کورش، چه هیزم تری به بعضیها فروخته است؟!/ 14 حدس و دلیل درباره مخالفتها
حساسیت و مخالفت علنی با یادکرد کورش اگرچه به نسبت سال های اول انقلاب، فروکاسته اما همچنان با نوعی بدگمانی به این مناسبت، نگریسته میشود و با ادبیات سیاسی مورد علاقه اصولگرایان، به جای آن که «فرصت» در نظر آید «تهدید» تلقی میشود...
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - هفتم آبان امسال هم که به نام روز کورش شناخته میشود، بازتابی در رسانه های رسمی نداشت و مخالفت با برگزار نشدن مراسم هم احتمالا به خاطر ادامه بیماری کرونا توجیه خواهد شد اما پای هر سه مطلب ما به این مناسبت (ایرانی بودن، یکتا پرستی و گفت و گو با دکتر جلیلیان) افراد ثابتی ناسزا گذاشتند و جالب و در عین حال تأسف بار این که درباره هیچ جمله ای نظر و نقد نداشتند و فقط با خود کورش مشکل داشتند و نمی دانم از شنیدن تبلیغات افق کورش چه حالی پیدا می کنند!
به راستی، کورش چه هیزم تری به برخی فروخته که تا این حد مورد غضب شان است؟ در حالی که چنانچه اشاره شد تابوی اولیه استفاده از این نام شکسته و بر عنوان یکی از فروشگاه های زنجیره ای مشهور هم نشسته است. مناسبت نام گذاری هفتم آبان یا 29 اکتبر به سبب آن است که به عنوان روز ورود کورش به بابل در 539 پیش از میلاد از آن یاد می شود؛ روز آزادی بردگان و نگارش استوانه بابلی این پادشاه هخامنشی والبته به عنوان شناسه اختصاصی ایرانیان. حساسیت و مخالفت علنی با یادکرد کورش اگرچه به نسبت سال های اول انقلاب، فروکاسته اما همچنان با نوعی بدگمانی به این مناسبت، نگریسته میشود و با ادبیات سیاسی مورد علاقه اصولگرایان، به جای آن که «فرصت» در نظر آید «تهدید» تلقی میشود. حال آنکه می تواند فرصتی برای رونق توریسم و وحدت ایرانیان در میان نغمه های شوم مخالف تمامیت ارضی باشد. در این گفتار به دلایل احتمالی در کورش ستیزی یا کورش پرهیزی یا کورش ناپسندی می پردازم که موجب شده اصول گرایی رادیکال ایرانی به آن روی خوش نشان ندهد و مهر تأیید تلویحی مرحوم علامه طباطبایی بر نظر مولانا ابوالکلام آزاد را - که کورش را همان «ذوالقرنین» قرآن دانسته - نیز کافی ندانند: 1. گفتمان باستانگرایی؛ در سال های پیش از انقلاب اسلامی، 4 گفتمان با هم رقابت می کردند: اسلام سنتی، دیدگاه های سوسیالیستی، اسلام انقلابی و باستان گرایی پهلوی و در نهایت با ائتلاف یا تأثیر گذاری سه گفتمان اولیه با هم یا برهم گفتمان چهارم مغلوب شد و کار به جایی رسید که هم نام فروشگاه های زنجیره ای کورش به قدس تغییر یافت وهم نام خیابان کورش کبیر به دکتر علی شریعتی و اسم تیم پرسپولیس (شهر پارسه) هم شد: پیروزی. البته قبل از پیروزی مدت کوتاهی آزادی و چمران و بعد پیروزی. نامی که آن قدر به رسمیت شناخته شند تا پرسپولیس بازگشت. پاسارگاد هم بر تارک نام یک بانک خصوصی نشست. درسال های نخست حتی خانواده ها نگران بودند اگر نام کورش را بر فرزند خود بگذرند طاغوتی دانسته شوند. به مرور اما روشن شد که باستان گرایی روی دیگر سکه پادشاهی نیست و به خاطر آن که تهدیداتی متوجه تمامیت ارضی شد و به وحدت ایرانیان فراتر از جنبه های ایدیولوژیک نیاز بود ازتبلیغ علیه کورش کاسته شد و شکل نوشتاری آن هم تازه شد: کوروش. دراین گفتار البته کورش را به همان شکل قبلی (کورش) می نویسم.
