کارگران ایرانی با حقوق 5 تا 7 میلیون تومانی، همچنان زیر خط «مطلق فقر»
ابراهیم رئیسی، رییس جمهور، وعده داده که «فقر مطلق» را تا پایان سال 1401 ریشه کن کند. این در حالی است که آمارهای غیر رسمی نشان میدهند اکنون حدود 42 میلیون نفر ایرانی، اکنون زیر خط «فقر نسبی» (و نه «فقر مطلق») زندگی میکنند. یک کارگر ایرانیِ متاهل با 2 فرزند که بر اساس افزایش حقوقها در سال 1401 ماهانه باید حدود 6 میلیون و 700 هزار تومان حقوق بگیرد نیز همچنان زیر خط «فقر مطلق» جهانی...
فرارو -محمد مهدی حاتمی؛ ابراهیم رئیسی، رییسجمهور ایران، 15 روز مانده به سال نو، دستور داد که فقر مطلق در ایران، تا پیش از سال 1401 ریشهکن شود. پس از چرخش سال و ورود به سال 1401، رییس جمهور این بار تاکید کرد که تا پایان سال 1401، فقر مطلق باید در ایران ریشه کن شود.
به گزارش فرارو، اما او اولین رییس جمهور ایران نیست که چنین طرحی در سر دارد. پیش از او، حسن روحانی، رییس دولتهای یازدهم و دوازدهم در ایران، در تابستان سال 1396 و در مراسم تنفیذ خود وعده داده بود که تا پایان دولت دوازدهم (یعنی تا سال 1400)، فقر مطلق در ایران ریشه کن خواهد شد. اما منظور دو رییس جمهور ایران چه بوده است؟ آیا حسن روحانی موفق شد فقر مطلق را ریشه کن کند و اگر نه، آیا ابراهیم رئیسی میتواند چنین کند؟
دو ایران: پیش از 1396 و پس از 1396
حسن روحانی در تابستان سال 1396 وعده رفع فقر مطلق را داد، یعنی همان سالی که در دی ماهش، یکی از گستردهترین اعتراضات سراسری در تاریخ ایران شکل گرفت. برخی از چهرههای منتسب به دولت روحانی معتقد بودند جرقه اعتراضات را مخالفان سیاسی روحانی زده اند، اما چه این طور بوده باشد و چه نه، آن رخدادها جرقه خروج آمریکا از برجام و تحریم ایران تحت استراتژی «فشار حداکثری» را زدند.
اما اینها چه ارتباطی به فقر دارند؟ ماجرا ساده است: تحریمها افزایش قیمت ارزهای خارجی در ایران را رقم زدند و به این ترتیب، ایرانیها به صورت «مطلق» در مقابل شهروندان سایر کشورهای جهانی فقیر شدند. این ماجرا هنوز هم ادامه دارد.
توضیح اینکه فقر را در جهان با یک شاخص عینی میسنجند و به همین دلیل تفاوتی نمیکند که در مورد فقر در ایران سخن میگوییم یا فقر در فرانسه یا هند.
مطابق تعاریفی که برنامه توسعه سازمان ملل متحد (United Nations Development Programme) از «فقر» و «فقر مطلق» در سطح جهان به دست میدهد، درآمد روزانه کمتر از 1.9 دلار آمریکا به ازای هر فرد، برابر با قرارگرفتن فرد در زیر «خط فقر مطلق» (Extreme poverty) قلمداد میشود.
نرخ دلار در بازار آزاد ایران در سال 1396 حدود 4 هزار تومان بود و بر این اساس، در آن سال هر شهروند ایرانی که ماهانه کمتر از 57 دلار، یا ماهانه کمتر از 228 هزار تومان درآمد میداشت، زیر خط «فقر مطلق» زندگی میکرد.
همان زمان، «شاخص توسعه جهانی» که توسط بانک جهانی (The World Bank) تهیه شده بود، نشان میداد که حدود 0.08 درصد از جمعیت ایران، یا چیزی در حدود 650 هزار نفر زیر خط «فقر مطلق» زندگی میکردند.
