ایران 2026 در آیینه اکونومیست
اکونومیست در پیشبینی خود در نسخه ویژه «جهان پیشرو 2026»، بهرغم آنکه نام و تصویر ایران را روی جلد نمیبرد، در متن تحلیل، بهشکل کمسابقهای به ایران وزن ژئوپلیتیک میدهد؛ وزنی که در سالهای اخیر کمتر از سوی رسانههای غربی به این شکل بازتاب یافته بود. از بازگشت ترامپ تا نهضت دیپلماسی پساغزه، نام تهران پیوسته مثل یک کُد پنهان در سطرها تکرار میشود.
بازگشت ترامپ تحلیل اکونومیست درباره بازگشت ترامپ، دقیق و بدون ملاحظه است: «ترامپ اینبار بازمیگردد، نه برای آزمودن سیاستها، بلکه برای تکمیل نسخهای که خود قبلاً طراحی کرده بود.» به این معنا که دولت جدید واشنگتن تحریمها را نه تکرار، بلکه بازآرایی میکند؛ از همین زاویه است که ایران دوباره در مرکز دستور کار واشنگتن قرار میگیرد. این بحث را شاید بتوان از این زاویه نیز مشاهده کرد؛ تشدید تحریم؛ تحریمهایی که بهجای تمرکز مستقیم بر تهران، مسیرهای مالی، شرکتهای واسطه، خریداران نفت و حتی بانکهای منطقه را هدف قرار میدهد؛ به گونهای که فضای تنفسی اقتصاد ایران در سال 2026 باریکتر از امروز بشود. در این چهارچوب، ایران با سه فشار همزمان مواجه میشود:
الف) تحریمهای چندگانه با سیاست اعمال فشار بر ابزارهای مالی براساس پیشبینیها، واشنگتنِ ترامپ تحریم را از یک ابزار سیاسی ساده به «سیستم کامل مهار اقتصادی» تبدیل میکند؛ سیستمی که حتی شرکای نزدیک ایران را در موقعیت تردید قرار میدهد. کارشناسان هشدار میدهند که تحریمهای ثانویه احتمالاً سختتر از نسخه 2018 خواهد بود. گزارش تأکید میکند سیاست «فشار حداکثری» قرار نیست صرفاً تکرار شود؛ بلکه نسخه جدید آن شامل: تحریمهای ثانویه سختتر، هدفگیری شبکههای غیررسمی فروش نفت، محدودیتهای مالی ویژه برای شرکای آسیایی ایران و مقابله با مسیرهای رمزارزی دورزننده تحریمها خواهد بود.
ب) تنشهای محدود اما ادامهدار با رژیم صهیونیستی طبیعتاً در بخشی از این تحلیل، نگاهها به سمت سطح تنش ایران و اسرائیل میرود؛ هیچ سناریوی جنگ تمامعیار در تحلیل دیده نمیشود؛ اما «تنشهای پراکنده»، «درگیریهای موضعی» و «چرخههای بحرانزایی متناوب» میان ایران و اسرائیل، محتملترین وضعیت سال آینده ارزیابی شده است. به زبان سادهتر؛ نه جنگ بزرگ در راه است، نه صلح معنادار؛ منطقه وارد دوره «بیثباتی قابلمدیریت» میشود. حملههای سایبری، درگیریهای نقطهای در سوریه و لبنان و فشارهای سیاسی در آمریکا، همه بخشی از سناریوی 2026 هستند.
