آلمان؛ بنز، بکنبائر و دموکراسی حزبی
پیش ران سیاست و کشور، دموکراسی است و جلوه دموکراسی هم در رقابت احزاب واقعی برای به دست آوردن کرسی های پارلمان. آلمان اگر بنز و ب. ام. و و آدیداس و باشگاه بایرنمونیخ را داشته باشد اما این دموکراسی حزبی - فدرالی را نداشته باشد چیزی کم دارد.
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - اگر در جمعی درباره کشور «آلمان» بپرسید و این که تا واژه آلمان را میشنوند، بسته به سن و سال و علایق و سلیقهها یا مشاهدات و تجربهها پاسخهای متفاوتی خواهند داد. اگر جوان و دور از سیاست و علاقهمند به ورزش و برندها باشد احتمالا بلافاصله خواهد گفت: آدیداس و تأکید میکند لباس من یا کفش من آدیداس اصل است نه از این جعلیها. اگر اهل سیاست باشد به دو جنگ جهانی اول و دوم و فیلمهای سینمایی جنگی و ارتش سری اشاره میکند یا از آلمان شرقی میگوید و البته آدولف هیتلر یا همیلر یا گوبلز و البته رایشمن. اگر اهل فرهنگ و فلسفه باشد آلمان او را به یاد مارکس، گوته و نیچه میاندازد یا از دشواری فراگیری زبان آلمانی سخن میگوید. همه البته بر سر بنز و ب. ام. و توافق دارند و بعید نیست در وهله نخست بگویند: آلمان یعنی بنز. آلمان یعنی ب. ام. و و کیست که برسر صنعت و ابزار آلمانی کمترین تردید را داشته باشد؟! علاقهمندان مباحث تاریخی دیوار برلین را به یاد میآورند و این که چگونه فروریخت و نماد پایان بلوکبندیها شد. دوستی که در آلمان زندگی کرده اما میگوید وجوه منفی را هم بگویید. نژاد پرستی و نئونازیها را که غریبهها را «کله سیاه» لقب میدهند و در مقابل شاید دیگری بگوید اما همین آلمان را در اعطای پناهندگی با دیگر کشورهای اروپایی مقایسه کنید. کار هم میدهند و باز نفر اول خواهد گفت این به خاطر خانم مرکل بود که دیگر تکرار نمیشود و علایق حقوق بشری او نمایشی نیست چون شخصیت اصلی او در دوران زندگی در آلمان شرقی شکل گرفته است. ممکن است کسانی کمکهای تسلیحاتی به صدام حسین در دوران جنگ ایران و عراق را یادآور شوند تا داوریها یک سره مثبت نباشد و در این لحظه حال و هوای فیلم سینمایی «از کرخه تا راین» برای ما تازه شود که با موسیقی مجید انتظامی جاودانه شد (اگر یک بار بدون موسیقی فیلم را ببینیم تازه متوجه می شویم که چه نقشی داشته است). باری، آلمان نزد هر که مصداقی دارد. از بنز و ب. ام. و و آدیداس تا هیتلر و دیوار برلین. از نیچه و گوته تا کارل هاینس رومنیگه و تیمهای فوتبال و بازیکنان مشهور سالهای دور و نزدیک. آلمان، همه اینها هست. هم با وجوه منفی که جهان را درگیر دو جنگ با میلیونها کشته کرد و هم با وجوه مثبت در صنعت و ابزار که اشیا را به موجودات دوست داشتنی تبدیل می کنند. در همین تهران هنوز ساختمانهایی که آلمان ها در دوره رضاشاه و 80 سال پیش ساختند چشم نواز است و کیست که از ساختمان قدیمی بانک ملی ایران و دانشکدههای دانشگاه تهران لذت نبرد و شکوه آنان را درنیابد؟ آلمان، بنز و ب. ام. و و آدیداس دارد و این آخری البته چند ملیتی است و منحصر به آلمان نیست. اما آلمان، تنها با صنعت و تاریخ، آلمان نشده است. آلمان، یک چیز دیگر هم دارد که کمتر به آن اشاره میشود و این روزها جلوه باشکوهی از آن را شاهدیم و آن همانا دموکراسی است و رقابت احزاب برای به دست آوردن کرسی های پارلمان.