با در نظر گرفتن درآمد روزانه کمتر از 3.1 دلار به ازای هر فرد، که خط «فقر نسبی» را نشان میداد، جمعیت فقرای ایران (در مجموع زیر خط «فقر مطلق» و زیر خط «فقر نسبی») به حدود 0.66 درصد از جمعیت کشور میرسید.
در واقع، در تابستان سال 1396 خورشیدی، در مجموع حدود 5.3 میلیون نفر در ایران فقیر به حساب میآمدند و وعده دولت روحانی، تنها و تنها این بود که حدود 650 هزار نفری را که زیر خط «فقر مطلق» زندگی میکردند، تا پایان 4 سال ریاست جمهوری اش، از زیر آن خط بیرون بکشد.
حالا، اما وضعیت فرق میکند: بر اساس آمارهای رسمی (از جمله آماری که سازمان تامین اجتماعی تهیه کرده) دستکم 30 درصد از جمعیت ایران، اکنون زیر «خط فقر» زندگی میکنند. آمارهای غیررسمی، اما میگویند که این بخش از جمعیت ایران به 50 درصد از کل جمعیت کشور میرسد، یعنی چیزی در حدود 42 میلیون نفر ایرانی.
حداقل بگیران ایرانی، هنوز هم زیر خط «فقر مطلق»
اما با تغییر نرخ دلار در بازار آزاد ایران، وضعیت بدتر شده است، چرا که شاخص مورد اشاره (تهیه شده توسط سازمان ملل متحد)، قید «مطلق» را با خود یدک میکشد. به این ترتیب، با احتساب دلار 30 هزار تومانی، هر ایرانی که روزانه کمتر از 57 هزار تومان و ماهانه کمتر از یک میلیون و 700 هزار تومان درآمد داشته باشد، زیر خط «فقر مطلق» قرار دارد.
برای یک خانوار 4 نفره، این عدد برابر خواهد بود با درآمد ماهانه 6 میلیون و 800 هزار تومانی و در واقع، فرقی نمیکند که شما یک ایرانی باشید یا یک هندی، چرا که اگر کمتر از 1.9 دلار در روز درآمد دارید، در واقع زیر خط «فقر مطلق» هستید.
نگران کنندهتر اینکه با توجه به تورم جهانی و حتی افت ارزش دلار در جهان، شاخصهای سازمان ملل متحد از سال 2015 میلادی به این سو هم تغییر کرده اند و در سال 2020 میلادی، مرز 1.9 دلار در هر روز، به 2.19 دلار در هر روز افزایش پیدا کرده است.
در واقع، اکنون هر ایرانی که با احتساب دلار 30 هزار تومانی، روزانه کمتر از 65 هزار تومان و ماهانه کمتر از حدود یک میلیون و 900 هزار تومان درآمد داشته باشد، زیر خط «فقر مطلق» قرار میگیرد. برای یک خانوار 4 نفره، این مرز به ماهانه حدود 7 میلیون و 800 هزار تومان میرسد.
بنابراین، حتی با فرض افزایش حداقل دستمزد کارگران بدون سابقه ایرانی که متاهل باشند و دو فرزند هم داشته باشند، این کارگران و خانواده آنها هنوز هم زیر خط «فقر مطلق» زندگی میکنند.
بر اساس اعداد اعلام شده، چنین کارگرانی در سال 1401 خورشیدی باید دست کم ماهانه 6 میلیون و 700 هزار تومان حقوق و مزایا بگیرند (مجموع دریافتی) و به این ترتیب، چنین کارگرانی هنوز هم یک میلیون و 100 هزار تومان زیر خط «فقر مطلق» هستند.
