آرمان علاقه زیادی به بازی روبیک داشت
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - علی لطیفیان، شهید آرمان علی وردی جوان 21 سالهای که در 6 آبان 1401 پا روی اعتقادات و علایقش نسبت به رهبر انقلاب نگذاشت و با توجه به تصاویر دلخراشی که پخش شده به شکل اَسف باری به شهادت رسید. به مناسبت سالگرد شهادت این شهید بزرگوار به سراغ پدر ایشان آمدیم تا مصاحبهای داشته باشیم و از لایههای پنهان زنذدگی ایشان آگاه بشویم. روایتی از کودکی...
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو - علی لطیفیان، شهید آرمان علی وردی جوان 21 سالهای که در 6 آبان 1401 پا روی اعتقادات و علایقش نسبت به رهبر انقلاب نگذاشت و با توجه به تصاویر دلخراشی که پخش شده به شکل اَسف باری به شهادت رسید. به مناسبت سالگرد شهادت این شهید بزرگوار به سراغ پدر ایشان آمدیم تا مصاحبهای داشته باشیم و از لایههای پنهان زنذدگی ایشان آگاه بشویم. روایتی از کودکی تا شهادت شهید آرمان علی وردی از زبان پدر شهید آرمان علی وردی: آرمان متولد 13 تیر 1380 بود، زمان تولد آرمان ما در محلهی مالک الشتر ساکن بودیم؛ کودکی خود را در همان محل گذراند؛ درسن 4 سالگی آرمان را کلاس قرآن ثبت نام کردم. بعد از گذشت چند سال در سن 6 الی 7 سالگی با نقل مکان به خیابان آذربایجان درمسجد محل به کارهای فرهنگی مشغول بود؛ در طی چند سال آرمان در آن مسجد رشد پیدا کرد و کلاسهای نقاشی و علوم قرآنی را شرکت میکرد. در سن 8 سالگی اولین اردویی که از طرف مسجد رفت، در حرم آقا امام رضا تمام بچهها گم شدند در حالی که آرمان با استفاده از هوشی که داشت راه هتل را بلد بود و تنهایی به هتل بازگشت. وی افزود: دوره ابتدایی را آرمان در مدرسه فترت گذراند؛ آرمان جزء اولین گروه از کسانی بود که سیستم جدید آموزشی (6-3-3) را گذراند. بعد از پشت سر گزاشتن دوره متوسطهی اول (ابتدایی)، دوره اول متوسطه دوم (راهنمایی) را در مدرسه رهروان امام به ادامه تحصیل پرداخت؛ درس بسیار خوبی داشت و تقریبا از سن 4 سالگی کلاس زبان انگلیسی را شروع کرد. دوره دوم متوسطه دوم (دبیرستان) را درمدرسه شهدای بدر در منطقه 2 در رشته ریاضی فیزیک گذراند. در سال آخر تحصیلی با سیل لرستان مواجه شد و با هزینه شخصی با رفیقهای خود به کمک سیل زدگان رفتند. بعد از برگشت به تهران و شرکت در کنکور در رشتهی مهندسی عمران در دانشگاه چابهار و دانشگاه آزاد اسلامی قبول شد، ولی به علت اینکه فرزند اول بود تهران را انتخاب کرد.
پدر آرمان: آرمان در کارهای جهادی خیلی فعال بود؛ در زمان کرونا آرمان جزء اولین کسانی بود که برای کمک به مردم در ضد عفونی کردن معابر، پارک ها، پمپ بنزینها و.. تا ساعتهای 1 الی 2 بامداد در حال خدمت رسانی بود، حتی خودش هم سه بار کرونا گرفت، ولی با آمادگی جسمانیای که داشت خوب میشد و دوباره به کمک میرفت. زمانی هم که اجساد به علت کرونا غسل داده نمیشدند به خود من پیشنهاد داد تا برای انجام این کار به کمک برویم. به گفتهی پدر آرمان وی همیشه به دنبال کمک به مردم بود؛ بعضی وقتها میگفت کاش من هم میتوانستم به مناطق محروم بروم و به مردم کمک کنم.
