دوشنبه 5 آذر 1403

اگر امام امروز در میان ما بودند جلوی بسیاری از رانت خواری ها و ویژه خواری ها را می گرفتند / مصلحت اندیشی بر بسیاری از امور غالب شده است

وب‌گاه الف مشاهده در مرجع
اگر امام امروز در میان ما بودند جلوی بسیاری از رانت خواری ها و ویژه خواری ها را می گرفتند / مصلحت اندیشی بر بسیاری از امور غالب شده است

دکتر عماد افروغ محقق، پژوهشگر و جامعه شناس برجسته کشور تاکید دارد که امام (ره) همواره دقت داشتند و مراقب بودند که سیاست ها و رفتارهای اقتصادی، اختلالی در حیات روزانه اقتصادی مردم ایجاد نکند و در کل به بالا و پایین شدن قیمت ها توجه داشتند و آن زمان اقتصاد کشور مثل امروز رها نبود.

شفقنا - وی می گوید: اندیشه و رفتار و نگاه امام (ره) اجازه نمی داد که ولنگاری در اقتصاد ما شکل بگیرد و عده ای بدون حساب و کتاب بتوانند بعضاً حتی به نام دفاع از مستعضفان مال اندوزی کنند و حق محرومان و مستضعفان را تضییع کنند. اگر می خواستیم شاهد تحقق اندیشه های امام (ره) باشیم، نباید تا این حد شکاف طبقاتی و درآمدی می داشتیم، بنابراین به رغم اینکه امام (ره) حساسیت هایی داشتند و نهادهایی را تعبیه کردند، این راه، اندیشه و منش ایشان در عمل ادامه پیدا نکرد. 

امام نسبت به برخی از سیاست های شهری ما نیز اعتراض داشتند، ایشان نسبت به کاخ سازی ها و برج سازی ها حساسیت داشتند و می گفتند اگر ما می خواستیم این رویه را داشته باشیم، هیچگاه انقلاب نمی کردیم. اگر این اندیشه امام تداوم پیدا می کرد ما شاهد بی توجهی مفرط به عدالت اجتماعی نبودیم، شاهد این همه شکاف درآمدی و طبقاتی و مال اندوزی های بی حساب و کتاب نبودیم.

امروز حساسیت نسبت به عدالت اجتماعی کاهش پیدا کرده و مسایل دیگری اهمیت پیدا کرده است و از سوی دیگر مصلحت اندیشی غالب شده است.

امروز اگر امام در میان ما حضور داشتند با همان منش عدالت خواهانه و جایگاه فرهمندی خود و با همان طرفداری از اسلام محرومان و مستضعفان، جلوی بسیاری از این رانت خواری ها و ویژه خواری ها و اخلاق های تجملاتی و رفتارهای تجملاتی گرفته می شد. 

امروز ممکن است اشخاصی فریاد بزند که اخلاق تجملاتی نباید داشت، اما این کافی نیست، باید ساختارها و سیاست هایی تعبیه کنید و رفتارها و نظارت هایی را نهادینه کنید که افراد به راحتی نتوانند یک رفتار تجمل گرایی را به نام انقلاب اسلامی و به نام گفتمان انقلاب اسلامی و عدالت خواهی انقلاب اسلامی پیش ببرند. 

دکتر افروغ راهکار برون رفت از وضعیت فعلی را بازگشت به سیره نظری و عملی امام (ره) می داند و بیان می کند: ما باید بدون تعارف اندیشه های امام را بازخوانی تاریخی کنیم. به اندیشه های امام رجعتی حقیقت گرایانه و به دور از مصلحت اندیشی و به دور از ملاحظات و منافع جناحی، سیاسی و گروهی داشته باشیم. 

باید بررسی کنیم که در کدام قسمت ها خطا کردیم و آنها را اصلاح کنیم. ارزش نقد را بفهمیم که با یک تفکر انتقادی و مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی، بسیار راحت می توان برخی از آرمان ها از جمله استضعاف زدایی را تحقق بخشید.

متن کامل گفت وگوی شفقنا با دکتر عماد افروغ را می خوانید: 

* دیدگاه امام نسبت به رسیدگی به مردم و محرومان چه بود و چه اولویت و جایگاهی برای این مساله قائل بودند؟

پرسش شما را می‌توان به دو بخش «مردم» و «محرومان» تقسیم کرد، مردم اعم از محرومان هستند و می تواند محروم یا غیر محروم باشد. بنابراین پرسش صحیح این است که مردم نزد امام و در انقلاب اسلامی و به طور خاص جمهوری اسلامی چه جایگاهی دارند؟ این موضوع را باید ذیل فلسفه سیاسی یا مشروعیت تعریف کرد. معتقدم که حضرت امام (ره) ذیل فلسفه سیاسی پیامبر اکرم (ص)، امام علی (ع) و امام حسین (ع) عمل کردند. فلسفه سیاسی ای که «مشروعیت» را «دو مولفه ای» می داند.

