الکاظمی در واشنگتن؛ چه می دهد، چه می گیرد؟
تهران - ایرنا - رابطه آمریکا با عراق از هنگام اشغال این کشور در سال 2003 میلادی، همواره یک رابطه از بالا به پایین بوده و مقام های واشنگتن هرگاه خواسته اند سرزده وارد عراق شده اند که عمدتا با نوعی تحقیر همراه بوده است. متقابلا سفرهای نخست وزیران عراق به آمریکا نیز طی این دوره، با حاشیه هایی همراه شده و به استناد گزارش های رسانه ای، دستاوردهای چندانی نداشته است و حالا نوبت مصطفی الکاظمی...
براساس اعلام دولت عراق، مصطفی الکاظمی نخست وزیر این کشور از امروز سه شنبه سفر خود را در راس هیات سیاسی - اقتصادی به آمریکا شروع می کند که گفته شده هدف این سفر تکمیل گفت و گوهای راهبردی با مقامات آمریکا است و در این سفر، طبق برنامه ریزی صورت گرفته، وزیران امور خارجه، نفت، برق، دفاع و مهاجرین و راندهشدگان، نخستوزیر عراق را در این سفر همراهی میکنند.
براساس اعلام رسانه های عراقی در برنامه های سفر الکاظمی به واشنگتن، گفت وگوهای راهبردی بین عراق و آمریکا و نیز همکاری در زمینههای امنیتی، انرژی، بهداشت، اقتصاد و سرمایهگذاری و راهکار ارتقا این مناسبات گنجانده شده است، اما درعین حال در خصوص یکی از مهمترین موضوعات بحث انگیز در عراق، یعنی خروج نظامیان آمریکایی از این کشور چیزی دیده نمی شود.
آمریکا و عراق؛ روابطی پرحاشیه
رابطه آمریکایی ها با جهان معمولا رابطه ای از بالا به پایین و رابطه ای ارباب رعیتی است، البته با درجاتی کم و زیاد و در این میان، جایگاه عراق از منظر رهبران آمریکا به سان یک استان یا ایالت امریکا است، بطوری که هرگاه خواستند سرزده و بی اطلاع وارد این کشور می شوند و هرجای این کشور اراده کردند پایگاه نظامی می زنند و سرانجام هرگونه دلشان خواست دراین کشور مداخله می کنند.
اما حقیقت این است که بافت اجتماعی و سیاسی و نیز باورهای مذهبی و فرهنگی در این کشور، تاکنون اجازه مانور چندانی به آمریکایی ها نداده و به نظر نمی رسد در آینده نیز چنین اجازه ای داده شود که اوضاع آنگونه که آمریکایی ها می خواهند و اراده می کنند، رقم بخورد، به همین دلیل است که عراقی ها معتقدند، بحران امنیتی در این کشور بعد از گذشت 17 سال همچنان کشورشان را درگیر کرده است و گویا تمامی ندارد.
نگاهی گذرا به تاریخ عراق بعد از صدام نشان می دهد که آمریکایی ها هرگز با دولت های روی کار آمده از طریق آرای عمومی و در چارچوب قواعد دموکراتیک نتوانسته اند کنار بیایند، حتی از آنها که در ابتدا حمایتش کردند. از همین رو در تمام این سال ها کار نخست وزیران عراق در کاخ نخست وزیری در منطقه سبز امنیتی بغداد، با بحران آغاز شده و با بحران و چالش های اجتماعی، سیاسی پایان یافته است.
ریاست بر عراق، در آغاز اشغال در سال 2003 میلادی ابتدا به پل برمر آمریکایی رسید و تا 2 سال بعد یعنی 2005 که نوری المالکی به دنبال برگزاری انتخابات پارلمانی به نخست وزیری رسید، دو نخست وزیر دیگر یعنی ایاد علاوی و ابراهیم جعفری در دوران کوتاه مدت ریاست بر کابینه عراق، از روابط با آمریکا طرفی نبستند.
