اندر احوالات خوزستان، کرونا و دولت سیزدهم
طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
به گزارش الف به نقل از سایت فردا، طبیعی و واضح است که تحلیلگران در عرصه سیاست به موضوعات مختلف از منظر خود و با گرایش سیاسی خود مینگرند و مینویسند. در اینجا اما سعی داریم با کنار هم قرار دادن این تحلیلها، مسائل را فارغ از جناحبندیهای سیاسی بررسی کنیم.
آدرس غلط ندهیم!
سیدمحمود حسینی امروز در یادداشتی برای «شرق» به خوزستان و شرایط امروزش پراخته و نوشته است: «این روزها خوزستان عزیز دچار تنش آبی شده، هورالعظیم رو به خشکی رفته است. مردم استان بهویژه در مناطق جنوبی با مشکل جدی آب شرب مواجه هستند. در چنین ایام سختی نه فقط وظیفه حکومت رسیدگی همهجانبه است، بلکه همه مردم ایران، همانطورکه در سیل و جنگ و زلزله و دیگر مصیبتها به امداد هم شتافتهاند، باید همدردی و همراهی کنند. به موازات آن باید بروز این معضلات آبی در سطح کشور و خوزستان ریشهیابی درست شود. باید بیتدبیریها از گذشته و حال بررسی شود تا راهحل پیدا شود. نباید در این فضای برانگیخته آدرس غلط داده شود و بین مردم مناطق و استانها اختلافاندازی شود. میبینیم دستهای پنهانی با چینش آمارهای مغشوش انگشت اشاره را به سمت استانهای دیگر و دشت مرکزی ایران هدایت میکنند. حتی جریان آب در رودخانه طبیعی چندهزارساله زایندهرود را هم زیر سؤال میبرند.... چرا کسی نیست بگوید بعد از 40 سال شهرستانهای جنوب و حتی مرکز خوزستان هنوز از آب شرب سالم برخوردار نیستند؟ چه زمانی پروژههای ضروری تأمین آب شرب مردم استان خوزستان به بهرهبرداری میرسد؟ چرا با اینکه پشت سدهای کارون و دز و کرخه میلیاردها مترمکعب آب هست، وضع اینچنین است. چرا کسی از دستور کشت ممنوعه برنج به میزان 80 هزار هکتار (به گفته نجار رئیس بحران) در پاییندست سد کرخه پس از سیل 98 که به قاعده تبدیل شد، سخن نمیگوید.... همین باعث شده در حکمرانی آب در عین تمرکز شدید اختیارات در مرکز با یک نوع بیحکومتی مواجه شویم. این زمینهای شده تا خدای ناکرده مردم به جان هم بیفتند و نهتنها ریشه مشکل پیدا نشود بلکه نقض غرض شود. همه باید در این شرایط صبوری پیشه و همدیگر را به صبر توصیه کنیم. صبری که همراه با تدبیر و پیگیری راهحل درست باشد. در اینجا حاکمیت باید با مردم مدارای بیشتری داشته باشد تا آرامش مردم حفظ شود.»