ج) تنگتر شدن پنجره دیپلماسی با آمریکا؛ چرخش عمیقتر به شرق در بخشی از این سناریوی پیشبینی آمده است: «فضای مذاکره میان تهران و واشنگتن، از همیشه باریکتر خواهد بود.» اما همزمان اضافه میکند که ایران در حال محکمتر کردن پلهای ارتباطی خود با چین و روسیه است؛ پلی که در 2026 نقش «تنفسگاه اقتصادی» پیدا میکند. در بیانی آمده است: «سال 2026 سالی است که فاصله اقتصادی ایران از غرب تثبیت میشود.» اما این سناریو برای ایران چه معنایی دارد؟ شاید از دو بعد هزینه - فرصت بتوان به آن نگاه کرد: 1. فرصتهایی مانند پروژههای انرژی مشترک با شرق. 2. هزینههایی مانند کاهش قدرت چانهزنی و وابستگی بیشتر به شرکا.
پساغزه؛ لحظه بازچینش قدرت در خاورمیانه اکونومیست در بخش «خاورمیانه پس از غزه» صراحتاً میگوید: «نظم منطقهای از نو نوشته میشود.» و در این بازنویسی، طبیعتاً سه کشور در مرکز صفحه قرار دارند: ایران، ترکیه و عربستان. اینبار نه آمریکا نقش اصلی را دارد، نه اتحادیه اروپا؛ بلکه بازیگران منطقهای تعیینکننده مسیر تحولات هستند. تهران در این ساختار جدید سه نقش همزمان دارد:
نقش اول: ستون اصلی محور مقاومت ایران با محور مقاومت نه فقط در میدان، بلکه در سطح بازدارندگی نقشآفرین خواهد بود. در بخشی این تحلیل اشاره میکند: «در سال 2026، موازنه قدرت در برابر اسرائیل بدون ایران قابل فهم نیست.»
نقش دوم: دیپلماسی فعال در پرونده فلسطین اگر سالهای 2024 و 2025 سال جنگ بود، 2026 از نگاه اکونومیست سال «بازسازی سیاست» است. ایران در این فضای جدید میتواند وزن سیاسی خود را از سطح امنیتی به سطح مذاکراتی انتقال دهد. «پس از جنگ غزه، نقش گروههای نزدیک به ایران از حزبالله تا گروههای فلسطین باقی خواهد ماند و حتی پررنگتر میشود.» این یعنی ایران در سال 2026 همچنان یکی از معدود بازیگرانی است که قدرت اثرگذاری واقعی بر پرونده فلسطین دارد.
ایران یکی از «سه ابرنقطه نفوذ» منطقه در سال 2026 نقش سوم: بازیگر کلیدی در معادلات سهجانبه تهران - ریاض - آنکارا این سهضلعی در سال 2026 فرم تازهای میگیرد: رقابت سرد تهران - ریاض، بدون برخورد مستقیم، همکاری محدود و همزمان چانهزنیهای منطقهای. اکونومیست ایران را یکی از «سه ابرنقطه نفوذ» منطقه معرفی میکند.
ایرانِ 2026؛ گذار از بازیگر امنیتی به بازیگر سیاسی یکی از نکات کلیدی گزارش، تغییر نقش ایران است. اکونومیست مینویسد: «ایران از یک بازیگر صرفاً امنیتی، در مسیر تبدیل شدن به یک کنشگر سیاسی و دیپلماتیک است.» این تغییر نهفقط سیاسی، بلکه اقتصادی نیز است؛ چراکه هر میزان کاهش در تنشهای منطقهای، مستقیم به کاهش ریسک سرمایهگذاری و تقویت روابط تجاری منتهی میشود بهویژه با عربستان، امارات، قطر، عمان و حتی بازیگران غیربومی مانند هند و چین. این تحول، زمینهای برای ورود ایران به فاز جدیدی از دیپلماسی اقتصادی ایجاد میکند؛ فازی که سالها از آن محروم بوده است.
اقتصاد جهانی 2026؛ باد مخالف در برابر اقتصاد ایران اکونومیست در بخش اقتصادی گزارش، سه ریسک مهم معرفی میکند که مستقیماً بر اقتصاد ایران اثر میگذارد.