با روی کار آمدن نوری المالکی، درحالی که انتظار می رفت، عراق در سومین سال بعد از اشغال این کشور زندگی طبیعی و عادی را از سر بگیرد و بحث ها در خصوص خروج نظامیان آمریکایی در عراق بالا گرفت، به ناگاه جرقه های جنگ داخلی زده شد و آمریکایی ها راه را بر روی هزاران تروریست القاعده از افغانستان و دیگر نقاط جهان باز کردند و عراق به باتلاقی از جنگ های فرقه ای داخلی تبدیل شد که دستکم 4 سال طول کشید و البته تبعات و پس لرزه های آن هنوز ادامه دارد.
پایان این دوره به یک توافق امنیتی میان عراق و آمریکا انجامید که در آن آمریکایی ها در ازای دریافت امتیازاتی متعهد شدند تا سال 2011 بطور کامل عراق را تخلیه کنند و در عین حال تعهد دادند، درصورت هرگونه تهاجم خارجی و یا در برابر تهدید تروریست ها، به این کشور کمک کنند.
در انتخابات بعدی، در سال 2010، بار دیگر نوری المالکی به نخست وزیری عراق نایل آمد، اگرچه این بار آمریکایی ها چندان رضایت نداشتند. در نهایت در سال 2011 نظامیان این کشور خاک عراق را تخلیه کرده و در عین حال تعدادی از آنان تحت عنوان مستشاران نظامی در عراق باقی ماندند، اما پرونده امنیتی را تحویل دولت عراق داده و سطح خیابان ها را تخلیه کرده و تحویل ارتش و پلیس این کشور دادند.
اما هنوز آخرین سرباز آمریکایی از خاک عراق خارج نشده بود که زمزمه هایی در استان غربی عراق (الانبار) در اواسط 2013 میلادی به گوش رسید که علامت خوبی نداشت؛ جریان های سیاسی تحت نفوذ آمریکا در عراق کارشکنی را آغاز کردند و همزمان چادرهای تحصن در فلوجه و الرمادی برپا شد؛ حرکتی که بر آن نام اعتراضات مدنی و جنبش عشایر الانبار و... گذاشتند، اما چند ماه بیشتر طول نکشید که مشخص شد؛ گروهی تروریستی - تکفیری به نام داعش متولد شده است که بزودی جهان را در بهت فروخواهد برد.
تنها دو سال بعد از خروج ظاهری نظامیان آمریکا، داعش وارد عراق شده بود و در آن چادرهای تحصن لانه کرده بود و در عین حال تلاش های دولت عراق هم در داخل و هم در سطح بین المللی و منطقه ای به نتیجه نمی رسید.
برگه سوخته ای در دست مالکی
نوری المالکی آبان 92 (پاییز 2013) تصمیم گرفت برای حل بسیاری از پرونده ها بخصوص پرونده امنیتی، به واشنگتن برود تا بلکه مقام های آمریکایی را در موضوع های پیش گفته متقاعد و شاید کمکی دریافت کند؛ کمک برای نبرد با القاعده و گروه تروریستی جدید التاسیسی که درحال ظهور بود، توجیه طرف آمریکایی درباره تاثیرات وضعیت سوریه بر محیط امنیتی عراق و باز هم القاعده که بطور علنی مورد حمایت برخی کشورهای منطقه بود.
او در این سفر سعی زیادی کرد تا شاید طرف آمریکایی را متقاعد کند که سوریه راه حل نظامی ندارد و در صورتی هم که اسد سرنگون شود، این جریان های افراطی هستند که در سوریه قدرت می گیرند و عراق را هم در می نوردند. با اینحال گزارش ها حکایت از آن داشت که نوری المالکی با همه نگرانی هایش از روند تحولات و آینده عراق که این کشور را به سمت تجزیه سوق می داد، نه تنها در واشنگتن به نتیجه ای نرسید که حتی از سوی آمریکایی ها مورد شماتت هم قرار گرفت. او در دیدار برخی سیاستمداران و نمایندگان متهم شد که سازگاری و ارتباط مناسب با سایر طوایف عراقی، بویژه گروه های اهل سنت، نداشته است. حتی از وی بخاطر موضع گیری هایش در قبال بحران سوریه هم انتقاد کردند و این درحالی بود که مالکی لیستی از نیازهای تسلیحاتی برای جنگ علیه تروریسم را که با خود به واشنگتن برده بود، بدون حتی یک قلم از آن سفارش ها به بغداد برگرداند و این بود برگه سوخته ای به نام توافق نامه امنیتی میان بغداد - واشنگتن!