«مشروعیت» به معنای قانونیت یا استقرار یک نظام سیاسی است و «دو مولفه ای» بودن آن شامل دو بُعد شرعیت یا حقانیت، ناظر به ویژگی اشخاص حاکم، و رضایت عامه یا مقبولیت است. بارها تکرار کرده‌ام اینکه گفته می شود مشروعیت و مقبولیت اشتباه فاحشی، بخصوص در فلسفه سیاسی اسلامی است. به این دلیل که مقبولیت خود بخشی از مشروعیت است. به عبارت دیگر، یکی از دو بال مشروعیت، همان مقبولیت و رضایت عامه است که ناظر به حضور و نظارت مردم است. اساساً حضور مردم را نباید خارج از مشروعیت تعریف کرد. در واقع، یک بال مشروعیت است و بال دیگر نیز به ویژگی اشخاص حاکم مربوط می شود.

به علاوه، حضور مردم بخشی از شرعیت یک نظام سیاسی اسلامی را نیز شامل می شود. اگر کسی آموزه های اسلامی را مرور کند و مطالعاتی داشته باشد متوجه می شود که حضور مردم تنها از باب مقبولیت و رضایت عامه نیست بلکه عنصر شرعیت نیز محسوب می‌شود، چون ما با یک شرعیت دو سویه؛ یکی فرمان رهبر و دوم رضایت و مقبولیت عامه رو به رو هستیم. بنابراین مشروعیت را با شرعیت خلط نکنیم و توجه داشته باشیم که مشروعیت مربوط به قانونیت یا استقرار نظام سیاسی است و شرعیت یک بال مشروعیت است. لذا نگاه امام به مردم از این باب است که هم مردم شرط مقبولیت و رضایت مشروعیت هستند و هم بخشی از شرعیت یک نظام سیاسی محسوب می شوند.

با چنین اوصاف و اصولی واضح است که مردم و جمهوریت جایگاه بلندی دارند. فرموده امام (ره) که می‌گویند: «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش» بی دلیل نیست. جمهوری اسلامی مشروعیت ما را رقم می زند، از نظر امام تا مردم نباشند و حکومتی را نخواهند، هیچ نظام اسلامی مستقر نمی شود. با این تعریف از مشروعیت، افراد واجد صلاحیت و حقانیت و شرعیت، به دلیل وجه جمهوریت یا مردم سالاری (رضایت و مقبولیت عامه) این فلسفه سیاسی، حق کودتا ندارند و متقابلا مردم نیز عطف به وجه شرعی و حقانی این فلسفه سیاسی مجاز نیستند که دور هر کسی حلقه بزنند.

* محرومین نزد امام (ره) چه جایگاهی داشتند و دیدگاه ایشان نسبت به محرومان چگونه بود؟

امام خمینی (ره) بارها بر مساله زاغه نشینان و محرومان تأکید داشتند. و این تأکید هم به دلیل ویژگی ها و خصایص محرومان، هم به دلیل وجه اکثری آنها و هم به دلیل آرمانی متعالی به نام «عدالت اجتماعی» است. امام هم به دلیل ویژگی های اخلاقی و صفات محرومان، هم به دلیل وجه اکثری آنان به محرومان گرایش و توجه ویژه دارند و این را می توان ذیل نامه مالک اشتر نیز جستجو کرد. امام علی (ع) به مالک اشتر، نقل به مضمون، می فرمایند که محرومان و طبقات فرودست جامعه کسانی هستند که بیشتری یاری را به تو می رسانند و کمترین توقع را دارند و اگر نیاز داشته باشی، دست تو را می گیرند، بر خلاف سایر اقشار که کم ترین یاری را به شما می رسانند و بیشترین توقع را دارند.

توجه به محرومان علاوه بر صفات محرومان و وجه اکثری آنان ریشه در عدالت خواهی امام نیز دارد. توجه به عدالت اجتماعی در واقع جایگاهی بالاتر از دو وجه مربوط به صفات محرومان و وجه اکثری آنها دارد.

اسلام و به تبع آن حکومت اسلامی یک هدف عمده دارد و آن «عدالت اجتماعی» است و امام (ره) بارها بر عدالت اجتماعی تأکید داشتند و یکی از استدلال‌های ایشان این بود که پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) با نیت و هدف و انگیزه بسط عدالت اجتماعی تشکیل حکومت دادند. بنابراین نگاه امام به محرومان از باب توجه و عنایت ویژه ایشان به عدالت اجتماعی و تحقق بخشیدن به عدالت اجتماعی با محوریت «عدالت اقتصادی» است. نگاه امام عطف به عدالت اجتماعی وامدار نگاه حضرت امیر (ع) است و به طور کلی سیره نظری و عملی حضرت امیر (ع) مواجهه جدی با اخلاق و رفتار تجملاتی و شکاف طبقاتی است.