مأموریت دوگانه ائتلاف اعتدال و اصلاحات
محمد ایمانی در یادداشت روز «کیهان» از ائتلاف اعتدال و اصلاحات میگوید. او نوشته است: «ائتلاف مدعی اصلاحات و اعتدال، غالبا بیرون از «الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت»، نقشآفرینی کرده است. هر چند درباره همه اعضای این ائتلاف نمیتوان یکسان قضاوت کرد و حتما در میان آنها دوستداران اسلام و ایران کم نیستند، اما کارکرد گردانندگان اصلی این ائتلاف - بنا بر شواهدی که در ادامه خواهد آمد - تکمیلکننده پازل دشمنان ملت ایران بوده است. پدرخواندهها و رسانههای این جریان غربگرا، نوعا مشغول «ترویج دودستگی و حاکمیت دوگانه، ناکارآمدسازی دولت، ناراضیتراشی، تضعیف اقتدار ملی، و تحریف واقعیات» بودهاند. آنها در حالی که آمریکا بدترین دوره خود را سپری میکند، در حال پمپاژ گزارههای تحریفشده هستند. ضمنا میخواهند انتقام «ورشکستگی به تقصیر» را با کارشکنی مقابل رئیسجمهور منتخب بگیرند.... نامعادله قدرت میان ایران و آمریکا تغییر کرده است.... وقتی درباره «ائتلاف اصلاحات و اعتدال» سخن میگوییم، از کدام هویت و کارکرد حرف میزنیم؟ آقای عارف سه سال قبل، رئیس «شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان» و رئیس «فراکسیون امید در مجلس دهم» بود. او 27 مرداد 1397، در دیدار اعضای «انجمن اندیشه و قلم» گفت: «ما، گفتمان اصلاحات را برآمده از انقلاب می دانیم. مزیت گفتمان اصلاحات، جذب حداکثری است؛ این مثال درباره اصلاحات که از «سروش تا گوگوش» را شامل می شود، صحیح است و ما نمی توانیم کسی را حذف کنیم.... قطار ما به هر ایستگاهی می رسد، ابتدا دست افراد را می گیریم و با خود همراه می کنیم، سپس آنها را شناسایی می کنیم... براندازان در جریان اصلاحات جایی ندارند».... شبکه سیاسی و رسانهای بازیگر در نقشه غرب، به سروش و گوگوش، یا شبکه من و تو و ایران اینتر نشنال محدود نمیشود. ملت ایران، با گلهای از وطنفروشان خونآشام طرف است. اکبر گنجی در ایران، بیشترین رفتار رادیکال را در خدمت نشریات اصلاحطلب داشت و در ماجرای فتنه سبز، در آمریکا در کنار سروش و گوگوش و کدیور فعال شد. او اواخر اسفند 98 درباره یک قلم خیانت طیف متبوعش فاش کرد: «ما کارمندان دولت های راست افراطی، از طریق کروناهراسی، ایران و ایرانیان را نابود خواهیم کرد. ما کارمند رسمی بخش پروپاگاندای دولت ترامپ، بوریس جانسون، نتانیاهو و سعودی هستیم. وظیفه ما وحشت افکنی است تا با فروپاشاندن سازمان اجتماعی، مردم ایران را به خشونت جمعی بکشانیم... گمان باطل نکنید که ما «مخالف سیاسی» و «مدافع حقوق بشر» هستیم... تلویزیون مال بن سلمان است و «منبع معتبر» هم کسی جز خود او نیست... ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدیدترین تحریم های تاریخ نتوانست با ایران انجام دهد، ما موظفیم انجام دهیم». مدعیان اعتدال و اصلاحات، بهتر از هر کس میدانند در طول ادوار مدیریت دولت، چه معاملهای با ملت ایران کردهاند.... باورکردنی نیست اما طیفی با این حجم از نفوذزدگی و سوابق تاریک و سوءمدیریت، برای رئیسجمهور منتخب و دولت آینده، تعیین تکلیف هم میکنند! گاهی میگویند ما هم باید در دولت جدید باشیم، یا فلان و بهمان وزیر باید ابقا شوند تا دولت، فراجناحی شود! گاهی میگویند رئیسی باید ظرف صد روز، اقتصاد را سامان دهد! ادعا میکنند او مجبور است به برجام برگردد و FATF را بپذیرد. یا این تحلیل باسمهای که؛ «معلوم است دولت جدید نمیتواند مشکلات را حل کند و باید مسیر دولت فعلی را ادامه دهد»! جماعت بیکفایت، که یک سرشان به «ویرانیطلبان ایران» ختم میشود، بهتر از هر کس میدانند ظرف هشت سال چه بلایی سر مملکت آوردهاند و لااقل باید اظهار شرمندگی کنند، اما به جای عذرخواهی، از دولت تشکیلنشده طلبکاری میکنند (!) آنها میکوشند ضمن دامن زدن به اعتراضاتی که خود مسبب آن بودهاند، دولت سیزدهم را از برنامهریزی مبنایی بازدارند و گرفتار روزمرگی کنند. این طیف باید نیمه مرداد، دولت را پس از هشت سال تحویل دهند، اما بهتر از هر کس میدانند که آثار - سوء - مدیریتشان تا سالها باقی خواهد ماند. میدانند امید فراوانی در میان تودههای مردم نسبت به دولت جدید پدید آمده، اما همان گونه که در مدیریت خود به امید مردم ضربه زدند، این بار هم ماموریت دارند امید مردم را هدف بگیرند. هشت سال پشتهماندازی و خرابکاری کردند، اما هشت ماه هم حفظ ظاهر نمیکنند، تا حمله به دولت جدید توجیه داشته باشد، همین قدر ضایع! انگار مأمورند و معذور.»