نوری المالکی سال ها بعد (تیرماه سال 99) درباره آن روزهایی که در واشنگتن دنبال حل مساله و مشکل امنیتی عراق بود، حرف هایی زد که تاکنون به زبان نیاورده بود. او به مناسبت سقوط شهر موصل به دست داعش در سال 2014 میلادی، در گفت وگو با شبکه تلویزیونی آفاق عراق فاش ساخت که آمریکا به دولت وقت عراق، سلاح برای مقابله با این گروه تروریستی نداد.
واشنگتن به هیأت عراقی اعلام کرده بود؛ تا زمانی که المالکی در قدرت باشد برای مقابله با داعش به بغداد سلاح نمیدهد؛ این در حالی است که داعش به پشت دیوارهای بغداد رسیده بود و تنها ایران برای پشتیبانی از ارتش عراق و الحشد الشعبی، درهای انبارهای اسلحه خود را به روی بغداد باز کرد.
دستاوردهای سفر العبادی به واشنگتن
احزاب و جریان های سیاسی عراق در بهار 2014 درگیر رقابت های پس از انتخابات پارلمانی بودند که خبر سقوط موصل جهان را در شوک فرو برد. آن روزها ارتش و پلیس عراق یک پا در فلوجه و الرمادی در استان الانبار داشتند و پای دیگر در کرکوک و صلاح الدین و در آن قیل و قال امنیتی، سیاستمداران دعوا و جدال بر سر قدرت را رها نمی کردند. با اینکه نوری المالکی برنده انتخابات پارلمانی زمستان2013 بود، اما جریان های مخالف وی پا در یک کفش کردند تا مالکی کناره گیری کند و اتفاقا آمریکایی ها هم پا در همین کفش داشتند و مالکی را برای کناره گیری از قدرت تحت فشار قرار دادند. این در حالی بود که بیشترین کرسی های پارلمان را ائتلاف دولت قانون به رهبری مالکی در اختیار داشت.
سرانجام پس از سقوط موصل و اشغال 6 استان عراق توسط گروه وحشی داعش، نوری المالکی برای جلوگیری از سقوط بغداد و فروپاشی عراق داوطلبانه کناره گرفت تا راه برای حیدرالعبادی باز شود. اگرچه آمریکایی ها کمک به عراق را به کناره گیری المالکی مشروط کرده بودند، اما با آمدن العبادی هم کمکی از سوی آمریکایی ها واصل نشد و تنها جهاد کفایی صادر شده از سوی آیت الله علی سیستانی و پل هوایی تهران - بغداد و کمک های نظامی و مستشاری ایران بود که از سقوط پایتخت عراق جلوگیری کرد.
آمریکایی ها سرانجام پس از آنکه در تابستان همان سال داعش به سمت اربیل یورش برد، آنجا هم با تاخیر و تعلل، اقدام به تشکیل یک ائتلاف بین المللی با حضور 70 کشور کردند، حال آنکه حضور به موقع سردار سلیمانی و کمک های نظامی ایران، آنگونه که بعدها مسعود بارزانی رئیس وقت اقلیم کردستان عراق فاش کرد، اربیل را نجات داد.
به هر حال تابستان داغ 2014 با همه شوک و هیجاناتش پشت سر گذاشته شد و سرعت و وسعت پیشروی های داعش هم گرفته شد و آنگونه که انتظار می رفت آمریکایی ها به تعهدات خود در چارچوب توافقنامه امنیتی با بغداد عمل نکردند، با اینحال ارتش و نیروهای مردمی (الحشدالشعبی) رفته رفته ابتکار عمل را بدست گرفتند. همزمان با به دست گرفتن ابتکار عمل در جبهه های جنگ، اما اثرات اقتصادی و اجتماعی حمله تروریست ها به عراق کار خودش را کرده بود و دولت العبادی را با چالش تظاهرات خیابانی هفتگی روبه رو کرد. از آن هنگام بود که حیدر العبادی به فکر سفر به واشنگتن افتاد، اما در نهایت روابط العبادی آنگونه که می خواست با آمریکایی ها جوش نخورد.