تعجب می کنم که برخی می گویند در زمان امام علی (ع) نیز فساد اقتصادی و سیاسی و... وجود داشته است. این مساله ربطی به امام علی (ع) نداشت، امام علی (ع) تمام هم و غمش مبارزه با «فساد اقتصادی» و «تبعیض» است. فساد، میراثی است که از گذشتگان به حضرت علی (ع) رسید، اما حضرت امیر شمشیر خود را برای مقابله و مبارزه با تبعیض ها و فسادهایی که میراث قبلی ها بود، تیز کرد. خطبه های مختلف حضرت علی (ع)، از جمله خطبه های 3 و 15 نهج البلاغه حاکی از عدالت خواهی خاص ایشان و عزم جزم مقابله با بی عدالتی و تبعیض است. اینکه زمانه و عُمر ایشان اجازه می دهد یا خیر، بحث دیگری است، اما اصل این است که ایشان مسیر مبارزه با فساد را طی کردند و عدالت خواهی و اصل مقابله با فساد را برای ما به ارث گذاشتند، آنچنان که هنوز ما با یاد و نام ایشان زندگی می کنیم و حیات معنادار خود را پیش می بریم.

* حمایت امام از محرومین در چه سطوحی بود، منظور اینکه این حمایت فقط در عرصه اقتصادی بود یا در عرصه های سیاسی و اجتماعی و در فرهنگسازی و گفتمان سازی نیز حمایت از محرومین را اصل می دانستند؟

اگر دفاع از محرومین از منظر امام (ره) را به عدالت و به طور خاص عدالت اقتصادی گره بزنیم، آن زمان می‌بینیم که عدالت چه جایگاهی نزد امام دارد، این عدالت فقط یک بحث انضمامی و پیش پا افتاده و حتی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نیست و بالاتر از اینهاست. امام (ره) تأکید داشتند که «عدالت شأنی از توحید است» یعنی عدالت را به توحید گره می زنند. هنگامی که عدالت شأنی از توحید می شود یعنی کسی نمی تواند دم از توحید و الوهیت خدا بزند، ولی توجهی به عدالت نداشته باشد.

عدالت یک وجه فردی و یک وجه اجتماعی دارد و در وجه اجتماعی، بُعد «سیاسی و فرهنگی و اقتصادی» نیز مستتر است. همه این وجوه را باید با هم دید و نباید یکی را پیش پای دیگری ذبح کرد و دچار تقلیل گرایی شد. تقلیل گرایی به آن معنا که عنصر محوری عدالت اجتماعی که نوعاً اقتصادی است را نباید پیش پای عدالت سیاسی و فرهنگی به رغم اهمیت شان ذبح کرد.

عدالت اجتماعی یک عنصر محوری به نام عدالت اقتصادی دارد. به رغم توجه به ابعاد دیگر عدالت اعم از سیاسی و فرهنگی، نباید فراموش کنیم که حتی عدالت سیاسی و فرهنگی نیز می توانند به گونه ای به استقرار عدالت اقتصادی کمک کنند، به شرطی که دچار تقلیل گرایی نشویم. اذهان را به سمت و سویی نبرند که عدالت اقتصادی و استفاده از مواهب مادی تحت الشعاع قرار گیرد.

بعضاً می بینم که برخی افراد با استناد به صحبت امام (ره) می گویند که مردم ما برای «شکم» قیام نکرده اند. درست است مردم ما برای شکم قیام نکردند، اما آیا این بدین معناست که شکم یا معاش بی اهمیت است؟! بله، مردم ما برای شکم قیام نکردند، اما شکم باید سیر باشد.

نکته دیگر اینکه در قانون اساسی آمده که اقتصاد «وسیله» است، حال اگر اقتصاد وسیله است یعنی بی اهمیت است؟ شکم باید سیر شود و این وسیله باید تأمین شود که انسان ها بتوانند با خیال آسوده به مراتب دیگر حیات انسانی و اجتماعی خود بپردازند، بتوانند به شکوفایی سیاسی و فرهنگی خودشان توجه کنند، بتوانند به معاد بیاندیشند. این حسب روایاتی از پیامبر اکرم (ص) است که فرمودند: «مَن لا مَعاشَ لَهُ لا مَعادَ لَهُ؛ کسی که معاش ندارد، معاد ندارد».

