یک‌شنبه 4 آذر 1403

آن استراتژی علت شکست ما در جام جهانی شد / چراغپور: کی‌روش و تاج یک توافق آگاهانه داشته‌اند

وب‌گاه ورزش سه مشاهده در مرجع
آن استراتژی علت شکست ما در جام جهانی شد / چراغپور: کی‌روش و تاج یک توافق آگاهانه داشته‌اند

کارشناس فوتبال کشور معتقد است مهم‌ترین دلیل شکست سنگین تیم ملی مقابل انگلیس انتخاب استراتژی اشتباه بوده است.

به گزارش "ورزش‌سه"، تیم ملی فوتبال ایران دوماه مانده به شروع رقابت‌های جام جهانی با تصمیم رئیس جدید فدراسیون مهدی تاج دچار تغییر و تحول بزرگی شد و با پایان کار دراگان اسکوچیچ برای سومین مرتبه فوتبال ایران با کارلوس کی‌روش راهی رقابت‌های جام جهانی شد. جایی که دو باخت و یک پیروزی حاصل کار سرمربی پرتغالی و شاگردانش شد و آنها با کسب سه امتیاز نتوانستند جواز صعود از مرحله گروهی رقابت‌های جام جهانی را به دست بیاورند. حالا مهم‌ترین سوال پیرامون تیم ملی این است که کی‌روش به کار خود ادامه می‌دهد و برای سومین مرتبه فوتبال ایران را در جام ملت‌های آسیا هدایت خواهد کرد یا فرد دیگری به جای او انتخاب می‌شود. این موضوعی است که نظرات زیادی پیرامون آن مطرح می‌شود. به همین بهانه گفتگویی با جلال چراغپور کارشناس فوتبال کشور داشته‌ایم و در مصاحبه‌ای با این چهره درباره تغییرات تیم ملی پیش از شروع رقابت‌های جام جهانی، رفتار و تصمیمات کی‌روش پیش از اعزام تیم به قطر، نتایج ایران در جام جهانی و در نهایت آینده تیم ملی صحبت کرده‌ایم. این گفتگو را در ادامه می‌خوانید....

*وقتی می‌خواهند پتانسیل تیم را تغییر بدهند تغییر ایجاد می‌کنند تیم ملی ما یک پتانسیل بازی با خودش حمل می‌کند. یعنی همه تیم‌های دنیا. هر تیم ملی یک پتانسیلی دارد. وقتی می‌خواهند این پتانسیل را تغییر بدهند یا بالاتر ببرند، معمولا یا دست می‌گذارند روی سن بازیکنان؛ می‌گویند تیم را جوان‌تر کنیم که هدف‌شان بالاتر بردن پتانسیل تیم است. یا ممکن است مربی تیم را تغییر بدهند در این بخش می خواهند پتانسیل فنی تیم بالا برود. پتانسیل معنی‌اش می‌شود ظرفیت اجرایی هر مقوله‌ای که درباره آن صحبت می‌کنیم.

*اسکوچیچ پتانسیل تیم ملی را از نظر مربیگری بالا برد  زمانی که اسکوچیچ آمد در راس تیم ملی ما وضعیت بسیار نابسامانی داشتیم. وضعیت به شکلی بود که ما در مرحله مقدماتی سوم بودیم. با آمدن اسکوچیچ ظرفیت تیم از نظر مربی نسبت به ویلموتس بالاتر رفت. چون ویلموتس خیلی از موضوع پرت بود ولی اسکوچیچ به دلیل شناخت از بچه‌ها و فوتبال ما، نوع فوتبال ما به دلیل حضورش در فوتبال ایران و اینکه از دسته اول کارش را شروع کرده بود و به لیگ برتر ختم شد، حضورش در فوتبال ایران پتانسیل بالاتری داشت. این پتانسیل را به تیم ملی انتقال داد و تیم ملی توانست آن دو بازی دور رفت (مصاف برابر بحرین و عراق) را که باخته بود با پیروزی تمام کند و تیم در وضعیت ورود به جام جهانی قرار گرفت.

