کمیسیون نمایشی و فرمایشی «مقام زن» / رایگیری بدون حضور ما برای تصمیم گیری علیه ما!
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو - فاطمه امی؛ اغتشاشات چشم و گوش ما را کمی باز کرد. میگویند آدمها خودشان را در شرایط بحرانی نشان میدهند. چهرهی اصلی غربی و آمریکایی سازمان ملل متحد سالهاست برای همه روشن و مشخص است، اما انگار هر چند وقت یکبار باید اتفاقی بیفتد تا یادمان بیاید که اینها همانهایی هستند که خصومت خودشان با کشور ما را علنا و حتی در سطح مجامع بینالمللی دنبال میکنند...
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو - فاطمه امی؛ اغتشاشات چشم و گوش ما را کمی باز کرد. میگویند آدمها خودشان را در شرایط بحرانی نشان میدهند. چهرهی اصلی غربی و آمریکایی سازمان ملل متحد سالهاست برای همه روشن و مشخص است، اما انگار هر چند وقت یکبار باید اتفاقی بیفتد تا یادمان بیاید که اینها همانهایی هستند که خصومت خودشان با کشور ما را علنا و حتی در سطح مجامع بینالمللی دنبال میکنند و ابایی ندارند از انجام هرکاری برای رسیدن به اهدافشان.
از سال 2011 ایران رای به عضویت در کمیسیون مقام زن را کسب کرد و رایگیری دوره اخیر هم در فروردین سال گذشته انجام شد که عضویت 4 ساله ایران در آن مشخص شد. اما به همین بهانه این روزها و درستتر بگویم از اواخر آبان و اوایل آذر کمیسیونی به نام مقام زن نامش تکرار میشود. کمیسیونی که در طی سالهایی که در آن عضو بودیم حرف برای گفتن نداشت و حمایتی از هیچ زنی چه در ایران چه در کشورهای دیگر نکرد. اما حالا به یکباره به دنبال سهم خود از شرایط کشور ما، لغو عضویت ایران را علم کردهاست.
اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان مستقل، مثل ما و تمام نهادهای دیگر که دو روز مانده به رای گیری به فکر ارائه راهحل و تفهیم افکار عمومی افتاده؛ نشستی با حضور احمدرضا توحیدی، عضو هیأت علمی و دانشیار گروه حقوق بینالملل دانشگاه قم و حمیدرضا غلامزاده نطنزی، کارشناس مسائل بینالملل برگزار کردند. در این نشست ابعاد کامل کمیسیون مقام زن، راهبردها و اهداف آمریکا از لغو عضویت و بالاخره راهکارهای جلوگیری از این مسئله بررسی شد.
توحیدی با چیستی کمیسیون مقام زن شروع میکند: «کمیسیون مقام زن یکی از نهادهای وابسته شورای اقتصادی اجتماعی سازمان ملل متحد است که در سال 1946 ایجاد شده و اهدافی را برای خود از جمله برابری جنسیتی مشخص کردهاست. کمیسیون مقام زن یک مقام مشورتی است و مکانیزم اجرایی ندارد. البته بالاترین مقام نظارتی در حوزه زنان را دارد.»
توحیدی در ادامه به تبیین مفاهیمی مانند برابری در نظر جامعهی بینالملل و تفاوت آن با سایر کشورها میپردازد: «باید روی عبارات به تفاهم برسیم. مفهوم برابری، آزادی حقوق بشر در نظر همه یکی نیست. مانند تعریف خانواده. برابری یعنی در تمام موقعیتها، شرایط، تکالیف و وظایف زنان با مردان یکی هستند. ما عدالت را قبول داریم و در قانون اساسی نیز این مسئله را گنجاندهایم. اما راجعبه برابری، برابری نسبی را قبول کردهایم. هرچند که ممکن است برخی مردان آن را خوب اجرا نکنند.»
جنگ حقوقی آمریکا با ایران
در همین چند وقت سه قطعنامه علیه ایران تصویب شدهاست. این قطعنامهها از نظر افکار عمومی اهمیت دارد، زیرا که محتوای این قطعنامهها این است که در ایران نقض حقوق بشر صورت گرفتهاست. توحیدی میگوید: «قطعنامهها بر اساس دادههایی بود که اتقانسنجی نشده و مشخص نشده که اگر از واژگان اعتراض استفاده میکنند؛ تفاوت اعتراض مسالمتآمیز با اغتشاش چیست و آیا در تعاریفی که به کار بردهاند تجزیهطلبی، تفرقهپراکنی و نفرت پراکنی هم جزو اعتراض مسالمتآمیز است؟ قطعنامهی بعدی که صادر کردند راجعبه حذف ایران بود. گاهی علیه یک کشور متوسل به سلاح و جنگ نظامی میشوند و گاهی نیز از طریق مکانیزم حقوقی سعی میکنند به طرف مقابل صدمه بزنند. این موضوع در حقوق عمومی مورد توجه قرار گرفتهاست.»