2. نامهای غیر مذهبی؛ انقلاب ایران، ضد سلطنتی بود با گفتمان اسلام انقلابی که نسبتی با باستان گرایی نداشت. نگاهی به اسامی نشریات بعد از انقلاب این ادعا را تأیید می کند که یا به اردوگاه چپ تعلق داشت یا اگر مذهبی بودند آیه قرآن هم بالای لوگو میآمد که گفتمان انقلاب را نشان می داد: انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی، میزان، امت و آن طرف مردم، پیکار، راه کارگر و هر نامی جز اسامی ملی. نامهای ایرانی را در سریال های تلویزیون تنها در نقش های منفی می دیدیم. پرویز و هوشنگ و منوچهر و خسرو هم منفی بودند چه رسد به کورش!
به حالا نگاه نکنید که نام کوچک تاریخ نگار صدا وسیما «خسرو» ست و فرمانده نیروی دریایی شهرام و رییس صدا و سیما هم پیمان با نام عضو شورای نگهبان سیامک است و رییس دفتر احمدی نژاد، اسفندیار بود اما همین جناب مشایی در دهه 60 به «مرتضی محب الاولیا» شهرت داشت وچون نام یک نماینده مجلس «فرزاد رهبری» بود او را «هاشم رهبری» صدا می کردند و یکی از دلایل نفی بهزاد نبوی این بود که نام کوچک او بهزاد بود حال آن که نام را پدر می گذارد نه خود فرد و پدر بهزاد استاد تاریخ بود نه انقلابی یا مذهبی و بهزاد از خانه بیرون زد تا کار چریکی کند. با این حساب، روشن است که چرا اسم کورش مشکل داشت. 3. کورش! آسوده بخواب؛ کورش، یادآور جمله مشهوری از محمد رضاشاه بود در جشن های 2500 ساله شاهنشاهی که طنز هم شده بود:«کورش! آسوده بخواب که ما بیداریم» و اگراز کورش می گفتی انگار می خواهی سخن شاه را یادآوری کنی. حال آن که شاه تنها به پاسارگاد نرفته بود. به زیارت کعبه و حج هم رفته بود و عهده دار تولیت آستان امام رضا هم بود و به خاطر همین به «ولیان» نایب التولیه می گفتند یا در «مأموریت برای وطنم»، خود را نظر کرده حضرت عباس هم دانسته است! به عبارت دیگر تقصیر کورش نبود که شاه به ا ابراز علاقه می کرد. با این حال چون منشور کورش با این جمله شروع می شود که «منم کورش شاه شاهان»، کورش نسبتی با دوران پساپادشاهی نداشت. 4. مردوک؛ مشکل دیگر با کورش این است که چون در استوانه از جانب «مردوک» سخن میگوید مغایر با آموزه های اسلامی دانسته می شودو این را در نظر نمیگیرند از 539 پیش از میلاد تا 630 میلادی که اسلام آرام آرام ظهور کرد هزار سال فاصله است و کورش نمی توانسته از الله بگوید و همین که مشرک نبوده و یکتا پرست است مورد توجه است. 5. شکل آرامگاه؛ برخی هم با شکل آرامگاه کورش مشکل دارند و این که به صورت مکعب و بنای سنگی است و شایبه همآوردی با بیت الله! حال آن که در آن روزگار شکل دیگری متصور نبوده است. 6. حقوق بشر؛ چون از منشور کورش به عنوان نخستین سند حقوق بشر یاد می شود و یکی از بهانههای غربی ها در چالش مستمر با جمهوری اسلامی همین موضوع است توجه به کورش را توطئه تلقی می کنند. 