وی در پاسخ به علاقه آرمان به اهل بیت بیان کرد: آرمان از همان کودکی اهل هیئت، مسجد، دعای ندبه و.. بود حتی در هیئتهای دیگر در جای جای تهران شرکت میکرد و به عزا داری میپرداخت و ارادت خاصی نسبت به شهدا داشت هر جایی که مقبر شهید میدید دوست داشت زیارت کنه، و بسیار به مزارع شهید ابراهیم هادی میرفت، هر زمان که به بهشت زهرا میرفت قطعه 50 هم میرفت، یک فضای کوچکی بود که در آنجا نماز میخواند، یکی از دوستاش میگفت یکماه قبل از شهادتش وقتی نماز خواند همانجا دراز کشید و گفت حاجی چی میشه شهید بشم و اینجا دفن بشم؛ که دقیقا بعد از شهادت با توجه به اینکه مکانهای زیادی پیشنهاد شده بود در همان مکان دفن شد. آرمان علاقه خاصی برای رفتن به زیارت قبور ائمه علی الخصوص امام حسین (ع) داشت که سه بار مشرف شد؛ اولین بار 15 ساله بود که با کاروانی از مسجد به زیارت امام حسین (ع) رفت.
در خاطرهای از زیارت حرم حضرت معصومه بیان کرد: در کنار این یک زمانی که در حرم حضرت معصومه پای او پیچ خورده بود اجازه نداد با ویلچر به زیارت ببریمش و به خاطر احترام با همان پای پیچ خورده لنگان لنگان زیارت را انجام داد. وی بیان کرد: آرمان علاقه زیادی هم به ورزش داشت؛ همیشه میگفت آدم باید هم ذهنی و فکری رشد کند، کشتی کار میکرد، علاقه زیادی هم به مکعب روبیک داشت که در برج میلاد بعد از شهادت با 6000 روبیک تصویری از آرمان را درست کردند و آخرین روبیک، روبیک خود آرمان بود که ما آخرین رو قرار دادیم. وی تصریح کرد: آرمان خطی رو رفت که از همون اول مشخص بود، از همان دوران کودکی در کلاسهای معرفتی، علوم قرآنی شرکت میکرد و اینکه بعضیها میگویند به خاطر اتفاقاتی تحولی در اون ایجاد شد و این خط رو پیش گرفت درست نیست. از همان بچگی متواضع بود و به بزرگ و کوچیک احترام میگذاشت. وی در پاسخ به چگونه از مجروح شدن آرمان مطلع شدید پاسخ داد: شهادت آرمان 4 آبان 1401 اتفاق افتاد. صبح زود خودم آرمان رو تا مسیری نزدیک مترو بردم که به حوزه آیت الله مجتهدی در بازار چهر راه سیروس برود، در نیمههای شب از بیمارستان تماس گرفتند و گفتند آرمان مجروح شده است و کد ملیش رو از من خواستند که من اون لحظه نمیتونستم کد ملی رو بدم فقط تونستم سنش رو بگم؛ خودم رو سریع رسوندم به بیمارستان (سارن)؛ به علت اینکه بیمارستان صارم برای زنان هست و مجروحیت آرمان از ناحیه پا و دست و علل خصوص سر بود کارهای اولیه را انجام دادند و در لحظات آخر روز چهارم آبان اون رو به بیمارستان بقیه الله منتقل کردند؛ آرمان اصلا حال خوبی نداشت و ضریب هوشیش روی 3 الی 4 بود، دکترها تا جایی که میتونستند تلاش کردند و به من گفتند که بیشتر از این کاری از ما ساخته نیست و باید ضریب هوشیش یک تکونی بخوره و بالا بیاید که پنج شنبه پنجم آبان در بیمارستان بقیه الله بود و صبح جمعه به شهادت رسید.
وی افزود: آرمان اهل نماز شب بود، ولی تا قبل از شهادتش کسی چیزی نمیدانست نه فیلمی و نه عکسی از او نبود، در مشهد مقدس در صحن شیخ بهائی آرمان در حال خواندن نماز شب بوده که یکی از دوستاش ازش عکس میگیره که آرمان میگه پاک کن که دوستش با اسرار این عکس را نگه میدارد و آرمان ازش میخواهد که تا قبل از شهادت این عکس را منتشر نکند که دقیقا بعد از یک هفته بعد از شهادتش این عکس پخش میشه. وی بیان کرد: آرمان را چند نفری زدند و در دو مکان که در مکان دوم آرمان رو عریان کردند، اولین چیزی که از کوله آرمان در آوردن قرآن بود و از او خواستند که به رهبر توهین کند تا زنده بماند در حالی میتونست تقیه کند و زنده بماند این کار را نکرد.