دوشنبه 5 آذر 1403

آنفلوانزای نیویورکی، پروژه تنفرزایی در بدنه جامعه است

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
آنفلوانزای نیویورکی، پروژه تنفرزایی در بدنه جامعه است

آنفلوانزای نیویورکی ششمین استراتژی از مجموعه راهبردهایی است که مراکز مطالعات استراتژیک نظام سلطه علیه انقلاب مردم ایران مورد استفاده قرار داد.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از "تیتریک"؛ در دنیای معاصر اندیشکده ها و مراکز مطالعات استراتژیک به عنوان مغزهای متفکر حکومت ها، نقشی حیاتی در ثبات نظام های سیاسی دارند، این مراکز همواره به دنبال شناخت معادلات کلان دنیای معاصر، پیش بینی تحولات آینده و ارائه راهکارهای مختلف و کارآمد هستند.

هدف گذاری های کلان این اندیشکده ها نوعا در قالب برنامه های 25، 50، 75 و 100 ساله ارائه می شود. جمهوری اسلامی ایران با دارا بودن تنها یک مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری، جزء کشورهای رده پایین محسوب می شود. البته وجود برخی از شوراها با ریاست شخص رئیس جمهور، وجود مجمع تشخیص مصلحت نظام و مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی را نیز می توان به دلیل نوع فعالیت شان به این لیست تک عضوی اضافه کرد. با وجود این، مقام معظم رهبری به عنوان پدر ایران معاصر، ضمن نام گذاری دهه ای به عنوان دهه پیشرفت و عدالت، پیگیری تدوین و تصویب چشم انداز بیست ساله، حمایت از تدوین طرح های توسعه پنج ساله و نام گذاری هر سال با شعاری خاص و هدایت تدوین سیاست های کلی نظام توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام، عملا بار اصلی فقدان این مراکز تحقیقاتی را بر دوش کشیده است. آنفلوانزای نیویورکی ششمین استراتژی از مجموعه راهبردهایی است که مراکز مطالعات استراتژیک نظام سلطه علیه انقلاب مردم ایران مورد استفاده قرار داد. این استراتژی از سال 1386 و پس از استفاده از عنوان محور شرارت برای ایران، عراق و کره شمالی، توسط نیکلاس برنز در کنگره مطرح شد. پنج تئوری پیشین علیه ایران عبارتند از: استراتژی های چماق و هویج، پلیس خوب پلیس بد، مکانیسم ماشه، شک و بهت و بالاخره تئوری قورباغه پخته، (البته هنوز هم نه به عنوان استراتژی مستقل بلکه به عنوان تئوری های موثر از این پنج مورد در مواجهه با ایران و سایر کشورهای مستقل استفاده می شود، مثلا در مذاکرات هسته ای از تئوری چماق و هویج و پلیس خوب، پلیس بد استفاده شایانی شد.) پنج لایه راهبرد آنفلوانزای نیویورکی عبارت بود از: نفرت در بین مردم: نفرت مردم نسبت به قومیت هایی که هزاران سال در کنارشان زیسته اند، قومیت های مانند کرد، ترک، لر، عرب، گیلک و... کاشت بذر این نفرت، به عنوان مثال توسط لطیفه ها کاشته می شد، دامن زدن به مناقشات آبی در برخی از استان ها مثل اصفهان، حمایت مالی، نظامی و رسانه ای از فعالیت های پان ترک ها، عرب ها، کردها و دیگر جدایی طلبان، نمونه های از این نفرت پراکنی است. نفرت علیه مسئولین: که در آن مثلا با پرداختن به یک پرونده فساد مالی یک شخصیت سیاسی یا یک به اصطلاح آقازداه، به قدری یأس و نا امیدی در میان مردم ایجاد می شود که همگان به این باور برسند که تمام مسئولین کشور فاسق و فاجرند! نفرت علیه اصل نظام و انقلاب: در این لایه تلاش بر این است که مردم به هر طریق ممکن نسبت به نظام و رهبری بی اعتماد شوند، شعار محوری مرگ بر دیکتاتور که به تحریک رسانه های معاند توسط تعداد معدودی از مردم داده می شد، شایعه وجود بدل های رهبری، ساخت کلیپ هایی سراسر کذب از دارایی های رهبری و فرزندان ایشان را می توان در راستای اجرای این بند طبقه بندی کرد. تا جایی که برخی از فیلسوفان لیبرال عرصه سیاست همچون جورج اورول در کتاب قلعه حیوانات، انقلاب ها را تلاشی بی حاصل جوامع و فرزند خوار معرفی می کنند که پس از مدتی باز کشورهای انقلابی به رویه سابق خود باز می گردند. نفرت علیه ایرانی بودن: با ساختن فیلم هایی همچون "300" (تولید کمپانی صهیونیستی برادران وارنر) و یا فیلم "آرگو" به این موضوع پرداختند که ایرانیان مردمانی جنگ طلب و برهم زننده آرامش جهانی اند تا ایرانی از ایرانی بودن خویش احساس شرمندگی کند، موج خود تحقیری های که توسط سلبریتی ها انتشار می یابد و تلاش برای القای ما نمی توانیم از مصادیق اجرایی شده این بند است. جالب است با حاکم شدن نفرت در میان بخشی از جامعه، هر دستاوردی اعم از علمی، نظامی، سیاسی و غیره انکار یا کوچک شمرده می شود، دستاوردهایی همچون پیوستن به باشگاه فضایی و ساخت ماهواره، رصد خانه فوق پیشرفته، کشتی های غول پیکر، طراحی ساخت و صادرات پهبادهای فوق پیشرفته و... همه و همه تحت عناوینی مثل فتوشاپ، انکار می شود! نفرت علیه اسلام: نفرت علیه ایدئولوژی اساسی جمهوری اسلامی ایران که چند سالی است توسط غرب با جدیت در ایران و جهان دنبال می شود. به عنوان نمونه می توان به آتش زدن قرآن در داخل و خارج کشور، طرح هزاران شبهه علیه اسلام و انتشار گسترده آن در شبکه های مجازی، حمایت تمام عیار از سلمان رشدی مرتد و چاپ کاریکاتورهایی در روزنامه های دانمارکی و نیویورکی از چهره پیامبر جلیل القدر اسلام (ص)، اشاره کرد. از سوی دیگر ایجاد جریان های خشنی مانند جیش العدل، القائده، داعش، جبهه النصره، بوکوحرام و حمایت همه جانبه مالی و رسانه ای از جریان هایی مثل اسلام لندنی و ترویج رسم و رسوماتی مانند قمه زنی از این دست برنامه ها می باشند. برای اجرای این استراتژی در ابتدای کار، نیکلاس برنز بودجه ای 125 میلیون دلاری از کمیسیون خزانه داری کنگره آمریکا درخواست کرده بود که با موافقت نمایندگان در اختیار وی و مراجع ذیربط قرار گرفت، با توجه به رصد تحولات فرهنگی در چند سال اخیر به نظر می رسد این استراتژی نسبت به 5 استراتژی دیگر از موفقیت بیشتری برخوردار بوده است. آنچه امروزه در شبکه های اینترنشنال، من و تو و بی بی سی فارسی و شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام می بینیم در راستای اجرای همین استراتژی بوده است، خلق صحنه های زشت و شعارهای چاله میدانی که در دانشگاه هایی مثل دانشگاه صنعتی شریف رقم خورد، رقص و آواز بعد از حمله تروریستی در شاهچراغ شیراز که در برخی از محلات این شهر تا پاسی از شب ادامه داشت، کشیدن چادر از سر زنان، تلاش دانشجویان برای تخریب دیوار سلف آقایان و خانم ها، کشف حجاب و حتی عریان شدن برخی از سلبریتی های زن، سوزاندن پرچم، قرآن و تصاویر شهدا، کتک زدن و به شهادت رساندن طلاب و نیروهای امنیتی، پراندن عمامه از سر برخی از روحانیون در برخی از شهرستان ها، همه و همه مواردی از موفقیت نسبی نظام سلطه در اجرای این استراتژی خطرناک بوده است. حجت الاسلام علی ارجمند عین الدین_ مسئول حوزه نمایندگی ولی فقیه در جهاد کشاورزی استان البرز

انتهای پیام /