7. نماد ملی گرایی؛ کورش بی تردید یکی از نمادهای ملی گرایی و ناسیونالیسم است و چون رهبر فقید انقلاب در آغاز دهه 60 و به خاطر ماجراهای بنی صدر و رویکرد جبهه ملی گفتند «ملی گرایی خلاف اسلام است» کورش هم در نقطه مقابل اسلام تصویر می شود. حال آن که چنانچه اشاره شد کورش با اسلام، هزار سال فاصله زمانی دارد و تاریخ را از جلو به عقب روایت نمی کنند. ضمن این که اولین نخست وزیر بعد از انقلاب، اولین رییس جمهوری، اولین امام جمعه تهران، اولین وزیر خارجه، اولین وزیر کار، اولین رییس ستاد ارتش و بسیاری از صاحب منصبان صدر انقلاب که بعضا حکم آنان را شخص امام خمینی امضا کرده بود علایق ملی خود را پنهان نمی کردند و مصدقی هم بودند. 8. پانها؛ کورش تنها مورد غضب اصولگرایان رادیکال و مذهبیهای ناسازگار با علایق ملی نیست. بلکه پارهای گرایش های ضد تمامیت ایران هم اصرار دارند کورش را با واژه «فارس» توصیف کنند نه ایران و در این فقره خاص، لعاب دینی و مذهبی به خود میگیرند. 9. یهودیان؛ رفتار متمدنانه کورش با یهودیان نیز باب میل منتقدان نیست و احتمالا یکی از هیزم های تر همین است و لابد معتقدند اگر 2500 سال قبل، همه را به دریا می ریخت مشکلات قرن بیستم میلادی پدید نمی آمد!
10. شاهچراغ؛ برخی هم دچار این سوء تفاهم اند که توجه به پاسارگاد در مرودشت، به قصد بی توجهی به حرم شاهچراغ است. در حالی که شاهچراغ در شیراز واقع است و آرامگاه کورش در مرودشت و کاری به هم ندارند. کما این که در شیراز مردم به زیارت آرامگاه حافظ و سعدی هم می روند و هیچ یک از دو شاعر بزرگ، شیعه مذهب نبوده اند و سعدی قدر مسلم چنین است. 11. دیدگاه خلخالی؛ شیخ صادق خلخالی در رساله خود، کوروش هخامنشی را زاده مادری یهودی خوانده و حمله وی به بابل را نیز در پی دستور مادرش برای آزاد کردن قوم یهود دانسته و نتیجه گرفته است: «نژاد یهود، امروز به تبهکاری و دشمن بشریت معرفی شدهاند... تنها معرف کوروش به نیکی و نیکنامی نیز همین یهودند... فریاد که همین یهود، همین دلالهای سیاست بینالمللی، برای ملل دیگر تاریخ، پادشاه نامدار معرفی میکنند و مردم را وادار میکنند که جشن بگیرند، پول بدهند و شادی کنند و برای دایر کردن این جشنها، کارشناس میفرستند و میلیونها تومان پول را به این وسیله به غارت میبرند.» خلخالی تصویری خشونتبار از پادشاه هخامنشی ارائه میکرد. او تفاوتی میان کوروش و سایر پادشاهان تاریخ ندیده و نوشته است: «کوروش نیز مانند همه پادشاهان و زورمندان تاریخ که از موهبتهای خدادادی فقط زور و شمشیر دارند و منطقی وحشیانه که به حکم زور باید دیگران را مقهور تسلیم امر و خواسته خود نمود، از تیره وحشی در 2500 سال پیش برخاست و در دستگاه بهمن پادشاه ایران به خدمت مشغول شد چون سودای جهانگیری در سر داشت با سپاه وحشی خود به جنگ با همسایگان پرداخت.»