ماجرای لغو عضویت ما از قطعنامهای که ایالات متحده امریکا به سازمان ملل میدهد، شروع میشود. همانطور که توحیدی نیز اشاره میکند؛ بیشترین فشار در این موضوع از سمت کاملیا هریس، معاون رییس جمهور آمریکا انجام شدهاست تا دیدگاه مقامات رسمی آمریکا و کشورهای دیگر را تحت تاثیر قرار دهد. معاون رییس جمهور آمریکا نامهای نوشت و تلاش کرد تا از حقوقدانان، مقامات، سیاستمداران و فعالان حقوق زنان امضا بگیرد. در کنار آن متحدان همیشگی آمریکا مانند انگلیس و همچنین نیوزلند هم در حمایت از آمریکا وارد شدند. بعد از این عمل خصمانه، دیدهبان حقوق بشر نیز برای عقب نماندن از غافلهی ضد ایرانی متنی را علیه ایران نوشت.
توحیدی میگوید: «مفروض آنها این است که در ایران، نقض سیستماتیک حقوق بشر صورت گرفته، اما برای پاسخدهی به این موضوعات فرصتی در اختیار ما قرار ندادند.» این مسئله در حالی اتفاق افتاد که اهرمهای اصلی رسانهای در دست ما نیست و نمیتوانیم پاسخ خود را به گوش بقیه برسانیم؛ اگر هم بتوانیم پاسخی به ادعاها و دروغهای آمریکا راجعبه نقض حقوق بشر بدهیم؛ هجمههای رسانهای در عصر حاضر زور بازوی بیشتری دارند.
توحیدی درادامه میگوید: «سوالی که ایجاد میشود این است که در جلسه آینده که در روز چهارشنبه و 23 آذر ماه برگزار میشود؛ چه نظام رای گیری وجود دارد؟ پاسخ این است که این کمیسیون 54 عضو دارد و اکثریت آن یعنی 28 رای میتواند منجر به حذف ایران از این سازمان شود. این 45 کشور مشتمل بر 12 کشور اروپایی، 13 کشور آفریقایی، 11 کشور آسیایی و 9 کشور آمریکایی است.»
توحیدی از بیسابقه بودن لغو عضویت کشور در کمیسیون مقام زن میگوید، اما به گفته ایشان این عمل در سازمانها و مجامع دیگر به عنوان یک ضمانت اجرا استفاده میشود، اما بدون اثبات موارد مورد ادعا و بدون درخواست پاسخ از آن کشور تاکنون سابقه نداشته و مثل روز روشن است که ترس از پاسخهای ایران به ادعاهای توخالی آنها باعث شده در آن کمیسیون برای خودشان ببرند و بدوزند.
توحیدی از منظر حقوقی کمی بیشتر در این کمیسیون مداقه میکند و میگوید: «در پاسخ به این سوال که آیا این رایگیری و لغو عضویت رویهی حقوقی دارد یا نه باید بگویم که خیر؛ این موضوع یک عمل سیاسی است و ساز و کار حقوقی ندارد. راهکاری جز گفتگوی سیاسی وجود ندارد. برخی میگویند با کمیته حقیقتیاب موافقت کنیم، اما اگر همکاری کامل کنیم این همکاری باعث انصراف این کشورها از اقدامات خود نمیشود.»
سیاست کثیف آمریکایی
حرفهای غلامزاده بیشتر ناظر بر علت پیش گرفتن این سیاست توسط غربیها بود: «موضع آمریکاییها، موضعی است که در دورهای اصلا قبول نکردند که عضو این کمیسیون شوند و گفتند که قوانین داخلی ما مترقیتر است؛ این کشوری که قوانین بینالملل را قبول نمیکند حالا مدعی شده این قواعد در کشورهای دیگر نقض میشوند.» آمریکا در این ماجرا از عروسکهای خیمه شببازی بسیاری برای به کرسی نشاندن حرفش استفاده کردهاست. دیدار مکرون با مسیح علینژاد، صحبتهای رجوی، نازنین بنیادی و شیرین عبادی؛ این افراد هرکدام نانخور هر آشوبی در ایران هستند و در این ماجرا هم دنبال سهم خود هستند.