با این حال اگر مثلاً فیلسوفی در ایران می گوید که یک فیلسوف دل مشغول خورد و خوراک نیست، آیا این بدین معناست که خورد و خوراک نباید اهمیت داشته باشد!؟ چرا فلسفه ما نباید دل مشغول خورد و خوراک باشد؟ چرا فلسفه ما نباید بی توجه به حق معاش و وجه مادی انسان باشد؟ شاید فیلسوفی که استاد دانشگاه و تأمین است و از حقوق و مزایای کافی برخوردار است، چندان دل مشغول خورد و خوراک نباشد، اما پرسش اساسی این است که امروزه مشکل عمده ما در این کشور چیست؟ امروز همه مساله ما معاش شده، صرفاً به این دلیل که به آن و به فلسفه اقتصاد توجه نکردیم. اینکه اقتصاد وسیله است دلیل بر بی اهمیتی آن نیست، اتفاقاً این وسیله باید مقدم باشد و تأمین شود تا بتوانیم به اهداف دیگر برسیم.

بنابراین توجه امام (ره) به محرومان از باب توجه به حق معاش و از باب توجه به توحید است. اینکه حضرت آیت الله جوادی آملی می گویند «مردم ستون دین هستند»، بخشی از این مردم محرومان هستند. مگر می شود محرومان را به دلیل همان صفات محرومیت و به دلیل وجه اکثری و به دلیل گره خوردن توجه محرومان با عدالت اجتماعی نادیده گرفت.

نظر من به عنوان یک جامعه شناس و به عنوان کسی که با واقعیات سر و کار دارم، این است که امروز مهم ترین مساله ما مساله اقتصادی است، همان چیزی که در نظر برخی بی اهمیت و بی ارزش است یا ارزش تفکر فلسفی ندارد.

فلسفه ای که به مردم و نیازهای مردم و به مسایل مادی و اقتصادی توجه نداشته باشد را اصولاً فلسفه نمی دانم. بی اهمیت دانستن مسأله اقتصاد یک امر ذهنی و انتزاعی است که شاید برای سرگرمی خوب باشد، ولی حلال هیچ مشکلی نیست. منظور این نیست که فلسفه فقط باید به اقتصاد بپردازد! اما بخشی از رسالت یک فیلسوف توجه به فلسفه اقتصاد است. درست است که مسایل با اهمیت دیگری نیز وجود دارد، اما وجود این مسایل با اهمیت، نباید دلیل بر بی توجهی به مسایل اقتصادی شود.

در مجموع امام (ره) نگاه ویژه ای به محرومان داشتند و ایشان این نگاه (توجه ویژه به محرومین) را با رسالت انبیاء، پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) گره می زدند و معتقد بودند که باید محرومان را از شکاف های طبقاتی و درآمدی نجات دهیم و آنها را در بستری قرار دهیم که بتوانند فراغ بال کافی برای بالندگی و رشد و اعتلای خود داشته باشند.

* طبق فرموده امام، انقلاب اسلامی انقلاب مستضعفان و انقلاب مردمی است. ایشان در شرایطی که مردم در مضیقه و مشکلات اقتصادی قرار می گرفتند، چه رویه ای در پیش گرفته و چه توصیه هایی داشتند؟ امروز که بیش از 4 دهه از پیروزی انقلاب می گذرد چقدر به مستضعفان و مردم که داعیه دار اصلی این انقلاب هستند، در ابعاد مختلف به خصوص معیشتی و اقتصادی توجه شده و مشکلات و دغدغه آنها برطرف شده است؟ در این مدت تا چه اندازه از فشار روی دوش مردم محروم برداشته شد؟

امام خمینی (ره) علاوه بر جهت گیری های کلانی که نسبت به محرومین و رفع استضعاف و فقر داشتند و جایگاهی که استضعاف زدایی در اندیشه انقلابی ایشان داشت، عملاً نهادهایی مثل کمیته امداد، بنیاد مستضعفان، بنیاد مسکن و امثالهم را نیز تأسیس کردند. ضمن اینکه امام (ره) نسبت به گران شدن اجناس و اقلام بسیار حساس بودند. در ذهن من نقش بسته که یک زمانی می خواستند شکر را یک ریال گران کنند، امام به شدت مخالفت کردند. امام دقت داشتند و مراقب بودند که سیاست ها و رفتارهای اقتصادی، اختلالی در حیات روزانه اقتصادی مردم ایجاد نکند، در کل به بالا و پایین شدن قیمت ها توجه داشتند و اقتصاد کشور مثل امروز رها نبود.

حتی امام نسبت به برخی از سیاست های شهری ما اعتراض داشتند، ایشان نسبت به کاخ سازی ها و برج سازی ها حساسیت داشتند، امام می گفتند اگر ما می خواستیم این رویه را داشته باشیم، هیچگاه انقلاب نمی کردیم. اگر این اندیشه امام تداوم پیدا می کرد ما شاهد بی توجهی مفرط به عدالت اجتماعی نبودیم، شاهد این همه شکاف درآمدی و طبقاتی و مال اندوزی های بی حساب و کتاب نبودیم.