خلخالی سپس به ریشه روایتهای به عقیده وی "دروغ درباره تاریخ زندگی کوروش پرداخته"، "هرودوت" مورخ را دروغپرداز دانسته و روایت گزنفون از کوروش را نیز برآمده از تخیلات وی نامیده بود و میگفت: «نوشتههای هرودوت به صورت افسانه و برای نقالهای قهوهخانه و درویشهای سر کوچهها هم به درد نمیخورد تا چه رسد که از آن یک حماسه کوروش کبیر بسازیم و بعد هم به آن افتخار کنیم.» او حتی دکتر پرویز ناتل خانلری را نیز مهره ثابت صهیونیسم بینالمللی مینامید، چه آنکه خانلری «با وجود تصریح مورخین شرق و غرب که هرودوت یا گزنفون دروغگو هستند... قلم به دست گرفته و از هر راه ممکن وارد شده، از کوروش کبیر قهرمان ساخته و لوحه او را به نام اولین لوحه حقوق بشر به مردم معرفی میکند.» 12. تاریخ پیش از اسلام؛ نظام آموزش رسمی در چهار دهه بعد انقلاب نشان داده به آموزش تاریخ ایران خصوصا ایران پیش از اسلام تمایلی ندارد. توجه به کورش و هخامنشیان اما تمایل ایجاد می کند و شاید به همین خاطر سعی دارند به او نپردازند. 13. کلمه شاه؛ در ادبیات رسمی بعد انقلاب، کلمه «شاه» مشکل دارد نه فقط محمد رضا شاه. بنا بر این فرض بر این است که هر که شاه بوده بد است. چه کورش باشد چه ناصر الدین شاه قاجار. اگر اسم خیابان کریم خان زند را هم برنداشتند به این خاطر است که خود را شاه نخواند. این در حالی است که شاه به ادبیات مذهبی ایران هم راه یافت و به حرم حضرت عبدالعظیم، شاه عبدالعظیم گفته می شود و به شاه چراغ هم اشاره شد یا در گیلان نام یک امام زاده «شازده ابراهیم» است.
با این حال بخت با کورش یار بوده که کورش شاه خوانده نمی شده چون شاه شاهان بوده به خاطر این که شاهان محلی هم وجود داشته اند و از این روست که باید یادآور شد «خشایارشاه» نداشته ایم یعنی نام شاهی «خشایار» نبوده بلکه شکل درست آن «خشاریارشا» ست: خشای + آرشا. (خشای به معنی فرمان روا و آرشا یعنی قهرمان)
14. رفتارهای مشکوک؛ برای این که این تلقی درنگیرد که یک طرفه قضاوت میشود مورد چهاردهم هم میتواند انتشار برخی تصاویر از مراسم چند سال پیش و افرادی در حال سجده باشد که یا واقعی است یا به قصد تحریک احساسات مذهبی و در هر دو حالت مردود است. احتمالا به این 14 دلیل، برخی که در گفتمان فرهنگی رسمی دست بالا را هم پیدا کرده اند، با یادکرد کورش هخامنشی مشکل دارند. حال آن که هیچ توجیهی برای این نگاه منفی وجود ندارد و بیشتر بد سلیقگی است و امروز بیش از هر روز دیگر به کورش و تاریخ ایران نیاز داریم. حتی با نگاه مذهبی چرا که ایران و تشیع بیش از هر زمان دیگری با هم گره خوردهاند.
بیشتر بخوانید: کشف بقایایی که احتمال میرود شهرهای گمشده هخامنشیان باشند / چه بلایی بر سر شهر بزرگ هخامنشیان در تختجمشید، آمده است؟(فیلم) مخاطب استوانه کورش، مردمان بابلاند نه ایرانیان ایرانی بودن هفتم آبان، روز کورش / در ستایش یکتاپرستی و دادگری لینک کوتاه: asriran.com/003OrK