ماجرای ویدئوی جنجالی
ژوئن 2015 یک ویدئو در شبکه های اجتماعی و برخی رسانه های عراقی به چرخش درآمد که برای چند روزی در عراق جنجال بپا کرد. اوباما با 2 تن از مهمانان در یک نشست با حضور سران و شخصیت های جهانی، صحبت می کرد که العبادی با هدف دیدار اتفاقی و انجام گفت وگو با وی، روی نیمکت کنارش نشست، اما حرفی نزد تا رئیس جمهوری وقت آمریکا حرف هایش تمام شود و چهره برگرداند، اما آخر ماجرا اوباما بدون اینکه نگاهش را به طرف العبادی برگرداند، از صندلی اش برخاست و العبادی هم پشت سر او از جایش بلند شد، اما نخست وزیر عراق که دید فایده ای ندارد، نگاهی به ساعتش انداخت و محل را ترک کرد.
این رفتار اوباما با نخست وزیر عراق، با واکنش عراقی ها روبه رو شد تاجایی که این رفتار را "بی اعتنایی"، "بی محلی"، "ضایع کردن" و "اهانت آمیز" توصیف کردند و اگر چه بعدها گویا اوباما بابت این رفتارش عذرخواهی کرد، اما آن ویدئو همچنان با جست وجویی ساده آن لحظات را مقابل چشم مخاطبان عراقی زنده می کند.
ترامپ به العبادی وقت ملاقات نمی داد / بهمن 95
عراقی ها از هنگامی که ترامپ در کاخ سفید ساکن شد، جزء اولین کشورهایی بودند که مشتاق دیدار نخست وزیر خود با رئیس جدید کاخ سفید بودند، اما رئیس جمهوری آمریکا گفته بود که نه تنها نخست وزیر که حتی حاضر نیست با هیچیک از رهبران عراق دیدار کند. آن درخواست ها پاسخی نداشت، بطوری که روزنامه العرب، چاپ لندن، در گزارشی در همان ایام نوشت: حیدر العبادی، نخست وزیر عراق خواستار دیدار رسمی با ترامپ در واشنگتن شده، اما به گزارش منابع آمریکایی، کاخ سفید دیدار با العبادی را رد کرده و گفته است حاضر نیست نه تنها با نخست وزیر بلکه با رئیس جمهوری و هیچ کدام از نمایندگان پارلمان و وزرای دولت عراق ملاقات کند.
هشام داوود، پژوهشگر عراقی در این باره گفته بود: «از رفتارهای ترامپ می توان این را فهمید که آنها می خواهند بگویند اگر رهبران عراق منافع امریکا را در نظر نگیرند و در جهت آن حرکت نکنند بر تغییر وضعیت سیاسی عراق در بغداد کار خواهیم کرد، نه این که از آن فرار کنیم.» و این پیام ها مفهومی نداشت جز اینکه واشنگتن هرجا که روند سیاسی عراق به مذاقش خوش نیاید، کارشکنی می کند. حتی زمانی که عبدالمهدی نخست وزیر منتسب به جریان معتدل سیاسی عراق روی کار آمد، آمریکایی ها چنان صحنه آرائی سختی ترتیب دادند که بیش از چند ماه نتواست در قدرت تاب بیاورد.
العبادی سرانجام موفق شد در 19 مارس 2017 (اول فروردین 96) به واشنگتن سفر کند، اما تصاویر دیدار او با ترامپ، تصویری نبود که در شان و جایگاه تاریخی و فرهنگی عراق است، در بیشتر عکس های منتشر شده، ترامپ ظاهر یک میزبان مهربان را هم به خود نگرفته است. اما مهمتر از آن دستاورد سفر برای العبادی بود که از دل آن چیزی بیرون نیامد. در دیداری که با ترامپ داشت، رئیس جمهوری تازه وارد به کاخ سفید خواسته بود که رابطه اش را با کشورهایی که او می خواهد قطع کند که از جمله ایران، کشوری که در همان هنگام در جنگ علیه داعش در کنار عراق ایستاده بود. این سفر نه تنها چیزی برای العبادی، چه از نظر اقتصادی و چه از منظر امنیتی نداشت بلکه موقعیت سیاسی وی را نیز متزلزل کرد، چرا که نخست وزیر 4 ساله دوران جنگ که تلاش زیادی کرد نامش را به عنوان قهرمان نبرد با داعش ثبت کند، حتی نتوانست آرای کافی را برای دور بعدی کسب کند.