*مطرح شدن دو نظریه درباره اسکوچیچ  وقتی تیم در وضعیت ورود به جام جهانی قرار گرفت دو نظریه مطرح شد. نظر اول این بود که کاریزما یعنی نیرو و قدرت جذب این مربی تا اینجا مفید بوده، ولی برای بازی‌های در سطح دنیا تجربه جام جهانی ندارد. دوم اینکه تجربه برخوردهای جهانی ندارد. مثل یک مربی ایرانی با نظم و انضباط نیمه اروپایی و به همین دلیل باید نیروی بالاتری را برای جام جهانی در نظر بگیریم. این یک نظریه بود. نظریه دوم این بود که این مربی که توانسته را از آن وضعیت و باخت به بحریین و عراق درآورده می‌تواند به جام جهانی هم برود.

*چطور به پایان کار اسکوچیچ در ایران رسیدیم وقتی این دو نظریه شکل گرفت، در داخل تیم هم شکاف ایجاد شد. مشخص شد بازیکنان معتقدند که قدرت کاریزمای این آقا زیر قدرت لازم برای تیم ملی است. در واقع بازیکنانی که در اروپا بازی می‌کنند پتانسیل آنها از پتانسیل سرمربی بالاتر است. یعنی اگر سرمربی به بازیکن بگوید به نقطه A برو آن بازیکن می‌گوید این حرف غلط است و من باید به نقطه B بروم. چون به هر حال این بازیکن در اروپا بازی می‌کند؛ این چیزها را به او یاد داده‌اند. نگرش او عوض شده؛ سواد فوتبالی‌اش بالاتر رفته و می‌تواند روی حرف سرمربی‌اش حرف بزند. مثلا ممکن است آن حرف این باشد که 6 بعدازظهر برای تمرین زود است یا ممکن است بگوید این غذا برای این تمرین مناسب نیست. فرقی نمی‌کند در واقعت. نکته اصلی این است که پتانسیل درونی بازیکن از سرمربی بیشتر است. در نتیجه به این رسیدیم که یک مربی بزرگ تر بیاید.

*خب چه کسی را به جای اسکوچیچ بیاوریم؟ گفتند هر کسی را بیاوریم دو ماه بیشتر وقت نداریم. گفتند دو فیفادی بیشتر نداریم. گفتند کسی هست که هشت سال با این تیم بوده؛ دو جام ملت‌ها با این تیم رفته؛ دو جام جهانی با تیم رفته؛ تیم را خودش درست کرده. تیم را خودش جمع کرده؛ همه بچه‌ها با اخلاقیات و خصوصیاتش آشنایی دارند. خب این در دسترس است و خودش هم قبول می‌کند؛ بروید این را بیاورید. این شد یک نظریه. یک نظر دیگر هم این بود که یک مربی دیگر بیاورید که از اسکوچیچ بالاتر باشد. بعد یک مقدار گشت و گذار کردند دیدند هم قیمت ها بالاتر است و هم از کجا معلوم که آن مربی بیاید و در عرض یک هفته یا بیست روز بتواند این اسب سرکش تیم ملی را مهار کند. پس هم از لحاظ ریاضی یعنی نقطه‌ای نمره دادن، هم از نظر منطقی و هم از نظر عقلانیت این مربی مناسب‌ترین بود. حالا یک عده گفتند پیرتر شده، ولی وقتی مقایسه بین بقیه احتمالات پیش آمد، این احتمال که خود کی‌روش بیاید منطقی بود. حالا هر گروهی یا هر کسی این فکر را کرد، فکر درستی باشد. با این داده‌ها یعنی زمان کم، تیمی که علاقه دارد به یک مربی که اسم می‌برند، آن مربی دیگر هم سوادش متوسط، پتانسیلش تقریبا داخلی مثل سایر مربیان ایرانی، حالا سوادش را از بیرون گرفته بود ولی تجربیاتش، شهرتش و... را از ایران گرفته بود. این شد جواب سوال اول درباره تغییر اسکوچیچ.