بهترین نوع دموکراسی هم دموکراسی حزبی است زیرا برای هر که در پارلمان، متناسب با وزن اجتماعی سهمی تعیین می کند بر خلاف نظام های ریاستی که کثیری به خاطر چند درصد کمتر به کل حذف می شوند. در دموکراسی پارلمانی اما برای تشکیل دولت به نصف به اضافه یک کرسی های پارلمان نیاز است و اگر حزبی به این اکثریت دست نیافت ناگزیر از ائتلاف است. طبعا با حزب رقیب ائتلاف نمیکند و سراغ احزاب کوچکتر می رود که شاید تنها 10 کرسی داشته باشند و اینجاست که اقلیت احساس حضور میکنند. حضور اقلیت اگر متناسب با وزن آن باشد خوب است اما اگر اقلیت 15 درصدی از طرف تمام مردم تصمیم بگیرند همین می شود که 85 درصد مردم با محدودیت فضای مجازی مخالف باشد و اقلیت 15 درصدی از جانب آنان سخن بگوید و نماینده ای با 35 هزار رأی برای لباس تیم ملی فوتبال دختران تصمیم بگیرد.
با دموکراسی است که مجلس واقعی شکل میگیرد. بدون رقابت احزاب واقعی و نه ساختگی دموکراسی بی معنی است و ناچار میشوی کاندیداها را پیشاپیش حذف کنی و بامزه تر این که دوره بعد نصف همان نمایندگان حاصل حذف را هم حذف کنی! در دموکراسی حزبی رییس فراکسیون پیروز دولت تشکیل می دهد و احزاب دیگر نظارت می کنند. آلمان را تنها با آدیداس و بنز نشناسیم. تنها از صنعت و ابزار نگوییم. اینها همه جلوه های مدرنیسم است نه مدرنیته و این دموکراسی است که پیشران یک جامعه است. برای ما ایرانی ها این وجه البته جالبتر است: در یکی از حوزههای انتخاباتی فرانکفورت آلمان، دو ایرانی - امید نوری از حزب سبز با 29 درصد آرا - و کاوه منصوری از حزب سوسیال دموکرات با هم رقابت دارند. همان گونه که تجارت مدرن بدون شرکت ها و کمپانی ها بی معنی است و فوتبال بدون باشگاه ها مفهوم ندارد انتخابات بدون رقابت آزاد احزاب و با اعمال نظارتی که به منتخبان قبلی خود هم رحم نمی کند از مفهوم تهی می شود. اگر چپ میانه پیروز شود سیمای سیاسی آلمان هم تغییر خواهد کرد و کافی است به احزاب رقیب و گرایش های آنان نگاه کنیم: سوسیال دموکرات، دموکرات مسیحی، سوسیال مسیحی ها یا حتی حزب دست راستی آلترناتیو برای آلمان. این روزها سالگرد انحلال حزب رستاخیز در مهر 1357 و در گرماگرم التهابات انقلاب هم هست. بسیاری معتقدند اقدام شاه در اعلام تأسیس حزب رستاخیز و انحلال احزاب صوری قبلی و مخیر کردن مردم بین عضویت یا اعلام ضدیت یا خروج از کشور در اسفند 1353 مهلک ترین اشتباه او بود. حزبی که تنها سه سال و 5 ماه دوام آورد و به جای این که دبیر کل حزب، نخست وزیر شود نخست وزیر با حکم شاه دبیرکل حزب می شد! خود شاه در کتاب «پاسخ به تاریخ» قبول می کند که ماجرای حزب رستاخیز اشتباه بود خاصه این که دو سال قبل قول داده بود ایران؛ تک حزبی نخواهد شد. پیشران سیاست و کشور، دموکراسی است و جلوه دموکراسی هم در رقابت احزاب واقعی برای به دست آوردن کرسی های پارلمان است. آلمان اگر بنز و ب. ام. و و آددیداس و باشگاه بایرن مونیخ را داشته باشد اما این دموکراسی را نداشته باشد چیزی کم دارد. درباره آلمان به ویژگی فدرالی بودن هم البته باید اشاره کرد.
لینک کوتاه: asriran.com/003NUs