خوزستان فصل هفتی!
عباس عبدی امروز در «اعتماد» به خوزستان که این روزها وضعیت بحرانی دارد، پرداخته و نوشته است: «خوزستان ویژهترین منطقه و استان کشور است. از هر جهت ویژه است. اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، جغرافیایی و طبیعی و فرهنگی، و 8سال منطقه جنگی بودن؛ با دیگر استانهای کشور تفاوت دارد. مشکلات آن نیز متأثر از عوامل گوناگون است، ولی به نظر میرسد که مهمترین مساله استان سلطه نگاه غیر محلی و نه ملی بر استان است.... مدیریت سیاسی استان و تهران هیچ ایده روشنی برای حل مشکلات سیاسی و مشارکتجویی مردم منطقه ندارد و بر اساس آن عمل نمیکند، در نتیجه در حال زوال مفهوم شهروندی و اعتماد اجتماعی با این نحوه مدیریت در خوزستان هستیم.... مشکل خوزستان این است که گویی ساکنان آنجا با مدیریت استان و طرحهای آن بیگانه هستند. اکنون که سد کرخه ساخته شده است، اعتراض هست، اگر هم ساخته نشده بود و سال 1398 و در جریان سیل عجیب آن سال بخش مهمی از استان ویران میشد، باز هم اعتراض میبود که چرا سرمایهگذاری برای احداث سد نشده است.... خوزستان منطقه تناقضات عجیب و غریب است. کمبود آب در کنار رودخانههای اصلی کشور، مشکلات انرژی در کنار منابع انرژی کشور، مدیریت مرکزگرا در برابر تنوع عجیب فرهنگی و اجتماعی و زبانی و... پیشنهاد مشخص این است که به جای تغییر استاندار و فرماندار و مدیرکل و... نگاه به خوزستان و نحوه اداره امور و سیاستگذاری آنجا تغییر کند و کوشش برای مشارکت عمومی مردم و با تعلقات گوناگون در دستور کار دولت آینده قرار گیرد. سپس نیروهای مدیریتی بر اساس این رویکرد انتخاب شوند.
خوزستان را باید از ذیل فصل هفت!! (امنیتی دیدن اوضاع) خارج کرد. شاید این کار در کوتاهمدت عملی نباشد، ولی میتوان در این مسیر حرکت کرد. نکته مهم این است که ظاهرا سیاستهای جاری در خوزستان حتی از مرکز نیز به صورت دقیق کنترل و هدایت نمیشود، بلکه جریان امور به عهده نیروهای رقیب و غیر همسو در منطقه افتاده است. سودش را آنان میبرند و زیانش را مردم و حتی حکومت متقبل میشود.»
این مقدمه و آن نتیجه!
