رهبری پنتاگون و بایدن شد. منظور او این بود که پوتین یا شی به خوبی می توانند در مورد عنصر توانایی قدرت رزمی آمریکا شک کنند. درست یا نادرست، پوتین یا شی میتوانند استدلال کنند که اگر نیروهای ایالات متحده اینگونه در افغانستان شکست بخورند، قادر به اجرای مأموریتهای بسیار ممنوعتر مانند توقف حمله به اوکراین، یا دفع حمله چین در منطقه نخواهند بود. بهعبارت دیگر، علیرغم شکست جهانی فناوریهای نظامی ایالات متحده، مسکو یا پکن میتوانند اثربخشی نظامی ایالات متحده را تحقیر کنند. اگر چنین باشد، متغیر اعتقاد کیسینجر میتواند به صفر برسد که ناشی از ادراک پایتختهای متخاصم از بیکفایتی ارتش ایالات متحده است. ضعف درک شده آمریکا، ضعف در ذهن پوتین، شی و ستوان آنهاست.
همچنین بخوانید ما را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید