9 بانوی ایرانی که نامشان بی سر و صدا بر معابر پایتخت نشست
اعضای شورای شهر تهران به تازگی 9 معبر تهران را به نام بانوان ایرانی کردند.
به گزارش باشگاهخبرنگاران روز سهشنبه 15 تیرماه اعضای شورای شهر تهران در جلسه علنی شورای شهر به نامگذاری برخی خیابانها پرداختند، در این راستا 9 خیابان به نام زنان تعلق گرفت، زنانی که باشگاه خبرنگاران جوان قصد دارد در این گزارش به معرفی آنها بپردازد که در ادامه ملاحظه میکنید:
*س_1- شیرین بیانی_س*کوچه مریم واقع در خیابان وصال حدفاصل خیابان ایتالیا و بلوار کشاورز قرار دارد که اعضای شورای شهر آن را به نام دکتر شیرین بیانی نامگذاری کردند، شیرین بیانی در 11 مرداد 1317 متولد شد.
پدر و مادرش، ملکه ملکزاده و خانبابا بیانی هر دو از استادان دانشگاه تهران بودند. او همچنین نوه مهدی ملکزاده و نتیجه ملک المتکلمین از چهرههای سرشناس انقلاب مشروطیت است، او در زمانی که تنها 14 سال داشت «میهمانخانه آنژ گاردین» اثر کنتس دوسگور از معروفترین داستان نویسان کودک فرانسه را ترجمه نمود که با مقدمه دکتر خانلری به چاپ رسید و از این منظر شاید بتوان دکتر شیرین بیانی را نخستین مترجم زیر 15 سال ایران نامید.
تخصص اصلی و اولیه بیانی تاریخ مغول و مغولشناسی است که در این زمینه دارای ترجمهها و تألیفات متعدد و ممتازی است چنانکه برای دوره سه جلدی «دین و دولت در عهد مغول» برنده جایزه کتاب سال نیز شد. همچنین ترجمه کتاب «چنگیز خان» تألیف ودلایمیر تسف که یکی از تحقیقات عمده و با ارزشی است که درباره چنگیزخان انجام گرفته و با گذشت بیش از نیم قرن از تألیف شدنش، همچنان معتبر است. علاوه بر دوره مغول، شیرین بیانی کتب و مقالاتی در خصوص تاریخ ایران پیش از اسلام و حتی ادبیات ایران هم دارد.
کتاب سه جلدی «دین و دولت در ایران عهد مغول» شامگاه اشکانیان و بامداد ساسانیان، هشت مقاله در زمینه تاریخ، ایران در برخورد با مغول، زن در ایران عصر مغول و تاریخ آل جلایر از آثار دکتر شیرین بیانی هستند.
*س_2- لیلیت تریان_س*شورای شهر تهران همچنین کوچه سرو واقع در خیابان میرزای شیرازی تا عضدی شمالی را به نام لیلیت تریان نامگذاری کرد. او از پدر و مادری ارمنی در محله نادری تهران و در خانوادهای هنردوست به دنیا آمد. پدرش کارمند بانک ملی ایران بود و به زیبایی بنا و معماری اهمیت فراوان میداد و مادرش مدتی در فرانسه و در رشته هنر تحصیل کرده بود.
از همین روی و با پیگریهای مادر با طراحی و نقاشی آشنا شد، وی 23 سال بهطور حرفهای در دانشکدههای هنری آموزش داده است و در سال 1357 خانه پدری خود را به «کارگاه هنر» تبدیل کرد.
در اسفند 1385 (مارس 2007) همزمان با برگزاری نخستین سمپوزیوم بینالمللی مجسمهسازی تهران در موزه امام علی (ع) مراسم بزرگداشتی برای لیلیت تریان که از نخستین مجسمه سازان زن ایران بهشمار میآید، برگزار شد همچنین نمونهای از آثار وی، پیکره یپرمخان در محوطه کلیسای مریم مقدس (تهران) و پیکره یادبود مسروپ ماشتوتس، پدیدآور الفبای ارمنی، در محوطه کلیسای تارگمانچاتس مقدس تهران هستند.
*س_3- مجتهده بانو امین اصفهانی_س*بانو امین در سال 1265 خورشیدی در اصفهان متولد شد. نسبش با سی واسطه به امام سجاد (ع) میرسد. از چهار سالگی به فراگرفتن قرآن و از یازده سالگی به تحصیل زبان عربی پرداخت.
با اینکه در پانزده سالگی ازدواج کرد، اما همراه با همسرداری و تربیت فرزندانش، به تحصیل علوم اسلامی نیز ادامه داد. در بیست سالگی به تحصیل فقه و اصول، تفسیر و علم حدیث پرداخت.