امام علی (ع) در خطبه 105 نهج البلاغه درباره بنی امیه می فرمایند: «شما ای فرزندان بنی امیه! زمانی از لذت و شیرینی دنیا بهره مند شدید و از پستان آن نوشیدید که افسارش رها بود و بند جهازش محکم نبود تا آنجا که حرام دنیا نزد گروهی چونان میوه درخت سدر بی خار، آسان و حلال آن دشوار و غیر ممکن شد.»

این سالها و امروز که شاهد شکاف طبقاتی، رانت خواری، ویژه خواری و رفتارهای تجملاتی بوده و هستیم، نشان می دهد که کشور ما هم حساب و کتاب نداشته است! اگر کشور ما حساب و کتاب اقتصادی داشت، حال و روزمان این چنین نبود!

* چرا پس از گذشت بیش از 4 دهه از انقلاب، همچنان به چنین وضعیتی دچار هستیم؟

حساسیت نسبت به عدالت اجتماعی کاهش پیدا کرده و مسایل دیگری اهمیت پیدا کرده است و از سوی دیگر مصلحت اندیشی غالب شده است. به نام تمدن و توجه به وجوه سخت افزاری تمدن، وجوه نرم افزارانه تمدن، فرهنگ و روح انقلاب اسلامی ذبح و فراموش می شود. این مسایل واقعیت های تلخی است که باید به آنها توجه و ریشه یابی کرد. اندیشه و رفتار و نگاه امام (ره) اجازه نمی داد که ولنگاری در اقتصاد ما شکل بگیرد و عده ای بدون حساب و کتاب بتوانند بعضاً حتی به نام دفاع از مستعضفان مال اندوزی کنند و حق محرومان و مستضعفان را تضییع کنند. اگر می خواستیم شاهد تحقق اندیشه های امام (ره) باشیم، نباید تا این حد شکاف طبقاتی و درآمدی می داشتیم، بنابراین به رغم اینکه امام (ره) حساسیت هایی داشتند و نهادهایی را تعبیه کردند، این راه، اندیشه و منش ایشان در عمل ادامه پیدا نکرد.

* از نظر امام (ره) چه کسانی با چه ویژگی های اخلاقی، عملی و رفتاری می توانند خدمتگزار مردم باشند و در رفع مشکلات و رسیدگی به مردم موفق خواهند بود؟

کسی که درد محرومیت نچشیده، نمی تواند مدافع واقعی محرومان باشد. دفاع از محرومان با حرف و شعار نیست، من نمی گویم که الزاماً کسی عملاً زاغه نشین باشد، می تواند زاغه نشین نباشد اما زندگی او در سطح زاغه نشینان باشد، یعنی به زندگی در حد طبقه متوسط پایین خوی بگیرد. امام (ره) زاغه نشین نبود، اما عملاً زندگی ایشان زیر طبقه متوسط بود و بسیار ساده زیست و قناعت پیشه بودند. بنابراین کسی که با ساده زیستی خوی نگیرد و خود را به یک زندگی ساده عادت ندهد، امکان ندارد که بتواند مدافع واقعی مستضعفان و درد محرومان باشد. دفاع از محرومان به لفظ نیست. یکی از معضلات ما شکاف بین «لفظ و عمل» و بین «نظر و عمل» است. در نظر و به لفظ بسیاری دم از عدالت و محرومان می زنند، اما زندگی واقعی آنان هیچ انطباقی با آنچه می‌گویند ندارد.

یکی از معضلات امروز ما شکاف میان «نظر و عمل» و وجود درد و بیماری بزرگی به نام «تظاهر و نفاق» است. مسلم است که اگر نظام ما اسلامی نبود و در شعار، عدالت را مطرح نمی کرد، اینگونه تظاهرها و نفاق ها نیز جایگاه و قدرت مانور نداشتند. بنابراین بدانیم که چه وظیفه سنگینی بر دوش ماست، هم باید نظارت کنیم و هم حکومت و زمام امور را به کسانی دهیم که نه فقط در لفظ بلکه در عمل نیز ساده زیست بوده باشند و در واقع زندگی زاغه نشینی یا یک زندگی ساده زیر طبقه متوسط را برای خودشان تعریف کرده باشند.

امام (ره) بارها این نکته را بیان کردند و در اندیشه ها و آثار ایشان متبلور است که نباید با یک زندگی تجملاتی خوی گرفت. امام (ره) از زاویه انسان شناسی اخلاقی به این ساده زیستی و قناعت توجه می کرد. اگر انسان کل کره زمین را بگیرد، ماه و سیاره هایی دیگر را هم می خواهد، یعنی امام (ره) نگاه اخلاقی هم داشتند و صرفاً نگاه اقتصادی نبود.

نکته دیگر اینکه کسی که قانع نیست، حر هم نیست. یک نسبت و رابطه مستقیمی بین قناعت و حریت وجود دارد. بنابراین اگر ما می خواهیم در نهایت حکومتی داشته باشیم که حر پرور باشد باید قناعت و ساده زیستی را بسط دهیم و یکی از راه های بسط ساده زیستی و قناعت این است که ما حکومت را به کسانی بسپاریم که قناعت پیشه باشند.

کسی که اموال زیادی دارد و به یک زندگی اشرافی، خوی گرفته نمی تواند حاکم، وزیر و وکیل خوبی باشد که متأسفانه ما این مهم را رها کردیم و بعد از جنگ دیگر به این مسایل توجه نکردیم و می بینیم که نمایندگان و وزرای ما را چه افرادی تشکیل دادند، کسانی که مال آنچنانی داشتند و اگر حرف و ندایی نیز در مورد مستضعفان بود، در لفظ بود تا بتوانند به زندگی اشرافی خود سامان بیشتری دهند.

* همانطور که اشاره کردید، بسیاری از مسئولان به دیدگاه امام درباره توجه ویژه به مردم به خصوص محرومان اشاره می کنند، اما در عمل به این رویکرد چندان موفق نیستند و یا در سیاست ها کمتر شاهد تاکید بر اندیشه های امام هستیم، تا جایی که متاسفانه شاهد گسترش شکاف طبقاتی از یک سو و فسادهای گسترده و نجومی در سطوح مختلفی از کشور هستیم و بسیاری از مسئولان و فرزندانشان خود طبقه ای خاص، ویژه خوار و مرفه و عافیت طلب را تشکیل داده اند، علت و راهکار خروج از این وضعیت چیست؟ به بیان دیگر با توجه به شناخت شما از سیره و اندیشه های امام، اگر امروز امام در میان ما بود، چه اصلاحاتی، در چه عرصه هایی انجام می دادند؟ خطاب و عتاب امام به چه کسانی بود؟

اگر محوریت را به اندیشه های امام (ره) و سیره نظری و عملی ایشان بدهیم، می آموزیم که بیش از آنکه وارد جزئیات شویم باید بیشتر به جهات ایدئولوژیک کار داشته باشیم. همان ولایت ایدئولوژیک فقیه که استاد مطهری هم در آینده انقلاب اسلامی به آن اشاره می کنند و با یک تذکر و هشدار جلوی بسیاری از این آسیب ها را می گیرند. یک تذکر که در واقع باعث می‌شود قطار انقلاب از آن مسیر قناعت پیشگی و ساده زیستی و دفاع از محرومان و مستضفعان خارج نشود و به جایی نرسیم که به دلیل مصلحت اندیشی ها، سیاست ها و رفتارهای اقتصادی خارج از چارچوب و گفتمان انقلاب اسلامی تحقق پیدا کند تا امروز معضلی به نام نا برابری و رانت خواری داشته باشیم.

* باید در چه مقطعی و چگونه جلوی این نابرابری ها و رانت خواری ها گرفته می شد؟

با سیاست های اقتصادی عدالت خواه بعد از جنگ باید جلوی آن گرفته می شد، اما سیاست اقتصادی بعد از جنگ عملاً به سمت یک اخلاق اشرافی و مصرف گرایی رفت. خود من در همان سال ها، تابلویی در فرودگاه مهرآباد دیدم که نوشته بود «مصرف تولید را بالا می برد». این حرف بسیار پوچ است حتی نظام های سرمایه داری نیز مصرف انبوه را آخرین مرحله توسعه سرمایه داری و نه مقدمه و شرط رسیدن به توسعه اقتصادی خود قرار دادند.

ما آمدیم خلط «شرط و نتیجه» کردیم، نتیجه توسعه یافتگی سرمایه داری را شرط توسعه یافتگی قرار دادیم. یعنی توسعه یافتگی می گوید انباشت سرمایه و قناعت و سرمایه گذاری و سپس به مرحله مصرف می رسد، اما شما در ابتدا بدون اینکه قناعت و انباشت سرمایه داشته باشید، بحث مصرف گرایی را مطرح می کنید، معلوم بود که این وضعیت به کجا می انجامد و سر از چه جریانی در می آورد. همان سیاست های پهلوی در دوره بعد از جنگ نیز دنبال شد و هنوز هم دنبال می شود و متأسفانه ترمز آن کشیده نشده است. در هیچ دوره ای ندیدم که این سیاست تغییر کند و کماکان پیش می رود. این مساله تجلی روی بانکداری، سیاست های مالی و پولی ما دارد، تجلی روی شکاف های طبقاتی و بی توجهی به این شکاف ها دارد، تجلی روی شکاف های درآمدی دارد. بنابراین شخصاً معتقدم که اگر امام با همان منش عدالت خواهانه و جایگاه فرهمندی خود و با همان طرفداری از اسلام محرومان و مستضعفان بودند، علی القاعده جلوی بسیاری از این رانت خواری ها و ویژه خواری ها و اخلاق های تجملاتی و رفتارهای تجملاتی گرفته می شد.

بحث تجمل گرایی فقط در اخلاق نیست بلکه عمده تجلی اش در رفتار است. شخصی ممکن است فریاد بزند که اخلاق تجملاتی نباید داشت، اما این کافی نیست، باید ساختارها و سیاست هایی تعبیه کنید و رفتارها و نظارت هایی را نهادینه کنید که افراد به راحتی نتوانند یک رفتار تجمل گرایی را به نام انقلاب اسلامی و به نام گفتمان انقلاب اسلامی و عدالت خواهی انقلاب اسلامی پیش ببرند. حال این اتفاق افتاده و راه آن بازگشت به سیره نظری و عملی امام است، یعنی ما باید بدون تعارف اندیشه های امام را بازخوانی تاریخی کنیم. یک حقیقت گرایی در پس این بازخوانی باشد و مصلحت اندیشی را نیز کنار بگذاریم، ما حتی باید بتوانیم به راحتی راجع به سیره نظری و عملی رهبر مطلوب حرف بزنیم و خودمان را دچار خودسانسوری نکنیم.

در اندیشه های انقلابی امام و در گفتمان اسلام و انقلاب اسلامی هر فرد مسئولیتی دارد، مسئولیت فقط متوجه اصحاب قدرت و رهبران یک نظام نیست، این را باید درک کنیم «کلکم راع، وَ کلکم مَسؤُول عَن رَعِیتِهِ»؛ همه ما نسبت به مردم مسئولیت داریم، باید آگاهی بخشی کنیم و حرف بزنیم و نصیحت کنیم. امام علی (ع) در خطبه 34 نهج البلاغه می فرمایند: «ای مردم! مرا بر شما و شما را بر من حقی واجب شده است... حق من بر شما این است که... در آشکار و نهان برایم خیرخواهی کنید.» نمی گوید که حق شماست بلکه می گوید که وظیفه شماست و حق من گردن شماست. از این مترقی تر هم داریم؟! یا در خطبه 216 نهج البلاغه آمده است که «با من چنان که با پادشاهان سرکش سخن می گویید، حرف نزنید... زیرا خود را برتر از آن که اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمی دانم.» در واقع در تداوم خطبه 34، خطبه 216 به صراحت شیوه مواجهه با رهبران را مطرح می کند. اکثر کسانی که موضع خیرخواهانه نمی گیرند، منافع دارند. من بیشتر از آن دسته افرادی نگران هستم که رگ گردن کلفت می کنند و به نام دفاع از ولایت فقیه دیگران را متهم به ضدیت با ولایت فقیه می کنند تا منافع خود را پیش ببرند. این دفاع بی رویه و کورکورانه هیچ نسبت و سنخیتی نه با اصل ولایت فقیه و نه با جایگاه رهبری در اسلام دارد. این مساله یا از سر منفعت جویی و ترس و مصلحت اندیشی کاذب یا جهل است.

آرمان حکومت اسلامی باید پرورش انسان های حر و آزاده باشد. به میزانی که ما آزاده هستیم به آرمان های انقلاب اسلامی نزدیک تر شده ایم. و به میزانی که بنا به دلایل و عللی از این حریت دور شده ایم، از این آرمان‌ها فاصله گرفته ایم.

* با توجه به روند فعلی چه آینده ای برای مردم و نسبت جامعه و نظام با اهداف اولیه انقلاب و سیره امام متصور هستید؟ چه باید کرد؟

باید به گفتمان انقلاب اسلامی بازگردیم. گفتمان انقلاب اسلامی عناصر و مؤلفه های بسیاری دارد، از منظرهای مختلفی هم می توان این عناصر و مولفه ها را تفسیر کرد. یک تفسیر این است که بگوییم انقلاب اسلامی سه شعار کلیدی آزادی، عدالت اجتماعی و اخلاق و معنویت دارد که این تفسیر درست است. از منظر دیگر می توان خلاصه‌تر آن را بیان کرد و گفت که گفتمان انقلاب اسلامی دو شعار و مؤلفه عمده یعنی جمهوریت و عدالت دارد، هنگامی که می گوییم جمهوریت، آزادی را نیز در بر می گیرد و زمانی که می گوییم عدالت، اسلامیت را نیز در بر می‌گیرد. معتقدم از منظرهای مختلفی می توان گفتمان انقلاب اسلامی را تفسیر و تعبیر کرد به گونه ای که معارض یکدیگر نباشند.