در این نوشتار، برای سهولت در مقایسه آماری با استفاده از آمارهای موجود، ما همان شاخص 1.9 دلار در روز را مدنظر قرار داده ایم. اما حتی با این شاخص هم یک خانواده کارگری 4 نفره ایرانی و حداقل بگیر با یک نفر فردِ شاغل، دقیقا در مرز خط «فقر مطلق» است.
آمارهای به شدت تکان دهنده
به این ترتیب، میتوان وضعیت آماری تعداد فقرا در سال 1396 (زمانی که حسن روحانی وعده رفع فقر مطلق داده بود) را با امروز در سال 1401 (زمانی که ابراهیم رئیسی وعده رفع فقر مطلق میدهد)، با یکدیگر مقایسه کرد.
بر این اساس، امروز بین 27 تا 42 میلیون نفر ایرانی (بین 30 تا 50 درصد از کل جمعیت ایران) به اذعان آمارهای رسمی و غیررسمی، زیر خط فقر (البته «فقر نسبی») قرار دارند. این جمعیت، در سال 1396 خورشیدی حدود 5.3 میلیون نفر بود و در واقع اکنون 5 تا 8 برابر شده است.
اما فقری که امروز تجربه میکنیم نه فقط امروزِ ما که فردای ما را هم نابود خواهد کرد. اکنون سالها است که بررسیهای اقتصاددانان و جامعه شناسان، تاثیرات عجیب و غریب فقر بر انسانها را هویدا کرده و این تاثیرات تکان دهنده هستند.
به عنوان نمونه، بررسیهای علمی نشان میدهند که فقر موجب افزایش مصرف شیرینی (قند و شکر) در میان افراد میشود و احتمال ابتلا به دیابت نوع 2 را در آنها افزایش میدهد. از یک نظر، این حتی بدیهی به نظر میرسد: فقرا ناچارند انرژی و کالری مورد نیازشان را ارزانتر تهیه کنند و قند و شکر، ارزانتر از پروتئین و ویتامین است.
فقرا، باز هم فقیرتر میشوند
فقر دسترسی کودکان به آموزش را هم کاهش میدهد و کودکان فقیر، در آینده خانوادههای فقیری تشکیل میدهند که به نوبه خود فرزندانی فقیر خواهند داشت. نام این پدیده «چرخه فقر» (Cycle of poverty) یا «تله فقر» (Poverty trap) است.
به عبارت ساده، خانواده فقیر در دام فقر میافتد و نمیتواند بیرون بیاید، چرا که ممکن است وامهای بگیرد که از بازپرداخت آنها ناتوان باشد؛ به این ترتیب مجبور به نزول پول شود؛ به دلیل جرایم مالی سر از زندان در بیاورد و الی آخر. (داستان فیلم اخیر اصغر فرهادی، «قهرمان» بیش و کم به همین موضوع اشاره میکند.)
فقرا بیشتر طلاق میگیرند؛ بیشتر در معرض خشونت هستند و در محلاتی زندگی میکنند که احتمال بروز درگیریهای منجر به جراحت هایِ شدید در آنها بالاتر است. برخی پژوهشهای داخلی، حتی نشان میدهند که فقر در ایران «زنانه» شده است. به این ترتیب، مادرانی ممکن است بچه دار شوند که فقر را تجربه کرده اند و این فقر به فرزندان آنها هم منتقل خواهد شد.
اما این فهرستِ شوم را میتوان همین طور ادامه داد: فقرا در طولانی مدت کوتاه قد میشوند. به همین دلیل، عجیب نیست که میانگین قد مردان در کشوری مانند «هلند» به حدود 183 سانتیمتر، در «ایران» به حدود 175 سانتیمتر و در کشوری مانند «یمن» به 164 سانتیمتر میرسد.
خودِ این اعداد، حاصل شاخصههای رفاه در دهههای گذشته در این کشورها بوده اند و وضعیت امروز، اعدادِ فردا را پدید میآورد. بنابراین، تعجب نکنید اگر میانگین قد ایرانیها در یک دهه آینده، اندکی کاهش پیدا کند.
از میان اخبار