وی پس از پشت سر نهادن مدارج علمی نزد استادانی، چون ابوالقاسم زفرهای، حسین نظام الدین کچویی، سید ابوالقاسم دهکردی، میرزا علی شیرازی، سید علی نجف آبادی، از علما و مراجعی، چون محمدکاظم شیرازی و عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، سید ابراهیم حسینی شیرازی اصطهبناتی، محمدرضا نجفی اصفهانی، مرتضی مظاهری نجفی اصفهانی اجازه اجتهاد دریافت کرد. وی کتابهای خود را با نام «بانوی ایرانی» یا «بانوی اصفهانی» به چاپ رساندهاست.
زمانی که صدیقه دولتآبادی با ایجاد «شرکت خواتین اصفهان»، به همراه جمعی از زنان همفکر خود به تبلیغ تفکر غیر دینی میپرداخت، بانو امین با سخنرانی در جلسات مذهبی زنان و تأسیس «کانون تبلیغات و تعلیمات دینی» و نگارش کتاب روش خوشبختی به شبهه افکنیهای دولتآبادی و همفکرانش پاسخ میداد. سرانجام با استقبال زنان متدین اصفهان از سخنرانیها و مرکز تازه تأسیس امین و بالا گرفتن اعتراضات به عملکرد شرکت خواتین اصفهان، دولتآبادی مجبور به تعطیلی روزنامه زبان زنان و ترک اصفهان شد. وی در مقابل ناسیونالیسم رضا شاه، خود را «بانوی ایرانی» لقب داد.
*س_4- صدیقه دولت آبادی_س*کوچه پنجم واقع در خیابان قائم مقام فراهانی بین کوه نور و شهید سرافراز هم به تازگی به نام صدیقه دولت آبادی تغییر نام داده شد. دولت آبادی از فعالان انقلاب مشروطه و جنبش زنان در ایران و از بنیانگذاران انجمن مشروطهخواهانه انجمن مخدرات وطن بود.
همچنین، بعدا از نخستین فعالان حقوق زنان در ایران شد و نخستین نشریه زنان به زبان فارسی را به نام زبان زنان منتشر کرد. پدرش سید میرزا هادی دولتآبادی مشهور به رهبری شاخه ازلی بابیه و نماینده صبح ازل در ایران بود.
دولت آبادی در انجمنهای سری در دوران مشروطه، شرکت میکرد. «انجمنهای سری» و بعضا ماسونی از رونق خاصی برخوردار بودند و بسیاری از سران تجددطلب مشروطه از اعضای این نوع محافل سری بودند. به موازات رونق گرفتن انجمنهای سری مردان، زنان تجددطلب نیز انجمنهایی تأسیس کردند که معمولا زنان و دختران شاه یا وابستگان رجال سیاسی در آن شرکت داشتند. صدیقه دولت آبادی، در این انجمنهای مخفی شرکت میکرد و طبق نقل «بدر الملوک بامداد» «سمت منشی انجمن مخدرات وطن» را به عهده داشت. جالب اینجاست که این انجمن، برای اولین بار در ایران، اقدام به برگزاری مجالس ساز و نوا و رقص (گاردن پارتی) نمود. در این مجالس در کنار سخنرانی، نمایشنامه و برنامههای تفریحی و سرگرم کننده (عمدتا توسط ارمنی ها) اجرا میشد. از این رو، با مخالفت صریح علما و اقشار مذهبی مواجه شد.
او در سال 1298 اقدام به انتشار اولین نشریه حقوق زنان در خارج از تهران و سومین آن در ایران به نام «زبان زنان» نمود. او در این نشریه با مباحثی نظیر حجاب به مخالفت پرداخت. در برخی از مقالهها از سیاست اتحاد شوروی دفاع کرد و در بعضی دیگر شعار «زنده باد آزادی دنیا، زنده باد آزادی ایران، زنده باد سوسیالیزم» را سر داد؛ بعضی از نویسندگان معتقدند که او برای زمینه سازی بی حجابی در بین زنان، شرکت «خواتین اصفهان» و دو سال بعد شرکت «آزمایش بانوان» را تشکیل داد.
در سال 1314 رضا شاه به وزیر معارف، علی اصغر حکمت، دستور بر پایی جمعیتی از زنان آزادی خواه تهرانی را صادر کرد. بعدها این جمعیت به نام «کانون بانوان» نامیده شد. این کانون به ریاست «شمس پهلوی» و تحت نظارت وزارت معارف در تاریخ 32 اردیبهشت 1314 برای تحقق کشف حجاب تأسیس گردید.
ریاست بعدی آن را بر عهده «هاجر تربیت» و سپس «صدیقه دولت آبادی» گذاشتند؛ بنابراین از سال 1316 پس از صدور فرمان کشف حجاب سرپرستی کانون بانوان که متصدی فراهم کردن زمینههای فرهنگی کشف حجاب بود به امر رضاخان به او سپرده شد.
دولت آبادی که در مقالاتش وضعیت زنان در کشورهای دیگر را به رخ زنان ایرانی میکشید و خودش 10 سال پیش از کشف حجاب، عملا، حجاب را کنار گذاشته بود و بدون روسری در خیابانها ظاهر میشد، به تدریج حساسیت افکار عمومی بویژه اقشار مذهبی را برانگیخت به طوری که حتی برخی از زنان نیز به مخالفت با او پرداختند.
*س_5- مریم عمید سمنانی_س*کوچه هفتم در خیابان قائم مقام فراهانی بین کوه نور و شهید سرافراز توسط شورای شهریها به نام مریم عمید سمنانی نامگذاری شد.
مریم عمید تنها دختر میر سید رضی سمنانی ملقب به «رئیسالاطباء»، پزشک قشون ناصرالدین شاه و خواهر میرزا ابراهیم عمیدالسلطنه (اولین نماینده سمنان و شاهرود در مجلس شورای ملی) بود. او در سمنان زاده شد و تحصیلات اولیه را نزد پدرش فرا گرفت. پس از آن ضمن ادامه تحصیل، زبان فرانسه و عکاسی را آموخت؛ مریم عمید سمنانی نشریه شکوفه را که مجله اختصاصی زنان بود منتشر کرد. وی با انتشار این نشریه، ضمن آموزش و آگاهسازی زنان و دختران، برای تساوی حقوق زن و مرد نیز تلاش کرد. وی یکی از اعضای اصلی «انجمن همت خواتین» متشکل از فعالان حقوق زنان بود که به ترویج استفاده از کالاهای داخلی و تشویق فراگیری هنرهای دستی توسط زنان میپرداخت.
عمید همچنین از نخستین زنانی بود که دو شعبه مدرسه نوین «دخترانه دارالعلم و صنایع مزینیه» را بنیان نهاد. وی چند کتاب از زبان فرانسه را نیز به فارسی ترجمه کرد. در زمانی که خواندن و نوشتن برای زنان عیب شمرده میشد، مریم عمید موفق شد نخستین نشریه زنان ایران را راهاندازی کند. این هفتهنامه هشت صفحهای که دانش نام داشت و در سال 1289 در تهران منتشر شد، عمرش زیاد نبود، اما در دوران مشروطه تحولی مهم به حساب میآمد. مریم عمید ملقب به مزین السلطنه نخستین روزنامهنگار زن ایران به حساب میآید.
*س_6- بدرالملوک بامداد_س*خیابان 22 بهمن واقع در خیابان شهیدافخمی به نام بامداد نامگذاری شده است، بدرالملوک بامداد روزنامهنگار، آموزگار، نویسنده و فعال اجتماعی ایرانی بود. او عضو انجمن کانون بانوان بود و بعدها از مؤسسان سازمان بانوان هوادار حقوق بشر و صاحب امتیاز روزنامه زن روز شد. بدرالملوک بامداد که نخستین تدوینگر کتابخانهداری در ایران است در سال 1330 دبستان مختلط را بر اساس آموختههایش راهاندازی کرد. این نخستین مدرسه مختلط بود که به همت وی در ایران تأسیس شد.
از مهمترین کتابهای او میتوان به «زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید» اشاره کرد که در سال 1348 منتشر شد، سایر آثار و کتابهایی که بامداد در سالهای مختلف تدوین و منتشر کرد عبارت است از: کتابهای اخلاق برای دانش آموزان متوسطه، کتاب تدبیر منزل و دستور بچهداری مخصوص هنرجویان دبیرستانهای نسوان، کتابخانهداری برای دورههای مختلف دبیرستان دختران، کتاب راهنمای طباخی و روانشناسی یا معرفهالنفس در رابطه با تعلیم و تربیت.
*س_7- طوبی آزموده_س*کوچه حافظ در خیابان وحدت اسلامی به طوبی آزموه تغییر یافت؛ در سالهای پس از انقلاب مشروطه باسواد شدن زنان و تحصیل علم دختران از مهمترین خواستههای جنبش زنان ایران بود و اینچنین بود که تلاشها برای تأسیس مدرسه دخترانه آغاز شد.
طوبی آزموده به تأسیس مدرسه و آموزش دختران همت گماشت و مدرسه جدیدی را تحت عنوان دبستان دخترانه ناموس در سال 1286 در خیابان شاهپور (حافظ فعلی) و نزدیک چهار راه حسنآباد تأسیس کرد. او در سال 1293، یعنی 8 سال پس از تأسیس اولین مدرسه، 3474 دختر دانشآموز را جذب این مدارس کرد. آزموده، این مدارس را به صورت یکی از مهمترین مدارس متوسطه کامل و کانون پرورش دختران متجدد درآورد. به عبارت دیگر اگر میرزا حسن رشدیه بنیانگذار مدارس کنونی پسرانه است، طوبی آزموده را نیز باید بنیانگذار مدارس دخترانه کنونی دانست.