محمدحسین مهدوی زادگان امروز در یادداشتی برای «وطن امروز» به ماهیت و آثار توافق هستهای پرداخته است. اظهارات اخیر روحانی در این باره را ذکر کرده و مینویسد: « به نظر میرسد هم در مقدمه و هم در نتیجه مطرحشده از سوی آقای روحانی، ابهامات عمدهای وجود دارد. در مقدمه مطرحشده، آقای رئیسجمهور به قدمهای مهمی اشاره میکند که برای رفع تحریمهای ضدایرانی در طول 100 روز اخیر برداشته است.... بهتر بود ایشان اشاره میکرد جان کری، همان وزیر خارجه آمریکا که قول شفاهی وی از دید دولتمردان ما «تضمین» محسوب میشد، چگونه مؤسسات اعتباری، مالی و حتی دولتی در کشورهای دیگر دنیا را مجاب کرد پس از انعقاد توافق هستهای، از تجارت و مراوده با ایران اجتناب کنند! بهتر است آقای روحانی در تشریح این مقدمه، اشاره کند چگونه دهها بانک و مؤسسه اعتباری خصوصی و دولتی در ایران را به امید «عادیسازی روابط بانکی ایران و دنیا پس از برجام» وادار به استقراض از بانک مرکزی کرد اما پس از انعقاد توافق هستهای، خبری از هجوم بانکهای خارجی برای ایجاد مراودات بانکی و اعتباری با ایران نبود! همین مساله، منجر به ایجاد گرههای کور در نظام بانکی کشور شد. ... آقای روحانی مدعی است الگوی انعقاد برجام نشان داد چگونه میتوان مسائل پیچیده را میان ایران، کشورهای بزرگ و سازمانهای بینالمللی حلوفصل کرد! اگر انعقاد پرابهام برجام، نقض برجام توسط دولت اوباما، خروج رسمی دولت ترامپ از برجام و انفعال سازمان ملل متحد در صیانت از قطعنامه 2231 شورای امنیت از دید آقای رئیسجمهور اضلاع حلوفصل پرونده هستهای ایران محسوب میشود، باید به حال ایشان و کسانی که این ادعا را مطرح میکنند تأسف خورد! ایدهآلگرایی دولت یازدهم و دوازدهم در قبال کدخدای خودساخته ذهن آنها (آمریکا) و متعلقات آن (تروئیکای اروپا)، در نهایت سبب شد ما بیشترین دادهها و کمترین ستاندهها را در مذاکرات هستهای داشته باشیم. پس از انعقاد برجام، همین نگاه ایدهآلگرایانه و خطرناک سبب شد دولت توافق هستهای را محصول نهادگرایی در نظام بینالملل و دیپلماسی چندجانبه دانسته و این توافق ابطالپذیر را پس از بزک کردن بسیار، به نقطه ثقل اقتصاد و سیاست خارجی کشور تبدیل کند؛ نقطه ثقلی که با یک اشاره ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا نابود شد و در هم شکست!»
برای دلتا ثبت نام می کنیم!
شیرین احمدنیا، دانشیار جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی امروز در «ایران» نوشته است: «قطعا نمیتوان کوتاهیها یا کاستیها را در جریان مدیریت بحران این همهگیری که فقط مختص ایران هم نیست نادیده گرفت و لاپوشانی کرد و همچنین نمیتوان صرفا به انتقاد و بدگویی از عامل یا عوامل ذی مدخل خود را مشغول کرد. ما مردم عادی و دور از قدرت، ناچاریم سهم خود را در این میانه به رسمیت بشناسیم. این ویروس حالا حالاها رفتنی نیست و مدام ورژنهای جدیدش از دور و نزدیک از راه میرسد. قرار است با آن سر کنیم. هر بار هم مهلکتر از راه میرسد. این ورژن اخیر معروف به دلتا که امروز به بسیاری از استانهای ما نفوذ کرده و نقشهمان را هر روز سرختر میکند شوخی بردار نیست. شواهد نشان میدهد که واکسن زدهها هم در امان نیستند هر چند اگر واکسن زده باشید تفاوتش این است که احتمال مرگ را به ابتلای چند هفتهای ممکن است تخفیف بدهد اما تقریبا هیچ کس نسبت به آن مطلقا، مصون نیست. شاید همه نتوانند به مرزهای بیگانه پناه ببرند تا واکسنی برای خود اختیار کنند و خیلی شایدهای دیگر، اما برخی اقدامات را همه و همه اعم از فقیر و غنی میتوانند انجام بدهند و آن هم این است که حتی الامکان به دستورهای پیشگیرانه برای حراست از سلامت خود و دیگران پایبند باشند. مسئولیت اعمال خود را برعهده بگیرند. همه میتوانند در مقابل تمسخر و ریشخندهای ناآگاهانه اطرافیان نسبت به عدم پیروی، محکم بایستند و در تعاملات خود و در ایام فراغت خود معاشرتهای غیرضروری را کنار بگذارند، قرار میهمانی نگذارند، به سفر نروند. شرایط حاد را جدی بگیرند. به چه زبانی باید این را منتقل کرد تا جا بیفتد؟ از بعضی چیزها خسته شدهاید قبول، اما از جان خودتان هم خسته شده اید و میخواهید دربگذرید؟ اگر این طور است لطفا در فهرستی با عنوان «من نمیخواهم زندگی کنم و مشتاق ابتلا به دلتا هستم» که من تهیه کردهام ثبتنام کنید تا من شرایط دستیابیتان به این هدف را برایتان در اسرع وقت فراهم کنم. از همین امروز با بهترین و مؤثرترین خدمات ابتلا به کرونای دلتا در خدمتیم و ثبتنام میکنیم! این هم ایمیل من: ahmadnia@atu.ac.ir فرصت را از دست ندهید!»