*پاسخ چراغپور به سوال دوم درباره تصمیمات و رفتار کی‌روش در بازگشت به ایران کی‌روش زمانی که از ایران رفت در مرز پیر شدن ثانویه بود. یعنی پا به سن گذاشته بود و در مرز پیر شدن ثانویه بود. وقتی از ایران رفت دوران پیر شدن ثانویه را دو سه تجربه فوتبالی ناموفق پشت سر گذاشت. در نتیجه یک مقدار ضربه خورده بود. هم از نظر رفتاری به این نتیجه رسیده بود که باید یک سری رفتارها را تغییر بدهد و هم از تجربی متوجه شده بود در برخی از مواضع غلط تصمیم‌گیری می‌کند. هم از نظر سنی به جایی رسیده بود که فعالیتش، رفتارش و سکناتش آرام‌تر شده بود. در نتیجه این آدم در مرحله اول تغییر کرده بود، اما یک امید داشت و آن هم اینکه اگر با تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی برود ممکن است با تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی ایران بتواند حرکاتی انجام بدهد که دو مرتبه احیا بشود و پتانسیلی که در سرمربیگری مصر و کلمبیا آزاد نشده بود، یک پتانسیل جدید و یک نیروی جدید احیا شود و با یک تیم حاضر و آماده که مقدماتی را طی کرده بود و در جام جهانی حاضر بود در جام جهانی مربیگری کند. برای کی‌روش این منعفت را داشت و برای ما هم این را داشت که این تیمی بود که خودش جمع کرده بود؛ از پورعلی‌گنجی گرفته تا مهدی ترابی، همه رو خودش جمع کرده بود و با تیم آشنا بود. رفتارش، سکناتش، مترجمش، اطرافیانش و... همه گروه با او موافق بودند. برای ما این حسن را داشت و برای او هم همان حسنی که اشاره شد و درنتیجه معامله صورت گرفت.

*بررسی عملکرد تیم ملی در جام جهانی و دیدار برابر انگلیس  بازی با انگلیس اگر مصاحبه‌های قبل از بازی من را خوانده باشید گفته بودم اگر بی‌احتیاطی کنیم ممکن است بر ما آن رود که بر عربستان مقابل آلمان و روسیه رفت. یا آن اتفاقی که برای برزیل مقابل آلمان رخ داد. یا اتفاقی که برای تیم ملی اسپانیا مقابل هلند رخ داد. گفتیم اگر بی‌احتیاطی انجام شود، این اتفاق برای ما هم در قطر رخ خواهد داد. در تیم ملی هم دقیقا به همین نتیجه می‌رسند که با انگلیس باید با احتیاط بازی کنند و بی محابا حمله نکنند. گل زیاد نخوردند تا تفاضل گل به هم نریزد و بتوان با 4 امتیاز در پایان مسابقه صعود کرد. ولی زمانی که آمدند و فوتبال بسته یا عقب نشسته یا فانل بک (دفاع در درون قیف جلوی دروازه) را پشت هجده قدم اجرا شد. وقتی به فانل بک را اجرا کردیم بینی دروازه‌بان ما به همین دلیل شکست. چون فواصل بین نفرات خودمان کم بود و خودمان به خودمان خوردیم