1- بحران بدهی دولتها در آمریکا و اروپا کسری بودجههای سنگین، نرخهای بهره بالا و رشد محدود، اقتصاد غرب را وارد دوره «صرفهجویی اجباری» میکند. نتیجه آن برای ایران چیست؟ کاهش تقاضا برای نفت، کاهش حجم تجارت جهانی و سختتر شدن دسترسی به سرمایه خارجی.
2- بحران شدید انرژی برای ایران، این چشمانداز پیامدهای ویژهای دارد: از جمله، درآمدهای نفتی در نوسان. پیشبینی میشود تقاضای جهانی نفت در سال 2026 ثابت نمیماند؛ بلکه موجی از افت و خیزها ایجاد میشود. ایران در چنین وضعیتی نیازمند کانالهای پایدار فروش نفت است، کانالهایی که تحریمهای ترامپ دقیقاً تلاش خواهند کرد مسدود کنند.
3- تشدید تورم کالاهای اساسی افزایش قیمت جهانی غذا، غلات، نهادهها و مواد اولیه صنعتی فشار مضاعفی بر اقتصاد ایران وارد خواهد کرد. در واقع، حتی اگر تحریمها تغییری نکنند، اقتصاد جهانی خودش تحریم دیگری برای ایران میسازد.
فرصت انرژی پس از جنگ اوکراین خلأ انرژی اروپا و فشار بر بازار گاز جهانی، مجالی برای ایران فراهم کرده که حتی بدون سرمایهگذاری کلان، از کانالهای غیررسمی صادراتی استفاده کند. این وضعیت «فرصت محدود، اما واقعی» است.
انرژی پاک؛ جایی که ایران هنوز عقب است؛ اما میتواند بازی را عوض کند ایران، با وجود ذخایر عظیم گاز، در نقشه جهانی انرژی پاک نقش پررنگی ندارد؛ اما خلأ انرژی پس از جنگ اوکراین، فرصتی است که ایران میتواند از آن بهره ببرد؛ اگر مسیرهای مالی و تحریمی اجازه دهد، چراکه اروپا مشتاق تنوعبخشی است. آسیا مشتاق انرژی ارزان و کشورهایی مانند چین و هند نیز بهدنبال قراردادهای بلندمدت هستند. از همینرو، احتمالاً ایران ممکن است در 2026 شاهد «فعال شدن پروژههای مشترک انرژی با چین و روسیه» باشد؛ اما با سهم اقتصادی کمتر از ظرفیت واقعی.
چین و روسیه؛ تکیهگاههای اقتصادی ایران در دوره ترامپ در بخش «فرصتهای چین»، آمده است؛ پکن خلأ حضور آمریکا را در برخی مناطق پر میکند و ایران یکی از مهمترین مقصدهاست. این رابطه پیامد دوگانه دارد: مزیت: ایران به بازارهای شرقی دسترسی تضمینشدهتری پیدا میکند و میتواند بخشی از فشار تحریمها را دور بزند. چالش: وابستگی بیشتر به اقتصاد چین میتواند قدرت چانهزنی ایران را کاهش دهد و ساختار تجارت خارجی را تکقطبی کند. شاید بتوان این وضعیت را «هم فرصت، هم اجبار» خواند.
ایران در مرکز صفحه، حتی اگر روی جلد نباشد در پایان این سناریوی پیشبینی سه حکم کلی میتوان درباره ایران صادر کرد: 1- ایران یکی از سه قدرت اصلی خاورمیانه پساغزه است. نه بازیگر فرعی، نه همراه؛ بلکه یکی از مراکز اصلی توازن منطقه. 2- دولت ترامپ فشار اقتصادی را افزایش میدهد؛ اما نمیتواند ایران را از صحنه حذف کند. نقش ایران در منطقه ساختاری است، نه ناشی از شرایط مقطعی. 3- اقتصاد جهانی برای ایران هم تهدید میسازد هم فرصت؛ تهدید در تورم واردات، فرصت در بازار انرژی.