با اینحال سرانجام صدای العبادی هم درآمد، اما کمی دیر و نه به عنوان نخست وزیر، بلکه به عنوان رهبر جریان النصر که پس از سفر بی اطلاع و بدون اجازه مایک پنس معاون ترامپ به عراق، موضع گیری کرد و گفت پایتخت عراق بغداد است نه اربیل! البته پنس ابتدا به عین الاسد رفته و بی اعتنا به بغداد، راهی اربیل شده بود.
عبدالمهدی به واشنگتن نرسید
عادل عبدالمهدی که بعد از انتخابات 2018 پارلمانی مامور تشکیل کابینه شد، همانند اسلاف خود تلاش کرد سفری هم به واشنگتن داشته باشد، بویژه آنکه هنوز نیامده دمل عقده های اجتماعی ملت عراق ترکید و موجی از جمعیت خشمگین کار دولت او را بطرز قابل ملاحظه ای مختل کرد. در این دوره از رقابت ها هم احزاب در مقابل هم بودند و همین امر از تشکیل یک دولت تکنوکرات غیرسهمیه ای جلوگیری می کرد. شاید سفر به واشنگتن و دیدار با ترامپ "همیشه عصبانی" می توانست گره مشکلات عراق را باز کند تا او برنامه هایش را پیش ببرد، اما در مدت 13 ماه ریاست بر کابینه تا هنگامی که در فوریه 2020 استعفا بدهد و کنار بکشد، 3 بار تلاش اش برای رفتن به آمریکا شکست خورد. در میان نخست وزیران عراق بعد از صدام دیکتاتور مخوف بغداد، عبدالمهدی تنها نخست وزیری است که پایش به کاخ سفید نرسید و میزبانی آمریکایی ها را تجربه نکرد، اما آمریکایی ها تا توانستند برایش دردسر و بحران آفرینی کردند.
حالا الکاظمی
حالا نوبت مصطفی الکاظمی است که به دیدار ترامپ برود؛ مردی که به هیچیک از اصول و پروتکل های رسمی، قراردادها و پیمان های دوجانبه و بین المللی و عرف مرسوم در روابط بین الملل اعتنایی ندارد. او برای دادن وقت یک ملاقات به سلفش یعنی العبادی، نزدیک به 5 ماه گربه رقصانی کرد و سرانجام نخست وزیر وقت عراق بدون دستاورد به بغداد بازگشت.
برای عراقی هایی که با دیدن ویدئوها و تصاویر و خواندن خبرهایی که از آن بوی تحقیر ملی می داد، دردناک تر آنجا بود که ترامپ در سفر به عراق در اواخر دسامبر 2018 به جای بغداد، مستقیم به پایگاه عین الاسد رفت و به دیدار با نظامیان کشورش شتافت و این درحالی بود که حتی برنامه و زمان سفر را هم به طرف عراقی اعلام نکرده بود. او حتی گویا انتظار داشت عادل عبدالمهدی نخست وزیر وقت عراق به دیدارش در عین الاسد برود، اما با واکنش سرد عبدالمهدی و سایر مقام های عراقی روبه رو شد و در نهایت همه چیز به یک تماس تلفنی رئیس جمهوری آمریکا و نخست وزیر عراق خلاصه شد؛ اما از آن هنگام عراق به سمت آشوب و بلوای خیابانی رفت و زمان و همه شانس های عبدالمهدی را از او گرفت تا داوطلبانه بدون آنکه فرصت اجرای برنامه ها و سیاست هایش را داشته باشد، از قدرت کناره گیری کند.
حالا الکاظمی راهی را می رود که قبلا دیگر نخست وزیران عراق پیموده اند؛ البته معلوم نیست از این سفر چه گیرش خواهد آمد و قرار است مابه ازای آنچه میدهد، چه به دست خواهد آورد و مهمتر از همه آیا پیش بینی رفتارهای موهن از سوی میزبان آمریکایی را کرده است؟؛ آن هم در زمانی کمتر از 3 ماه به پایان این دوره ریاست ترامپ بر کاخ سفید!