*انتخاب فانل بک یک اشتباه استراتژیک بود فانل‌بک یک اشتباه استراتژیکی بود که اتفاق بود افتاد. فانل‌بک خیلی عقب بود. گل زودهنگام خوردیم و دروزاه‌بان تیم را از دست دادیم. مسائلی که در محوطه جریمه رخ داد زود بود و در نتیجه دفاع نشسته یا فانل‌بک مفهوم خودش را از دست داد و استدلال اینکه کم گل بخوریم و یک باخت آبرومند داشته باشیم هم به دلیل زود گل خوردن از دست رفت. بعد گل زیاد خوردیم و باید می‌رفتیم و حمله می‌کردیم. وقتی شما به تیمی که سه بر هیچ جلو است حمله بکنید، شما ممکن است دو گل بزنی ولی دو گل. دیگر تیمی که افتاده جلو و همه بازی را در نیمه اول برده دیگر جایی نداشت. در نتیجه فاجعه اتفاق افتاد و اشتباهی که درباره آن هشدار داده بودیم رخ داد. مثلا ما می‌توانستیم کامپک دیفنس (دفاع فشرده) استفاده کنیم ولی آمدیم سیت‌بک و فانل‌بک را انتخاب کردیم. انتخاب استراژی برای اینکه تیم حدود 9 متر عقب‌تر از حد معمول عقب نشست. همه گل‌ها از میزان عقب نشستن زیاد بود. هر کس آنجا نشسته بود و بازی را می‌دید مشخص بود که تیم چطور بازی می‌کند و نیازی به لو دادن شب بازی نیست. آرایشی که تیم ما داشت آرایشی بود که به هر ایرانی می‌گفتی همان را می‌چید و آرایش همان بود.

*اصلا انتخاب نفر در مقابل استراتژی هیچی نیست  وقتی شما چهار تا دفاع وسط بیشتر ندارید چند ترکیب بیشتر ندارید؛ ترکیب شجاع و پورعلی، مجید و شجاع، کنعانی و شجاع، کنعانی و پورعلی، کنعانی و مجید و.... همه دو تا دو تاها را انتخاب کرده بود. همه را ما داریم و این فرافکنی فرافکنی علمی نیست. تحلیل علمی این نیست. آنچه من می‌گویم مهم است. اصلا نفر مهم نیست در مقابل استراتژی. وقتی استراتژی غلط باشد یک لشکر سرباز اسیر می‌شود. با توجه به اینکه فوتبال شباهت شگفت انگیزی به جنگ دارد. این هم اشتباهی که در بازی انگلیس شد.

*آینده تیم ملی با کی‌روش ما مربی‌ای را دوباره به فوتبال ایران بازگرداندیم که نزدیک به 10 سال پیش او را آوردیم و زمان کافی را هم به او دادیم ولی برداشت مورد نظر اتفاق نیفتاد. در واقع می‌توان گفت خوب کار کرده ولی آن چیزی که ما می‌خواستیم را به ما تحویل نداده. آن وقت چطور انتظار داریم با گذشت این زمان در شرایط متفاوت با گذشته که دیگر تیم ملی با شیوه او به صورت جزیره‌ای کار نمی‌کرد، بیاید و نتیجه بگیرد. به نظر من هر اتفاقی که در جام جهانی رخ داده و هر نتیجه‌ای که کسب شده در درجه اول برعهده فدراسیون فوتبال است. در واقع آقای تاج کی‌روش را آگاهانه و برای سیبل شدن به ایران آورده تا او پاسخگو باشد. البته کی‌روش هم خودش از این موضوع آگاه است و این معامله را کرده. او با تیم ملی ایران به جام جهانی رفته و فارغ از هر چیزی یک دوره جدید کاری ممکن است چه در ایران و چه در جایی دیگر پیش روی او باشد. در روزهای گذشته پیشنهاد تونس به او را هم شنیدیم. از این جنبه به نظر نمی‌آید کی‌روش از حضورش در ایران ناراضی بوده باشد، حتی اگر تیم ملی در جام جهانی نتیجه خاصی نگرفته باشد.

آن استراتژی علت شکست ما در جام جهانی شد / چراغپور: کی‌روش و تاج یک توافق آگاهانه داشته‌اند 2
آن استراتژی علت شکست ما در جام جهانی شد / چراغپور: کی‌روش و تاج یک توافق آگاهانه داشته‌اند 3