جمهوریت و عدالت دو مولفه اساسی است و برای اینکه نظام بتواند تحقق بخش عدالت در عرصه های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باشد، ابتدا باید جمهوریت محقق شود یعنی باید نظامی مستقر شود، بنابراین از نظر استقرار یک نظام برای تحقق عدالت باید اولویت را به جمهوریت داد. اولویت به جمهوریت یعنی اولویت به حضور، رضایت و مقبولیت مردم که این حضور و رضایت و مقبولیت هم خود مراتبی دارد، و باید آن را احیا کنیم.

البته من معتقدم باید ابتدا جمهوریت و بعد عدالت تحقق یابد چون تا نظام سیاسی مستقر نشود شما نمی توانید تحقق بخش عدالت اجتماعی باشید و بسط ید لازم را ندارید. اول باید نظام مستقر باشد و استقرار نظام در گرو توجه به مشروعیت نظام است. فلسفه سیاسی اسلامی دو مؤلفه مردم سالاری و دینی را دارد، دو مؤلفه مقبولیت و حقانیت و شرعیت را دارد؛ بنابراین ابتدا باید مردم به حساب بیایند و یک نظامی را بخواهند، مردم باید آزادی رأی و مشارکت داشته باشند، نظام که مستقر شد (که نظام ما استقرار یافته است) دولت می‌تواند تحقق بخش سیاست های معطوف به عدالت و به طور خاص عدالت اقتصادی باشد.

بررسی کنیم که در کدام قسمت ها خطا کردیم و آنها را اصلاح کنیم

بنابراین راه حل این است که ما برگردیم، انقلاب اسلامی را در ابعاد فلسفی و عرفانی و کلامی و هویتی تئوریزه و فهم کنیم و بشناسیم، توجه به بستر ایرانی انقلاب اسلامی نیز داشته باشیم، مهم است که این بستر تحلیل شود ولو هدف آن بالاتر از این بستر باشد. باید روی این مسایل کار کنیم و به اندیشه های امام رجعتی حقیقت گرایانه و به دور از مصلحت اندیشی و به دور از ملاحظات و منافع جناحی، سیاسی و گروهی داشته باشیم. این امر باید در دستور قرار گیرد و جزو سیاست های ما با جهت گیری به رفع استضعاف و تحقق عدالت اجتماعی باشد.

درست است که راه سختی پیش رو داریم، اما گشایش هایی نیز پیش این راه سخت هست. این گفتمان در اختیار ماست، برخی می گویند که باید گفتمان سازی کنیم، در صورتی که ما این گفتمان را داریم، این گفتمان انقلاب اسلامی است که موفق و پیروز شده و مراحل سختی را پشت سر گذاشته است. ما اندیشه های رهبری را پشت سر این گفتمان داریم و همه اینها در واقع گشایش های راه ما هستند، ما نمی خواهیم از صفر شروع کنیم، باید بررسی کنیم که در کدام قسمت ها خطا کردیم و آنها را اصلاح کنیم. در بخش هایی درست حرکت کردیم که باید آنها را تقویت کنیم و در قسمت هایی که بی توجهی کردیم، باید نگاه نقادانه ای به آن داشته باشیم. قابلیت ها و فرصت های زیادی در اختیارمان هست اما یکسری غفلت ها نیز اتفاق افتاده که باید شجاعانه این غفلت ها را بپذیریم، برای تفکر مصلحت اندیشانه سخت است که این کاستی ها را بپذیرد، اما تفکر حقیقت گرا به راحتی از آن استقبال می کند.

کسی که تفکر انتقادی حقیقت گرا دارد بسان فردی می ماند که در انباری از کاه، دنبال سوزن می گردد، چون می خواهد تفکر انتقادی داشته باشد، اما در برابر، کسانی که تفکر انتقادی ندارند، برعکس در انباری از سوزن دنبال یک کاه می گردند و به دنبال توجیه کردن هستند. چرا توجیه می کنید، یک قسمتی که خراب است، خراب است. شما با نقد می توانید پیش بروید نه با مصلحت اندیشی، نه با توجیه. ارزش نقد را بفهمید، نقد و نفی بسیار جایگاه دارد و جایگاه آن به مراتب از ایجاب و وجه مثبت بیشتر است. چرا برخی متوجه این معنا به لحاظ فلسفی نیستند؟

با یک تفکر انتقادی و مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی، بسیار راحت می توان برخی از آرمان ها از جمله استضعاف زدایی را تحقق بخشید، به این دلیل که گفتمان انقلاب اسلامی امتحان خود را پس داده و موفق شده و یک عقبه عمیق تاریخی، فرهنگی و هویتی دارد، شما نباید از صفر شروع کنید و به سراغ گفتمان سازی بروید. ما گفتمان انقلاب اسلامی داریم و باید سیاست ها و رفتارهای ما در عرصه فرهنگ، اقتصاد، سیاست و اخلاق مبتنی و ذیل این گفتمان تعریف شود. در کل این گفتمان را بفهیم، بشناسیم و بشناسانیم.