طوبا آزموده در اول مهر 1315 شمسی در سن 58 سالگی در تهران درگذشت. بعد از مرگ او، مدرسه ناموس تا سالها توسط طوبی مشکوه نفیسی مدیریت شد و در سال 1319 شمسی به وزارت فرهنگ واگذار شد. نام مدرسه ناموس بعدها به دبیرستان شهناز تغییر کرد.
*س_8- مهدیه الهی قمشهای_س*کوچه طلا در اختیاریه شمالی با موافقت اعضای شورای شهر به خیابان مهدیه الهی قمشهای نامگذاری شد؛ وی از سن کودکی در خدمت پدر خود مهدی الهی قمشهای مترجم مفاتیح الجنان، به شعر و ادب علاقهمند شده و شعر میخوانده و با مثنوی الاطفال آشنا شده است.
از استادان وی علاوه بر پدر از «جلال همایی»، «شهابی»، «صدرالدین محلاتی»، و «محمدتقی جعفری» میتوان نام برد. آثار او عبارتند از بهار عشق، معبد عشق، کربلا وادی عشق، سروده مهدی الهی قمشهای، «خاطرات من با پدرم»، مطرب عشق و سیری در گلزار.
مهدیه الهی قمشهای که از 22 خرداد 1395 به دلیل مشکلات تنفسی و عفونت ریه در بیمارستان آتیه بستری شده بود، عصر روز شنبه 19 تیر 1395 در سن 79 سالگی درگذشت. پیکر او، روز دوشنبه 21 تیر 1395 از مقابل تالار وحدت تشییع شد و برای خاکسپاری به آرامستان توک مزرعه (ترک مزرعه) در لواسان منتقل شد.
*س_9- فاطمه سیاح_س*کوچه گیو توسط شورای شهریها به نام فاطمه سیاح تغییر نام یافت. وی استاد ادبیات و از بنیانگذاران کانون بانوان در وزارت فرهنگ بود.
او به عنوان اولین بانوی استاد دانشگاه، کرسی نقد ادبی را در دانشگاه تهران پایهگذاری کرد و در عین حال به عنوان یکی از فعالان حقوق زن در ایران شناخته شد. سبک و سیاق او در نقد ادبی، مبتنی بر رئالیسم و مارکسیسم و تحت تأثیر نقادان برجسته روس از جمله بلینسکی و چرنیشفسکی بود.
فاطمه سیاح را میتوان از جمله نخستین منتقدان ایرانی دانست که به مبانی و اساس نقد جدید توجه نشان داده است. محمد دهقانی، نویسنده و منتقد ادبی، او را تنها منتقد ادبی واقعی زمان خود میداند. فاطمه سیاح فعالیت ادبی خود را در ایران با نوشتن مقاله برای نشریات فرهنگی شروع کرد و تا پایان عمر به این کار ادامه داد. او نخستین منتقد ایرانی است که درباره تاریخ تطور رمان و سبک نویسندگانی مانند بالزاک، داستایوسکی، پوشکین و چخوف به بحث و ارائه نظر پرداخته است. او دانش گستردهای در مورد رماننویسی و مکتبهای ادبی داشت. سیاح در سال 1312 مقالهای را با عنوان کیفیت رمان در پاسخ به احمد کسروی به چاپ رساند. کسروی، رمان را افسانهبافی و دروغپردازی و خواندن رمان را تباه کردن عمر دانسته بود.
فاطمه سیاح پس از ورود به ایران، به جنبش مدنی زنان ایرانی پیوست که از دوره مشروطه با تشکیل انجمنها و انتشار نشریات ویژه زنان شروع شده بود. او در زمینه حقوق زنان و ارتقای سطح علمی و فرهنگی آنان به چهرهای شاخص تبدیل شد. در سال 1322 همزمان با تشکیل حزب زنان ایران، به عضویت آن درآمد. این حزب بعدها به شورای زنان ایران تغییر نام یافت. او از طرف حزب برای سخنرانی به ترکیه سفر کرد و در سال 1324 با کمک شمار دیگری از زنان فعال آن دوران، از جمله سیمین دانشور، زهرا خانلری و فروغ حکمت، نخستین شماره نشریه حزب را منتشر کرد. او در سال 1325 به عضویت کمیته مرکزی سازمان زنان ایران و جمعیت شیر و خورشید سرخ بانوان ایران درآمد.
فاطمه سیاح، اولین زن ایرانی بود که به کرسی استادی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران دست یافت. همچنین اولین زنی بود که پیش از انقلاب اسلامی عهدهدار مأموریت سیاسی در خارج از کشور بود.