تجربه نشان داده که آمریکا، عراقی مستقل از خودش را نمی پسندد و به این کشور به مثابه یکی از ایالات خود می نگرد که توقع و انتظار درآمدهای مالی کلان برای تامین بودجه اش را از این محدوده جغرافیایی هم دارد و اگر ملت عراق سکوت کند، حتی مایل است از این کشور به عنوان پایگاهی علیه کشورهای منطقه استفاده نماید.
با این اوصاف، الکاظمی برای مدت کوتاهی که تا پایان دوره اش باقی است و خودش پیشنهاد برگزاری انتخابات زود هنگام را ارائه کرده، چند چالش عمده پیش رو دارد؛ یکی تامین انرژی برای نیروگاه های تولید برق که پاشنه آشیل همه دولت های عراق طی سال های پس از اشغال بوده است و تا حالا این ایران بوده که این نیاز فوری و اضطراری عراق را تا حدود زیادی برآورده کرده است و اتفاقا آمریکایی ها که در جریان اشغال عراق در سال 2003 با بمباران تاسیسات زیربنایی عراق عمده نیروگاه ها و تاسیسات برق عراق را نابود کرده بودند، برای رفع این معضل عراق تاکنون هیچ گامی بر نداشته اند. این درحالی است که ایرانی ها دستکم چند نیروگاه را در عراق به بهره برداری رسانده و با یک خط انتقال برق، بخشی از کمبود برق این کشور را جبران کرده است.
دوم، بهبود حداقلی اما فوری اوضاع معیشتی مردم است که با توجه به اوضاع جاری در بازار جهانی نفت از یک طرف و چالش ویروس کرونا از دیگر سو، کار را به مراتب دشوارتر از دوره های قبل کرده است. درعین حال بعید است که آمریکایی ها در این فقره بتوانند کمک کنند، چرا که کرونا کمر اقتصاد آمریکا را به اندازه کافی خم کرده است و در ضمن ترامپ هم نزدیک خط پایان است و از موقعیت مناسبی برخوردار نیست.
در نهایت تعیین تکلیف نظامیان آمریکایی در عراق است که طی ماه های گذشته، بدون هرگونه هماهنگی با نهادهای متولی امنیت و یا خود دولت عراق، در حال انجام عملیات گشت زنی هوایی، ترور و نقل و انتقال نیرو در کشور الکاظمی هستند.
از یک طرف، پارلمان دولت را مکلف کرده است که هرچه زودتر زمینه خروج نظامیان آمریکایی را آماده کند و همزمان فشار جریان های سیاسی نیز به آن افزون شده است. آمریکایی ها هم همچنان به تحریکات خود در عراق ادامه می دهند و با تعرض و تجاوز به مقرها و پایگاه های نیروهای الحشدالشعبی، هم افکار عمومی عراق را علیه دولت الکاظمی مشوش می کنند و هم سبب ساز سازماندهی و فعال شدن مجدد داعش در عراق شده اند. و البته اخیرا پای رژیم صهیونیستی را هم باز کرده اند تا جنگنده های این رژیم نیز بصورت مستمر حریم هوایی عراق را نقض کنند.
الکاظمی در همین مدت کوتاه زمانی باید زمینه های برگزاری انتخابات را هم فراهم کند؛ کاری بس دشوار و پر حاشیه که معمولا صحنه جابجایی ها در روند سیاسی این کشور است و او باید در فضایی سیال میان جریان های سنی، کردی و شیعی بگونه ای بازی کند تا هم به نوعی باج نداده و هم رضایت همه را جلب کرده باشد.
او در این مسیر چقدر موفق خواهد بود؟، سوالی است که پاسخ آن به کارشکنی آمریکایی ها و متحدان منطقه ای اش بستگی دارد و در عین حال، زمان انتظار زیادی ندارد. در چنین شرایطی ترامپ چقدر می تواند در هموار کردن مسیر الکاظمی برای حل مشکلات عراق به او کمک کند؟ این سوالی است که باید تا پایان سفر الکاظمی به انتظار نشست.
*س_برچسبها_س*