غلامزاده میگوید: «ماجرای کمیسیون مقام زن بخشی از پازل است. غرب به دنبال مخابرهی تصویر انزوای ایران است. حقیقت این است که چه در این کمیسیون باشیم و چه نباشیم خیلی فرقی نمیکند، اما نوعی ژست سیاسی است و با همان کار دارند. حذف ما از اینجا با هجمههای رسانهای همراه است و بعد از آن میخواهند بگویند که رژیم ایران مشروعیت ندارد و ادامهی این گامها این است که به دلیل عدم مشروعیت و مقبولیت حمله نظامی میکنند. این سناریوی اصلی است. اگر هم الان نتوانستند باز هم تلاش میکنند و سیاستهایشان را صبورانه جلو میبرند.».
اما در ادامه غلامزاده به عملکرد وزارت خارجه و واکنش این نهاد میپردازد: «به نظر میرسد وزارت خارجه قافیه را باخته و فضایی که دارد فضای فعالانه و کنشگری نیست. طرف مقابل نازنین بنیادی را که بازیگر دولتی نیست آورده، چون میخواهد احساسات را جریحه دار کند و بگوید که خود ایرانیها این را گفتهاند اگر فقط کاملا هریس حرف بزند متهم به سیاسیکاری میشود که خصومت کشورش را بر سر مردم خالی میکند، اما وقتی بازیگر غیر دولتی میگذارند درواقع او را نماینده 85 میلیون ایرانی معرفی میکنند؛ اما وزارت خارجه ما و خانم خزعلی با تعدادی از مسئولین جلسه گذاشتند و کلیپهای کلیشهای ساختند درحالی که زمین بازی طرف مقابل اینها نیست. البته الان زمان اشکالتراشی نیست، اما این مسئله باید در فضای غیر دولتی دنبال شود؛ وقتی وزیر خارجه دولتی که متهمش کردهاند جلو میرود کسی حرفش را نمیشنود.»
نکتهی بعدی که غلامزاده اشاره کرد به واکنش دیرهنگام مسئولین بود؛ وقتی که امریکا قطعنامه را صادر کرد تازه به فکر اقدامی افتادند و از همان ابتدا که بازیهای رسانهای شروع شده بود کسی اقدامی انجام نداد. به گفتهی او اگر بتوانیم با چند کشور لابی کنیم میتوانیم رای بگیریم، زیرا آراء ممتنع در این رایگیری محسوب نمیشوند.
حمایت از زنان با ایجاد محرومیت بینالمللی
در وجود سوء نیت در اعمال غربیها همین بس که با ادعای حمایت از زنان؛ تمام زنان کشوری را از فرصت حضور و استفاده از نظرات جامعه بینالملل محروم میکنند. توحیدی نیز در اینباره میگوید: «اگر حسن نیت دارند؛ همراهی ایران و گزارشگیری از آن برای رسیدن به ادعاهای آنها بهتر بود.»
گذشته از این حتی امکان حضور و مخابره وقایع توسط خودمان را نمیدهند و به صورت انحصاری افکار عمومی را در دست گرفتهاند درواقع با اینکار مخاطب تنها یک مرجع برای شنیدن رعایت یا نقض حقوق بشر دارد و آن هم رسانههای معاند غربی است. این مسئله حتی در شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام و توییتر هم دیده میشود و تا مردم چیزی بر خلاف خواست آنها منتشر کند مشمول حذف و فیلتر میشود. تمام این موارد خلاف سیاستهای مورد ادعای آنها در حوزهی حمایت از زنان است.
توحیدی میگوید: «ادعاهای آنها مستند نیست و آمارهایی که میدهند مشخص نیست از کجا آمده.» همچنین تمام کلماتی که در اخبار یا قطعنامهها استفاده میکنند پشتپردهای دارد. هویت زدایی و ادبیات سازی که مثال آن را در بحث تیم ملی فوتبال دیدیم که میگفتند تیم جمهوری اسلامی و نه تیم ایران یا حامد اسماعیلیون که با جدا کردن مردم از دولت درخواست تحریم ایران را داشت مثالهایی از این موارد است که در نهایت موجب فریب افکار عمومی میشود.
تا 23 آذر یعنی چهارشنبه همین هفته چیزی نمانده است و رایگیری بدون حضور ما برای تصمیم گیری علیه ما صورت خواهد گرفت. این اقدامات برای بار اول نیست که اتفاق میافتد و مردم ایران عادت کردهاند که سوگیریهای خصمانه و سبوعانهی دولتهای غربی را ببیند و حملهها و هجمههای آنها را خنثی کند. با این وجود دست روی دست گذاشتن و تماشای ظلم، آن هم در سطح بینالمللی، درست نیست و انتظار بیشتری از نهادهای مربوطه میرود.