راه پرسنگلاخ دولت سیزدهم
حسین راغفر، اقتصاددان در یادداشت امروز خود که «آرمان ملی» منتشر کرده دشواریهای دولت سیزدهم را برشمرده و نوشته است: «افزایش نقدینگی بر اقتصاد و تورم تجربه نشده در کشور طی ماه های آینده هشداری از سوی برخی فعالان اقتصادی است. نقدینگیای که مولفههای مختلفی دارد و باید دید در کجا متورم شده؟... کاری که بهنظر میرسد دولتسیزدهم باید انجام دهد برای اینکه بتواند وضعیت را تا حدود زیادی کنترل کند، این است که در ابتدای کار اصلاح بودجه سال 1400 و کاستن از مخارج دولت را در دستور کار قرار دهد. دوم، کاهش شدید قیمت ارز و سوم، کنترل بانکها و بهخصوص بانکهای بخش خصوصی است برای اینکه از خلق پول توسط این بانکها ممانعت بهعمل آورد و یکی از اقداماتی که قطعا دولت باید انجام دهد، همانا ادغام بسیاری از بانکهای خصوصی است. بانکهایی که خودشان اغلب ورشکسته هستند و از طریق نرخهای بهره بسیار بالا به سپردهگذاران و همینطور فعالیت در بازارهای سفتهبازی و سوداگری به وضعیت موجود دامن میزنند. بنابراین دولت از جمله اقداماتی که میکند باید برخورد خیلی قاطع با متخلفان در این حوزه باشد. امری که مستلزم اختیاراتی است که دولت آینده به دلیل وجود شرایط اضطراری دراقتصاد کشور و برای مواجهه با آن باید داشته باشد ولی متاسفانه در شرایط کنونی فاقد چنین اختیاری است. ضمن اینکه برنامه لازم برای مواجهه با این شرایط در دستورکار دولت سیزدهم دیده نمیشود. فلذا امیدوارهستیم که واقعا برنامه روشن و شفاف برای برخورد با عوامل نابهسامانی در کشور بهوجود آید و همچنین برنامه لازم برای برخورد با اخلالگران اقتصادی کشور که عمدتا همین نهادها و بنیادها و خود بانکهای بخش خصوصی هستند، ضروری به نظر میرسد؛ چون مردم در اینجا واقعا هیچ سهمی ندارند و سهمشان در بروز این وضعیت بسیار ناچیز است و چه بسا قربانیان بیانضباطیهای مالی در کشور هستند.... درحقیقت اقداماتی مثل پخش پول که دولت داوازدهم به این دسته از اقدامات متوسل شد، جواب نمیدهد و باید که اقدامات اساسیتری صورت بگیرد و طی دو، سه سال آینده یک وضعیت اضطراری اعلام شود منتها گویی همگان از بیان و قبول اوضاع احوالی که در مناطق مختلف کشور به دلیل فقدان آب و برق که محصول سه دهه خصوصیسازی و واگذاریهاست، رودربایسیتی دارند و انتظار دارند که بخش خصوصی در چنین شرایطی در تولید برق سرمایهگذاری کند. دولتها با واگذاری مسئولیت اجتماعی مسئول اصلی بحران کنونی هستند؛ بنابراین یک تغییر جهت اساسی باید در جهتگیریهای دولت سیزدهم بهوجود آید در غیر اینصورت بحرانها چنان شدت خواهد گرفت که کنترل آنها احیانا خارج از توان مدیریت متاسفانه ضعیف در کشور باشد.»